خدمت به عالم انسانی
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
“ای یاران الهی به کمال نشاط و انبساط عالم انسانی را خدمت نمایید و به نوع بشر محبت نمایید.
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
“ای یاران الهی به کمال نشاط و انبساط عالم انسانی را خدمت نمایید و به نوع بشر محبت نمایید.
اگرچه در امر بهائی بیان “عاشروا مع الأدیان کلّها بالرّوح و الرّیحان” عزّ نزول یافته، امّا “از معاشرت اشرار دست و دل هر دو بردار” نیز گوشزد ابرار گشته است. لهذا از هیکل اطهر حضرت عبدالبهاء سؤال شد که معاشرت با اشخاص بدعمل چه حکمی دارد. فرمودند:
سؤال از خوردن گوشت نمودند فرمودند: ” خدا بر حسب ایجاد برای هر ذی روحی رزقی معیّن کرده طیور را منقار داده تا دانه را غذای خود نمایند و حیوانات مثل گاو و گوسفند را دندان مانند داس خلق کرده تا علفخوار باشند امّا حیوانات درنده را چنگال و انیاب داده که شکار نمایند زیرا نمیتوانند علفخوار باشند . گوشت غذای آنهاست ولکن خوراک انسان گوشت نیست چه که در ایجاد آلات گوشت خوری باو داده نشده خدا او را احسن صور داده و مبارک خلق فرموده نه درنده و خونخوار” انتهی
حضرت عبدالبهاء خطابۀ کوتاهی در نیویورک ایراد فرمودند که شامل موارد زیر بود:
” جمیع ما باید از بیماران عیادت کنیم. وقتی که محزون یا متألّم هستند، مساعدت حقیقی و منفعت واقعی این است که دوستی نزد آنها برود.
روح و روان انسان وقتی که با رنج و درد امتحان میشود ترقی می کند . زمین هر چه بیشتر شخم بخورد بذر کاشته شده در ان بهتر رشد خواهد کرد و محصول بهتری خواهد داد .
“اوّل شرط محبت و الفت تامّ بین اعضاء آن انجمن است که از بیگانگی بیزار گردند و یگانگی حضرت پرورگار آشکار کنند زیرا امواج یک بحرند و قطرات یک نهر. نجوم یک افقند و اشعّه یک شمس. درختان یک بوستانند و گُلهای یک گلستان و اگر وحدت حال و یگانگی بی ملال در میان نیاید آن جمع پریشان گردد و آن انجمن بی سر و سامان .
“… شما را به جمال قدم قسم میدهم کسی را توهین ننمایید و خواری به جهت نفسی مخواهید؛ آنچه نسبت شرک و کفر و الحاد و ضرّ و ضلال و وبال به ما تصریحاً او تلویحاً او ضمناً بدهند ابداً تعرّضی ننمایید و کسی را تفسیق نکنید و شخص معلومی را ولی مدافعه باشد مقاومت و معارضه ننمایید؛ به کمال ملاطفت و محبّت و دوستی و خیرخواهی و دلسوزی رفتار نمایید.
همه اجتماعات باید برای تبلیغ امرالله وانتشار پیام الهی وصیقل روح برای دخول در ملکوت بهاء الله باشد.
بمن نگاه کنید.
عالم انسانی هر قدر ترقّی طبیعی نماید باز محتاج نفثات روح القدس است. قُدما خیلی کوشیدند که بقوّهء عقل اسباب تربیت نفوس فراهم نمایند امّا فلاسفه هر چند تربیت خود و نفوس قلیله نمودند لکن تربیت عمومی نتوانستند. هر قوتی از تربیت فوق العاده عمومی عاجز است مگر قوّهء روح القدس.