تو شاهد و عالم گواه که این مظلوم بعد از اشراق….
«تو شاهد و عالم گواه که این مظلوم بعد از اشراق نیر آفاق از افق عراق به دو قاصد حقیقی و پیک معنوی در لیالی و ایام اهل ایران را به افق عنایت مقصود عالمیان دعوت نمود. آن دو پیک آمه و خامه بوده.»
«تو شاهد و عالم گواه که این مظلوم بعد از اشراق نیر آفاق از افق عراق به دو قاصد حقیقی و پیک معنوی در لیالی و ایام اهل ایران را به افق عنایت مقصود عالمیان دعوت نمود. آن دو پیک آمه و خامه بوده.»
“مناجاتهایی که به جهت طلب شفا صادر شده شامل شفای جسمانی و روحانی هر دو بوده. لهذا به جهت شفای روحانی و جسمانی هر دو تلاوت نمایید. اگر مریض را شفا مناسب و موافق البتّه عنایت گردد. ولی بعضی مریضها شفا از برایشان سبب ضررهایی دیگر شود. این است حکمت اقتضای استجابت دعا ننماید. ای امةالله قوّۀ روحالقدس امراض جسمانی و روحانی هر دو را شفا دهد.”
منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، ج1، ص158
سپهر سخن (٢١): استاد بهرام فرید در برنامه ی این هفته ی سپهر سخن به یکی دیگر از بیانات حضرت بهاءالله بنیانگذار دیانت بهائی میپردازند.
حضرت بهاءالله می فرمایند:از توام و به تو آمدم قلبم را به نور معرفتت منیر فرما https://s3-eu-west-1.amazonaws.com/dbankrcv1/2015/SepehreSokhan102715b_64k.mp3
چنان که در کتاب مستطاب ایقان تشریح شده قیامت و رستاخیز و برپا شدن میزان برای رسیدگی به اعمال بندگان همه در حین ظهور مظهر جدید حق تحقق می پذیرد و بهشت در حقیقت لقای مظهر ظهور و ایمان به کلمه او و عمل به موجب تعلیمات او و تحصیل و کسب رضای اوست در کلمات مکنونه آمده که “رضوانک حبی و جنتک وصلی” یعنی رضوان تو دوستی من است و جنت تو وصل من است .
جمال قدم دربارۀ “آنچه لازال عندالله مرضی و مرقاة عباد الی ملکوت السّداد و صعودهم الی جبروت عنایة مالک الإیجاد” است میفرمایند، “… آن بوده که در هیچ شأن از شئون ظاهراً و باطناً عباد مخلصین به خود ناظر نباشند. بلکه فیالحقیقه در جمیع مراتب خود را لاشئ محض و فنای صِرف مشاهده نمایند تا جمیع نفوس به تربیت آن انفس مقدّسه از شِمال هواهای نفسانیّه و مشتهیّات عالم بشریّه به یمین تُقیٰ و شطر ابهی توجّه نمایند.
“مقصد از یفعل مایشاء این است که شاید مظهر ظهور امری فرماید و حکمی اجرا دارد یا عملی فرماید و نفوس مؤمنه از ادراک حکمت آن عاجز. نباید اعتراض به خاطر احدی خطور نماید که چرا چنین فرمود و یا چنین مُجریٰ داشت.”
(مفاوضات، ص132)