به اعتقاد بهائی، احکام شامل دو بعد مکمّل هستند. یک بُعد، شامل احکام اخلاقی میشود که در گذر زمان تغییرناپذیرند و در ادیان مختلف مشترک هستند؛ مانند دعوت به صداقت و درستکاری.
بُعد دیگر شامل احکامی است که هدف نظمبخشی به زندگی اجتماعی را دارند و که بعضی از آنها در بستر زمان قابلیت تغییر دارد، مانند بعضی احکام مربوط به ازدواج. بسیاری از احکام مربوط به زندگی معنوی و اجتماعی فرد در آئین بهائی در «کتاب اقدس» از آثار بهاءالله ذکر شدهاند. اگر چه بسیاری از قوانین موجود در کتاب اقدس در جامعه امروزی قابل استفاده هستند، بهاءالله امکان استفاده از قوانین جدید با توجه به مقتضیات جامعه بهائی را فراهم آورده و این قوانین اندک اندک دراین آئین ظهور یا تغییر میکنند. رعایت احکام فردی مانند روزه و نماز در عین حالی که وظیفهای همگانی هستند از وظایف شخصی فرد محسوب میشوند. بهاءالله احکام را به عنوان یک چارچوب کیفری به هدف اجرای حکم یا مجازات در نظر نمیگیرد، بلکه احکام را عامل ترقّی روحانی انسانها میداند. بهاءالله در کتاب اقدس از پیروان خود میخواهد که احکام را با نیت و عشق به بهاءالله عمل نمایند.
در احکام بهاءالله سه جنبه میتوان مشاهده کرد: یک احکامی که به رابطهٔ افراد با خدا میپردازد، جنبهٔ دوم به مربوط به آن دسته امور جسمانی و روحانی است که نفعشان بهطور مستقیم به افراد میرسد و جنبه سوّم احکامی که در ارتباط با رابطهٔ بین افراد با یکدیگر و بین افراد و جامعه میباشد. احکام کتاب اقدس را بهطور کلّی میتوان تحت عناوین زیر طبقهبندی کرد: احکام مربوط به نماز و روزه، مسائل شخصی از جمله موارد مربوط به ازدواج، طلاق، ارث، دستهای از احکام که شامل اوامر، نواهی و نصایح و بالاخره دستهای که بعضی از احکام و شرایع ادیان قبل را نسخ مینماید.
در آئین بهائی، احکام به صورت مجموعهای از باید و نباید که ترس از مجازات ضامن اجرایی آن باشد، مطرح نمیشود. بهاءالله احکام را بخش جداییناپذیر ترقّی معنوی انسان میداند. بهائیان معتقدند همانطور که اگر فردی از بام ساختمان بلندی به پایین بپرد به دلیل نادیده گرفتن قوانین فیزیکی عالم دچار صدمه میشود، زیرپا گذاشتن قوانین معنوی که بر عالم وجود حکمفرماست نیز به انسان از نظر معنوی لطمه وارد میسازد. در این دیدگاه، احکام دینی به انسان کمک میکند که خود را با قوانین معنوی که بر عالم حکمفرماست وفق دهند.
در آئین بهائی احکام غالباً نه به دستورالعملهای جزئی برای موقعیتهای متفاوت بلکه به به شکل اصول کلی ارائه شدهاست که در بسیاری موارد هر فرد به شکلی که در زندگی خود و در هر موقعیت مناسب میبیند این اصول را به کار میگیرد. تعالیم بهائی دربارهٔ بسیاری از جنبههای زندگی اظهارنظری نمیکنند. در برخی موارد، به صراحت ذکر شده که یک موضوع خاص مسئلهٔ انتخاب فردی است و نه حکم الهی همچنین در مورد برخی از احکام اجتماعی آئین بهائی که هماکنون به اجرا گذاشته میشوند نیز تأکید کلّی شدیدی بر آگاهی، درک و عقلانیت فرد است. بر طبق بیانات بهاءالله، بهائیان احکام بهائی را باید با سرور و از روی عشق اجرا نمایند. در آئین بهائی هیچ فردی مسئول این نیست که بر دیگران نظارت کند که آیا احکام را رعایت میکنند یا خیر. در نظر بهائیان فرد فقط پاسخگوی خداست و هر شخص مسئولیت بهبود و به انضباط درآوردن رفتار و اعمال خود را دارد. در دیانت بهائی طبقهٔ روحانیون و علمای دینی که بتوانند احکام الهی را وضع یا تفسیر کنند وجود ندارد. محافل روحانی محلّی و ملّی وظیفهٔ بهکاربندی احکام اجتماعی بهائی را بر عهده دارند.
مبنای احکام بهائی آثار مکتوب و رسمی بهاءالله مانند کتاب اقدس و ضمائم آن به همراه تبیینات و توضیحات عبدالبهاء و شوقی افندی و قوانین وضع شده توسط بیت العدل اعظم است. حکایتهای شخصی و روایتهای شفاهی از زندگی بهاءالله یا دیگر بزرگان این آئین، نمیتوانند به هیچ وجه مبنایی برای تعیین احکام باشند.
برگرفته از وبسایت ”bahaiglory.com”