پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

سوال24:اعتراض به امي نبودن حضرت باب و حضرت بهاءالله

و از جمله اعتراضات آنکه مي گويند حضرت باب و حضرت بهاءالله امي نبوده اند.

اول آنکه معني امي بودن آن است که داراي علوم و معارفي باشند که آن علوم و معارف بدع و موهوبي و الهي بوده و از کسي نياموخته باشند و در مدارس آن را تحصيل نکرده باشند چنانکه حضرت باب و حضرت بهاءالله آثار و الواحشان داراي معارفي است که نمي توان گفت آن معارف اکتسابي است. از جمله حل مسائل غامضه کتب آسماني و آيات متشابهات قرآن و تورات و انجيل و کشف رموز آن آيات الهي و اين معارف وحي سماوي بوده و از علومي نبوده که علما آنرا تحصيل و تدريس نموده باشند، بلکه بالعکس با آرا علماي قوم مخالف و مباين است و آنان به ظواهر آيات متشابهات متمسک مي باشند. لذا انکار و اعتراض نموده اند و چون طبق آيه مبارکه «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ[i]» يعني تاويلش را جز خدا، كسي نميداند و آيه شريفه «يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ[ii]» يعني روزي كه تاويلش فرا رسد، نمي توانستند آن آيات را به راي خود تأويل نمايند و بايستي به انتظار روز تأويل قرآن که يوم الله است. بوده باشند، ناچار تا فرا رسيدن آن روز به ظواهر آيات تمسک مي جسته اند و حضرت بهاءالله که اسرار کتب مقدسه را فاش و بر ملا ساخته اند. چنانکه گفته شد علمشان اکتسابي نبوده بلکه الهي و وحي سماوي بوده است و بديهي است با اين معارف الهيه که در نزد هيچ مدرسي نياموخته اند امي بوده اند.

دوم آنکه اگر امي بودن معنايش فقط عدم سواد نوشتن و خواندن باشد بديهي است که بي سوادي براي فرستادگان خدا دليل حقانيت آنها نبوده و حجت و معجزه نخواهد بود و اصولاً نداشتن سواد براي آنها شأني نيست. اگر حضرت محمد به حکمت بالغه الهيه از آموزش سواد در دوران کودکي محروم ماندند، لزوما نبايستي همه پيامبران چنين باشند، کما اينکه قبل از ايشان هم نبوده اند واگر حضرت محمد امي بودن خويش را به عنوان حجت ذکر کرده اند، به سبب خارق العاده بودن خلق اثري چون قرآن، از شخص به ظاهر بي سواد است، نه اينکه اصولا نشانه پيامبري، سواد نداشتن باشد؛ چنانکه حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) و ساير ائمه اطهار سواد خواندن و نوشتن را داشته اند و مسلماً اکتسابي بوده است، وليکن از حيث علوم و معارف الهي امي بوده اند زيرا که علوم و معارفشان موهوبي و الهي بوده است نه اکتسابي. در غير اين صورت چگونه مي توان انتظار داشت که پيامبران آينده نيز، با اين همه پيشرفت بشر، بي سواد باشند، تا ثابت شود که پيامبران حقيقي اند؟!

سوم آنکه بسياري از نابينايان که به علت مرض آبله يا به عللي ديگر در کودکي نابينا گرديده و يا کور مادرزاد بوده اند به واسطه فطانت و هوش از راه گوش بفحواي «خذوا العلم من افواه الرجال» علوم متداوله را کاملاً فرا گرفته و داراي شهرتي بسزا گرديده به حدي که فضلا و دانشمندان از محضرشان فيض کثيري مي برده اند مع الوصف نمي توان گفت که چون سواد نوشتن و خواندن نداشته اند امي بوده اند زيرا که معارف و علومشان اکتسابي بوده است به موهوبي و الهي.

چهارم آنکه حضرت محمد گرچه در ميان قومي چون قريش به وجود آمدند که آن قوم در فصاحت و بلاغت شهير آفاق و سرآمد اقوام بوده و سبعه معلقه که فصيح ترين قصايد فصحاي عرب بوده، در آن زمان در خانه کعبه آويخته مي شده و به آن تفاخر مي نموده اند؛ در ميان چنين قومي و با مصاحبت و معاشرت با چنين قبيله اي، البته بايستي لسان عربي را که زبان مادري آن حضرت بوده، با فصح بيان تکلم فرمايند. با وجود اين معارف آيات قرآن را نمي توان گفت که اکتسابي بوده، زيرا که با مخالفت شديد علماي قوم مواجه شده و اشخاصي مثل ابوالحکم و کعب ابن اشرف و ديگران نسبت به آيات قرآن مجادله و معارضه مي نمودند و آنها را حرفهاي واهي مي پنداشتند و مي گفتند که «… لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ [iii]» يعني هرگاه بخواهيم مي گوئيم مثل قرآن نيست اين قرآن غير از افسانه هاي پيشينيان و از شدت تعصب و تعرض آن حضرت را شاعري ديوانه خوانده، مي گفتند «… أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ[iv]» يعني آيا ما براي شاعري ديوانه دست از خدايانمان برداريم. فرضاً اگر هم حضرت رسول اکرم مانند حضرت علي ابن ابي طالب و حضرت باب و حضرت بهاءالله خواندن و نوشتن را مي دانستند، باز هم از حيث معارف الهيه همگي امي بوده و کسي آن معارف و علوم را به آنها نياموخته است.

پنجم آنکه حضرت باب و حضرت بهاءالله هيچکدام به مدارس علميه آن زمان وارد نگشتند. حضرت باب در حد ي بسيار کم در سنين کودکي آموزش خواندن و نوشتن ديدند و درياي علمي که از ايشان ظاهر گرديد به مدد علم لدني الهي بود و هيچ تناسبي با آن آموزش دوران کودکي نداشت و حتي معلم حضرت باب در کودکي به دائي حضرت که سرپرستشان بود، گفتند اين کودک را به مکتب نياور، زيرا نيازي به آموزش من ندارد و جالب اينجاست که همين معلم، که شيخ عابد نام داشت، به حضرت باب ايمان آورد. بنا بر مراتب معروضه اينکه حضرت بهاءالله فرموده اند «داخل نشدم در مدارس و نخوانده ام از علوم» (ترجمه) جاي هيچگونه ترديد و اعتراضي نيست.[v]


[i]. سوره آل عمران – آيه 7

[ii]. سوره اعراف – آيه 53

[iii]. سوره انفال – آيه 31

[iv]. سوره صافات – آيه 36

[v]. برگرفته از برهان واضح – صفحات 159 – 162