متن تایپی کتاب “ظهور جدید برای عصر جدید” بر مبنای عناوین فهرست مطالب
فصل يازدهم: احكام و تعاليم
“بدان كه همهٔ احكام الهی در هر عهد و عصر به اقتضای وقت تغيير می كند و تبديل می شود مگر شريعهٔ حب كه هميشه در جريان است و هرگز تغيير به او راه نيابد و تبديل او را نجويد”
(حضرت بهاءالله)
زندگی رهبانی
در بعضی از فرقه های مسيحی، مردان كليسا و كشيش هايی كه به اندرز مردم مشغولند تا آخر عمر مجرد ميمانند و همچون راهبان خود را از مواهبی كه خداوند برايشان مقرر داشته، باز می دارند. يا دختران جوان درصومعه تا زند هاند، محروم از موهبت همسر و فرزند، به عبادت مشغولند.
امروزه كمتر مسيحی معتقدی يافت میشود كه در اين امر انديشه نمايد كه چرا حضرت مسيح ازدواج نكرد؟ آيا ازدواج گناه بود يا مانع از تقديس آن حضرت مي گشت؟
حضرت بهاءالله درلوح ناپلئون سوم، دليل آن را بيان می كنند و می فرمايند:
“آن حضرت يعنی مسيح، محلی نيافت تا در آن قرار يابد و مسكن نمايد يا آن كه سرش را به راحت بر بالين گذارد. تقديس مسيح به خاطر چيزی نيست كه شما فهميده ايد و گمان كرده ايد (يعنی ازدواج نكردن) بلكه به آن چيزی است كه نزد خداوند است.
در همين لوح، حضرت بهاءالله به رهبانان مسيحی می فرمايند كه در معابد و كنيسه ها معتكف نشوند و از آن خارج گردند و ازدواج نمايند. بعد می فرمايند كه ما شما را از خيانت منع كرديم نه از چيزی كه به آن، امانت ظاهر می شود.”(ترجمه)
ازدواج مفهوم عميقی دارد. به واسطهٔ ازدواج، انسان های جديدی در عالم ظاهر می شوند، انسان هايی كه بايد ذكر حق را در دنيا منتشر سازند. يعنی خاندان انسانی در عالم، به واسطهٔ ازدواج برقرار می ماند و اين همان چيزی است كه می فرمايند به آن امانت ظاهر می شود. از آن گذشته با ازدواج، زندگی مفهوم حقيقی پيدا ميكند.
ازدواج در آئين بهائی
خداوند منان در جميع مخلوقات فرآيندی را وديعه نهاده است كه به ازدواج منجر می شود. همهٔ عالم هستی به صورت موجودهای دوگانه آفريده شده كه به سوی يكديگر جذب می شوند. اين يك قانون كلی است. برای مثال عنصر هيدروژن با اكسيژن تركيب می شود و آب پديد می آيد. اين كشش و در نهايتْ تركيب، در عالم انسانی به يك اتحاد مبارك منجر می شود. به اين اتحاد مبارك، ازدواج گويند.
بهائيان معتقدند كه ازدواج فقط يك قرارداد نيست. يك اتحاد است. دو موجود زنده به يكديگر نزديك می شوند، وحدت می يابند و موجود زندهٔ سومی پديد می آيد. اين موجود زنده، ازدواج است. اين موجود جديد حقوق خود را دارد و از زندگی جاويد برخوردار است.
اين موجود جديد كه “ازدواج” است، بايد رشد كند و به بلوغ برسد. يك ازدواج ابتدا مراحل كودكی را طی می كند، بعد نوجوانی، بعد به بلوغ ميرسد. در يك زندگی جديد كه از سه موجود تشكيل شده، يعنی زن و مرد و ازدواج، آن كه بيشتر از همه محتاج حمايت و پرورش است، كودك جديد يعنی ازدواج است. اين ازدواج كه بسيار ظريف و شكننده است، نياز به مراقبت، تغذيه و توجه دارد. نياز به كمك دارد تا رشد كند و قوی و نيرومند گردد. بهائيان می كوشند تا اين ازدواج رشد كند. اين رشد نياز به عدالت و انصاف دوطرفه دارد. عدالت در ازدواج به اين معنی است كه دو طرف، از فرصت های مساوی برای پيشرفت برخوردار باشند. تشويق نيز، همچون غذا به رشد اين كودك (ازدواج) كمك میكند. برابری و مساوات، شرط لازم برای عدالت است.
زن و شوهر در چنين شرايطی، افراد جديدی را به اين عالم می آورند تا ذكر خداوند نمايند و به خدمت او و بندگان او بپردازند. اين ازدواج هرگز نمی ميرد. حتی اگر زن و شوهر اين عالم را ترك كنند، در عوالم ديگر به زندگی مشترك ادامه می دهند.
در آئين بهائی يك زن بيشتر نمی توان گرفت. ازدواج موقت نيز حرام است. برای آن كه يك ازدواج امكان پذير شود، بعد از توافق دختر و پسر، والدينِ دو طرف نيز بايد راضی باشند. اين از شرايط اصلی ازدواج است.
حضرت بهاءالله می فرمايند كه چون ما می خواهيم محبت و اتحاد در بين بندگان ايجاد شود، ازدواج را به رضايت والدين معلق نموديم تا دشمنی و كينه در بين آنها ايجاد نشود.
حضرت عبدالبهاء می فرمايند كه با اين تدبير الهی، ديگر روابط نامطلوبی كه بين خويشاوندان عروس و داماد در كشورهای مختلف و اقوام گوناگون وجود دارد، برطرف خواهد شد.
مراسم ازدواج بهائی بسيار ساده است. اگرچه معمولاً خطبهٔ عقد توسط يكی از بهائيان خوانده می شود، اما تنها چيزی كه لازم است، اين است كه داماد در حضور نُه نفر شاهد بگويد ”انّا كُلٌّ للّه راضون“ و عروس بگويد “انّا كُلُّ للّه راضيات“ و مهريهٔ مشخصی كه محدود و معين و برای هر دامادی قابل پرداخت است، به عروس داده شود.
اگرچه اين مراسم به سادگی برگزار می شود، ولی از آنجا كه آغاز يك ارتباط ابدی در اين عالم و عوالم بعد است، هر دو طرف بايد نهايت دقت را بنمايند و بر اخلاق يكديگر آگاه شوند و همديگر را همانگونه كه هستند بپذيرند. بايد مقصد هريك الفت و رفاقت جاودان باشد. هريك بكوشد كه ديگری را در بندگی و خدمت نوع انسان و ملكوت رحمان، ياری و همراهی نمايد.
طلاق
حكم طلاق نيز همچون ازدواج با گذرِ زمان تغيير يافته و مطابق اوضاع امروز اجتماع، تعيين گرديده است.
بهائيان بايد تا حد ممكن از طلاق دوری نمايند، مگر آن كه مجبور گردند و دو طرف از هم بيزار و متنفر شوند. آن وقت با اطلاع محفل روحانی، قرار جدايی گذاشته می شود. از شروع قرار تا يك سال بايد صبر نمايند. شايد در اين مدت، آنچه باعث اختلاف شده برطرف گردد و نسيم محبت بين آن دو مرور نمايد. اگر چنين شد، باز با اطلاع محفل روحانی، می توانند زندگی جديدی شروع نمايند و گذشته را يكسر به دست فراموشی سپارند. اما اگر چنين نشد، بعد از يك سال طلاق خود به خود جاری مي شود.
حضرت عبدالبهاء می فرمايند: “اساس ملكوت الهی، الفت و محبت است و وحدت است. اتصال است نه انفصال. اتحاد است نه اختلاف. علی الخصوص بين زوج و زوجه. اگر سبب طلاق يكی از اين دو باشد البته در مشقات عظيمه افتد و به وبالِ عظيم گرفتار گردد و بی نهايت نادم و پشيمان شود.”
دربارهٔ طلاق نيز مثل ازدواج و امور ديگر، بهائيان هر كشوری علاوه بر اجرای تعاليم دينی خود، قوانين كشور را نيز تا آنجا كه مخالف حكم دينی نباشد، رعايت مینمايند.
تقويم بهائی
ملت های گوناگون برای اندازه گيری زمان و تعيين وقت از تقويم های گوناگون استفاده ميكنند. حضرت باب با تقويم جديدی كه ابداع فرمودند، اهميت ظهور جديد را اعلام نمودند.
در تقويم بهائی هر سال 19 ماه است و هر ماه 19 روز. هر ماه براساس يكی از نام های خداوند ناميده شده كه پيش از اين در دعای سحر ماه رمضان آمده بود.
جمع اين ماه ها 361 روز می شود. بر اين اساس هر سال 4 روز (و سالهای كَبيسه 5 روز) اضافه می آيد. اين چند روز اضافی، قبل از آخرين ماه سال قرار می گيرد كه ”ايام هاء“ ناميده می شود.
سال بهائی مانند سال باستانی ايران، از اول فروردين آغاز می شود. آغاز تاريخ جديد كه تاريخ بديع ناميده ميشود، سالِ اظهارِامرِ حضرت باب 1223 خورشيدی، 1844 ميلادی و مطابق 1260 هجری قمری است.
امروزه ملتها و اقوام عالم به سرعت به هم نزديك می گردند و در آينده ای نزديك به يك ملت واحد تبديل خواهند شد. شكّی نيست كه اين ملت واحد كه اينك طليعهٔ آن را از طريق ماهواره و اينترنت و اجتماعات مختلف بين المللی شاهد هستيم، به انتخاب يك تقويم مشترك جهانی دست خواهد زد. تقويمی كه ساده و متناسب باشد و اشكالات تقويم های پيشين را نداشته باشد.
ماههای تقويم بهائی به شرح زير است:
شهر البهاء اول فرودين 21 مارس
2 شهر الجلال 20 فروردين 9 آپريل
3 شهر الجمال 8 ارديبهشت 28 آپريل
4 شهر العظمه 27 ادريبهشت 17 می
5 شهر النور 15 خرداد 5 جون
6 شهر الرحمه 3 تير 24 جون
7 شهر الكلمات 22 تير 13 جولای
8 شهر الكمال 10 مرداد 1 آگوست
9 شهر الاسماء 29 مرداد 20 آگوست
10 شهر العزه 17 شهريور 8 سپتامبر
11 شهر المشيه 5 مهر 27 سپتامبر
12 شهر العلم 24 مهر 16 اكتبر
13 شهر القدره 13 آبان 4 نوامبر
14 شهر القول 2 آذر 22 نوامبر
15 شهر المسائل 21 آذر 12 دسامبر
16 شهر الشرف 10 دي 31 دسامبر
17 شهر السلطان 29 دي 19 ژانويه
18 شهر الملك 18 بهمن 7 فوريه
19 شهر العلا 11 اسفند 1 مارس
ايام محرّمهٔ بهائی
در نظر بهائيان ۹ روز بسيار مهم در سال وجود دارد كه در آن اشتغال به كار ممنوع است. اين روزها به شرح زير است:
۱. اول فروردين عيد نوروز و صيام و اول سال جديد بهائی
۲. اول ارديبهشت اول عيد رضوان
۳. نهم ارديبهشت، نهم عيد رضوان
۴. دوازدهم ارديبهشت، دوازدهم عيد رضوان
۵. پنجم جمادی الاولی اظهار امر حضرت باب
۶. هشتم خرداد صعود (درگذشت) حضرت بهاءالله
۷. بيست و هشت شعبان شهادت حضرت باب
۸. اول محرم، تولد حضرت باب
۹. دوم محرم، تولد حضرت بهاءالله
از اين ۹ روز به جز روزهای شهادت حضرت باب و صعود حضرت بهاءالله، ۷ روز ديگر، عيد و شادمانی و جشن و پايكوبی است.
حضرت عبدالبهاء به مناسبت عيد نوروز در نطقی ميفرمايند كه “در همهٔ اديان روزهای شادمانی و سرور و جشنهای بزرگی وجود دارد كه كار ممنوع است. همه بايد به شادمانی بپردازند. جمع شوند و در آن انجمن، اتحاد و محبت و الفت و يگانگی نمايان شود. چون آن روز عيد، روز مباركی است، نبايد بيهوده بگذرد و فقط شادمانی در همان روز باشد. بايد در چنين روز مباركی، كار مهمی كرد. كاری كه نفع هميشگی آن، برای مردم باشد. … امروز هيچ نتيجه و ثمری و نفع پاينده ای، بالاتر از هدايت خلق نيست. زيرا اين خلق، علی الخصوص ايران و ايرانيان، از همهٔ مواهب الهی بی نصيب مانده اند.
بهائيان بايد در چنين روزی البته يك آثار خيريهٔ معنويه بگذارند كه آن آثار، جميعِ نوع انسان را شامل شود. زيرا در اين دور بديع، هر عمل خيری، بايد عمومی باشد. همهٔ بشر را در برگيرد. اختصاص به بهائيان نداشته باشد. چون امروز روز بخشش خداوند است. اميدم چنان است كه دوستان الهی هر كدام، برای همهٔ نوع بشر، رحمت پروردگار باشند.”
جشن های نوروز و رضوان و سالروز تولد حضرت باب و حضرت بهاءالله و اظهار امر حضرت باب بزرگترين روزهای شادی و فرح بهائيان است. در ايران اين جشنها با مهمانی ها و نواختن موسيقی و خواندن مناجات و الواح و نغمه خوانی و سرود و اشعار و نطق كوتاه به مناسبت موضوع، از طرف حاضران برگزار ميشود.
ايام هاء (۴ يا ۵ روز بين ماه هيجدهم و نوزدهم بهائی ۷ تا ۱۱ اسفند) به مهمانی دوستان و بستگان و هديه دادن و دستگيری مستمندان و بينوايان و عيادت بيماران و امور خيريه ديگر، صرف می گردد.
در روز شهادت حضرت باب و شبهای صعود حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء نيز هر سال، مراسمِ احترام آميز، به صورت اجتماعات مناسب برگزار می گردد. در اين اجتماعات، آيات و مناجات تلاوت مي شود و با اشعار مناسب و خواندنِ شرح زندگانی آن طلعات مقدسه، از ايشان تجليل می گردد.
صيام (روزه)
در ديانت بهائی يك ماه بهائی يعنی ۱۹ روز، روزه گرفته می شود.
ماه آخر بهائی (شهر العلا) از ۱۱ تا ۲۹ اسفند، ماه صيام است. اين ماه كه بلافاصله بعد از مهمانی های ايام هاء آغاز می شود، تقريباً معتدل ترين زمان سال است. در نيمكرهٔ جنوبی نيز با شروع پائيز و روزهای معتدل سال مصادف می گردد. واضح است كه در نيمكرهٔ شمالی و جنوبی دنيا هيچكدام، ماه صيام با شدت گرما يا اوج سرما مصادف نمی شود تا باعث زحمت بی اندازه گردد.
بهائيان در ايام روزه از طلوع تا غروب آفتاب غذا نمی خورند و نمی آشامند. اطفال و بيماران و سالخوردگان بالای ۷۰ سال و زنان باردار و شيرده و مسافران از روزه معاف هستند. عيد صيام نيز هميشه با عيد نوروز همزمان میشود.
حضرت عبدالبهاء به ما می آموزند كه روزهٔ ظاهری رمزی از روزهٔ روحانی است. اگرچه روزه در روزهای محدود برای تعادل جسمی ما مؤثر است، اما نخوردن و نياشاميدن به تنهايی فايده ای ندارد. ما با نخوردن به اين آگاهی دست می يابيم كه بايد از اميال نفسانی و هوی و هوس نيز دوری كنيم. زبان را به گفتار زشت و ناپسند نيالائيم و به عملی كه مخالف رضای الهی است، رغبت نيابيم. حتی افكار و انديشه های ما با روزه گرفتن ارتباط دارد. با خودداری از خوردن پيوسته به ياد می آوريم كه انديشهٔ خود را نيز از آلودگی محافظت كنيم. در همهٔ اين موارد، ذكر الهی و مناجات و تلاوت آيات به ما كمك می كند تا به مفهوم حقيقی صيام دست يابيم.
حضرت عبدالبهاء از ما می خواهد كه روزه را اسبابی برای رياضت كشيدن تصور نكنيم و متوجه مفهوم حقيقی آن باشيم. ميفرمايند: بهترين ملاك برای غذا خوردن اين است كه شخص، زياده از حد و كمتر از احتياج نخورد. اعتدال لازم است. در هندوستان جماعتی موجود است كه به خود رياضت می دهند و به تدريج از غذا كم می كنند تا آن كه به هيچ می رسد، ولی به هوش آنها صدمه وارد می شود. شخص اگر مغز و جسمش بر اثر كمبود غذا ضعيف شود، نمی تواند به آستان الهی خدمت
كند.
احتفالات (جمع های بهائی)
بهائيان در فرصتهای مختلف و به مناسبت های گوناگون، دور هم جمع می شوند و در اين احتفالات به دعا و مناجات و عبادت خداوند می پردازند.
همچنين به مطالعه و گفتگو دربارهٔ تعاليم الهی به منظور پيشرفت جامعه و خدمت به امر الهی، اهميت فراوان داده می شود. آنچه بسيار مهم است، روح محبتی است كه در اين اجتماعات حاكم است و در وجود هريك از بهائيان مهر و علاقه به يكديگر افزون می گردد و آتش شوق و اشتياقِ خدمت، شعله ور می شود (خدمت به امر الهی و خدمت به كل عالم انسانی).
اين اجتماعات سبب خواهد شد كه اتحاد و اتفاق در بين ياران الهی افزايش يابد. در احتفالات بهائی، از مسائل سياسی و امور دنيوی هرگز نبايد گفتگو شود، زيرا يگانه هدف بهائيان فراگيری حقايق روحانی است. قلوب از محبت الله سرشار گردد و پيوسته در اين باره مذاكره نمايند كه چگونه می توان پيام حضرت بهاءالله و تعاليم الهی را بگوش طالبان رساند.
حضرت عبدالبهاء می فرمايند كه محفل بهائی بايد محفل ملكوت باشد و به انوار عالم بالا روشن شود. قلبها بايد مانند آينه صافی گردد تا انوار خورشيد حقيقت در آن بتابد. هر سينه، مركز مخابرهٔ تلگرافی شود كه يك طرف سيم در دل باشد و طرف ديگر در عالم بالا. اين ارتباط پيوسته برقرار شود تا از اين طريق، الهام ملكوت ابهی موج زند و در جميع مذاكرات، الفت و محبت پديد آيد. هرچه الفت و اتحاد و محبت در ميان حاضرين بيشتر باشد، توفيق الهی بيشتر می رسد و عنايات حضرت بهاءالله يار و ياور گردد.
حضرت عبدالبهاء همچنين به ما می آموزند كه در محافلی كه تشكيل می شود به هيچ وجه صحبتهايی كه مربوط به امر الهی نيست، انجام نشود. بلكه گفتگوها فقط در خواندن آيات و مناجات و كلمات الهی باشد و مسائلی كه مربوط به امرالهی است، مثل چگونگی تبليغ و ارائه پيام الهی به مشتاقان.
حاضران در جلسه بهائی بايد قبلاً به نهايت نظافت آراسته باشند و توجه به ملكوت ابهی نمايند و در كمال خضوع و خشوع و خاكساری وارد گردند و هنگامی كه كلمات الهی و آيات و مناجات خوانده می شود، همه بايد سكوت نمايند و با احترام، به كلمات توجه نمايند. در اين جلسات اگر كسی بخواهد سخن بگويد، بايد در عين خاكساری، سخنان خود را به شيوايی ادا نمايد.
ضيافت نوزده روزه
بهائيان هر محل در هر ماه بهائی، يك بار دور هم جمع می شوند و علاوه بر دعا و مناجات و خواندن آيات، از اخبار و ابلاغات جامعه جهانی بهائی مطلع می شوند.
همچنين محفل روحانی محل، گزارش فعاليتهای خود را به جامعه می دهد و از آنها دعوت می كند كه دربارهٔ نقشه های خدماتی و تبليغی محفل مشورت كنند و راه های جديد و مفيدی برای خدمت پيشنهاد كنند.
زمان مخصوصی در ضيافت برای مشاوره در امور جامعه تعيين می گردد. بهائيان از اين طريق پيشنهادات و نظرات خود را به محفل روحانی ارائه می دهند.
در ضيافت بهتر است در فرصتهای مناسب از موسيقی و سرود و اشعار و آهنگ های شورانگيز كه به روحانيت و شادمانی جمع بيفزايد، استفاده شود.
مشرق الاذكار
حضرت بهاءالله فرموده اند كه در هر شهر و كشوری معبدی بنا شود. اين معابد را مشرق الاذكار می نامند.
مشرق الاذكار، يك مكان دعای عمومی است و فقط مخصوص بهائيان نيست. پيروان هر دينی با كلمات خويش در مشرق الاذكار به آداب ديانت خود عبادت نمايند. ساختمان مشرق الاذكار بايد تا آنجا كه ممكن است ظريف و ممتاز باشد. مشرق الاذكار در محلی مناسب ساخته می شود كه اطراف آن را باغ های وسيع با فواره ها و درختان زيبا و گلهای رنگارنگ فراگرفته باشد.
ساختمان های فرعی كه دورتا دور مشرق الاذكارساخته می شود برای اهداف تربيتی و فرهنگی و امور خيريه و اجتماعی، آسايشگاه بينوايان و يتيمان و درمانگاه و مدرسه و دانشگاه خواهد بود. درهای آن بر روی جميع ملل و اديان باز خواهد بود و كمك های خيرخواهانه اش بدون در نظر گرفتن رنگ و نژاد و مذهب، بين نيازمندان تقسيم خواهد شد.
اولين مشرق الاذكار در “عشق آباد” در زمان حضرت عبدالبهاء تأسيس شد اما در سال ۱۹۴۷ بر اثر زلزله آسيب سختی ديد و بعداً ويران شد.
سنگ اول مشرق الاذكار شيكاگو در آمريكای شمالی، بدست حضرت عبدالبهاء نصب شد و سالها بعد تكميل گرديد. مشرق الاذكار سيدنی در استراليا، فرانكفورت در اروپا، پاناما در امريكای مركزی؛ كامپالا در افريقا؛ نيلوفر آبی در هند؛ و ساموآ در جزاير اقيانوس آرام تا به حال ساخته شده و مشرق الاذكار شيلی نيز در دست ساختمان است.
حضرت عبدالبهاء می فرمايند كه ساختن مشرق الاذكار مهمترين امر است. راز اين بنا عظيم است. اكنون كشف آن راز ممكن نيست ولی ساختمانش اهميت فراوان دارد. درهای مشرق الاذكار بايد بر روی همهٔ مردم گشوده باشد. مؤسسات اطراف آن يعنی مدرسه و درمانگاه و مسافرخانه و آسايشگاه و دانشگاه علوم عالی و عمارات ديگری كه برای امور خيريه بنا میشود، بايد بروی تمام ملل و اديان باز باشد. به هيچ وجه قيد و بندی نباشد. امور خيريه بايد صرف عموم از هر رنگ و نژاد باشد. بدون تعصب و با محبت برای همه. به اين طريق ديانت با علم هماهنگ شود و علم به خدمت ديانت پردازد و هر دو باهم به نوع انسان خدمت نمايند.
محفل روحانی
حضرت بهاءالله برای استقرار دمكراسی در عالم، نظمی را ايجاد نمودند كه شالوده آن به وسيلهٔ حضرت عبدالبهاء ريخته شد و حضرت شوقی افندی در دورهٔ ولايت خود آن را بنا نمودند.
محفل روحانی يكی از اجزای زير بنايی اين نظم جهانی است. بهائيان هر محل، هرساله در ايام عيد رضوان، ۹ نفر را از ميان خود به طور سرّی و آزاد انتخاب می كنند. منظور از سرّی اين است كه هيچكس از رأی ديگری نبايد اطلاع داشته باشد و آزاد يعنی افرادی خاص به عنوان كانديدا گزينش نميشوند، بلكه هر بهائی ۲۱ سال به بالا می تواند هم انتخاب بشود و هم انتخاب بكند. همهٔ بهائيان وظيفه دارند در اين انتخابات شركت نمايند. ۹ نفری كه بيشترين رأی را بياورند و انتخاب شوند، به مدت يك سال عضو محفل روحانی آن محل هستند. به اين جمع، قدرت و اختيار تصميم گيری در همهٔ مسائل و امور آن جامعه واگذار شده است.
مسئوليتهای محفل عبارتند از محافظت از امر بهائی و جامعهٔ بهائيان و انتشارِ تعاليم و تبلیغ امر الهی -تشويق همه به خدمت و محبت-حفظ وحدت جامعه- ترويج يادگيری و آموزش كودكان و جوانان بهائی و كمك به تربيت آنها در جهت تعاليم بهائی-ادارهٔ موقوفات و املاك جامعه-نظارت بر ازدواج، طلاق، ثبت نام نوزادان در دفتر آمار و برگزاری مراسم شايستهٔ كفن و دفن و مجالس تَذَكُّر (ترحيم) برای بهائيانی كه از اين عالم رخت بربسته اند.
وقتی به اوضاع نابسامان و آشفتهٔ دنيا می نگريم، نظام های مادی حاكم را می بينم كه به علت نبود قوهٔ روحانی، با سرعت رو به نابودی می رود. در چنين اوضاع و احوالی، تنها قوهٔ روحانی است كه زمامداران جامعه را احساس مسئوليت و حالت خضوع و خشوع می بخشد و به اعضای جامعه روحيهٔ اطاعت و همكاری می دهد.
زندگی پس از مرگ
حضرت بهاءالله به ما می آموزند كه زندگی در اين عالم بخش كوچكی از زندگی حقيقی ماست. اين زندگی كه از وقتی نطفه در شكم مادر شكل مي گيرد، آغاز می شود، تا ابد ادامه دارد.
آنچه به شكل هيكل بشری در اين عالم متولد می شود، رشد می كند، به كمال می رسد و سرانجام در زمان معينی از رشد باز می ماند و محو و نابود می شود، فقط قسمتی از وجود ماست.
بخش اصلی وجود ما حقيقتی معنوی است به نام روح كه در آغاز زندگی به وجود می آيد و به آن جسم تعلق می گيرد. مادام كه انسان در اين عالم به سر می برد روح و جسم با هم در ارتباطند، ولی وقتی مرگ فرا می رسد اين ارتباط پايان می پذيرد و جسم به مبدأ اصلی خود كه خاك است، بر می گردد و روح نيز به اصل خود در عالم روحانی باز می گردد. در حقيقت؛ زمانی كه ما می ميريم و تن خاكی را ترك می كنيم، تولد جديد می يابيم و به زندگی آزادتر و كاملتری داخل می شويم.
در نظر بهائيان مرگ، ورود به عالم بالاتر است. از اين رو به جای مرگ، كلمهٔ صعود را به كار می برند. اگرچه شناخت عالم بعد، با فهم بشری ممكن نيست، ولی مثال هايی كه در الواح و آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء آمده، به ما كمك می كند كه تا حدی به آن پی بريم.
حضرت بهاءالله می فرمايند: ”فرق اين عالم با آن عالم، مثل فرقِ عالم جنين و اين عالم است“ همانطور كه جنين نمی تواند محدوديت و كوچكی آشيانهٔ موقت خود و وسعت و زيبائی اين جهان را بفهمد، انسان نيز در اين عالم قادر نيست كه ذره ای از شرايط و موقعيت عالم های روحانی پس از مرگ را درك كند. اگر خداوند، اين قدرت را به انسان داده بود و او در اين عالم، به عالم بعد پی ميبرد، ديگر قادر به ادامه زندگی نبود.
حضرت بهاءالله در يكی از الواح مي فرمايند كه اگر مقامی كه برای مؤمن حقيقی در عالم بعد مقرر شده، به قدر سرِ سوزنی آشكار شود، همهٔ مردم از شوق هلاك شوند.
كسانی كه اين جهان را ترك می كنند، در عالمی وارد می شوند كه بر دنيای مادی احاطه دارد. حضرت بهاءالله دربارهٔ قدرت ارواح مقدس می فرمايند كه نفوذ آنها، سبب اصلی ترقی و پيشرفت های علمی در اين عالم است.
مثال ديگری كه دربارهٔ مرگ زده شده، مثال پرنده و قفس است. كسانی كه از مرگ عزيزان خود غمگين می شوند، تصور می كنند كه وقتی قفس بشكند، پرنده نيز نابود می شود. درحالی كه با شكستن قفس، پرنده آزاد می شود و در فضای بی پايان به پرواز در می آيد.
حضرت بهاءالله می فرمايند انبياء و مرسلين، محضِ هدايت خلق به صراط مستقيم حق، آمده اند و مقصود آن كه عباد تربيت شوند تا در حين صعود، با كمال تقديس و تنزيه و انقطاع، قصد رفيق اعلی نمايند. لَعمر الله اشراقات آن ارواح، سبب ترقيات عالم و مقامات امم است. ايشانند مايهٔ وجود و علت عظمی از برای ظهورات و صنايع عالم. بِهِم تمطر السحاب و تنبت الارض هيچ شيئی از اشياء، بی سبب و علت و مبدأ موجود نه و سبب اعظم، ارواح مجرّده بوده و خواهد بود.”
حضرت عبدالبهاء دربارهٔ عالم بعد ميفرمايند: “رموزی كه انسان در اين عالمِ خاكی از آن غافل است در عالم ملكوت كشف كند و بر اسرار حقيقت آگاه شود. و تعداد بيشتری از كسانی را كه با آنان در اين عالم آشنا و معاشر بوده، بهتر خواهد شناخت. البته نفوس مقدسه ای كه دارای چشم پاك و بصيرتی تابناك می باشند، بر جميع اسرار مطلع خواهد شد و حقيقت وجود هر فرد پاك و خيرخواهی را مشاهده خواهند نمود. همچنين جمال الهی را در آن عالم ناظر شوند و جميع ياران قديم و جديد را در آن انجمن آسمانی حاضر يابند. تفاوت های بين افراد بعد از صعود از اين عالم فانی، معلوم شود. البته اين تفاوت در رابطه با روح و احساسات روحانی است.”
حضرت عبدالبهاء به ما اطمينان می دهند كه در عوالم الهی، ياران روحانی يكديگر را می شناسند و انيس و مونس هم خواهند بود. شكّی نيست كه اين مؤانست، روحانی خواهد بود. همچنين اگر كسی، ديگری را دوست داشته باشد، در عالم ملكوت فراموش نخواهد شد. در آن عالم زندگی ای را كه در اين عالم داشته ايم، نيز از ياد نخواهيم برد.
بهشت و دوزخ
آنچه در كتب مقدس قبل از تورات و انجيل و قرآن دربارهٔ بهشت و دوزخ نقل شده، رمز و اشاره است نه صورت ظاهر.
در اعتقاد بهائی، بهشت كمال است و دوزخ، نقص و كاستی. بهشت رضای خداوند است و سرورِ قلب و راحت دل و جان؛ و دوزخ، تاريكی دل و اندوه قلب و پريشانی جان و وجدان. بهشت، زندگی روحانی و معنوی است و دوزخ مرگ روحانی. هركس ممكن است در اين هيكل جسمانی در بهشت باشد يا در دوزخ. شادمانی و سرورِ آسمانی، شادمانی و سرور روح است و غم و اندوه و دوری از اين سرور و شادمانی، دوزخ جان. ترديدی نيست كه اين شادی روح يا اندوه جان، بعد از صعود از اين عالم ادامه خواهد داشت. در حقيقت، بذری كه در اين عالم كاشته می شود در عوالم ديگر به ميوه خواهد نشست.
با توجه به مثال فوق، هر طفل در رحم مادر، در مدت نُه ماه، دست و پا و چشم و گوش و مغز به دست می آورد و اندام های بدنش كامل می شود، در حالی كه اندام های مزبور در عالم رحم هيچ استفاد های ندارد، ولی با ورود به اين عالم، تمام آنچه را كه كسب می نمايد همچنان رشد می كند و كم كم بكار می افتد و ثمرش معلوم ميشود. اگر هر يك از اين اعضا در شكم مادر شكل نگيرد و رشد ننمايد، طفل ناقص الخلقه متولد می شود و در اين عالم به مشكلات عظيمه مبتلا می گردد.
در اين عالم نيز پرورش صفات الهی مثل خضوع و خشوع و خاكساری، محبت، خدمت، وفا، راستی و پاكدامنی مثل همان اعضای بدن است كه در رحم شكل می گرفت. هريك از اين صفات مثل بذری است كه در وجود كاشته می شود و درخت آن در عالم بعد به ثمر می نشيند. قصور و كوتاهی ما در پرورش هريك از اين صفات، سبب دوری از حق و محروميت ما از مواهب خداوند در عالم بعد خواهد شد.
يگانگی بين دو عالم
وحدت عالم انسانی يكی از تعاليم اصلی حضرت بهاءالله است. اين تعليم مانند محوری است كه همهٔ تعاليم ديگر دور آن می چرخند.
حضرت بهاءالله به ما تعليم می دهند كه وحدت عالم انسانی فقط مربوط به انسان هايی كه در اين عالم زندگی می كنند، نيست بلكه شامل همهٔ نوع بشر است. چه در اين عالم باشند و چه از اين عالم صعود كرده باشند.
همهٔ كسانی كه در اين عالم و عوالم روحانی هستند، اعضای يك هيكل واحد هستند كه با يكديگر ارتباط دارند. برای كسانی كه هنوز قوای روحانی خود را پرورش نداده اند، طبيعی است كه قادر نباشند ارتباط روحانی بين نوع انسان را درك كنند. اما وقتی اين قوای روحانی رشد كند، اين ارتباط درك شود. اين ارتباط روحانی نزد انبيا و اوليا بسيار واضح و روشن است.
حضرت عبدالبهاء می فرمايند:
”رؤيای انبياء خواب نيست بلكه اكتشاف روحانی است و اين حقيقت دارد. می فرمايند كه شخصی را در چنين صورتی ديدم و چنين گفتم و چنان جواب داد، اين رؤيا در عالم بيداری است نه خواب. بلكه اكتشاف روحانی است.“
در حالی كه اين قوای روحانيه حقيقت دارد اما بايد پيوسته به ياد داشته باشيم كه نبايد در آشكار شدن اين نيرو تلاش كنيم و پافشاری نمائيم. اگر در راهی كه خداوند به وسيله مظاهر الهی برای ما تعيين فرموده، حركت كنيم و ارادهٔ خود و خواسته هايمان را در ارادهٔ او فانی سازيم و دل از آرزوها و دلبستگی ها برداريم، اين قوای روحانی در موقع خود بر ما آشكار خواهد شد.
حضرت عبدالبهاء می فرمايند كه مداخله در قوای روحی عالم بعد، در حالی كه ما هنوز در اين عالم هستيم، مداخله در حالت روح در عالم بعد است. اگر چه قوای روحی حقيقت دارد ولی به حالت عادی در اين دنيا فعاليتی ندارد.
طفلی كه در رحم مادر است، دارای چشم و گوش و دست و پا و ديگر اعضا است، اما اينها اعضای فعال بدن نيستند. به همين نحو، هدف اصلی از زندگی در اين عالم مادی، ورود به عالم حقيقت است و در آنجاست كه آن قوا به فعاليت خواهند پرداخت.
ما می توانيم به ارواح درگذشتگان كمك كنيم تا ترقی كنند و به مراتب بالاتر دست يابند. دعا و مناجات در حق آنها، انجام امور خيريهٔ عمومی و خيرات و مبرّات به نام آنها، به ترقی و رشد روح كمك ميكند. آنها نيز می توانند به ما ياری برسانند و واسطهٔ بخشش خداوند بر ما گردند. حتی ارواح كسانی كه در غفلت و گناه و بی ايمانی مرده اند، با كمك روحانی ما در اين عالم و شفاعت نفوس مقدسه در عوالم بعد، مي توانند ترقی كنند و حتی به موهبت ايمان دست يابند.
حضرت عبدالبهاء می فرمايند كه شفاعت از كمالاتی است كه مخصوص مقربان درگاه و مظاهر الهی است. حضرت مسيح قدرت آن را داشت كه از برای دشمنان خود طلب شفاعت و آمرزش نمايد. چه وقتی كه در اين عالم بود و چه از عالم بالا. مؤمنين نيز می توانند شفاعت نمايند و طلب آمرزش كنند. همانطور كه در اين عالم، اغنيا و ثروتمندان می توانند فقرا و بينوايان را ياری كنند، در عالم بعد نيز اغنيای روحانی و ثروتمندان معنوی قادرند كه فقرای مستمند را ياری كنند و دستگيری نمايند.
در همهٔ عوالم، همه مخلوق خدا هستند و به فضل او محتاجند. چون همه محتاج حق هستند، هر چه بيشتر تضرع و زاری و دعا و مناجات نمايند، غنی تر گردند. در آن عالم چون مال و دارايي و غنا و ثروتی جز شفاعت نيست، كسانی كه هنوز فقيرند، ابتدا به دعای مقدسين و پاكان پيشرفت نمايند و غنا يابند و بعد به واسطه دعا و مناجات خود می توانند ترقی كنند.
حضرت عبدالبهاء به ما سفارش می كنند كه در حق كسانی كه از اين عالم رفته اند دعا كنيم، همانطور كه آنها نيز در حق ما دعا می كنند.
وقتی از حضرت عبدالبهاء سئوال شد: “آيا به وسيلهٔ ايمان و محبت می توان ارواحی را كه بيخبر از ظهور جديد در گذشته اند، آگاه ساخت؟”
فرمودند: ”بلی، البته. مادام كه دعاهای خالصانه هميشه اثر دارد، لذا در عالم ديگر نفوذش شديد است. هرگز بين كسانی كه در اين عالم و عوالم ديگر هستند جدايی نيست. اما اثرات روحانی و حقيقی دعا در عالم ديگر است نه اين دنيا.
حضرت بهاءالله در بيانی می فرمايند كه هركس به دستورات مظاهر الهی عمل نمايد، اهل ملكوت و جنت و اهل سراپرده های عظمت به فرمان خداوند به او درود ميفرستند.
از حضرت عبدالبهاء سئوال شد: “چه چيز باعث می شود كه گاهی ناخودآگاه به ياد دوستی می افتيم كه سالها پيش از اين عالم رفته است؟”
فرمودند كه قانون الهی چنين است كه هميشه شخص ضعيف اميدش به قوی باشد. كسی كه به يادش می افتيد، ممكن است واسطهٔ قدرت الهی باشد. حتی زمانی كه در همين عالم بوده اين قدرت را داشته است. اما تنها خداوند است كه می تواند به هركس نيرو بخشد و ياری نمايد.
شرّ وجود ندارد
ديانت بهائی معتقد است كه در عالم، يك حقيقت بی نهايت بيشتر نيست و چيزی بنام اهريمن يا شرّ وجود ندارد.
ما می دانيم كه تاريكی چيزی نيست كه حقيقت داشته باشد. تاريكی، نبودن نور است. حال اين تاريكی می تواند درجات مختلفی داشته باشد. كاملاً تاريك تا نسبتاً تاريك. هرچه نور بيشتر شود، تاريكی كمتر می شود. شرّ نيز نبودن خير است. نقصان و كاستی، نبودن كمال است. هر چه كمال افزوده گردد، از نقصان كاسته می شود.
شخص شرير كسی است كه كمالات الهی در او رشد نكرده است. مثل زمينی كه بذر در آن نروئيده و خشك و بی ثمر افتاده است. همين طور به كسی كه بينا نيست، نابينا می گوئيم؛ يا كسی كه نمی شنود، ناشنوا است يا كسی كه نادان است، آگاهی ندارد. با علم و آگاهی، نادانی محو می شود. و با روحانيت و يادگيری فضائل، صفات ناپسند به اخلاق پسنديده تبديل ميگردد.