یکی از تعالیم اساسی دیانت بهایی، تعلیم ” تحرّی حقیقت” (جستجوی حقیقت) می باشد که وجود آن در کنار سایر تعالیم این دین الهی، می تواند شرایط فکری و عملی عالم بشری را تحت تاثیر خود قرار داده و بستری مطمئن و محکم را جهت ایجاد جامعهء جدید جهانی فراهم نماید، پس در اینجا به معرّفی و بررسی این تعلیم دیانت بهایی خواهیم پرداخت.
پیش از هر چیز باید توجّه نمود آنچه که در این میان قابل تامّل و تعمّق بوده، دیدگاه دیانت بهایی در ارتباط با مقام و منزلت انسان ها می باشد که به تمامی ایشان از جایگاهی برابر و یکسان می نگرد. لذا تعلیم “تحرّی حقیقت” نیز یکی از دلایل اثبات چنین امر جدید و مهمّی در دیانت بهایی می باشد.
در یک دیدگاه کلّی نگر، “تحرّی حقیقت” به معنای تلاش آزادانه به جهت جستجو و یافتن حقیقت اصلی زندگی در این عالم می باشد. چرا که هدف خالق مهربان از خلق انسانها، چیزی جز دست یابی ما بندگان ناچیز، به حقایق عظیم زندگی نبوده و نیست. لذا بر این مبنا، دیانت بهائی به پیروان خود و سایر افراد بشر می آموزد که جهت کشف و دست یابی به حقیقت زندگی، باید هر انسانی، در محیطی کاملاً آزاد و به دور از هر گونه “تقلید” و “تعصّب”، شخصاً اقدام نماید. به عبارتی دیگر، دیانت بهایی مقام انسان را در حدّی والا و با ارزش معرّفی نموده، که وی را لایق انتخاب راه خویش می داند. دیگر به مانند گذشته نمی باشد که پسر بدون هیچگونه تحقیق و تفکّری از عقاید پدر تقلید نماید و پدر بدون هیچگونه انصاف و عدالتی، با دیدگاه های جدید پسر مخالفت نماید. دیگر به مانند گذشته نمی باشد که مادر و دختر به آنچه که پدر و پسر حکم می نمایند، کورکورانه گوش فرا دهند، بلکه در دیانت جدید بهایی، تمامی انسان ها این فرصت را دارند تا به تنهایی و با تفکّرات سالم خویش به بررسی و جستجوی حقیقت پرداخته و در کمال آزادی آن را انتخاب نمایند. پس لازم به تذکّر است که دیانت بهایی هرگونه تحقیق و بررسی را در جهت کشف رموز زندگی و در قالب معیارهای اخلاقی موجود، مجاز دانسته و به اهل عالم این فرصت را می دهد که ضمن تلاش های آزادانهء خود، به حقایق موجود دست یابند.
طور مثال اگر بخواهیم این تعلیم را در ارتباط با گزینش یک دین الهی در نظر گیریم، باید اینگونه عنوان نمائیم که در دیانت بهایی، هر فردی خود مسئول انتخاب دین و آئین خویش می باشد و اینگونه نیست که اگر پدر بهایی بود، پسر نیز باید لزوما بهایی شود، بلکه پسر باید خود به تحقیق آزادانه و بی دغدغه پرداخته و با توجّه به نیازهای بشر و سایر ملاک های موجود، دین مورد نظر خویش را انتخاب نماید. شاید فردی در سایهء تحقیق بدون تعصّب و آزادانه به این نتیجه برسد که دیانت بودایی می تواند مشکلات کنونی بشر را بهتر از سایر ادیان حل نماید،لذا چنین فردی در راه انتخاب آئین خود، آزاد ولی مسئول می باشد و تنها خود او است که مسئولیت این پذیرش خطیر را بر عهده خواهد گرفت، و این یعنی عدم تقلید از دیانت پدران و پدربزرگان که شاید سالهای سال یهودی،مسیحی و… بوده اند و این دین را به طور ارثی به نسل های بعدی خویش نیز منتقل می نمودند.
در این مسیر سخت و البته با ارزش و لذّت بخش، وجود و لزوم شرایطی احساس می گردد که حضرت بهاءالله در اثر عظیم خود، یعنی کتاب ایقان، تلویحاً به بیان آن پرداخته اند:
“جوهر اين باب آنکه سالکين سبيل ايمان و طالبين کؤوس ايقان بايد نفوس خود را از جميع شئونات عرضيّه پاک ومقدّس نمايند، يعنی گوش را از استماع اقوال و قلب را ازظنونات متعلّقه به سُبُحات جلال و روح را از تعلّق به اسباب ظاهره و چشم را از ملاحظه کلمات فانيه و متوکّلين علی اللّه و متوسّلين اليه سالک شوند تا آنکه قابل تجلّيات اشراقات شموس علم و عرفان الهی و محلّ ظهورات فيوضات غيب نامتناهی گردند.”
آنچه که در بیان فوق قابل تامّل است، شرایط متحرّی حقیقت(جستجو کنندهء حقیقت) می باشد. فی الواقع حضرت بهاءالله ، با تعلیم تحرّی حقیقت، درس انسان شدن را به انسانها می دهند، ایشان تاکید می نمایند که جهت حرکت در جادّهء ایمان و وصول به منزلگاه ایقان، باید روح و روان خود را از آنچه که ما را اسیر هوای نفسانی و مسائل فانی دنیوی می نماید، پاک نموده، و با عقل بیدار و هوشیار خویش و قلب به دور از حبّ و بغض خود به جستجوی آن حقیقت عظیم و آن هدف والای زندگی بپردازیم. فی الواقع باید توجّه نمود که دیانت بهایی معیارهای عقلی را در کنار ملاکهای معنوی و روحانی مورد نظر قرار داده و از این رو هر یک از افراد بشری که بتواند در مسیر صحیح شناخت این معیارها قرار گیرد، راه وصول به حقیقت نیز بر او هموار خواهد شد.
از طرفی می فرمایند: “اگر عبد بخواهد اقوال و اعمال وافعال عباد را از عالِم و جاهل ميزان معرفت حقّ و اوليای اوقرار دهد هرگز به رضوان معرفت ربّ العزّه داخل نشود و به سر منزل بقا نرسد و از جام قُرب و رضا مرزوق نگردد.”
پس در دیانت بهایی، بر خلاف برخی از ادیان و مکاتب فکری، “تقلید” امری ناپسند محسوب گشته و می تواند محدود کنندهء اختیار و آزادی انسان تلقّی گردد، لذا مقام و منزلت هر فرد بشری، تا آن درجه والا و با ارزش می باشد که خود می تواند فرداً به انتخاب و تصمیم گیری دست یازد. امّا از طرفی شاید این سوال مطرح گردد که آیا اگر دانشمند و عالمی، اندیشه ای برجسته و مناسب ارائه داد، ما نباید از آن سود جوئیم؟ در پاسخ باید عنوان نمود که هر اندیشهء مناسب و مفید، که با معیارهای صحیح عقلی و قلبی فرد تطابق داشته باشند، می توانند مورد پذیرش قرار گیرند، امّا آنچه که از درجه اهمیّیت والایی برخوردار است، همانا عدم “تقلید کورکورانه” و” قضاوت غرض ورزانه” می باشد، که می تواند انسان را از حقیقت حرکت خود دور ساخته و او را به بیراهه کشاند.
در انتها لازم به ذکر است که تعالیم دیانت بهایی، دارای یک روح کلّی می باشند که تنها در کنار یکدیگر قابلیّت معنایی پیدا می نمایند، لذا فی المثل نمی توان و نباید تعلیمی همچون “تحرّی حقیقت” را از تعالیم دیگری چون ” تساوی حقوق زن و مرد”، “احتیاج عالم به نفحات روح القدس”، “تطابق دین با علم و عقل” و… جدا نمود، و تنها در سایهء یک نگاه همه جانبه نگر و به هم پیوسته می باشد که می توان به عمق مفاهیم موجود در این تعالیم، بر مبنای مقتضیّات زمانی و مکانی، پی برد. بنابراین آنچه که در این تعلیم می توان به صراحت مورد بررسی قرار داد، جایگاه و مقام بالای انسانی می باشد که دیانت بهایی آن را در تمامی تعالیم خود، تکرار و راه های تحقّق آن را هموار می نماید