فصل اوّل: نگاهی جامع به کتاب ایقان

مقدّمه

روزگاری بود که خبری از “ایقان” نبود. زمستان شکّ و تردید بر عرصۀ سرزمینم خیمه زده بود. عقول، همه، مسخ شده بود و ارواح، همه، منجمد گشته بود. طوفانه‌ای تعدّی تند می‌وزید و سرماهای ستم سخت می‌شورید. یخبندان حرمان احاطه داشت، زمهریر زشتی زوزه می‌کشید، و بوران بدبختی تازیانه می‌زد. مردم سرزمینم به سکون و سکوت مجبور شده بودند و یاران دیارم به ثبوت و سقوط محکوم گشته بودند. مردم در بیغوله‌های بلاهت، رمز حیات می‌جستند و در حجره‌های حماقت راز نجات می‌یافتند. آری، روزگاری سکرات موت اهل اقلیمم را اخذ کرده بود، زیرا از “ایقان” هیچ خبری نبود.

ادامه مطلب

بخش اوّل- شان نزول آن

ظاهر قضیه این است که خال اکبرِ حضرت باب برای زیارت اماکن مقدّسۀ شیعه به کربلا می‌رود، ولی به ارادۀ الهی به حضور جمال مبارک احضار می‌شود و پس از تقدیم اسئلۀ کتبی خود، کتاب مستطاب ایقان در پاسخ به آن‌ها نازل می‌گردد؛ امّا از شواهد و قرائن چنین بر می‌آید که حادثه ابعاد مرموز دیگری هم داشته است.

ادامه مطلب