اقتباس از مقالهٔ جناب بهروز جباری
فوریه 20, 2014
دوستان عزیز سخن از عشق است، مسئله اقتصاد یا تکامل نیست که عده ای از دوستان نسبت به مطالبش بیگانه یا بی تفاوت باشند، بلکه گفتگو از عشق و محبت است که برای همه ما مفاهیم و واژه های آشنایی هستند. چه که همه ما پرورش یافتگان دست محبتیم. اگر خداوند عشق به فرزند را در قلوب مادران به ودیعه نگذاشته بود پرورش موجودات زنده ممکن نمی شد.
در آثار عرفا از عشق سخن بسیار رفته است. به اعتقاد آنان کمال واقعی را باید در عشق جستجو کرد و هدف زندگی رسیدن به عشق واقعی و الهی است یعنی انسان آنچنان واله و مفتون و شیفته جمال حق شود که وجود خود را فراموش کند که البته این فراموشی خود عین آگاهی است.
به اعتقاد عرفا که البته متأثر از تعالیم و احادیث اسلامی است اساس و بنیاد جهان هستی بر عشق نهاده شده و علت خلقت عالم عشق است.
از همه مهمتر این اعتقاد یعنی اعتقاد به اینکه علت ایجاد و خلقت عشق است در آثار بهایی نیز تائید گردیده است.
حضرت بهاءالله می فرمایند:
«علت آفرینش ممکنات حّب بوده …» و در جای دیگر می فرمایند: «عالم به محبت خلق شد و کل به وداد و اتحاد مأمورند…»
حضرت عبدالبهاء می فرمایند: «خدا انسان را به جهت محبت خلق فرموده، به عالم انسانی تجلی محبت کرده …»
می توان گفت در هیچ دیانتی به اندازه دیانت بهایی عشق و محبت مورد تحلیل قرار نگرفته به طوری که رعایت حدود و انجام وظائف مذهبی نیز باید به دلیل محبت باشد نه بیم از دوزخ و یا امید به بهشت.
عشق در واقع بیان حالت محبت شدید است کمااینکه در صحبت های عادی نیز وقتی می خواهیم شدت علاقه خود را نسبت به کسی یا چیزی نشان بدهیم لغت عشق را به کار می گیریم. من عاشق طبیعتم، من عاشق آب و دریا هستم.
عشق و محبت پاک و بی شائبه افراد نسبت به هم اعم از زن و مرد، پیر و جوان و کوچک و بزرگ اثر و سایه و لمعه ای از عشق بزرگ الهی و معنوی است.
حضرت عبدالبهاء می فرمایند:
«محبت عالم انسانی اشراقی از محبت الله و جلوه ای از فیض موهبت الله است.»
عشق دختر و پسر و زن و مرد نیز نسبت به یکدیگر اگر در چارچوب مقررات و ضوابط اخلاقی باشد از لحاظ اعتقاد بهایی نه تنها اشکال ندارد بلکه بسیار مورد تحسین نیز قرار گرفته است.
حضرت عبدالبهاء در یکی از الواح ازدواج می فرمایند:
«… حال این دو مرغ آشیانه محبت را در ملکوت رحمانیت عقد اقتران۱ ببند و وسیله حصول فیض جاودان فرما تا از اجتماع آن دو بحر محبت موج الفت برخیزد…»
و همچنین می فرمایند:
«ای خداوند این اقتران را سبب برکت آسمانی کن و اسباب اشتعال به نار محبت در ملکوت جاودانی.»
عشق به مظاهر هستی و کائنات نباید عاشق واقعی را از عشق حقیقی و الهی باز دارد. حضرت بهاءالله می فرمایند:
«یعنی حّب شیی و اشتغال به آن او را از حّب الهی و اشتغال به ذکر او محجوب ننماید.»
در آثار بهائی چنین آمده:
«مقام روحانی باید به درجه ای برسد که خدا را بر همه چیز مقدم بداریم و تعلقات شدید انسانی موجب دوری ما از خدا نگردد.»
به طور کلی اگر دیده بینا و دل صاف باشد عشق به مظاهر هستی اعم از کوه و دشت، گل و گیاه، حیوان و انسان ما را به عشق حقیقی و الهی رهنمون می گردد. در دنیای ما چیزهای دوست داشتنی و قابل عشق ورزیدن زیاد است باید از خداوند بخواهیم که به ما دیدی زیبابین و ضمیری پاک عنایت فرماید تا زیبایی های اطراف را ببینیم و بشناسیم و این شناخت را مقدمه شناسایی زیبایی مطلق قرار بدهیم.
از طرف دیگر ایمان به حق یعنی عشق و محبت به خالق، ما را به محبت خلق او و بندگان او تشویق می نماید.
عامل دیگری که ما را مکلف محبت به افراد می کند تأکیدات عدیده و مکرر دیانت بهایی در مورد محبت کردن است.
حضرت بهاءالله می فرمایند:
«ای اهل عالم مذهب الهی از برای محبت و اتحاد است او را سبب عداوت و اختلاف ننمایید.»
حضرت عبدالبهاء می فرمایند:
«… مبادا خاطری بیازاری و نفسی را محزون کنید و در حق شخصی چه یار و چه اغیار، چه دوست و چه دشمن زبان به طعنه گشایید. در حق کل دعا کنید و از برای کل موهبت و غفران طلبید زنهار زنهار از این که نفسی از دیگری انتقام کشد ولو دشمن خونخوار باشد. زنهار زنهار از این که نفسی خاطری بیازارد، ولو بدخواه و بدکردار باشد. نظر به خلق ننمایید توجه به خالق کنید قوم عنود۲ را مبینید ربّ الجنود۳ را ملاحظه کنید خاک را مبینید پرتو آفتاب تابناک ببینید که هر خاک سیاه را روشن و پدیدار کرده …»
حضرت بهاءالله می فرمایند:
« ای دوست در روضۀ قلب جز گل عشق مکار و از ذیل بلبل حّب و شوق دست مدار.»
منبع: سایت شهروند