کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بخش هفدهم- پاسخ به ایرادات وارد بر آن

تعداد دقیق ایرادات وارد بر ایقان چند تا است؟ ماهیّت این ایرادات چیست؟ شاخص‌ترین این ایرادات کدام است؟ در نصوص بهایی چه مطالبی راجع به ایراد بر آثار موجود است؟ مراجع و محقّقین بهایی تا چه حدّی به ایرادات وارد بر آثار، بخصوص ایقان شریف، پاسخ داده‌اند؟ اوّلین ایرادگیر بر ایقان چه شخصی بوده است و جریان ایرادات او چگونه بوده است؟ آیا نفس ایرادگیری بر ایقان دلیل بر تأثیر و نفوذ آن در اذهان و قلوب مردمان نیست؟ آیا ایرادگیری نوعی واکنش روانی در مقابل ترس نیست؟ مشهور‌ترین اثر نزولی بهایی در رفع شبهات چسیت؟ معروف‌ترین اثر تألیفی در پاسخ به ایرادات کدام است؟ آیا مراجع رسمی بهایی هم به شبهات و ایرادات بر ایقان پاسخ داده‌اند؟ اگر بلی، به کدام کتاب معاندان و چگونه؟ آیا به قرآن مجید ایراد نگرفته‌اند؟ فرق ایرادات کفّار به قرآن و ایرادات مسلمین خداپرست به ایقان چیست؟ آیا بهاییان با وجود ایرادات وارد بر قرآن نسبت به حقانیت آن تردیدی دارند؟ دلیل این امر چیست؟

الف) از منظر منابع بهایی
  1. «قل یا ایها الجاهلُ انظر فی کلمات اللّه ببصره لِتجدَهُنّ مقدّسات عن اشارات القوم و قواعدِهم بعد ما کان عندَه علومُ العالمین. قل إنّ آیاتِ اللّه لو تنزلُ علی قواعِدکم و ما عندَکم انها تکونُ مثلَ کلماتِکم یا معشرَ المحتجبین. قل انها نُزّلت من مقام لا یذکَرُ فیه دونَه و جعلهُ اللّه مقدّساً عن عرفان العالمین و کیف انت و امثالُک یا ایها المنکرُ البعید. انها نُزِّلت علی لسان القوم لا علی قواعِدک المجعولة یا ایها المعرضُ المُریب.»(اقتدارات و چند لوح دیگر، صص196- 195، لوح قِناع، خطاب به حاجی محمد کریم خان کرمانی، رئیس خود خواندۀ شیخیه) (مضمون:‌ای نادان، به چشم حق در کلماتش نظر کن تا متوجّه شوی که آن‌ها مقدّس از اشارت قوم و قواعدشان هستند و این در حالی است که علوم عالمیان نزد او است. بگو اگر آیات الهی بر قواعد شما و آنچه دارایید نازل شود، مانند کلمات خودتان خواهد شد،‌ای گروه درحجاب‌رفته. بگو آن (آیات الهی)، از جایگاهی نازل شده است که جز خودش در آن مذکور نمی‌آید و خداوند مقدّس از عرفان عالمیانش قرار داده است، چه برسد به تو،‌ای مُعرض شکّاک.)
  2. «تو و امثال تو (حاجی محمّد کریم خان کرمانی) گفته‌اند که کلمات باب اعظم و ذکر اتمّ غلط است و مخالف است به قواعد قوم؛ هنوز آن قدر ادراک ننموده‌ای که کلمات منزلۀ الهیه میزان کلّست و دون او میزان او نمی‌شود. هر یک از قواعدی که مخالف آیات الهیه است آن قاعده از درجه اعتبار ساقط.»(اقتدارات و چند لوح دیگر، صص204- 203، لوح قناع)
  3. «فکر کن در ایامی که فرقان از سماء مشیّت رحمن نازل شد اهل طغیان چه مقدار اعتراض نموده‌اند گویا از نظر شما محو شده لذا لازم شد که بعضی از آن ذکر شود شاید خود را بشناسی که در حین اشراق شمس محمّدی از افق عزّ صمدانی چه مقدار اعتراض نمودی؛ غایت آنست که در آن ایام به اسم دیگر موسوم بودی چه اگر تو از آن نفوس نبودی هرگز در این ظهور بر حقّ اعتراض نمی‌نمودی. از جملۀ اعتراض مشرکین در این آیۀ مبارکه بود که می‌فرماید: “لا نفرّق بین احد من رسله” ، اعتراض نموده‌اند که احد را مابین نه و به این جهت بر کلمۀ محکمۀ الهیه اعتراض و استهزاء نموده‌اند. و همچنین بر آیۀ مبارکه: “خلق لکم ما فی الارض جمیعاً ثمّ استوی الی السّماء فسوّیهنّ سبع سموات” ، اعتراض نموده‌اند که این مخالف آیات دیگر است چه که در اکثر آیات سبقت خلق سماء بر ارض نازل شده. و همچنین بر آیۀ مبارکه: “خلقناکم ثمّ صوَّرناکم ثمّ قلنا للملئکة اسجُدوا لآدم” ، اعتراض نموده‌اند که سجود ملائکه قبل از تصویر خلق بوده و اعتراضاتی که در این آیۀمبارکۀ الهیه نموده‌اند، البتّه استماع نموده اید. و همچنین بر آیۀ مبارکه: “غافرُ الذّنب، قابل التّوب، شدیدُ العقاب” ، اعتراض نموده‌اند که شدید العقاب صفت مضاف به فاعل است نعت معرفه واقع شده و مفید تعریف نیست. و همچنین در حکایت زلیخا که می‌فرماید: “و استغفری لذنبکِ انک کنتِ من الخاطئین” ، اعتراض نموده‌اند که باید خاطئات باشد چنانچه از قواعد قوم است در جمع مؤنّث: و همچنین بر آیۀمبارکۀ: “و کلمة منه اسمه المسیح” ، اعتراض نموده‌اند که کلمه تانیث دارد و ضمیر راجع بکلمه باید مؤنّث باشد. و همچنین در احدی الکبر و امثال آن. مختصر آنکه قریب سیصد موضع است که علمای آن عصر و بعد، بر خاتَم انبیآء و سلطان اصفیاء اعتراض نموده‌اند چه در معانی و چه در الفاظ و گفته‌اند این کلمات اکثر آن غلط است و نسبت جنون و فساد به آن معدن عقل داده‌اند “قالوا انها‌‌ ای السّور و الآیات مفتریات” و به همین سبب اکثری از ناس متابعت علما نموده از صراط حقّ مستقیم منحرف شده و به اصل جحیم توجّه نموده‌اند و اسامی آن علماء از یهود و نصاری در کتب مذکور. و از این گذشته چه مقدار از آیات را که نسبت به امرء القیس داده‌اند و گفته‌اند که آن حضرت سرقت نموده، مثل سورۀ مبارکه “اذا زلزلت و اقتربت السّاعة” و مدّتها قصائدی را که معروف به معلّقاتست و همچنین به مجمهرّات الّتی کانت فی الطّبقة الثانیة بعد المعلّقات بر کلمات الهی ترجیح می‌دادند تا آنکه عنایت الهی احاطه فرمود جمعی به این اعتراضات ممنوع نشده به انوار هدایت کبری مهتدی گشتند و حکم سیف به میان آمد، طوعاً و کرهاً ناس در دین الهی وارد شدند، آیة السّیف تمحو آیة الجهل. و بعد از غلبۀ امر اللّه بصر انصاف باز شد و نظر اعتراض مقطوع و محجوب و همان معرضین که آیات اللّه را مفتریات می‌نامیدند، در بعضی از آیات منزله هفتاد مُحَسّنات فصاحتیه و بلاغتیه ذکر نمودند. چون بیان در ذکر اعتراضات مشرکین بود، دوست نداشتم بیش از آنچه ذکر شد مذکور دارم. حال قدری انصاف ده و بینُک و بینُ اللّه حکم کن. شکّی نبوده که قرآن من عند اللّه نازل شده و شکّی هم نیست که کلمات الهیه مقدّس بوده از آنچه توهّم نموده‌اند؛ چنانچه بعد معلوم و واضح شد که آن اعتراضات از غِلّ و بغضا بوده، چنانچه بعضی علما جواب بعضی از اعتراضات را به قواعد داده‌اند و لکن علمُه عندنا، فَاسئَل لِتعرفَ النّقطةَ الّتی منها فُصّل علمُ ما کان و ما یکون ، شاید متنبّه شوی و بر احبای الهی اعتراض ننمائی. جمیع علوم در قبضۀ اقتدار حقّ بوده و خواهد بود و آنچه از فطرت نازل بر فطرت اصلیۀ الهیه نازل شده و می‌شود و این اعتراضات نظر به آنست که این امر به حسب ظاهر قوّت نگرفته و احباء‌اللّه قلیلند و اعداء‌اللّه کثیر، لذا هر نفسی به اعتراضی متشبّث که شاید به این جهت مقبول ناس شود.‌ای بیچاره تو برو در فکر عزّت و ریاست باش؛ کجا می‌توانی در عرصۀ منقطعین قدم گذاری؛ یعنی نفوسی که از کلّ ما سویه منقطع شده‌اند و حبّا للّه از ثروت و جاه و ننگ و نام و مال و جان گذشته‌اند؛ چنانچه دیده و شنیده ای. اولئک عباد قالوا اللّه ربُّنا ثمّ انقطعوا عن العالمین . عنقریب نفوسی در علم ظاهر شوند و به کمال نصرت قیام نمایند و در جواب هر اعتراضی ادلّه محکمۀ متقنه مرقوم دارند چه که قلوبشان مُلهَم می‌شود به الهامات غیبیۀ الهیه.»(اقتدارات و چند لوح دیگر، صص209- 205، لوح قناع در جواب ایرادات حاجی محمّد کریم خان کرمانی به آیات الهی)
  4. «بر فرض که (حضرت بهاءالله) آیۀمبارکۀ (قرآن)‌ را در ایقان با اختلاف ذکر کرده باشند، (این) از راه نقل به معنی استدر قرآن مجید از قول حضرت مسیح نقل فرموده که مسیح فرمود “یأتی من بعدی اسمُه احمد” ، یعنی مسیح فرمود که پس از من رسولی به نام احمد خواهد آمد. این آیه‌ که در سورۀ قرآن مجید است، البته نقل به معنی است و مفهوم بیان مسیح نقل شده و گرنه در سراسر انجیل ذکری از احمد یا آنکه رسولی بعد از من به نام احمد می‌آید وجود ندارد و البته نقل به معنی است، نه آن که اصل گفتار مسیح نقل شده باشد..»(عبدالحمید اشراق‌خاوری، اقداح‌الفلاح1، صص270- 264)
  5. «کتاب فرائد- چاپ مصر، ص٢٧٦- میرزا ابوالفضل گلپایگانی که به ابوالفضائل نیز نامیده شده است، کتاب فرائد را در پاسخ ایرادات شیخ عبدُالسَّلام، شیخ الاسلام تفلیس (قفقاز) به کتاب ایقان، در سال ١٣١٥ هـ. ق. (١٨٩٨ میلادی) در مصر به رشتۀ تحریر در آورد.»(یادداشت‌های بخش سوّم از کتاب بهاءالله موعود کتاب‌های آسمانی، ص45)
  6. «وقتی که این دو رساله (رساله‌های اوّل و دوّم شیخ عبدُالسَّلام، شیخ الاسلام تفلیس که در سال‌های 1314- 1313 علیه ایقان مبارک به رشتۀ تحریر در آورد) به نظر مرکز میثاق رسید، اراده فرمودند که جوابی بر آن‌ها نوشته شود. لذا لوح ذیل را به خطّ مبارک صادر و برای جناب ابوالفضائل ارسال نمودند:
    “هوالله، یا منادی المیثاق، زحمات و خدمات آن سَروَر ابرار در امرالله از بَدوِ دخول در ظِلِّ حضرت ابهی فی‌الحقیقه لایُعَدّ و لایُحصی (بی‌شمار و بی‌حساب). اگر شهود ناسوت غافل و جاهل، الحمدلله شواهد ملکوت موجود و اهل ملاء اعلی حاضر و ناظر. چون در خدمات و زحمات تمکّن تامّ و ملکه و اهتمام حاصل نموده اید، و معتاد و پخته شده‌اید، لهذا باز زحمت تکلیف به آن جناب می‌شود و چاره‌ای جز این نه. شیخُ‌الاسلام قفقاز چون در این ایّام مشاهده نموده است که کلمةالله در آن صفحات بلند گشته و رائحۀ رحمن منتشر شده، نائرۀ حسدش شعله‌ور شد و ردّاً علی‌الحق کلماتی چند تلفیق نمود. جناب آقا رضا چیزی در جواب مرقوم داشتند. حال دوباره شیخ مذکور چیزی تازه مرقوم داشته. ارسال شد، ملاحظه فرمایید. اگر چنانچه حوصله داشته باشید جواب لطیف مُقنعی مرقوم فرمایید. بسیار به موقع است و یقین است که روحُ‌القدس تأیید شدید فرماید و نفحات الهام مشام را معطّر خواهد نمود. اللّهُمَّ‌‌اید عبدَک ابا‌الفضائل علی اثباتِ دینِّک و اشهار (شهرت‌دادن) حُجَّتک و ایضاح (روشن‌کردن) برهانک و اعلاء کلمتِک و ارداع (مانع‌گشتن، آلوده‌کردن) معارضیک و ارجاع (برگردانیدن) مخالفیک و افحام (با دلیل و برهان ساکت‌کردن) معاندیک و الزام محاججی الحق (منکرین حقّ). انک انت القویُّ المقتدرُ العزیزُ الکریم و البهاء علیه و علی کُلِّ ثابتٍ علی العهدِ القویم. ع‌ع” جناب ابوالفضائل کتاب فرائد را در طیِّ شش ماه قمری تألیف نموده و در غُرَّۀ (بخش اوّلِ هر امر) شَوّال 1315 هجری قمری آن را به انجام بُرد. در موقع تألیف آن، ساکن قاهره بود و در سرای جواهری اقامت داشت. بعد از تألیف، نسخه‌ای از کتاب حضور مرکز میثاق ارسال شد. آن حضرت فقط در دو جا اصلاح مختصری به عمل آوردند؛ یعنی عبارت ابوالفضائل را به لحن ملایم‌تری تبدیل فرمودند. سپس آن حضرت در روز یکشنبه 27 شَوّال همان سال که مصادف با نوروز بود، و جمعی از احباء در بیت مبارک حاضر بودند، ورود نموده بیاناتی بدین مضمون فرمودند: “قدری دیر شد. چیز می‌نوشتم. رساله‌ای آقا میرزا ابُوالفَضائل نوشت. بسیار خوب نوشت. خوشم آمد. مناجاتی برای او نوشتم. این است خدمت (به) امرالله.” بعد صورت مناجات را به آقا میرزا محمود کاشی دادند که تلاوت کند: “الله ابهی، یا بهایی الابهیاَصبَحْتُ فی هذَا الْیومِ النّیروزو اذاً اتانی کتابٌ مسطور و لوحٌ محفوظ و رقٌّ منشور، یَحتَوی علی حجج بالغةٍ و براهین واضحةٍ و دلائل لائحةٍ رَدّاً علی من رَدَّ علیک و شهابا ثاقبا علی مَن اسْتَرَقَ السَّمعَ و هو معترضٌ علیک.‌ای ربّ‌اید مُنشِئَها بتأییداتِ ملکوتِ الابهی وَ اشْدُدْ اَزرَهُ بشدیدِ القوی..” کتاب فرائد شامل 731 صفحه چاپ و منتشر شد و نسخه‌ای برای شیخُ‌الاسلام قفقاز ارسال شد. این بار عکس‌العمل شیخ اضطراب و اضطرار بود. فوراً به فکر چاره افتاد که از نشر آن جلوگیری کندبه نوعی که جناب ابوالفضائل در مقدّمۀ کتابی که احباء آن را رَدُّالرُّدود (کتابی غیر از فرائد) خوانده‌اند ذکر نموده: «شیخُ‌الاسلام قریب نه سال قبل از ارتحال، کتاب فرائد نزد او بود و ابداً در مقام ردّ و نقض آن برنیامد؛ چه، در غایت وضوح و شهود ملاحظه می‌نمود که انکار مطالب مندرجه در آن، از قبیل انکار امور بدیهیّه و معارضه با اَدِلِّۀ قطعیّه است مفتی اهل سنّت و جَماعت در تفلیس بنا بر مثل مشهور “لا لِحُبِّ علیّ بَل لِبُغضِ معاویه”، همواره از مرحوم شیخ السلام شیعی نکوهش و سرزنش می‌فرمود.
    چنان‌که روزی در محفلی فرموده بود شیخُ‌الاسلام در تألیف این کتاب (رساله‌های اوّل و دوّم) موجب وهن علمای اسلام شد. چون این خبر به مرحوم شیخ رسید، برآشفت و گفت: «چه وهنی از من به اسلام رسیده؟ غایت ما فی‌الباب این است که من سنگی به درختی افکندم و میوه از آن ریخت…» کتاب فرائد به سرعت انتشار یافته، دست به دست گردید و در بین یار و اغیار غوغایی به پا کرد. جمعی اهل طلب از صاحبان فضل و کمال، حَلِّ مشکلات خود را در آن یافته به طریقۀ نجات رهنمون شدند و شعرا در اشعار خود از فرائد یاد کردند. (جناب روح‌الله مهرابخانی، دیباچۀ کتاب فرائد)
  7. مقالۀ جناب تورج امینی (مورخ 20/1/1396)