از هر دری سخنی در دیانت بهائی

برنامه رادیویی کوچه‌

کوچه‌ (۱) – تولد ۲۰ سالگی
شهاب تولّد ۲۰ سالگی خود را در کافه کوچه، پاتوق همیشگیش، در کنار بهترین دوستش ستاره جشن میگیره!

کوچه‌ (۲) – نامه ای از پدر
شهاب هدیه ای ارزشمند برای تولّدش می گیرد: نامه ای از پدر

کوچه‌ (۳) – نه خوشحال و نه ناراحت
شهاب از دریافت نامه پدرش نه خوشحاله، و نه ناراحت. حسش قابل توصیف نیست. شاید چون این نامه آخره این حس رو داره؟

کوچه‌ (۴) – آتشفشانی خروشان
نامه پدر شهاب حال و هوای همه رو عوض کرد. آتشفشانی خروشان از دل شهاب بیرون می ریزد.

کوچه (۵) – ملاقات در کوچه‌
مامان، شهاب و ستاره بعد از حرف‌های جنجالی شهاب، دوباره تو کافه کوچه دور هم جمع می شوند.

کوچه (۶) – گپی با راوی
گپی با راوی داستان در کافه کوچه

کوچه (۷) – روزهای آخر انتظار
شیرینی‌ روزهای آخر انتظار، با خبری ناخوشایند به تلخی تبدیل می شود.

کوچه (۸) – آسمان ستاره
تمام حس های عجیب و غریب سراغ ستاره میان. آسمان ستاره شهاب باران می شود!

کوچه (۹) – راز دل ستاره
در حالی که شهاب با ترس و هیجان، روزهای آخر انتظار را سپری می‌کند، راز دل ستاره بر او آشکار می شود.

کوچه (۱۰) – چالشی پیش روی شهاب
شهاب همچنان با چالشی که پیش روی اوست دست و پنجه نرم می کند. آیا می تواند آرشه ویلن سل را به دست بگیرد؟

کوچه (۱۱) – حرف دل
شهاب در کافه کوچه با بهمن‌ ملاقات می‌کند و حرف های دلش را به او می زند.

کوچه (۱۲) – نامه
راوی داستان توسط یک نامه با ما هم صحبت میشود. و از دیدارهایش با ستاره برای ما می گوید.

کوچه (۱۳) – عشق
ستاره هر روز عاشق و عاشق تر می شود، و شهاب نیز بالاخره، جوانه های این‌ عشق را در خاک قلب خود پیدا می‌کند.

در حالی که ستاره با احساسات و مشکلات پیش رویش دست و پنجه نرم‌ می‌کند، بهمن خبری شوکه کننده به او می دهد.

کوچه (۱۵) – یک وظیفه
شهاب نیز از رفتن بهمن از ایران با خبر می‌شود و در قراری که با هم در کافه کوچه گذاشته اند، بهمن از وظیفه ای که ستاره و شهاب بر عهده او گذاشته اند صحبت می‌کند.

کوچه (۱۶) – اولین برف پاییزی
با پلمپ شدن محل کار شهاب به علت تعطیلی بهائی، ستاره و شهاب فرصتی‌ پیدا می کنند که بر روی اولین برف پاییزی قدم بزنند و احساسات خود را با هم در میان بگذارند.

کوچه (۱۷) – تماسی از زندان
کامران با تماسی از زندان، شور و هیجان و خوشحالی رو به وجود شهاب و‌ فروغ باز می گرداند. او خبرِ روز آزادیش، که خیلی نزدیک است، را به فروغ می‌دهد.

کوچه (۱۸) – روزهای آخر
کامران روزهای آخر حبس خود را سپری‌ می‌کند، و شور و هیجان شهاب برای بازگشت پدرش بعد از ۵ سال وصف ناشدنی است.

کوچه (۱۹) – اتفاقی ناگوار
درست وقتی همه چیز داره به خوبی پیش میره و همه منتظر آزادی پدر شهاب هستند، اتفاقی ناگوار می افتد؛ ستاره کتاب روحی اش را در خانه پیدا نمی کند

کوچه (۲۰) – طرح روحی
شهاب بعد از گم‌ شدن کتاب روحی ستاره به حلقه مطالعه می‌رود، و در همین حین راوی داستان در کافه کوچه برای ما از طرح روحی و اهداف آن می‌گوید.

کوچه (۲۱) – درانتظار بازگشت
شهاب که ۵ سال بی صبرانه انتظار بازگشت پدر را می کشید، تنها ۲ روز قبل از آزادی پدرش، دستگیر شد.

کوچه (۲۲) – سلول انفرادی
شهاب اولین شبِ در بازداشت را در سلول انفرادی به سر می برد، تجربه ای مملو از ترس و شجاعت، آشوب و آرامش.

کوچه (۲۳) – نامه پایانی بهمن
نامه پایانی بهمن قبل از رفتن از ایران

کوچه ۲ (۱) – نامه الکترونیکی که خبر از اتفاقات تازه‌ای دارد
مدتی است که بهمن ایران را ترک کرده و به ترکیه مهاجرت کرده است

کوچه ۲ (۲) – آیا رابطه‌ای بین بی خبری از ستاره و حسین وجود دارد؟
بهمن به سختی مریض شده٬ اما می داند که مریضی او از یک سرما خوردگی ساده بیشتر است. مدت هاست که

کوچه ۲ (۳) – آیا حسین ربطی به جریان شهاب و ستاره دارد؟
بهمن و شهاب هر روز بیشتر از قبل نگران حال ستاره می‌شوند٬ و بی صبرانه

کوچه۲ (۴) – شهاب و بهمن نگران حال ستاره اند
بهمن هنوز هم به شدت مریض است، و کم کم متوجه شده که این از یک سرماخوردگی معمولی جدی تر است

کوچه ۲ (۵) – آیا شهاب به سر قرار با حسین می رود؟
هنوز خبری از ستاره نیست٬ و شهاب و بهمن هر دو نگران حال او هستند

کوچه ۲ (۶) – علائم افسردگی در فروغ
با برگشتن کامران از زندان، علائم افسردگی در فروغ روز به روز شدید‌تر شده بودند. این مادر صبور و با استقامت

کوچه ۲ (۷) – آیا حسین باید با افکار پریشان خود به تنهایی دست و پنجه نرم کند؟
رانجام روز ملاقات شهاب با حسین در کافه کوچه فرا رسید. روح و ذهن حسین

کوچه ۲ (۸) – شهاب قبلا حسین را دیده است
حسین خودش را به محل ملاقات در کافه کوچه می رساند، و با حجمی عظیم از احساسات و خاطرات روزهایی که در گوشه‌ی این کافه نشسته و همه چیز را زیر نظر می‌گرفت، رو به رو می‌شود. شهاب هم بالاخره تصمیم به رفتن می‌گیرد و به سمت کافه می‌رود. تا به کافه می‌رسد، دور و بر را نگاهی می‌اندازد، و تا چشمش به حسین می خورد از حرکت باز می‌ایستد. او قبلا حسین را دیده است.

کوچه ۲ (۹) – آیا حسین از حال و روز ستاره با خبر است؟
شهاب بالاخره با حسین در کافه کوچه ملاقات می کند. او بلافاصله بعد از دیدن چهره حسین٬ به یاد می آورد که در مدتی که در زندان بوده٬ حسین چند باری برایش غذا آورده بود٬ و حالا که می داند حسین کیست و باعث و بانی زندانی شدن خودش و پدرش شده است٬ بسیار نسبت به او بی اعتماد است. اما حسین آماده آن است که اعتماد شهاب را به دست بیاورد.

کوچه ۲ (۱۰) – آیا یک سر نخ شهاب را به پیدا کردن ستاره نزدیک‌تر می‌کند؟
بعد از مدتی که شهاب و حسین در کافه کوچه به تنهایی با هم صحبت می‌کردند، و فضایی سنگین و پر از شک و تردید آن‌ها را در بر گرفته بود، نادر، پسر حسین از راه می‌رسد. او که متوجه این جو سنگین می‌شود، سعی می‌کند که حال و هوای آن دو را عوض کند. شهاب بعد از صحبت با نادر کمی بیشتر احساس راحتی می‌کند، و بهمن از راه دور از طریق گوشی موبایل همه چیز را می بیند. بعد از مدتی گفتگو، بهمن به یاد می‌آورد که ستاره در دفتر خاطرات خود چیزی نوشته بود که خیلی نزدیک به صحبت‌های نادر و شهاب بود، اما به نظر می‌رسد که هیج وقت به شهاب در مورد آن چیزی نگفته است. آیا این سر نخ شهاب را به پیدا کردن ستاره نزدیک‌تر می‌کند؟

کوچه ۲ (۱۱) – نادر ستاره رو از کجا می‌شناسه؟

نادر بعد از ورودش به کافه تونست کمی از تنش بین پدرش،حسین، و شهاب کم کنه. بعد از اینکه کمی با شهاب راجع به نقاشی‌ها و رشته‌ی تحصیلیش صحبت کرد، شهاب عکسی از نقاشی ستاره در موبایل نادر دید و همین کافی بود که تمام احساسات خشم، نگرانی، عشق، دلتنگی، و دلشکستگی یک جا به سراغ شهاب بیاد. چرا عکسی از نقاشی ستاره توی موبایل نادره؟ آیا نادر از حال و روز ستاره با خبره؟ نادر ستاره رو از کجا می‌شناسه؟

کوچه ۲ (۱۲) – آیا نگار می دونه که ستاره کجاست؟

شهاب از اینکه زود قضاوت کرده و سر نادر داد کشیده بود حسابی پشیمونه. اون بعد از دیدن عکسی از نقاشی ستاره در گوشی نادر، فکر کرده بود که نادر ستاره رو می‌شناسه٬ و تمام مدت از اون خبر داشته. ولی اینطور نیست. اون نقاشی رو نگار، یکی از دوست‌های ستاره آورده بود و نادر فقط از اون عکس گرفته. اما آیا نگار می دونه که ستاره کجاست؟ چه اتفاقی براش افتاده که مدتیه هیچ خبری ازش نیست. آیا نگار قابل اعتماده؟

کوچه ۲ (۱۳) – آیا نگار اطلاعات دقیقی از ستاره داره؟

شهاب بعد از اینکه با خبر می‌شه از نگار، یکی از دوستان نادر، ستاره رو می‌شناسه و باهاش در ارتباطه، طاقت نمیاره و یک قرار ملاقات با نگار در کافه کوچه می‌ذاره تا از ته و توی قضیه با خبر بشه. دلش می‌خواد بدونه ستاره کجاست و برای چی مدتیه ازش خبری نیست. شهاب که هم دل نگرانه و هم مشتاق، خیلی دلش می‌خواد که نگار همه چیز رو بهش بگه. ولی آیا نگار اطلاعات دقیق از ستاره داره؟ آیا اصلا حاضره اگه چیزی می‌دونه به شهاب بگه؟

کوچه ۲ (۱۴) – واکنش ستاره به ملاقات نگار و شهاب چیه؟

در شب ملاقات حسین با شهاب در کافه کوچه، وقتی که کامران، فروغ و حسین سر میز دیگه‌ای با هم صحبت می‌کردن چی گذشت؟ چه صحبت‌هایی بین اون‌ها رد و بدل شد؟ شهاب فایل ضبط شده‌ی این گفتگو رو برای بهمن می‌فرسته تا اون هم از همه چیز با خبر بشه. بهمن چه کسی رو خونه ی پندار اینا ملاقات کرده؟ واکنش ستاره به ملاقات نگار و شهاب چیه؟ آیا راضی می‌شه که با شهاب ملاقات کنه؟

کوچه ۲ (۱۵) – دوست شهاب که بهمن چند وقته می‌خواد راجع بهش حرف بزنه، کیه؟

نگار که با ستاره از طریق ایمیل در ارتباطه، در تماسی تلفنی، حرف‌های ستاره رو به شهاب منتقل می‌کنه. ستاره هم دلش می‌خواد که شهاب رو ببینه، ولی جایی امن برای این ملاقات به ذهنش نمی‌رسه، ولی شهاب ایده‌ای در ذهن داره. یعنی شهاب کجا می‌خواد با ستاره ملاقات کنه؟ بهمن به شهاب خبر می‌ده که یکی از کسانی که شهاب می‌شناسه و همیشه راجع بهش صحبت می‌کرده، الان ترکیه است. این دوست شهاب که بهمن چند وقته می‌خواد راجع بهش حرف بزنه، کیه؟

کوچه ۲ (۱۶) – آیا ستاره با پیشنهاد شهاب موافقت می‌کنه؟
شهاب بالاخره فرصت اینو پیدا می‌کنه که با محسن از طریق اسکایپ صحبت کنه. شهابی که فقط صدای محسن رو از پشت میله و دیوار شنیده بود، حالا می‌تونست بدون هیچ مانعی با دوست خودش رو به رو بشه، ولی این تماس برای شهاب اینقدر ها هم ساده نیست. و در همین حین، نگار بهش زنگ می‌زنه و از ستاره خبری می‌ده. آیا ستاره با پیشنهاد شهاب موافقت می‌کنه؟

کوچه ۲ (۱۷) – رازهایی که ممکنه برای حسین خیلی گرون تموم بشن

شهاب دوباره با حسین در کافه کوچه قرار می‌ذاره تا بتونن با هم صحبت کنن. این گفتگو رازهایی رو برای دو طرف بر ملا می‌کنه که حتی فکرش رو هم نمی‌کردن. رازهایی که ممکنه برای حسین خیلی گرون تموم بشن. از طرفی ستاره با احساسات خودش دست و پنجه نرم می‌کنه و امیدواره که این قضیه ختم به خیر بشه. شهاب و خانواده‌اش قراره فردا برن دادگاه انقلاب، دیدار پدر ستاره.

کوچه ۲ (۱۸) – آیا پدر ستاره تلاش می‌کنه که جلوی مراسم خواستگاری رو بگیره؟

شهاب که خیلی برای روز بعد و رفتنشون به دادگاه انقلاب هیجان زدست، با یک ایمیل از نگار از این رو به اون رو می‌شه. برای بهتر شدن حالش و فراموش کردن نگرانی‌هاش، تصمیم می‌گیره یک تماس اسکایپی با حسین، بهمن، و محسن برقرار کنه تا بتونن با هم کمی درد دل کنن. یعنی نگار توی ایمیلش چی نوشته؟ نکنه پدر ستاره از جریان با خبر شده و داره تلاش می‌کنه که جلوی این مراسم خواستگاری عجیب و غریب رو بگیره؟

کوچه ۲ (۱۹) – چرا بهائیان در ایران مورد اذیت قرار می‌گیرن؟

گفتگوی اسکایپی شهاب، محسن، حسین، و بهمن حسابی داغ می‌شه و تصمیم‌ می‌گیرن که همگی به سوالای همدیگه جواب بدن. کمی درباره معنی شعر شالگردن بهمن صحبت می‌کنند. محسن برای اولین بار راجع به ستاره می‌شنوه و حسین به دنبال اینه که بفهمه چرا بهائیان در ایران مورد اذیت قرار می‌گیرن.

کوچه ۲ (۲۰) – نامه‌ای برای حسین

شهاب و حسین در کافه کوچه، و محسن و بهمن در ترکیه، ۴ نفری به گفتگوی خودشون روی اسکایپ ادامه می‌دن. حسابی غرق صحبت کردن شدن که یک تماس از نادر همه چیز رو عوض می‌کنه. برای حسین نامه‌ای رسیده، می‌تونه خیلی چیزها رو تغییر بده. این نامه از طرف کیه؟

کوچه ۲ (۲۱) – روز ملاقات دوباره‌ شهاب و ستاره فرا می‌رسد
بعد از شبی پر اضطراب، پر از احساسات خوب و بد، پر از شادی و پر از نگرانی، بالاخره روز رفتن خانواده‌ شهاب به دادگاه انقلاب فرا رسید. کامران و فروغ تصمیم دارن در دفتر قاضی کهن‌سال، همون قاضی‌ای که حکم حبس ۵ ساله کامران رو صادر کرده بود، دخترش ستاره رو برای شهاب خواستگاری کنن.

کوچه ۲ (۲۲) – روز ملاقات با قاضی کهنسال
راهرو های دادگاه انگار تک تک قدم های شهاب، ستاره، و فروغ و کامران رو می فهمیدن و درک می‌کردن. چون به خوبی پژواک همه ی احساسات این ۴ نفر رو به گوش کل دنیا می رسوندن. بالاخره زمان رویارویی آنها با قاضی کهنسال، پدر ستاره، فرا رسیده. این ملاقات یکی از عجیب ترین ملاقات های دنیاست. یعنی قاضی کهنسال به خانواده شهاب مجال صحبت رو میده؟

کوچه ۲ (۲۳) – خواستگاری شهاب در دفتر قاضی کهنسال

شهاب و پدر و مادرش با ستاره در دفتر حاجی کهنسال ملاقات کردن. فروغ، از قاضی پرونده ی همسرش، کسی که کامران رو به دلیل بهائی بودن به ۵ سال حبس محکوم کرده بود، ستاره رو خواستگاری کرد. ستاره هم در جواب، با شجاعت، در حضور پدرش تمام حرف های دلش رو میزنه. عکس العمل حاجی کهنسال به تمام اینها چه خواهد بود؟

کوچه ۲ (۲۴) – به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی

در آخرین قسمت داستان رادیویی کوچه، حرفهای دل شهاب و ستاره، فروغ و کامران، نگار و بقیه بچه ها رو می شنویم. درسته که این داستان به پایان میرسه، ولی زندگی کاراکترهاش هنوزادامه داره. ستاره باید با صبوری جدایی ظاهری عشقش شهاب رو تحمل کنه، و شهاب باید تمام تلاشش رو بکنه که عشقش رو به دست بیاره. و وظیفه خونواده‌ها و دوست‌هاشون از همیشه سخت‌تر و بیشتره. اونا بیش از پیش نقش مهمی در پشتیبانی شهاب و ستاره دارن و بازیگر های مهم زندگیشون هستن. با ما همراه باشید و ببینید نقش شما در کمک کردن به شهاب و ستاره چیه!


رادیو پیام دوست(https://t.me/Persianbms)