از هر دری سخنی در دیانت بهائی

موانع خلق تفکری جدید قسمت چهارم- کتاب خلق تفکر بدیع

پل لمپل در این کتاب به دقت و با عمقی قابل توجه به بررسی موانعی می پردازد که در راه ایجاد خلق تفکری جدید دیده می شود. هر کدام از ما باید بررسی کنیم که چقدر این موانع را در وجودمان احساس می کنیم و برای رفع آن چه می کنیم؟ او این موانع را چنین دسته بندی می کند:

اوّل آن که،‌ تلاش برای وصول به سطوح بالاتری از درک و عمل غالباً به عنوان انتقاد از شرايط موجود تلقّی می‌شود. اگر طريقه‌ای مؤثّرتر برای تبليغ عرضه گردد،‌ اين بدان معنی نيست که روش‌های فعلی صحيح نيستند. اگر مطرح می‌شود که بايد هنوز نکات و مطالب بيشتری دربارهء اين ظهور و آثار مبارکه فرا گرفت،‌ مقصود اين نيست که ما غافل و جاهل هستيم. ما بايد به راحتی سؤال کنيم که چگونه می‌توانيم به سطوح بالاتر ارتقاء يابيم بدون آن که چنين پرسشی به عنوان انتقادی ناهماهنگ يا ملامتی ناشی از خودرأيي محسوب و مردود گردد. بنابراين،‌ يکی از خصلت‌های بنيادی تفکّر جديد ما اين است که بايد بری از جدل و مناقشه و بغض و کينه،‌ مبرّا از قضاوت‌های شتابزده نسبت به موفّقيت يا شکست،‌ وخالی از ترس از اشتباهات باشد. ما بايد پويايی تکامل و سير وصول به بلوغ را درک کنيم. نوزادی که اوّلين قدم را برمی‌دارد و می‌افتد،‌ شکست نخورده است.

مانع دوم زمانی ايجاد می‌شود که،‌ در جريان مکالمه دربارهء نحوهء پيشرفت و ترقّی،‌ کلام ما در حدّ شعار قالبی و تکرار مکرّرات تنزّل نمايد. مباحثهء دَوَرانی،‌ دعوت‌های بی‌شمار به مبادرت به عمل و تحليل کامل و جامع ممکن است ادراک ما نسبت به موضوع را تضعيف کند تا آن که،‌ نهايتاً،‌ به تبليغ صرفاً بر حسب فنون فروش کالا پرداخته شود. همچنين،‌ تحصيل که يکی از قوای پيشرفت جامعه و تواندهی نسلهای جديد است،‌ ممکن است در حدّ ابزاری برای ايجاد سازگاری و همرنگی با جماعت يا ميدان نبردی برای نظريه‌های مشابه و رقيب و طرح‌های مورد نظر تنزّل پيدا کند.

مانع سوم برای وصول به سطوح عالی‌تری از آگاهی و عمل نتيجهء قوايی است که در مقابل پيشرفت مقاومت می‌کنند. در عالم عنصری،‌ تلاش برای حرکت با قوّهء بازدارندهء اصطکاک مواجه می‌شود. به همين ترتيب،‌ وقتی تلاش برای ارتقاء به مدارج متعالی‌تری از خدمت به امر مبارک صورت می‌گيرد،‌ مقاومت‌ها خود را به نحوی نشان می‌دهند. افزايش آگاهی مستلزم مسئوليت بيشتر،‌ و لذا،‌ فداکاری بيشتر است. بعضی از نفوس ممکن است مايل نباشند الگوهای رفتاری فعلی را برای مواجهه با معضلاتی هولناک‌تر و سخت‌ترکه منبعث از تغيير و تحوّل است رها کنند.

نتيجهء کلّی اينها و ساير موانع عبارت از پديد آمدن فرهنگی در جامعه است که به طور نامحسوس مانع از مساعی مبذوله برای ارتقاء می‌گردد. اگرچه ما برای پرواز کردن خلق شده‌ايم،‌ امّا اوّلين واکنش ما اين است که ساکن و بی‌حرکت بمانيم و از مشکلاتی که اين جدّ و جهد تلويحاً به آن دلالت دارد احتراز نماييم. جامعه اگر در دام چنين فرهنگی گرفتار گردد،‌ مانند جماعتی از پرندگان خواهد بود که زير تاقی سيمی رها شده‌اند که به اين سوی و آن سوی بال و پر بزنند. تاق مزبور،‌ در اين قضيه،‌ از محدوديت‌هايی که آگاهيمان بر ما تحميل می‌کند،‌ بافته شده است.


به نگاه نو بپیوندید: @Rethinking