نگارنده: پژوهشگر
دوستان ارجمند محبوب
پيش از هر سخنى وظيفه دارم که سپاس عميق خود را از محبّت بيدريغ و تشويق سخاوتمندانه اى که دوستان عزيز در اين دوسه روز در حق بنده و همسرم ارزانى داشته بحضورشان تقديم دارم و از کارگردانان انجمن براى سازمان دادن چنين جلسات روحپرورى تشکر کنم. بسيارى از سخنان که در اين جا ايراد شد در ارتباط با حال وگذشته زنان خصوصاً در سرزمين ايران بود. عرايض امروز بنده معطوف بآينده است آينده زن در تمدّن جهانى بهائى.
ممکن است در خاطر بعضى از مستمعان اين انديشه بگذرد که چرا از تمدّن آينده بهائى حرف زده مىشود در حالی که امر بهائى يک ديانت و يک جنبش روحانى است، پاسخ مجمل اين سؤال مهمّ اين است که باعتقاد بهائيان آئين ايشان ديانت بمفهوم محدودى که غالباً جامعه شناسان از اين کلمه دريافتهاند نبوده و نيست بلکه طرح و الگوى يک فرهنگ نو و حتّىٰ تمدن جديد است در آئين بهائى با يک نظام تشکيلاتى جديد، يک نظام تصميمگيرى جديد، يک نظام اخلاقى و مجموعه ارزشهاى معنوى جديد، يک جهان بينى تازه، مجموعه تازهاى از قوانين وقواعد، الگوى تازه اى از روابط انسانى مواجه هستيم حتّىٰ ادبيات بهائى مشحون از تعبيرات و اصطلاحات تازه است و آنچه گفتيم و برشمرديم همه در جهت ساختن دنيائى است فراگير و وحدت بخش و عدالت پرور و روحانيّتگستر که نه فقط در تاريخ اديان بلکه در تاريخ تحوّل نظامات سياسى عالم نظير و مانند نداشته است . گرچه هنوز اندکى بيش از صدوپنجاه سال از آغاز اين آئين تازه نگذشته است امّا در بسيارى از زمينه هاى تمدّنى چون معمارى، شيوه تعليم و تربيت، نحوهٴ بحث و مشورت، روابط اجتماعى و مانند آن مدلهاى تازهاى را عرضه داشته و قابليّت خود را براى تلفيق بعضى از بهترين مظاهر فرهنگهاى کهن در قالبى نوين بثبوت رسانده است کارى که تمدّن مسيحى حدود چهار قرن براى حصول آن انتظار کشيد و اسلام تنها بهنيروى غلبه و تصرّف ممالک ديگر و تملّک آثار فرهنگى آنها بدان دست يافت.
سؤال ديگرى که در خاطر مرتسم مى شود اين است که آيا جامعهٴ بهائى تصويرى روشن از تمدّن و فرهنگ فرداى جهان ارائه کرده است که بتوان نقش زنان را در چارچوب آن بررسى کرد يا نه؟ پاسخ اين سؤال مثبت است امّا بايد فوراً تصديق کرد که تصوير جامعه و تمدّن آينده هرچند مبهمّنيست امّا کلّى است و بهيچ روى وارد جزئيّات و تفاصيل نشده است و بهترين نمودار آن تصويرى است که حضرت شوقى ربّانى ولىّ امر بهائى ٥٢ سال قبل در توقيعى بنام “جلوهٴ مدنيّت جهانى” عنوان فرموده و ترجمهٴ آن را جناب هوشمند فتح اعظم بصورت ملخّص در نظم جهانى بهائى آورده اند.
اروين لازلو راست گفته است که براى رسيدن بآيندهنگرى دو راه هست راه دين که بالهام تکيه دارد و راه علم يعنى از راه Extrapolation وProspective و ساختن سناريو و مانند آن که تمديد روالهاى گذشته يا پيشبينى مدلهاى امکانات باشد. آينده نگرى امروزه موضوع دانش تازه اى است که بعنوانهاى مختلف خوانده شده چون Futurology, future studies در انگليسى و Prospective و Futurible در فرانسه و نظاير آن. در حاشيه سخن بايد عرض کنم که بنده دو مقاله در زمينه آينده پژوهى و گرايش هاى تازه در آن سابقاً نوشته ام که در کتابى زير عنوان “محتويات تعليم و تربيت در عرصه جهان از امروز تا سال دوهزار” بزبان هاى فرانسه و انگليسى در سالهاى ٨_١٩٨٧ توسّط يونسکو چاپ و نشر شده است معذلک بايد اذعان کنم که در اين مورد خاصّ يعنى آينده زن در تمدّن فردا نگرش درست آينده با روشهاى معمولی که ذکرش رفت بس دشوار مىنمايد زيرا.
اولاً- اعتقاد باين که دنياى فردا دنباله و امتداد دنياى امروز خواهد بود درست بنظر نمىرسد احتمال اين است که در سالها و دهههاى آينده تحوّلاتى انقلابى در جهان روى دهد که پيش بينى آنها آسان نخواهد بود.
ثانياً – چون موضوع ما موضوع نقش زنان در جامعهٴ آينده جهانى است بايد ديد در اين مورد پژوهندگان چه گفته و چه نوشتهاند. نگاهى سريع در کتب موجود نشان مىدهد که اکثر متخصّصان علم يا فنّ آينده نگرى توجه کافى باين موضوع نکردهاند و ما با همه تلاشى که کرديم توانستيم نظريه تفصيلی تنها سه تن از ايشان را در اين عرصه بدست آوريم.
ثالثاً- در علوم اجتماعى و نيز در امر بهائى نظريهٴ تحوّل جبرى مقبوليّت نداردDeterminsme لذا بخش عمده آينده را بايد ساخته دست خود آدميان و نتيجهٴ تصميمات و اقدامات خود آنان دانست. و زنان بىگمان چنانکه باز خواهيم نمود، در ساختن آينده خود مدخليّت تامّ خواهند داشت و دنيا بسليقهٴ مردان تنها شکل نخواهد گرفت.
اگر جامعه ها را تا قرن نوزده تابع اصل پدرسالارى و مردمهترى بدانيم و آغاز قرن بيست را دوران مبارزهٴ زنان براى تحصيل حقوق متساوى با مردان بحساب آريم و سالهاى بعد از جنگ جهانى دوّم را باستقرار تدريجى حقوق زنان در سراسر عالم و نيز جنبشهاى مختلف آزادسازى و رهائى زنان از هر قيد و بندى مشخّص کنيم بايد بگوئيم که دههٴ نود مقدّمهٴ فتح باب تازه اى است که در آن باهميّّت ارزشها و صفات و ملکات زنانه در اصلاح، تکميل و ترقّى تمدّن بشرى هشيارى حاصل مىکنند و ازاين پس اين خود زنان هستند که با کمک مردان فهميده بايد تمدّن را از مردمهترى ديرين بيک تمدّن تعادل بين ارزشهاى مردانه و زنانه با تفوّق صفات خوب زنان سوق دهند.
اين که آينده دنباله و امتداد متعارف گذشته نخواهد بود و بجاى پيوستگى با دنياى پيشين ازآن خواهد گسست امروزه تقريباً مورد قبول همگان است. حضرت بهاءالله در دههٴ هفتاد قرن پيش اين مطلب را بصراحت اعلام داشته اند که نظم عالم مضطرب و ترتيب امور جهان متشتّت است و بزودى طومار نظم گذشته درهم خواهد پيچيد و نظم جديد جهان آرائى بر جاى آن گسترده خواهد شد اين دگرگونى در همه زمينههاى حيات بشرى خواهد بود.سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى حتّىٰ جمعيّتى و اکولوژيک يعنى از نظر محيط زيست.
امّا در ميان اين دگرگونيها از اين لحاظ که خانواده اساسىترين نهاد اجتماعى است بىگمان تحوّل مقام و نقش زن در خانواده و دگرگونى روابط مرد وزن درخانه و جامعه از مهمترين عوامل بنيادى بحساب خواهد رفت وچنان که حضرت عبدالبهاء پيشبينى فرموده اند تحوّل از مرد سالارى و تسلّط ارزشها و گرايشهاى مردانه چون زورگوئى و تعدّى و قهر و غلبه و ماديّت و خودکامگى بسوى سلطهٴ ارزشها و گرايشهاى زنانه چون محبّت و شفقت و ايثار و روحانيّت و توجّه و رعايت ديگران روى خواهد داد.
تعبير ديگرى که از تحوّل در آثار مبارکه هست همان است که حضرت ولىّ عزيز امرالله در توقيع جلوهٴ مدنيّت جهانى (١) آورده اند که ذيلاً نقل مىکنيم.
“نسل آدمى ادوار طولانى طفوليّت و صباوت را که ناگزير از طىّ آن بوده پشت سر نهاده است و اينک زمانى را تجربه مىکند که ملازم با متلاطم ترين مرحلهٴ تکامل جهانى اوست يعنى مرحلهٴ شباب که بىپروائى و تندى آن باوج خود مىرسد ولی بتدريج جاى خود را به متانت، خردمندى و پختگى مىدهد که از مختصّات مرحلهٴ بلوغ و کمال بشمار ميرود.
امّا در مورد آيندهنگرى برخى ازعلماى معاصر و موضعى که زن باعتقاد ايشان در دنياى فردا خواهد داشت ذکر سه تن از محقّقان معاصر مفيد خواهد بود.
١- جان نيسبيتن John Naisbitin مؤلّف کتاب گرايشهاى عمدهٴ سالهاى ١٩٩٠_٢٠٠٠ (نشر ١٩٨٩)
٢- آلوين تافلر Alvin Toffler مؤلّف دو کتاب “کارت هاى فردا” و موج سوّم.
٣- و بالاخره مؤسّسّهٴ Foreseen و بنيادگذار و رئيس آنAlain de Pouzilhac که در کتاب “شقّ متناوب ارزش هاى زنانه” (١٩٩٨) عين نظريّات حضرت عبدالبهاء در کتاب بهاءالله و عصر جديد اثر دکتر اسلمونت را در باره آينده جهان و نقش زنان تأييد و تأکيد کردهاند.
جان نيسبيتن و همکار او پاتريشيا بوردن فصل کاملی از کتاب خود را به اعتلاء زن و استقرار او بر مسند قدرت اختصاص داده اند در آغاز اين کتاب در فصل مربوط مىخوانيم:
“کيست که صلاهاى مبارزطلبى پايان قرن حاضر را پاسخ گويد وجهان تجارت و اقتصاد را در جهانى فراگير تحت رهبرى گيرد؟ بگمان من نسل آيندهٴ رهبران بمقدار وسيعى از زنان ترکيب خواهد شد”.
مؤلفان کتاب با ذکر آمار نشان مىدهند که زنان بيش از پيش در بخشهاى پيشه و اقتصاد چون انفرماتيک_ تبليغات تجارى_ امور مالی و نظائر آن ايفاى نقش مىکنند. در امريکا در طى بيست سال اخير زنان دو سوم مشاغل نوينى را که در عرصه انفرماتيک بوجود آمده بر عهده گرفته اند. در فرانسه در سيصد مؤسّسه تبليغات تجارى زنان ٥٦ در صد مشاغل را احراز کرده اند. بيش از نصف کارشناسان و مديران پنجاه بانک مهم تجارى و اقتصادى در امريکا از زنان هستند. يک چهارم کارشناسان وال استريت يعنى مرکز امور مالی و بورسها را زنان تشکيل مىدهند دو رمز موفّقيّت زنان در عرصه بورس و سرمايه گذارى يکى خصيصه گوش دادن است و ديگرى احساس يا شهود باطنى.
در احراز مقام مديريّت هم زنان روز به روز توفيق بيشترى بدست ميآورند امروزه در امريکا ٣٩ در صد از ١٤ مليون مقام مديريّت و کارگردانى را زنان بر عهده دارند يعنى دوبرابر سال ١٩٧٢.
ناگفته نماند که سبک مديريّت يا رهبرى زنان متفاوت از مردان است: خط بطلان بر نظامهاى سلسلهٴ مراتبى سنّتى کشيدن ، نظام جديدى مبنى بر تفويض مسئوليّت و تشويق ابتکار فردى بوجود آوردن، روشهايى غير جبرى را بکار بردن بعبارت ساده تر اعمال رهبرى دموکراتيک بجاى مديريّت پدرسالارانه، جلب همفکرى و همکارى زيردستان بجاى جلب اطاعت اضطرارى .
در نتيجه گيرى مؤلّفان کتاب به سه نکتهٴ مهمّ اشاره مىکنند و ميگويند با رعايت اين سه نکته است که زنان ميتوانند خود را براى ايفاى نقش کارگردانى و رهبرى آينده بيشتر آماده سازند:
اوّل -آشنائى بيشتر با محيط بين المللی.
دوّم -حصول احساس درونى ازمقتضيات و نيازهاى عصر (مانند خانم انيتا روديک A. Roddick که بنياد گذار محصولات آرايشى کاملاً طبيعى موافق با اعتقادات اکولوژيک بوده و مغازه هاى زنجيرهاى Body Shop را در امريکا و اروپا بوجود آورده است.)
سوّم – آشنائى با نحوه هاى نوين مديريّت.
امّا الوين تافلر از جامعه شناسان نام آور آينده نگر است که دو کتاب او “ضربهٴ روحى آينده” و “موج سوم” توجّه بسيارى از متفکّران را در سراسر جهان جلب کرده است. کتاب “کارتهاى آينده” ترجمهاى است از يک اثر او که در سال ١٩٨٣ بزبان فرانسه نشر شده در اين کتاب فصلی به تحوّل انقلابى نقشهاى اجتماعى اختصاص يافته که در آن راجع به زنان سخن رفته است (ترجمهٴ فرانسه صفحات ١٧١_١٥٣)
تافلر مىگويد از آغاز جوانى معتقد بوده که زنان با مردان در همه زمينه هاى حيات امروزى بشر برابر هستند. از عقل و هوش گرفته تا جرأت و شهامت، تحرّک و خوش طبعى، خلاّقيّت، احساس مسئوليّت، پشتکار و استقامت و علاوه بر آن حائز صفاتى هستند که خاصّ آنان است يا در آنها قوىتر است چون مهربانى و رأفت، حسن تفاهم، ميل تقسيم و تسهيم و اطعام دگران.
تافلر موج اوّل را در تحوّلات اقتصادى عصر سلطهٴ کشاوزى و موج دوّم را عصر غلبهٴ صنعت مىداند. در دهه ٥٠_٦٠ قرن حاضر بود که پايان موج دوّم فرا رسيد و تسلّط بخش خدمات که نمودار موج سوّم است آغاز شد. دههٴ مذکور دههٴ پيدا شدن قرصهاى ضد حاملگى و امکان کنترل زنان بر زاد و ولد خود بوده. بحران عمومى جامعهٴ صنعتى در اواخر دهه ٦٠ و اوائل دهه ٧٠ بروشنى آشکار شد که نشانهٴ آن نهضتهاى جوانان بود و در نتيجه همه نقشهاى اجتماعى مورد سؤال و شکّ قرار گرفت. از نقش معلّم و شاگرد، طبيب و مريض گرفته تا نقش زن و مرد. در نيمهٴ دههٴ هفتاد بوده که نهضتهاى رهاسازى زنان از هر قيد و بندى بصورت افراطى ظاهر شد و کتاب جنس دوم سيمون دوبووار (نشر ١٩٤٩) بانگليسى ترجمه شد و کتاب معروف بتى فريدن بانى انديشهٴ “رها سازى زنان” انتشار يافت و اعتراض بر سلطهٴ مردان و مردسالارى ازهمه جا شنيده شد و هرچند اين نهضت هاى گونه گون زنان ازبعضى مبالغه ها، انحرافات و اشتباهاتى خالی نبود ولی راه را براى پيدا کردن راه حلّى متناوب باز کرد.
اگر قبول کنيم که انقلاب بنيادى واقعى، تحوّل انقلابى نقش هاست گستردگى دامنهٴ نتايج اين انقلاب را بهتر در خواهيم يافت. با سير اقتصاد از اقتصادى که بر نيروى عضلات تکيه ميکرد باقتصادى که در درجه اوّل بر هوش متّکى است يکى از موازينى که بر سر راه ترقى زنان بوده برداشته شده. امکان برنامه ريزى در توليد مثل زنان را از اسارت بيولوژيک گذشته آزاد کرد. با پيدا شدن وسائل ارتباط ومخابرات جديد زنان منبعد مىتوانستند اگر مايل باشند در خانه بمانند ولی ازهمان جا مستقيماً نقشى اقتصادى ايفا کنند. در بسيارى ممالک پدران هم ازمرخصى استحقاقى مادرى همسران خود استفاده ميکنند و اگر مايل باشند مى توانند نقش فعّالترى در پرورش فرزندان خود ايفا کنند. انديشه تقسيم و تسهيم امور خانهدارى و بچهدارى فکرى است که در حال انتشار عمومى است (مثال جديدنخست وزير فنلاند است) و بالاخره اقتصاد موج سوم خلاقيّت بيشترى را اقتضا مى کند و ناچار بايد بزنان هم فرصت ابراز وجود واستعداد داده شود.
در کتاب موج سوّم مؤلف ضربه روحى آينده ، تحوّل ساخت خانواده و روابط درونى خانواده را از عصر کشاورزى به عصر صنعتى و بعد عصر مابعد صنعت تشريح مىکند و برآن است که اگر در موج اوّل ودوّم تحوّل ازخانواده گسترده پدرسالارى به خانواده هستهاى زن و شوهرى روى داده در موج سوّم انواع ساخت هاى نوين خانواده بوجود خواهد آمد مثل خانوادههاى بى فرزند، خانواده هاى متکى به پدر يا مادر تنها، خانواده هاى همزيستى بدون زناشوئى و غير آن که ما بورود در بحث آن نياز نداريم خصوصاً که از منظر بهائى جاى تأمل و ترديد در پيشبينى تافلر نسبت به ساختهاى خانواده فردا وجوددارد. امّا نکتهٴ جالب توجّه اين است که تافلر مىگويد اگر در موج اول ملاحظاتى از قبيل آن که آيا زن قادر است فرزند بياورد يا در کار کشت وزرع همسر شرکت جويد در انتخاب همسر مؤثر بوده در مرحلهٴ موج دوّم عشق بوده که ملاک انتخاب همسر شده است.
در موج سوّم يعنى دورهٴ مابعد صنعت هم خشنودى جنسى و روانى مطرح خواهد بود و هم همفکرى در مسئوليّتهاى زندگى يعنى اين که تاچه حدّ طرف ميتواند در کار خود هشيار و با حسّ مسئوليّت و انضباط باشد. بچههاى موج سوم بخلاف موج دوّم از کار پدر و مادر خود بىاطلاع نخواهند بود بلکه نه فقط شاهد و مطّلع بلکه شريک و سهيم خواهند شد که در اين جا باهميّت مشورت درون خانوادهٴ امروز و فردا اشارت رفته است.
دنياى فردا امکانات جديدى را براى زن و شوهر بوجود مىآورد چون کار پاره وقت، ساعات کار باختيار، انعطاف بخشيدن به قواعد مربوط بهسابقه کاروخدمت، قبول استخدام زن وشوهرهردو دريک مؤسّسه که ناچارازمقولهٴ انطباق کارمؤسّساتبامقتضيات خانواده فردا خواهد بود.
در باره نقش زنان در جامعهٴ بهائى آينده عبارتى گوياتر از آنچه از حضرت عبدالبهاء، در کتاب بهاءالله و عصر جديد دکتر اسلمنت نقل شده نمىتوان يافت. موجب حيرت و شگفتى بنده بود که اخيراً بکتابى بزبان فرانسه برخوردم زير عنوان L’alternative des valeurs Feminines يا شقّ متناوب ارزشهاى زنانهکهمؤسسهاىبنام Foreseen مؤسسه اى که بمطالعه گرايشها و روندهاى جهان حاضر از نظرگاه جامعه شناسى مىپردازد (زير نظر آلن دوپوزيلاک) در همين سال جارى نشر کرده است گوئى اين کتاب مستقيماً از بيان حضرت عبدالبهاء الهام گرفته زيرا معتقد است که جهان بعد از قرنها مردسالارى و پدرسالارى و چند دهه مبارزه زنان براى حصول استقلال و برابرى حقوق با مردان، اکنون وارد مرحله جديدى شده که مرحلهٴ انقلاب فرهنگى مبتنى بر تسلّط ارزش هاى زنانه است مرحله اى که هم زن وهم مرد پذيراى آن خواهند بود.
باعتقاد مؤلّفان کتاب، دگرگونى روابط زن و مرد ازمرحلهٴ مردسالارى و مرحلهٴ پرخاشگرى و سرکشى زنان در برابر سلطهٴ مردان و بالاخره احراز حقوق متساوى و حتّىٰ يک دوره تقليد مردان توسّط زنان و ورود زنان در جامعه با همان صفات و خصوصيّات مردانه به مرحلهٴ جديد کهدرآن ارزشها و گرايشهاى جبلّى زنان بر جهان فرمانروا خواهد شد سراسر حيات اجتماعى، اقتصادى و غير آن را منقلب خواهد کرد. اين ارزشهاى زنانه که بى گمان در سدهٴ اوّل قرن بيست و يکم بر همهٴ جامعهها لااقلّجامعههاىغربى حاکمخواهد شد عبارت خواهند بوداز:
١- حفظ وحمايت از زندگى.
٢- پشتيبانى از نيروى اخلاقى بجاى قدرت بدنى .
٣- محبّت و عطوفت بجاى خودخواهى و رقابت و کينه توزى.
٤- جستجوى تعادل و هماهنگى بجاى توسعه و رشد بىتناسب.
٥- اعمال قدرتى که مشوّق و جالب توافق است نه ديکتاتورمآب و سلسله مراتبى و تحميلی.
٦- نوعى شهود درونى که مکمّل و متمّم تعقّل صرف خواهد بود.
اين شش صفت همه نظام عالم را متحوّل خواهد کرد حتّىٰ نظام سياسى را. اگر دهه٦٠ ٨٠ دههٴ اعتراض بر مردسالارى چندين هزارساله بود، اگر سالهاى ٧٠٨٠ زنان مردگونه و مقلّد رفتار و صفات مردان را بر سرکار آورد، اگر دهه ٩٠ دوره ابهام و سرگردانى ميان ارزشهاى سنّتى مردسالارى و ارزشهاى نوين در حال تحقّق است دنياى فردا نه دنياى برگشت به ستيزه جوئى زنان دهه ٧٠_٨٠ خواهد بود(طلب زن سالارى) نه برگشت به پدرسالارى و مردسالارى خواهد بود يعنى آن تمدّن (پرومتهاى) که در او ارزشهاى مردانه چون تسلّط بر طبيعت و ديگران بزور و قدرت مطرح بود. بلکه يک الگوى تازهٴ تمدّنى بظهور خواهد رسيد که در آن ارزشهاى زنانه و مادرانه چون حمايت از اخلاق در برابر زور، عطوفت، شهود، توجّه به محسوسات، علاقه بههمبستگى و تعادل و توازن و رفاه همگان بر کرسى خواهند نشست. آرى دورهٴ جديد دورهٴ سلطهٴ نيروى اخلاق وعاطفه و روحانيّت و سلب قدرت از نيروى جسم و تسلّط ماديّت خواهد بود و منبعد اولويّت به تعادل وتوازن داده خواهد شد نه به هدف رشد مادّى بى ملاحظه و سلطه طلبى. در تمدّن جديد روحيّهٴ همکارى، تعاضد، همبستگى، کمک و يارى جايگزين روحيّهٴ پرخاشگرى و تعدّى، رقابت فردى، مخالفت و منازعه خواهد شد. بجاى قدرت الزام واجبار، سنديّت از آنِ روشهاى مشوّق و برانگيزاننده و اقناع کننده و جالب همکارى (از طريق مشورت و توافق) خواهد بود. بجاى انضباط خشک و خالی و تنبيه، روشهاى تربيتى بکار گرفته خواهد شد. تفکّر دوگانهبين يعنى تقسيم جهان به دوست يا دشمن، راست يا نادرست، جاى خود را بفکرى بازتر و منعطف تر که به تنوّع و تضادّ و پيچيدگى امور وقوف دارد وحاضر به مذاکره و سازش است خواهد سپرد. دنياى ما هنوز تحت تسلّط انديشه هاى عقلانى خشک و روحيّهٴ تجزيه و تحليل و تأکيد بر ارقام و دقائق جزئيّات است. دنياى فردا به احساس کلّى و شهود درونى و نگاه جامعنگر اهميّت خواهد داد.
بجاى دنيائى که فقط متّکى بر مرّ قوانين متصلّب است دنيائى که در آن تفاهم و اعتماد متقابل اهميّت خواهد داشت پديدار خواهد گشت. دنياى امروز دنياى فرديّت و هرکس براى خود است دنياى فردا دنياى پيوستگى درون جامعه و در خانواده و گروه و در جستجوى امنيّت و صلح و هماهنگى جمعى خواهد بود. دنياى فردا دنياى بخشش و عطا و مواسات وجوانمردى خواهد بود جايگزين دنيائى که در آن همه دم ازمالکيّت و تملک و تصاحب و سود تجارى و مانند آن مىزنند.
امروزمردم همه چيز را فورى مىخواهند و آنى، دنياى فردا دنياى طرح استراتژيهاى دراز مدّت وصبر وحوصله و پشتکار بجاى ميل سرعت و فوريّت با فايدهٴ موقّت خواهد بود. بعبارت ديگر دنياى فردا دنياى استقرار ارزشها و گرايشهاى زنانه خواهد بود.
گمان نبايد برد که آنچه اعضاى انجمن Foreseen گفتهاند و نوشتهاند فقط ترجمان آرزوها و آرمانهاى آنان است. قرائن بسيارى هست که در دنياى کنونى هم طليعهٴ بعضى از اين تحوّلات آن جا که زنان بر سرکار بودهاند نمودار شده است استقرار رئيس الوزراى سابق نروژ در راس سازمان بهداشت جهانى نويد چنين تحوّلی را در روش مديريّت مىدهد مديريّتى که در آن بههمهٴ افراد فرصت اظهار نظر، دلسوزى، مشارکت در تصميم گيرى بنحو صحيح داده ميشود.
مدير و کارگردان دستگاههاى اقتصادى فردا چه کسى خواهد بود؟ گروهپيش بينى اوصاف او را چنين بيان کردهاند:
بجاى فردى متعدّى، اهل محاجّه، فاقد تساهل و عارى از توجّه به انديشهٴ ديگران فردى خواهد آمد که صفات خويشتندارى، قدرت ايجاد اطمينان در ديگران و ميل و ارادهٴ نظم و هماهنگى بخشيدن باوضاع تنازعآميخته در او نمايان است. فردى که ميتواند از نظر احساسى و عاطفى همکاران خود را تهييج و تجهيز کند، بجاى تصميم گيرى فردى روش اقناع سايرين را بکار ميبرد، بجاى قدرت فاقد سازشگرى نوعى وسيلهٴ Catalyseur جريان استعدادها و ابتکارات افراد شود، فردى که تفاهم به نظرات متفاوت سايرين نشان ميدهد، توانائى داورى دارد و اختلاف ديدها را نزديک ميکند و سازش ميدهد و سازندهٴ يک توافق فعّال يعنى متحرّک و پيشرو است Concensus)).
کتاب شقّ متناوب ارزشهاى زنانه حتىّ تاثير اين ارزشها را در جهت گيرى علم، تحوّل در اقتصاد، مديريّت مؤسّسات، بازاريابى، در دگرگونى ارتباطات و مخابرات نشان ميدهد که البتّه نقل آن خارج ازحوصله و امکان مجلس ماست.
حال بايد به آينده نگرى ازديدگاه بهائى بپردازيم. فشرده سخن در اين مورد آن که حضرت بهاءالله در مورد آينده نزديک که سير جهان بسوى لامذهبى و بيقيدى اخلاقى و هرج و مرج اجتماعى وخروج قدرت از دست مراجعى چون امرا و علماى روحانى و سقوط سلطنتها و نظائر آن باشد بيانات بسيار دارند و ضمناً پيش بينى آينده دور را که در آن بلوغ عالم انسانى بايد در تحقّق وحدت جهانى و انتخاب زبان و خطّ بين المللی و تحوّل و تکامل فنّى و پختگى و کمال اخلاقى متجلّى گردد و نيز در آن صلح بجاى سلاح بر عالم فرمانروائى کنددر الواح متعدّد فرمودهاند امّا اشاره يا کلام صريحى در آثار حضرتش در باره نقش زنان در دنياى آينده ملاحظه نشد. از آن حضرت بيانات متعدّد هست که ارض حاملهٴ تحوّلات بىاندازه است و بزودى رياحين وازهار واثمار يک بهار نوين جلوه نماى روى زمين خواهدشد.
حضرت عبدالبهاء پيش بينى صريحى در مورد تحوّل عظيم و بنيادى ارزشها در تمدّن فردا فرموده اند که ميتوان درکتاب عصر جديد دکتر اسلمونت ملاحظه کرد بيانى که بطور ضمنى تصويرى ازنقش و موقع زنان در جامعهٴ آيندهٴ عالم ارائه ميکند.
بيان مبارک را با هم ملاحظه و مطالعه کنيم:
“در ايّام گذشته عالم اسيرسطوت ومحکوم قساوت و قوّت بوده و رجال بقوّهٴ شدّت و صلابت جسماً وفکراً بر زنان تسلّط داشتند. امّا حال اين ميزان بهم خورده و تغيير کرده، قوّهٴ اجبار رو به اضمحلال است و ذکاء عقلانى و مهارت فطرى و صفات روحانى يعنى محبّت و خدمت که در نسوان ظهورش شديد تراست رو بعلوّ و سموّ و استيلاست پس اين قرن بديع شئونات رجال را بيشتر ممزوج با کمالات و فضائل نسوان نمايد”
حضرت عبدالبهاء بطور ضمنى بيان مىفرمايند که نظم گذشته عالم بر اساس زور و قدرت بود نظم آينده عالم بر پايه محبّت و خدمت يا خدمت مقرون به محبّت خواهد بود.
در گذشته تأکيد بر عقل و قوهٴ تفکر بوده در آيندهٴ ايّام نقش وجدان و شهود يعنى احساس قلبى بيشتر خواهد شد.
دنياى گذشته تکيه گاه اصليش ماديّت بوده با شرکت زنان در حيات اجتماعى عنصر روحانيّت نيرو خواهد گرفت و تمدّن بشرى را تعديل خواهد کرد. حضرت عبدالبهاء بدو صفت که در زنان قوّت دارد اشاره فرموده اند يکى تمايل زنان به صلح و ديگرى توانائى زنان به تسلّط بر اعصاب خود و بر شرائط پيرامون خود در اوقات بحرانى يعنى نوعى آرامش و صفاى درونى که در اوقات دشوار زندگى ضرور است.
دو صفت انجذاب و التهاب که حضرت عبدالبهاء بشدّت و کثرت آن را در زنان ملاحظه فرمودهاند مربوط بههمان روحانيّت است و در عرصهٴ امور روحانى جلوهگر ميشود پس اگر بخواهيم تصويرى از مبانى اخلاقى وفکرىتمدّن آيندهداشتهباشيم.اين٥صفت راهمواره بخاطر آريم:
خدمت مقرون به محبّت، قوّهٴ کشف و شهود، روحانيّت، صلح دوستى و بالاخره حفظ آرامش درونى در شرائط پرنوسان و تلاطم زندگى.
بنابراين دنياى آينده را نميتوان با رسوم و نقوشى چون خودکامکى، رقابت براى تحصيل و تسلّط، پيروى از عقل سودجوى، ماديّت، پرخاش جوئى و مبارزه و آشوبگرى و بىتابى ترسيم کرد يعنى همه بنيادهاى ذهنى و فکرى که جهان ما امروز بر آن استوار است.
حضرت ولىّ امرالله تصوير روشن و دلپذير و جانپرورى از دنياى فردا در توقيع “جلوهٴ مدنيّت جهانى” ياUnfoldment of divine civilization آورده اند چون استقرار وحدت جهانى وحکومت بينالمللی و برقرارى قواى ثلاثهٴ قانونگذارى و قضائى واجرائى ونيز رواج دوستى و حسن تفاهم و تعاون بين نژادها و اقوام مختلفه، امحاء فقر و تجمّع مفرط ثروت، کاربرد مصارف جنگ در راه سازندگى، قلع و قمع بيمارى ها، ارتقاء سطح صحّت عمومى، توسعهٴ دامنهٴ تحقيقات علمى و فنّى، تلطيف و تشحيذ ذهن آدمى، استخراج منابع مجهوله و متروکهٴ کره ارض، تقويت حيات اخلاقى و معنوى، تبعيّت از خداى واحد و آئين مشترک، استفاده از قدرت در خدمت عدالت، استفاده از منابع انرژى موجود در کرهٴ زمين، برقرارى نظام مخابراتى بين المللی فارغ از کنترل دولتها، تنظيم و ادارهٴ منابع عالم بنفع عموم، همکارى علم و دين و بالاخره يگانگى بشر بعنوان هدف غائى، که بى گمان پارهاى از اين پيش بينى ها نقش هاى نوينى را براى جامعهٴ زنان مطرح ميکند مانند تقويت حيات اخلاقى و معنوى و ارتقاء سطح صحّت عمومى زيرا همان طور که تحقيقات سازمان بهداشت جهانى معلوم داشته زنان دانش آموخته و فرهيخته نقش مهم سازنده اى در حيات خانواده و سلامت عمومى ايفا ميکنند. دگرگونى نظام حکومت بطوريکه قدرت خادم عدالت و عدالت وسيله شکوفندگى همه قابليّات و استعدادات مکنون در وجود انسانها از جمله زنان باشد نيز مستلزم مداخلهٴ جدّى جامعه زنان است و اين نقشها البتّه علاوه بر سهمى است که زنان در استقرار صلح عمومى بر عهده خواهند داشت.
اين که زنان در تغيير اوضاع عالم نقش مؤثّرى خواهند داشت تنها ازمقولهٴ اعتقادات ايمانى و واردات قلبى نيست بلکه مؤيّد به تحقيقات علمى است که از جمله نشان ميدهد که:
١- زنان تا کنون براى مبارزه با جنگ و برقرارى صلح نقش بارزى در مغرب زمين ايفا کردهاند.
٢- شيوه مديريّت زنان در مقام مقايسه با مديريّت مردان خيلی بيشتر با ملاحظات انسانى و انسان دوستى آميخته و ممزوج بوده وهست.
٣- بررسى علمى در مورد روانشناسى زن که قوّت هوش عملی و مکاشفه درونى را نزد زنان به ثبوت ميرساند.
٤- مطالعه زندگى زنان بزرگ تاريخ و نقشى که عاطفه در برابر عقل مجرّد در حيات ايشان ايفا کرده و همچنين آشنائى با زندگى زنان هم عصر خودمان که در امور انسانى و تخفيف آلام بيچارگان پيشقدم و سرمشق بودهاند (مانند مادر ترزا) طريق ديگرى براى پيش بينى نقش آينده زنان است.
٥- مطالعاتى که در مورد تأثير وکلاى زن در مجالس قانونگذارى شده معلوم ميدارد که همواره امورى چون رفاه کودکان و سالخوردگان مطمح نظر آنان بوده و در بردن لوائح قانونى در اين زمينه ها نقش بارزى ايفا کردهاند.
بيان ديگرى از حضرت عبدالبهاء (ديانت بهائى آئين فراگير جهانى ص ١٢٤) مفتاح رمز آينده خواهد بود آنجا که فرمودهاند:
“در ازمنه سابقه، عالم بشريت دچار نقص و فتور بوده چه بکمال نرسيده بود و خشونت و جنگ بر روى زمين مستولی شده بود. تعليم و تربيت نساء اقدامى عظيم در محو و اختتام اين دوران بشمارمىآيد چه نساء همهٴ قدرت و نفوذ خود را در امحاء جنگ وستيز بکار خواهند برد. در حقيقت نساء بزرگترين عامل در برقرارى صلح عمومى وحسن روابط بين المللی مىباشند نسوان قطعياً نزاع و جدال را از صحنهٴ بشريّت محو خواهند کرد”(ترجمه)
ملاحظه مىکنيد که تعليم و تربيت را علاوه بر فطرت و طبيعت زنان براى اين که جامعه زن چنين نقش عظيمى را ايفا کند ضرور شمردهاند. امّا اين تعليم و تربيت نميتواند از نوعى باشد که همهٴ تفاوتها را امحا ميکند بلکه نوعى تعليم و تربيت که به صفات وملکات خوب طبيعى زنان قوّت و پروبال مىدهد و اين جاست که البتّه نقش خانواده حتّىٰ از نقش مدرسه بيشتر ميشود.
قدما گفته اند که کمال زن بجمال اوست و جمال مرد بکمال او، شک نيست که زن در عرصه جمال نقشى بارز داشته و دارد وتمدّن آيندهٴ بهائى تمدّنى خواهد بود که به جمال اهميّت بسيار خواهد داد ملاحظه کنيد در کتاب مستطاب اقدس چقدر به لطافت و نظافت و ظرافت اهميّت داده شده. استعمال عطر، احتراز از حمّامهاى عجم، تجديد اسباب بيت هر ١٩ سال، جواز کاربرد ظروف نقره و طلا، دستورات و احکام متعدّد ديگر اين توجّه بجمال را خوب نشان ميدهد چون اهميّتى که به موسيقى داده شده و آنرا مرقاة عروج ارواح خوانده اند.، توجّهى که به لحن خوش در ترتيل آيات الهى مبذول گرديده، تجويز پوشيدن حرير و خز وسنجاب جلوه هاى ديگر ازاين ارج نهادن زيبائى است ملاحظه کنيددرموردساختن مشرق الاذکارميفرمايند: “عمرّوا بيوتا باکملمايمکنفىالامکان … وزيّنوهابماينبغى لها لابالصّور والامثال”.
در کتاب مستطاب اقدس تعمير و مرمت شهرها را هم تأکيد فرموده اند يعنى آبادانى شهرها و شهرسازى که کمتر در کتب مقدّسهٴ قبل مشابه آن را ميتوان يافت. “عمّروا ديارالله و بلاده ثم اذکروه فيها بترنّمات المقربين”
وقتى ميخواهند دعوت به اخلاق و آداب حسنه بفرمايند کلمهٴ طراز را بکار ميبرند که باز مفهوم جمال را متضمّن است “طوبى لمن تزيّن بطراز الاداب والاخلاق انّه ممّن نصر ربّه بالعمل الواضح المبين” در توقيع ديگرى ميفرمايند: “من فاز بحبّى حق له ان يقعد علی سرير العقيان فى صدر الامکان” که باز تجسّمى از فاخر بودن زندگى در تمدّن فردا ميتواند باشد.
سخن طولانى نکنم مقصود آن که زنان بطبيعت و تمامى فطرت خود درآينده سهم مهمىّ در تلطيف، تجميل و تحسين جهان خواهند داشت. هرچند در آثار بهائى زيارت نشده امّا اعتقاد بنده بر اين است که زنان در آينده نقش بسيار گستردهاى در انواع هنرها و ادبيات خواهند داشت پس شگفت نيست که در الواح مبارکه حضرت بهاءالله تجلّى الهى بر حضرتش بصورت حورى منعکس شده يعنى چهرهاى بکلی مغاير اسطورهٴ حواء در سفر آفرينش تورات و خود اين سمبوليسم حکايت از آن ميکند که دنياى فردا ازآن زنان خواهد بود و بقول شاعر فرانسوى زن آينده مرد خواهد شد.
چون سخن از پيش بينى نقش آينده زنان در جامعه بر طبق آثار الهى بود مايلم که در اين جا اشارتى بقرآن مجيد کنم:
در سورة القصص از سور مکّيّهٴ قرآن آيه اى هست (٢٨%٥) که مايلم عرايض خود را با آن ختم کنم: و نريد ان نَمُنّ علی الّذين اُستضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين” اين آيه که در متن قصّهٴ فرعون و موسى آمده و غلبهٴ نهائى امر موسى را بر فرعون مقتدر نويد ميدهد بانحاء مختلف تفسير و تعبير شده و حتّىٰ باعتبار يکى ازاين تفاسير در جمهورى اسلامى بنيادى بنام مستضعفين ايجاد کردهاند. بنده مايلم تفسير ديگرى را در اين جا مطرح کنم و آن اينکه اشاره خدا در اين کلام ميتواند بهجامعه نسوان باشد که هميشه در گذشته ايّام ضعيف و ذليل بودند ولی در يوم موعود مىبايست پيشوايان جهان و وارثان ميراث مرغوب لاعدل له الهى گردند.
بگذاريد که ابياتى چند از يک قصيدهٴ شاعر بزرگ معاصر سيمين بهبهانى را که ميتوان گفت خطاب بهمهٴ زنان جهان است زينت بخش پايان سخن خود کنم:
اى زن چه دلفريب وچه زيبائى
گوئى گل شکفتهٴ دنيائى
آن شمع شعله برسرخودسوزى
بزمى بنور خويش بيارائى
ازجسم وجان وراحت خودکاهى
تا بر کسان نشاط بيفزائى
امروز سربلندى و از امروز
صد رهفزون بهموسم فردائى
بر سرنوشت خويش خداوندى
در کار خويش آگه ودانائى
اى زن باتّفاق کنون مىکوش
کز تنگناى جهل برون آئى
بند نفاق پاى تو مىبندد
اينبندرا بکوشکهبگشائى
ننگاست درصف توجدائىها
نام نکو بهننگ نيالائى
تا خود ز خواهشم چه بينديشى
تا خود به پاسخم چه بفرمائى ؟
منبع:پژوهشنامه – شمارۀ ٨