کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بخش یازدهم- محتوای آن به همراه متون مُکمِّله 3

ب5-2) بُعد تدافعی
ب5-2-1) از منظر آثار بهایی
  1. «این کتاب (ایقان)اعتبار و اعتلاء و اهمّیت ظهور حضرت باب را اثبات می‌کند؛ اقتدار و انقطاع اصحاب آن حضرت را تحسین می‌فرماید.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص211- 210)
  2. «حضرت بهاءالله کتاب ایقان را در کمال قوّت و اتقان به شرح و اثبات رسالت حضرت باب تخصیص می‌دهند.»(معهد اعلی، رسالۀ حضرت بهاءالله، ص16)
  3. «حضرت بهاءالله با تسلّط و احاطۀ کامل بر عقاید و تعالیم اسلامی، دعوی حضرت باب را که به ظهورش نبوّات و وعود دیانت اسلام در مورد قائم و مهدی موعود تحقّق یافته است در کمال وضوح ابلاغ و اثبات نموده‌اند.»(معهد اعلی، رسالۀ حضرت بهاءالله، ص16)
ب5-2-2) از منظر کتاب رمز و راز
  1. «كتاب ایقان اثری بسیار فراتر از یك تفسیر است؛ متن آن هنگامی نگاشته (یا نازل) شد كه حضرت بهاءالله در زمرۀ پیروان‌ شناخته‌شدۀ پیامبر ایرانی، ملقّب به باب (دروازه) (1266- 1235 قمری/ 1850- 1919 میلادی) محسوب بودند و مقصود از نزول آن، دفاع از حقانیّت این پیامبر بود.»(رمز و راز، ص11)
  2. «اگر حضرت بهاءالله هیچ نشانه‌ای از نزولی بودن متن ارائه ننموده باشند، خواننده مُجاز خواهد بود كتاب ایقان را فقط به عنوان یك دفاعیۀ بابی مطالعه كند.»(رمز و راز، ص37)
  3. «می‌توان گفت كه كتاب ایقان دفاعیه‌ای است برای دو هیكل رستاخیزی: حضرت باب به عنوان قائم و پیش از حلول مأموریّت ایشان، حضرت بهاءالله به عنوان “مَنْ یُظهِرُهُ ‌الله”». (رمز و راز، ص93)
  4. «كتاب ایقان رسماً و ظاهراً حمایتی است بر مأموریّت الهی حضرت باب. براهین حضرت بهاءالله در این مورد چنین است: 1)گرچه حضرت محمّد خاتم انبیاء هستند، امّا این لقبی است كه به نحوی موجّه می‌توانـد بـه تمـام رُسُل الهی نسبت داده شود؛ 2)حضـرت محمّد به معنای ظاهری نیز آخرین پیام‌آور نیستند؛ 3)مذاهب تشیّع و تسنّن هر دو، ظهور هیكلی قیامت‌نشان (eschatological) (مهدی / قائم) را پیش‌بینـی نمـوده‌اند؛ 4)از نظـر تفسیـری، مفهوم قائمیت با وعدۀ قرآنی “لِقاءُالله” معادل است؛ 5)ایـن «مظهـر الهی» كسی نیست جـز حضـرت باب؛ 6)جهان در انتظار هیكل الوهی دیگری است كه «مَن یُظهِرُهُ اللهُ» خوانده می‌شود.»(رمز و راز، ص96)
  5. «هدف رسمی كتاب ایقان دفاع از اعتبار رسالت حضرت باب بود؛ یعنی این‌که آن حضرت همان هیكل قیامت‌نشانی هستندكه در سنّی اسلام به نام مَهدی و با شهرت و معروفیت بیشتر، در شیعۀ اسلام به اسم قائم شناخته می‌شوند.»(رمز و راز، ص98)
  6. «می‌توان گفت كه كتاب ایقان دفاعیه‌ای است برای دو هیكل قیامت‌نشان: حضرت باب (به عنوان قائم) و «من یُظهرُهُ‌الله»(به عنوان قیّوم- م).»(رمز و راز، ص101)
  7. «جمال ابهی، به قصد دفاع از حقانیّت حضرت اعلی، نوعی رسالت‌شناسی نامحدود را درون مبحث الهیّات تجلّی، شرح و بسط می‌دهند.»(رمز و راز، ص103)
  8. «این، حضرت بهاءالله بودند كه به دفاع از «مُدّعیّات اصولی» حضرت باب قیام فرمودند و در بعضی زمینه‌ها، به ترجمان جوهر آن مُدّعیّات برای بابیان كم‌سوادتر و خارج از جرگۀ علماء مبادرت نمودند.»(رمز و راز، ص154)
  9. «از منظری تاریخی، كتاب ایقان، با در دسترس قرار دادن و دفاع پذیر نمودنِ بیشترِ رسالت‌شناسی حضرت باب، به عنوان دفاعیه‌ای از آن حضرت عمل می‌نماید.»(رمز و راز، ص210)
  10. «هدف این اثر، فقط اثبات احتمالِ وقوعِ یک تجلّی الهی بعد از دور محمّدی و یا تنها دفاع از اصالت و حقانیّت ظهور بابی نبوده است. اگر فرضیۀ رازداری موعودانه معتبـر باشد، می‌توان طرح و قصد نهایی حضرت بهاءالله را در فروغی تازه مشاهده نمود. كتاب ایقان نگاشتـه شـد تـا جامعۀ نوخاستۀ بابی را برای لحظه‌ای رستاخیزی و در شرف وقوع، آماده سازد؛ لحظۀ خجسته‌ای كه بهاءالله مفسّر را به بهاءالله مُنزِل، مبدّل می‌نمود.»(رمز و راز، ص261)
  11. «آن حضرت در خلال اعلان عمومی‌امرشان به زمامداران سیاسی و سردمداران مذهبی، تمامی آنچه را که از پیش در دفاع از بزرگواریِ موعودگرایانۀ مبشّر اعظمشان گفته شده بود، به خود نسبت دادند. این امر، از لحاظ اصولی، از این جهت امکان‌پذیر بود که کتاب ایقان، مظهریّتی فراگیر و عرفانی را مطرح می‌کند که در آن هر شان و منزلتی ماورایی، شامل کلیّۀ مظاهر الهی، می‌گردد. به عبارت دیگر، در مسیر تاریخ نجات، کل آرایه‌های مربوط به یک مظهر الهی، قابل انتقال است به مظهر بعدی؛ یعنی حضرت بهاءالله وارث دیهیم سلطنت و عصای حکومت از حضرت باب بوده، از همان مسندِ روحانی فرمانروایی می‌فرمایند.»(رمز و راز، ص310)
  12. «این کتاب (کتاب ایقان) در دفاع از حضرت باب است؛ امّا جاذبۀ ادیبانۀ آن خواننده را به سوی رب الارباب می‌کشاند.»(رمز و راز، ص332)
  13. «حمایت از حضرت باب تکیه‌گاه مستحکمی را برای مشروعیّت بخشیدن به مدّعایِ خود آن حضرت (جمال مبارک) فراهم آورد.»(رمز و راز، ص342)
  14. «مؤلّف ملکوتی ما نه تنها از حضرت باب دفاع به عمل آوردند؛ بلکه با تجسّم توفیق‌آمیز شخصیّت و حرکتِ مُستغاث موعود ، هدف مأموریّت آن حضرت را نیز محقّق فرمودند.»(رمز و رز، ص343)
  15. «این سفر جلیل حائز موقفی یگانه و تاریخی است که در آستانۀ اظهار امر علنی حضرت بهاءالله در سال 1863، علی‌الظاهر توسّط فردی بابی، برای اهل بیان و در دفاع از حضرت اعلی، نگاشته شد. امّا دیری نگذشت که به عنوان کتابی که شخصی بهائی برای بهائیان و در دفاع از حضرت بهاءالله، تألیف کرده، ملحوظ گشت.»(رمز و راز، ص365، نقد جونا وینترز)
  16. «می‌توان گفت که کتاب ایقان سه نقش متفاوت به عهده دارد: اوّل این‌که دفاعیه‌ای است بر ادیان بابی و بهائی، دوّم این‌که شرحی است بر الهیّات این دو ظهور بدیع، و سوّم این‌که پلی است در جهت همبستگی و هماهنگی این دو شریعت لمیع.»(رمز و راز، ص366، نقد جونا ونترز)
ب5-3) بُعد رازداری موعودانه
ب5-3-1) در آثار بهائی
  1. «قل اِنّا سترنا وجهَنا تحت سبعینَ الف حجابٍ فى عشرین من السّنین لئلّا یعرفنا احدٌ من اهل السّموات و الارضین. فلمّا اعترضوا علینا المشرکون من الّذین کان فى صدورهم غِلُّ الغلام اذاً کشفنا النّقابَ عن وجه الامر بسلطان مبین.»(آثار قلم اعلی4، سورة الحج) [مضمون: ما به مدت دو دهه، وجه خود را در پشت هفتاد هراز حجاب مخفی داشتیم تا آسمانیان و زمینیان نشناسندمان. امّا وقتی مشرکان، آنانی که بغض غلام (یکی از القاب حضرت بهاءالله) در سینه‌هایشان بود، بر ما اعتراض کردند؛ با قدرتی آشکار، نقاب را از وجه امر کنار زدیم.]
  2. «حال ‌ای برادر، ملاحظه نما اگر در این عهد چنین اموری ظاهر شود و چنین حکایت بروز نماید، چه خواهند نمود؟ کجا گوش می‌دهند که گفته شود که عیسی از نفخۀ روحُ‌القُدُس ظاهر شده و یا موسی از امر مبرم مأمور گشته چشم انصاف اگر باز شود از جمیع این بیانات مشهود می‌گردد که مُظهر همۀ این امور و نتیجۀ همه، الیوم ظاهر است الله اکبر بیان که به این مقام رسید رائحۀ روحانی از صبح صمدانی مرور نمود و صبای صبحگاهی از مدینۀ سبای لایزالی وزید بی ‌لفظ رمز معانی کشف می‌نماید و بی‌لسان اسرار تبیان می‌گوید اسرار حقایق بر شقایق بستان عشق می‌بخشد و دقایق رموز و رقایق آن را در صدر عشاق ودیعه می‌گذارد. به قسمی عنایت در این ساعت فرموده که روحُ‌القُدُس به غایت حسرت می‌برد عالم هستی به جمیع این عنایات حامله گشته تا کِی اثر این عنایت غیبی در خاکدان ترابی ظاهر شودباری نه چنان سدرۀ عشق در سینای حبّ مشتعل شده که به آب‌های بیان افسرده گردد و یا اتمام پذیرد. عطش این حوت را بحور ننشاند و این سمندر ناری جز در نار روی یار مقرّ نگزیند.»(ایقان، فقرۀ62) (رمزوراز، ص316)
  3. باری از مطلب دور ماندیم اگر چه همه، ذکر مطلب است؛ ولیکن قسم به خدا آنچه می‌خواهم اختصار نمایم و به اقلّ کفایت کنم، می‌بینم زمام قلم از دست رفته و با وجود این، چقدر لئالی بی‌شمار که ناسُفته در صدف قلب مانده و چه مقدار حوریّات معانی که در غرفه‌های حکمت مستور گشته که احدی مسّ آن‌ها ننموده: “لایَطمِثهُنَّ اِنسٌ قبلَهم و لا جان”(قرآن 56/55) و با همۀ این بیانات، گویا حرفی از مقصود ذکر نشد و رمزی از مطلوب مذکور نیامد؛ تا کِی مُحرمی یافت شود و اِحرام حرم دوست بندد و به کعبۀ مقصود واصل گردد و بی‌گوش و لسان اسرار بیان بشنود و بیابد؟»(ایقان، فقرۀ78) (رمزوراز، ص318)
  4. «عنقریب است که اَعلام قدرت الهی را در همۀ بلاد مرتفع بینی و آثار غلبه و سلطنت او را در جمیع دیار ظاهر مشاهده فرمایی کذلک تَغَنُّ علیک حَمامَة البقاء علی افنان سدرة البهاء لعلَّ تکونُنّ فی مناهج العلم و الحکمة باذن الله سالکاً.» (ایقان، فقرۀ85) (رمزوراز، ص319)
  5. «در این وقت از اهل بیان و عرفا و حکما و علما و شهدای آن استدعا می‌نمایم که وصایای الهی را که در کتاب فرموده، فراموش ننمایند و همیشه ناظر به اصل امر باشند که مبادا حین ظهور آن جوهر‌الجواهر و حقیقة‌الحقائق و نورالانوار متمسّک به بعضی عبارات کتاب شوند و بر او وارد بیاورند آنچه را که در کور فرقان وارد آمد؛ چه که آن سلطان هویّه قادر است بر این که جمیع بیان و خلق آن را به حرفی از بدایع کلمات خود قبض روح فرماید و یا به حرفی جمیع را حیات بدیعۀ قدمیّه بخشد ملتفت و مراقب بوده که جمیع منتهی به ایمان به او و ادراک ایّام و لقای او می‌شود.»(ایقان، فقرۀ101) (رمزوراز، ص321)
  6. «ان شاء الله امیدواریم که نسیم رحمتی بوزد و شجرۀ وجود از ربیع الهی خلعت جدید پوشد، تا به اسرار حکمت ربانی پی بریم و به عنایت او، از عرفان کلّ شیئی بی‌نیاز گردیم. تا حال نفسی مشهود نگشت که به این مقام فائز‌آید، مگر معدودی قلیل که هیچ معروف نیستند. تا بَعد قضای الهی چه اقتضا نماید و از خلف سُرادق امضاء چه ظاهر شود.»(ایقان، فقرۀ140) (رمزوراز، ص322)
  7. «وفّقنا اللهُ و ایّاکم یا معشرَ الروح لعلّکم بذلک فی زمَن المُستغاث تُوَفّقون و من لِقاءِالله فی ایّامه لاتحتجبون و همچنین ذکر خاتَمُ‌النبیین و امثال آن از سُبُحات مجلّله است که کشف آن از اعظم امور است نزد این هَمَج رَعاع و جمیع به این حجبات محدوده و سُبُحات مجلّلۀ عظیمه محتجب مانده‌اند.»(ایقان، فقرۀ177) (رمزوراز، ص324) (مضمون بخش عربی:‌ای مسیحیان، خداوند ما و شما را موفّق بدارد؛ شاید به این سبب در زمان مُستغاث موفّق شوید و از دیدار او در ایّامش محتجب نمانید.)
  8. «قل یا اهلَ الارض، هذا فتیً ناریٌ یرکُضُ فی بریَّةِ الرّوح و یُبشّرکم بسراج الله و یُذکِّرُکم بالامر الّذی کان عن افقِ القدسِ فی شطر العراق، تحتَ حُجُباتِ النُّور، بالسَّتر مشهوداً.»(ایقان، فقرۀ155) (رمزوراز، ص323) (مضمون:‌ای اهـل ارض بنگریـد؛ این جوانی است ناری که در عرصۀ ژرفای بی انتهای روح می‌تازد و شمـا را بشـارت می‌دهد کـه «بنگریـد، چـراغ خـداونـد روشن است.» و شما را فرا می‌خواند که به امرش التفات کنید؛ امری که اگر چه تحت حجبات عظمت مستور است، اما در شطر عراق، از وَرای افق قدس، مشعشع و مشهود است.)
  9. «قسم به خدا که این حَمامَۀ ترابی را غیر از این نغمات، نغمه‌ها است و جز این بیانات، رموزها، که هر نکته از آن مقدّس است از آنچه بیان شد و از قلم جاری گشت؛ تا مشیّت الهی چه وقت قرار گیرد که عروس‌های معانی بی‌حجاب از قصر روحانی قدم ظهور به عرصۀ قِدم گذارندکلُّ به امره ینطِقون و مِن اسرار الرّوح یتکلّمون »(ایقان، فقرۀ190) (رمزوراز، ص326)
  10. «المنـزولُ مـن الباءِ والهـاء وَالسَّلامُ علـی مـن سمِـعَ نغمـةَ الـورقـاء فـی سدرةِ المنتهی» (ایقان، فقرۀ286)] (رمزوراز، ص327)
  11. «اگر این عباد خالصاً لِلّهدر آیات کتاب (قرآن) ملاحظه نمایند، جمیع آنچه را که می‌طلبند البتّه ادراک می‌نمایند؛ به قسمی که جمیع امور واقعه در این ظهور را از کلی و جزئی در آیات او ظاهر و مکشوف، ادراک می‌نمایند. حتی خروج مظاهر اسماء و صفات را از اوطان، و اِعراض و اغماض ملت و دولت را و سکون و استقرار مظهر کلیّه در ارض معلوم مخصوص. ولکن لایعرِفُ ذلک الّا اولی الالباب. اَختِمُ القولَ بما نُزِّلَ علی‌ محمّدٍ من قبلُ، لِیکونَ ختامُهُ المِسک الّذی یهدِی النّاسَ الی رضوان قدسٍ منیر. قال و قولُهُ الحق: واللهُ یدعوا الی دارالسَّلام و یهدی مَن یشاءُ الی صراطٍ مستقیم(قرآن 25/10)، لَهم دارُالسَّلام عند ربّهم و هو وَلیُّهُم بما کانوا یعملون(قرآن 127/6)، لِیَسبقَ هذا الفضلُ علی العالم و الحمد لله ربِّ العالمین.»(ایقان، فقرۀ187) (رمزوراز، ص325) [مضمون بخش عربی: ولی این را جز صاحبان خرد نمی‌فهمند. پایان می‌برم سخن را با آنچه از پیش بر محمّد رسول‌الله نازل شد تا خاتمۀ خوشبویی باشد که مردمان را به سوی باغستان پاکیزۀ نورانی هدایت کند. گفت و گفتۀ او حقّ است: “خداوند به دارالسلام (بغداد) دعوت می‌کند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت می‌نماید. بـرای آنان دارُالسَّلام نزدیکیِ پرودگارشان است و او دوست آنان است به سبب آنچه عمل می‌کردند(127/6)، تا پیشی گیرد این فضل بر جهانیان.]
  12. «و امّا مسئلۀ عدم ذکر صریح جمال قدم در نصّ قدیم، این تخصیص به جمال قدم ندارد؛ بلکه در انجیل جلیل نیز نصّ صریح از خاتم انبیا نه و همچنین در آیات تورات بیان صریح از حضرت مسیح نه و حال آنکه جمیع تورات عبارت از ذکر مسیح و جمیع انجیل، حکایت از بعثت نبی کریم و جمیع قرآن، نصوص بعثت نقطه اولی و جمیع بیان، بیان ظهور طلعت ابهی است ولکن لا یعلم تأویله الّا اللّه و الرّاسخون فی العلم. حکمت این سرّ مکنون آن است که بدون آن، یوم الفصل تحقّق نیابد و امتازوا الیوم ایّها المجرمون آشکار نگردد و مَحرم و محروم از هم ممتاز نشود و صادق و کاذب امتیاز نیابد. لهذا این رمز و تأویل دورباش عزّت شود؛ بیگانه به یگانه پی نبرد. مدّعی خواست که اید به تماشاگه راز/ دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد»(منتخبات مکاتیب6، فقرۀ504)
  13. «حضرت اعلی به فرمودهٔ حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب ایقان بر اعظمیّت و اکملیّت ظهور متعاقب خویش شهادت داده.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، کتاب دور بهائی، ص7)
  14. «(حضرت بهاءلله) در کتاب ایقان، در اشاره به نفس مقدّس خود می‌فرماید: “آن سلطان هویه، قادر است بر این که جمیع بیان و خلق آن را به حرفی از بدایع کلمات خود قبض روح فرماید و یا به حرفی جمیع را حیات بدیعۀ قِدمیّه بخشد و از قبور نفس و هوی محشور و مبعوث نماید.”»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص160)
  15. «ای اهل بیان و همۀ کسانی که در آن هستید، حدّ و شان خود را بشناسید؛ زیرا کسی چون نقطۀ بیان، بشخصه، قبل از خلق کُلّ شیئ، مؤمن به مَن‌یُظهِرُهُ‌الله بوده است؛ و در مقابل اهل زمین و آسمان، به این امر افتخار می‌نماید.»(نقل به مضمون) (حضرت باب، مندرج در مرور معبود، ص76)
  16. «(حضرت اعلی) می‌فرماید: “اگر یك آیه از آیات مَن‌یُظهِرُهُ‌الله را تلاوت كنی، اَعَزّ‌تر خواهد بود از آن كه كلّ بیان را ثبت كنی؛ زیرا كه آن روز، آن یك آیه تو را نجات می‌دهد، ولی كُلّ بیان نمی‌دهد”، و نیز: “امروز بیان، در مقام نطفه است و در اوّل ظهور مَن‌یُظهِرُهُ‌الله، آخِر کمال بیان است.” هم‌چنین: “بیان، تمامی عظمت و جلال خود را از مَن‌یُظهِرُهُ‌الله دریافت می‌دارد”(مضمون)، و نیز: “همۀ آنچه در بیان ذکر شده، چون انگشتری است در دست من؛ و من خود نیز به راستی، چون انگشتری هستم در دست مَن‌یُظهِرُهُ‌الله که او خود آن را هرگونه که بخواهد، به هر دلیلی که بخواهد و به هر وسیله‌ای که بخواهد می‌گرداند. او به راستی مهیمِن و متعالی است.”(نقل به مضمون)»(مندرج در مرور معبود، ص77)
  17. «و عاقبت، این است استغاثۀ آن حضرت (حضرت باب) به درگاه احدیّت: “گواهی ده‌ای خدای من، که من در این کتاب (بیان)، قبل از استقرار عهد و پیمان خود، با تمامی موجودات در بارۀ امر کسی که او را ظاهر خواهی کرد (مَن‌یُظهِرُهُ‌الله)، عهد و پیمان بستم. شهادت تو و نیز شهادت کسانی که به آیاتت ایمان دارند، مرا کافی است.”»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص77)
  18. «این کتاب (ایقان)پیروزی جهانی ظهور وعده داده شده به اهل بیان (من یُظهرُهُ‌الله) را پیش‌گویی و پیش‌نگری می‌کند.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص211- 210)
  19. . «اکنون موقعیت مناسب است برای طرح این سؤال که حقیقت اشارات آن تجلّی الهی چه بوده است، که با چنان شتاب، و به فاصلۀ کوتاهی بعد از اظهار امر حضرت باب، ظاهر شد و با یک حرکت، دوره‌ای را که آن دیانت به تازگی آغاز کرده بود، منسوخ نمود و در عین حال، با چنان قدرت و قاطعیت، اختیار و اعتبار الهیِ مؤسّس آن را پذیرفت و پایدار فرمود؟ و نیز ممکن است درنگ و تأمّلی نماییم و سؤال کنیم که مدّعیّات کسی که خود یکی از اصحاب حضرت باب محسوب می‌شد چه بود که در فاصله‌ای چنان زود، خود را صاحب قدرت و اختیاری دانست که شریعت متعلّق به مولای خود را منسوخ سازد؟ میسّر است باز هم تفکّر کنیم و بپرسیم که این دو سیستم دینی، یکی متعلّق به دورۀ قبل از آن حضرت، و یکی متعلّق به ظهور خودِ حضرتش، چه رابطه‌ای می‌توانستند با هم داشته باشند؟ ظهوری که در آن ساعاتِ بس پرمخاطره، از روح دردآشنای حضرتش فوران نمود، و ظلمات محیط بر آن حفرۀ طاعونی (سیاه‌چال طهران- م) را زدود، و از دیوارهای ستبرش بیرون زد، و تا انتهای جهان نوسان و جولان نمود، و قوای مکنونۀ بی‌پایانش را در کالبد تمامی نوع انسان دمید، و اکنون، در مقابل دیدگان ما، در حال شکل دادن مسیر حرکت جامعۀ بشری است.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، صص154- 153)
  20. «حضرت بهاءالله در این کتاب (ایقان مبارک) اشارۀ صریحی به رسالت خود که تا آن زمان آشکارا اظهار نشده بود، نمی‌نمایند؛ بلکه کتاب ایقان را در کمال قوّت و اتقان به شرح و اثبات رسالت حضرت باب تخصیص می‌دهند.»(معهد اعلی، رسالۀ حضرت بهاءالله، ص16)
  21. «حضرت باب در کتاب بیان در مقام بشارت به حضرت موعود”من یظهره اللّه (کسی که خداوند او را ظاهر می‌کند) می‌فرماید: “الی یوم من یظهره اللّه که او است میزان و امر او است میزان و احوال او است میزان و کلمات او است میزان و دلالات او است میزان. ماینسب الی المیزان میزان.” همچنین: “ای اهل بیان، نکرده آنچه اهل قرآن کردند که ثمرات لیل خود را باطل کنید. اگر آنچه که مؤمن به بیان هستید در حین ظهور آیات او گفتید: اللّه ربّنا و لانشرک به احداً و انّ هذا ما وَعدنا اللّهُ من مظهر نفسه لن ندعو معه شیئاً و به آنچه بر او هستید اطاعت او کردید، ثمره بیان را ظاهر کرده اید و الّا لایق ذکر نیستید نزد خداوند. ترحّم بر خود کرده اگر نصرت نمی‌کنید مظهر ربوبیت را محزون نکرده که ظاهر می‌شود بمثل آنکه من ظاهر شدم.” نیز: “ملخّص این باب آنکه مدّ نظر بیان نیست الّا به سوی من یظهره اللّه. زیرا که غیر او رافع او نبوده و نیست. چنانچه مُنزل او غیر او نبوده و نیست. و بیان و مؤمنین به بیان مشتاق‌ترند به سوی او از اشتیاق هر حبیبی به محبوب خود.” همچنین: “ظهور اللّه در هر ظهور که مراد از مشیّت اوّلیه باشد بهاءاللّه بوده و هست که کلّ شیء نزد بهاء او لا شیء بوده و هستند ولی مراقب ظهور بوده که قدر لمحه فاصله نشود مابین ظهور و ایمان کلّ من آمن بالبیان کسی عالم به ظهور نیست غیر اللّه. هر وقت شود باید کلّ تصدیق به نقطه حقیقت نمایند و شکر الهی به جا آورند.” نیز: “گویا مشاهده می‌شود که هیچ نظمی در او داده نمی‌شود از بعد الّا آنکه احلی و انظم از نظم اوّل می‌گردد. طوبی لمن ینظر الی نظم بهاءاللّه و یشکر ربّه. فانه یظهر و لا مردّ له من عند اللّه فی البیان الی أن یرفع اللّه مایشاء و ینزل مایرید. انّهُ قوی قدیر.” همچنین: “و همچنین هر مقعدی محل یک نفس سزاوار است که خالی گذارند. زیرا که دیده می‌شود که در بیت خود من یظهره اللّه هم این قسم ظاهر است که از مقعد آن منع می‌نمایند او را چونکه نمی‌شناسند او را لاحترام او باسم او. ولی او می‌شناسد کلّ را و می‌خندد بر عبادی که از برای اسم او این نوع اعظام و احترام ملاحظه می‌نمایند ولی یوم ظهور او از او محتجب می‌مانند.” نیز: “قسم بذات اقدس الهی جلّ و عزّ که در یوم ظهور من یظهره اللّه اگر کسی یک آیه از او شنود و تلاوت کند بهتر است از آنکه هزارمرتبه بیان را تلاوت کند و بدان که در بیان هیچ حرفی نازل نشده مگر قصد شده که اطاعت کنند من یظهره اللّه را که او بوده منزل بیان قبل از ظهور خود.” همچنین: “قل اِنَّما القبلة من نظهره. متی ینقلب تنقلب الی أن یستقرّ.” نیز آن حضرت اشاره به سال”٩”که سال ولادت آئین حضرت بهاءاللّه در سیاه چال طهران است کرده و می‌فرماید: “فی سنة تسع کلّ خیر تدرکون.” نعیم گوید:
    “گفتم‌ای قوم غیر مَن یُظْهَر/ در بیانم نبوده مدّ نظر
    گفتم اندر بیان به بانگ بلند/ قبله‌ای نیست غیر مَن یُظْهَر
    گفتم این دم اگر شود ظاهر/ منم او را نخست فرمانبر
    گفتم از صدر جای او بنهید/ شاید این دم در‌اید از در
    گفتم اثبات امر مبرم او/ بنویسید بهر یکدیگر
    گفتم از او سؤال جایز نیست/ دایه شد مهربانتر از مادر
    گفتم آن دم که می‌کند اظهار/ من یقول لِمَ بِمَ فَکَفَر
    گفتم آن کس که می‌کند انکار/ عدم است از وجود او بهتر
    اسم او آنچه در بیان خیر است/ ذکر هر دون خیر از غیر است ، »
    (علاءالدین قدس‌جورابچی، بهاءالله موعود کتاب‌های آسمانی، صص140-135)
  22. «”من فاز به فقد فاز بکلّ الخیر” هر یک از افراد بندگان که به این نعمت عظمی یعنی به عرفان مشرق وحی و مطلع امر در این عالم موفّق و فائز شد، به کلّ خیر فائز شده است ” کلّ الخیر ” ترجمۀ ظاهری‌اش یعنی تمام خوبی‌ها، یعنی جمیع فضائل عالم انسانی در وجود شخصی جمع است که موفّق شود به شناسائی مشرق وحی و مطلع امرالهی. ضمناً این نکته را هم بدانید که ” کلّ الخیر” یکی از القاب مقدّسه‌ای است که حضرت ربّ اعلی در الواح مبارکه خود آن را اختصاص به حضرت من یُظهرُهُ‌اللّه داده‌اند. در بیانات مبارکه حضرت اعلی است که” و فی سنة التّسع انتم بکلّ الخیر ترزقون و فی سنة التّسع انتم بلِقاءِالله تُرزَقون.” این کلمه ” کلّ الخیر” در اینجا معنیش یعنی حضرت من یظهره اللّه. در صلوة کبیر هم اشاره به این قضیه شده است که می‌فرمایند: “لک الحمد یا الهنا بما انزلت لنا ما یقرّبنا الیک و یرزقنا کلّ خیر انزلته فی کتبک”. خدایا شکر ترا که ما را موفّق کردی به عرفان حضرت کلّ الخیری که بشارت ظهور او از قلم حضرت اعلی در الواح و آیات مبارکه داده شده است. به هر حال ” کلّ الخیر” را می‌توان به معنی وجود مقدّس من یظهره اللّه گرفت، برای این‌که عرفان او سبب می‌شود که انسان بر اثر انجام تعالیم او به درجات عالیه برسد، یا ” کلّ الخیر” را می‌توان عبارت از جمیع فضائل و کمالات عالم انسانی دانست، نفوسی که موفّق شدند به عرفان مظهر امراللّه بکلّ الخیر رسیده‌اند.»(عبدالحمید اشراق‌خاوری، کتاب تقریرات در بارۀ کتاب مستطاب اقدس، صص10- 9)
  23. «حضرت بهاء‌الله در این لوح مبارک (لوح کُلُّ‌الطَّعام) در ارتباط با ظهور مقدّس خویش که هنوز در آن زمان مکنون و غیر‌مکشوف بود، مقصد از “طعام” را دریاى دانش که در بطون الواح مقدّسۀ حضرتش مکنون بوده معرفى مى‌فرمایند.»(ادیب طاهرزارده، کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله، فرمت نیورومن14، ص35)
ب5-3-2) در کتاب رمزوراز
  1. «آثار حضرت بهاءالله متعلّق به دورۀ بغداد را می‌توان تا حدودی، و به عبارتی نقیض‌نما، تجلّیات پنهان در نظر گرفت. اگر اشارات آن حضرت را در بارۀ‌ حیات خود بپذیریم، بین ندای مظهریّت ایشان در سال 1852 (سال اظهار امر خفیّ در سیاه‌چال طهران- م) و راز موعودیّتی كه برای مدت یك دهه در دل حفظ فرمودند، نوعی ناسازگاری دیده می‌شود. چنین می‌نماید كـه در این دوران، آن حضرت تمـایل چندانی به ادّعا و ابراز مقام رسالتی برای خود نداشته‌اند.»(رمزوراز، صص17- 16)
  2. «وجه مشخّصۀ تقریباً تمامی آثار حضرت بهاءالله در دورۀ بغداد، اشارات خفیّه و پوشیدۀ آن حضرت است به مقام موعودگونه و دیرین اندیشیدۀ خود. اگر كتاب مستطاب ایقان در پرتو این نكتۀ اساسی خوانده شود، مبرهن خواهد گشت كه چنین رازگرایی موعودانه، لازم و ضروری بود تا جامعۀ اوّلیۀ بابی پخته و آماده گردد برای تجدید فوران فرّۀ ایزدی؛ عاقبت و غایت خجسته‌ای كه سبب شد در دوران پس از بغداد، غالب بابیان اطاعت و انقیاد خود را متوجّه جمال اقدس ابهی نمایند.»(رمزوراز، ص25)
  3. «دانستن اینكه آیا حضرت بهاءالله كتاب مستطاب ایقان را در زمان تحریر آن، یك تجلّی یا نزول محسوب می‌داشته‌اند یا نه، تا حدّ زیادی در بارۀ‌ درک خودآگاهی یا خودانگارۀ آن حضرت، در آن زمان، به ما كمك می‌كند. آیا آن حضرت واقعاً راز موعودیّت (موعود‌بودنِ) خود را مكتوم می‌داشته‌اند؟»(رمزوراز، صص37- 36)
  4. «حضرت مسیح این خفاگرایی را به طرق مختلف ابراز می‌دارند: 1) به دیوها فرمان می‌دهند نسبت به هویت حقیقی ایشان ساكت باشند (مَرقُس 25/1، 34/1، 1/3)؛ 2) در مورد معجزاتشان سكوت را توصیه می‌فرمایند (مرقس 43/1، 43/5، 36/7)؛ 3) حواریّون خود را هدایت می‌نمایند كه افشاگری نكنند (مرقس30/8، 9/9)؛ 4) ابراز تمایل می‌فرمایند كه امكنۀ تردّدشان مخفی بماند (مرقس 24/7، 30/9)؛ 5) تعالیم خاصّه‌شان را به معدودی منتخب ابراز می‌دارند (مرقس 17/7، 10/10)؛ 6) معانی مورد نظرشان را در پرده‌ای از امثال و اشباه پنهان می‌سازند (مرقس 1/4)؛ 7) حواریّون، اغلب از درك مقصودشان باز می‌مانند (مرقس 25/6، 21- 17/8).»(رمزوراز، ص70)
  5. «كتاب ایقان را می‌توان اثری متوجّه بر ظهوری نهانی پنداشت متعلّق به دورۀ رازگرایی موعودانۀ حضرت بهاءالله (63-1852) كه در آن، ایماء و اشاره بر ابراز و اظهار، غلبه می‌یابد. در نگاهی عمل‌گـرایانه، كتاب ایقان، پس از یكی دو سال كه از انتشارش بین جامعۀ بابیان گذشت، به نحوی انعكاسی، مرجعیّت روحانی نفس حضرت بهاءالله را مشروعیّت بخشید.»(رمزوراز، ص93)
  6. «بیانات حضرت باب در بارۀ‌ ظهور هیكل رستاخیزیِ عظیم‌تری بعد از خود (كه البتّه قرب و بُعد آن مورد مناقشه است)، كاملاً مؤكد می‌باشد و بابیان از تعالیم حضرت باب در این موضع وقوف كامل داشتند. شرط بابی بودن فقط ایمان به آن حضرت نبود، بلكه مهیّا گشتن برای استقبال از یك تجلّی عظیم‌تر الهی نیز بود. ضرورت و فوریت این انتظار از فوران مُدّعیّات موعودانه‌ای كه بلافاصله بعد از شهادت حضرت باب حادث شد، به خوبی نمایان است.»(رمزوراز، ص99)
  7. «كتاب ایقان دفاعیّه‌ای است برای دو هیكل قیامت‌نشان: حضرت باب (به عنوان قائم) و “مَن یُظهره‌الله”(به عنوان قیّوم- م). در پرتو این حقیقت، كتاب ایقان را می‌توان به عنوان نوعی مشروعیّت پیش‌پنداشته برای حقانیّت مظهریّت حضرت بهاءالله، بدون توجّه به اینكه خودآگاهیشان در سال‌های 62- 1861، موعودگرایانه بوده است یا نه، در نظر گرفت. در این‌جا، فصل مشترك (دو ظهور پیاپی)، اهمّیت “لِقاءُالله” قیامت‌نشانی است كه می‌توان آن را در پیش‌آگهی‌های قرآنی در مورد ملاقات با خداوند در روز رستاخیز، به حدّ كفایت یافت.»(رمزوراز، ص101)
  8. «مسأله این است كه آیا حضرت بهاءالله در دورۀ بغداد، راز موعودیّت (موعود بودن) خود را ملحوظ داشته‌اند یا نه، و اینكه آیا كتاب ایقان را باید در پرتو این مسأله بررسی كرد یا خیر. اگر چنین باشد، تمامی كتاب را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای از عباراتی رمزی و خود‌ارجاعی (self-referential) (اشارات حضرت بهاءالله به مقام خودشان) مطالعه كرد.»(رمزوراز، ص103)
  9. «آنچه را كه حضرت بهاءالله با نظر به گذشته «تأخیر» یا «ایّام مشخّص بطون»(48) می‌نامند، حـدود یك دهه صمت و سكوت(به معنی عدم افشای علنیِ راز موعودیّت- م) می‌باشد. در این زمینه، از جمله، فقرۀ عربی زیر در كتاب ایقان گواهی می‌دهد به ابهامی عمدی كه آن حضرت در عبارات خودارجاعی به كار می‌برند؛ فقره‌ای كه می‌توان آن را فورانی عرفانی و یا افشایی ابهام‌آمیز از مأموریّت الهی آن حضرت تلقی كرد: “یا اهلَ الارض هذا فتی ناریّ یركُضُ فی بَریّةالرّوح و یبشّركم بِسراج اللهِ و یذكّركم بالاَمر الّذی كان عن افقِ القدس فی شطرِ العراق، تحتَ حُجُباتِ النّور بالسِّتر مشهودا”» ( رمزوراز، صص109- 108)
  10. «حضرت شوقی افندی در تأمّل راجع به این دوره، از “بی میلی حضرت بهاءالله به افشای راز محیط بر منزلت خود” سخن می‌گویند؛ گرچه از منظری دیگر، برای آن حضرت، خودداری از افشای چنین درك و احساسی از سرنوشت، باید بسیار سخت نیز بوده باشد.»(رمزوراز، ص109)
  11. «حضرت بهاءالله در خلال آثار دورۀ بغداد، آشكارا مضمون رازداری را پرورش می‌دهند. آن حضرت، در طول دو سال اقامت در كوهستانهای كردستان عراق (56-1854) به سبك اثر ابن فارض، “نظم السلوك”، چكامه‌ای به زبان عربی انشاء نمودند به نام «قصیدۀ عزّ ورقاییّه» و پس از مراجعت به بغداد، بعضی توضیحات فارسی نیز ضمیمۀ آن فرمودند. یكی از این توضیحات آشكارا به مضمون رازداری دلالت دارد . كـول می‌گوید این قصیده، این احساس را برمی انگیزد كه “حضرت بهاءالله معذّبند، نه فقط به دلیل هجران از محبوب، بلكه نیز به سبب راز موعودیّت خود” این ادراك مدلّ است بر مطالعۀ دقیقی كـه كول از این قصیده داشته و نیز مشعر است بر اینكه تفسیر وی از آن، منبعث از مداقّه‌ای است كه در سایر آثار دورۀ بغداد نموده است. در فقرۀ افتتاحیۀ جواهرالاسرار، كه آن هم در دورۀ بغداد نزول یافته نیز مضمونی مشابه (قصیدۀ عزّ ورقاییه- م) وجود دارد. مضمونی از این فقره بدین گونه است: “چون كه در ایّام ماضیّه كِلاب ارض و وحوش بلاد در احاطه‌ام داشتند، از ذكر سرّ خود حذر كردم و همچنان از افشای آنچه خداوند از بدایع علمش و از جواهر حكمتش و شؤونات قدرتش عطایم كرده، ممنوع می‌باشم.” حضرت بهاءالله در اثری دیگر موسوّم به “سورة‌الكفایه” نیز كه تاریخ آن اواسط دورۀ بغداد تخمین زده می‌شود، از خواننده می‌خواهند به نغمات فریبندۀ طلعتشان كه بر مسند قرب (سریرالاقتراب) جلوس فرموده، گوش فرادارد و در همین‌جا خود را با القاب نقطۀ ظهور، سرّالبطون و مستسرّ‌الكتاب معرّفی می‌فرمایند.»(رمزوراز، صص110)
  12. «در این‌جا، در حالی كه مضمون رازآمیز محفوظ می‌ماند، اشاره‌ای نهانی نیز به مقام موعودیّت آن حضرت، به عنوان مظهرالهی به خواننده عرضه می‌گردد تا به آن بیندیشد. لمبدن فقره‌ای دیگر از همین لوح (سورة‌الکفایة) را این‌گونه مطرح می‌نماید: «ای اهل ممالك وجود، تناول كنید از میوۀ رسیدۀ شجرۀ حمراء كه در ارض تحقّق، نقطۀ بَدء، سرّ مكتوم و راز تقدیر الهی، كِشته گشته بیرون آیید از امكنۀ خود و در محضر لقاء حاضر شوید.»(ترجمه) (58) در این‌جا مضمون رازآمیز، حالت قیامت‌نشان تلاقی الهی و ورود در «محضر» خدایی را به خود می‌گیرد.»(رمزوراز، صص112- 111)
  13. «رازآمیزی یك چیز است و راز چیزی دیگر. به نظر من محتوای موعودگرایانۀ راز را می‌توان از نصیحت زیر خطاب به بابیان كه در انتهای بخش اوّل كتاب ایقان مسطور است، استنباط نمود: «در این وقت از اهل بیان و عرفا و حكما و علما و شهدای آن استدعا می‌نمایم كه وصایای الهی را كه دركتاب فرموده، فراموش ننمایند و همیشه ناظر به اصل امر باشند كه مبادا حین ظهور آن جوهرالجواهر و حقیقه الحقایق و نورالانوار متمسّك به بعضی عبارات كتاب شوند و بر او وارد بیاورند آنچه را كه در كور فرقان وارد آمد. چه كه آن سلطان هویّه قادر است بر اینكه جمیع بیان و خلق آن را به حرفی از بدایع كلمات خود قبض روح فرماید و یا به حرفی جمیع را حیات بدیعۀ قدمیّه بخشدملتفت و مراقب بوده.. لعلّ تسكنُنَّ فی ظلٍ كان فی ایّام الله ممدودا.» ( رمزوراز، ص112)
  14. «جمال ابهی تب و تاب قیامت‌نشان بابیان را تشدید می‌نمایند و پیش‌گویی‌های موعودگرایانۀ كوتاه مدتِ حضرت باب را به جریان میاندازند؛ پیش‌گویی‌هایی كه طائف حول هیكل پیامبر‌گونه‌ای است كه به نحو اسرارآمیزی به نام مَن‌یُظهِرُهُ‌الله خـوانده شده و نیز به اسم مُستغاث معرّفی گشته است. امّا قبل از آن، باید قطعات چیستان (puzzle) قیامت‌نشان، كنارهم قرار گیرد.»(رمزوراز، صص164- 163)
  15. «بعضی از ابیات قصائد عرفانی حضرت بهاءالله در دورۀ بغداد را می‌توان نوعی كلمات جذبانی صوفیانه پنداشت كه از استغراق در وحدت با حضرت الوهیّت، نشأت گرفته است. امّا اگر فرض شود كه آن حضـرت- در فاصـله زمانی بین «اظهـار امر خفی» در 1852 در سیـاه چـال طهـران، تا اظهار امر علنی در 1863 در باغ رضوان- راز مظهریّت خود را مكتوم می‌داشته‌اند، باید اذعان نمود كه در این امر كاملاً هم مصمّم نبوده‌اند. در خلال آثار آن حضرت در این دوره، فقراتی مُصَنَّعۀ دقیقه، با سرشتی كاملاً ابهام‌آمیـز مـوجـود است كه بعضاً به وضوح خود ارجاعی اند و بعضاً با ابهام. در این بیانات مبهمه، اسرار متنوّعۀ متعدّده، نهفته است. آیا این طور نیست؟ حل این مسأله، تاحد زیادی به مطالعۀ آثار حضرت بهاءالله در دورۀ بغداد، از جمله، اثر تفسیریِ كتاب ایقان بستگی دارد.»(رمزوراز، ص232)
  16. «اگر فرضیۀ رازداری موعودانه معتبـر باشد، می‌توان طرح و قصد نهایی حضرت بهاءالله را در فروغی تازه مشاهده نمود. كتاب ایقان نگاشتـه شـد تـا جامعۀ نوخاستۀ بابی را برای لحظه‌ای رستاخیزی و در شرف وقوع، آماده سازد؛ لحظۀ خجسته‌ای كه بهاءالله مفسّر را به بهاءالله مُنزِل، مبدّل می‌نمود.»(رمزوراز، ص261)
  17. «حضرت بهاءالله در حـالی که به دفاع از مأموریّت حضرت باب و انفصال آن از اسلام می‌پردازند، برای نمادگرایی قرآنی نیز خِرد‌مایه‌ای مبتنی بر مجازیّت، عرضه می‌دارند و به موازات نفی عُقَلایی خاتَمیَّت اسلامی، به وسیلۀ‌ اضافات استعاری (و توسّل به تفسیر نمادین- م) (که مبیّن حضور رستاخیز در فرایند تفسیر است)، دنیایی از انطباقاتی را ایجاد می‌کنند که سرانجام، بابیان را برای افشای راز موعودیّت خود ایشان (اظهار امر علنی- م)، مهیّا می‌سازد.»(رمزوراز، ص288)
  18. «راز موعودیّت را می‌توان از شواهد موجود در نفس کتاب ایقان، مبرهن کرد. مفهوم راز، ارزش و اهمّیتی روشنگرانه دارد؛ چـون بـه تبیین و توضیح کاملترِ ارجاعاتِ معمّاگونۀ حضرت بهاءالله به نفس مبارک خود، کمک می‌کند. هدف این فصل این است که با ارتباط دادن تفسیر نمادین حضرت بهاءالله با راز موعودیّت آن حضرت، نتایج این تحقیق را به صورت یک کل معنادار، جمع‌بندی نماید.»(رمزوراز، ص289)
  19. «مُدّعیّات ماورایی حضرت بهاءالله، در آثار پیش از اظهار امر علنی (1863- 1852)، ممکن است به عنوان نـوعی افـاضـات جذبانی صوفیانه تعبیر شده باشد. در وجه ظاهر، شباهت مُدّعیّات آن حضرت به ادّعاهای عارفانۀ صوفیان، مواردی را علیه راز موعودیّت مطرح می‌سازد. از سوی دیگر، کول (cole) بیان می‌دارد که حضرت بهاءالله در واقع، به دلایلی بسیار معتبر و مُتقَن، اصول و عقاید بابی را با نظریّات و مقرّرات صوفی انطباق دادند. شاید در ورای تحلیلات کول، انگیزۀ قوی دیگری نیز در کار باشد و آن این‌که، سرشت ویژۀ بیانات ماوراییِ(theophanic) حضرت بهاءالله، تمهیدی ابهام‌آمیز بوده است برای پوشانیدن داعیّۀ مظهریّت در جامۀ صوفیانه، به نوعی که همچنان از آن، قرائت‌های موعودگرایانۀ متفاوت ممکن باشد.»(رمزوراز، ص311)
  20. «امـا هدف از این مضمون رازداری چیست؟ شاید چندین مورد؛ که در آن زمان، افشای هیچ یک از آن‌ها به موقـع و حکیمانه نبوده است. ابتدا می‌بایست به طریقی، جامعۀ بابی استحکام و استعلا می‌یافت و همزمان، به نحو قیامت‌شناسانه، برای پذیرش رهبریِ جدید، مهیّا می‌گشت.»(رمزوراز، ص326)
  21. «راز موعودیّت ممـزوج اسـت با پـدیـدۀ اختفـاء. یکی دیـگر از متـونی کـه مک‌ایون مردود می‌شمارد، «جواهرالاسرار» است که حضرت بهاءالله در کتاب ایقان به آن اشاره می‌فرمایند. در مقدّمۀ این لوح منیع، آن حضرت بیان می‌دارند که خود را در “وَکرِ سِرّ” مکتوم داشته، از اظهار بدایـع علم و جـواهر حکمت و شؤونات قدرتی که خداوند به حضرتشان عطا فرموده، ممنوعند. آن حضـرت در زمانی کـه در دسـت کِلاب ارض (سگ‌های زمین) و سِـباع (درنده‌های) بـلاد مبتلا بوده‌اند، تصمیم به نزول آن لوح گرفته‌اند تا بعضی «اسرار» را به مخاطب خود ابذال فرمایند و بعضی دیگر را همچنان پوشیده دارند. و نیز اشاره می‌نمایند که چنین رازی اگر برملا شود چنان جذبه‌ای در ارواح آدمیان خواهد افکند و چنان نشئه‌ای در قلوب نفوس خواهد انداخت که کل طوعاً خود را در سبیلش فدا خواهند کرد. امّا اذن افشای این سِرّ پوشیده هنوز اِعطاء نگشته و لهذا راز همچنان در سراپردۀ قدرت مکتوم خواهد ماند.»(رمزوراز، ص313)
  22. «خلاصه این‌که قرآن نمادهایی دارد و هر نماد هم رازی دارد؛ و کسی که این رازها را بداند خود یک راز می‌شود؛ یعنی مفسّر عینِ تفسیر می‌گردد. و کسی که صلاحیّت این کار را داشته باشد، در ورای تفسیر و تبیین، مدّعیِ صلاحیّت تقنین خواهد بود. در پـرتو این قضیه، چیـزی نگذشت که کتاب ایقان به عنوان برهان حقانیّت مظهریّت حضرت بهاءالله، به کاربرده شد و شرایط را مهیّا کرد که آن حضرت، بعداً به عنوان «مُصلح عالم»(105)، تعلیمات و اصلاحات خود را مطرح فرمایند.»(رمزوراز، ص328)
  23. [«فرضیـۀ راز موعودیّت(یعنی ایـن کـه حضـرت بهاءالله از همان آغاز می‌دانسته‌اند که موعود دور بیان هستند؛ امّا آن را پنهان می‌داشته‌اند- م) محتـاج دلائل و شـواهد است. صِرفِ اظهار، کسی را قانع نمی‌کند. شخصِ مخالف با این نظریّه، در امتداد خطوط تکاملِ تدریجی(یعنی این که احساس حضرت بهاءالله از مأموریّت و مرجعیّت خود نسبی و تابع شرایط متکاملِ زمان بوده است؛ نظریّه‌ای که از جمله مک‌ایون از آن دفاع می‌کند- م)، استدلال می‌کند که در جریان آن نشان داده می‌شود خودآگاهی حضـرت بهاءالله تـدریجـاً تحوّل و تکامل یافته است. در جهت دفاع از رویکردِ راز موعودیّت، فقرات زیر(برگزیده از نفس کتاب ایقان- م) را می‌توان ارائه نمود: (رمزوراز، ص315)
  24. «مضمون رازداری در ردیابیِ توسعۀ آگاهیِ موعودگرایانۀ حضرت بهاءالله، ارزشی اکتشافی دارد. فقرات مذکوره از کتاب ایقان، همچون سایر آثار دورۀ بغداد، به نحوی ظریفانه و هنرمندانه و به قصد حساس کـردن و آمـاده نمـودنِ جامعـۀ بابـی برای استقبال از تغییر مشرف به وقوع، حاویِ “پیام‌های رمزآمیز” می‌باشند. ایـن تغییر و تحوّل، در رهبریِ عملیِ حضرت بهاءالله بر جنبشی اصلاح‌گرا و ظاهراً بی‌اهمّیت پیش آمد، و آن را به داعیۀ آن حضرت مبنی بر مؤسّس موعودگونۀ یک سیستم اعتقادی جامع‌تر و جهانی‌تر مبدّل ساخت.»(رمزوراز، ص328)
  25. «کول نخستین دانش پژوهی است که بر اساس متون دورۀ بغداد، به نفع نظریّۀ راز موعودیّت استدلال کرده است. برای مدّتی مدید براهینی، البتّه مجادلانه و نه محقّقانه، بر لَه و علیه این نظریّه مطرح بـوده است. این مناظره‌ای است که به سختی می‌تواند مبرّا از تعصّب باشد. بهائیان قائل به راز موعودند، در حالی که ازلیان و سایر مخالفان خیر. از لحاظ روش شناسی، مسأله به قضاوت در بارۀ‌ صحت مدّعای حضـرت بهاءالله منتهی می‌شود. برای من مشکل است توضیحات خودنگارانۀ حضرت بهاءالله را، ولو این‌که گـذشته‌نگر باشنـد، نـادیده انگارم.»(رمزوراز، ص352- یادداشت62)
  26. «رمز و راز شالودۀ یزدان‌شناسی ایقان را تحقیق می‌کند و سعی می‌نماید به این مسئله پاسخ دهد که آیا کتاب مستطاب ایقان را یک فرد بابی نـوشته است و یـا مَن یُظهـرُهُ‌الله تحـریـر کـرده است؟ در زمان کتابت آن، “وقوف موعودانۀ” حضرت بهاءالله،(یعنی آگاهی حضرت بهاءالله از موعود بودنِ خود- م) چگونه بوده است؟ و آن حضرت تـا چـه حدّی راز خود؛ یعنی این حقیقت را که موعود بیان بوده‌اند، افشاء فرموده‌اند؟ در این‌جا باک، در قلمروهای نامکشوف قدم می‌گذارد؛ زیرا در مطالعات منتشر شدۀ بهائی (در مورد حضرت بهاءالله- م) نـدرتـاً چنین موضـوعی مـورد توجّه قـرار گـرفتـه اسـت.»(رمزوراز، ص366، نقد جونا وینترز)
  27. «اکثـر مطـالب کتـاب رمز و راز به این مسأله می‌پردازد که کتاب ایقان تا چه حدی «راز» مؤلّف خود را پنهان یا عیان می‌سازد و نیز این‌که آیـا ایـن اشـارات ابهام‌آمیز را می‌توان نوعی پیش آگاهی در مورد افشاء و اعلان نزدیک آن راز در نظر گرفت؟ بنابر این کتاب رمز و راز اوّل به رمز می‌پردازد؛ یعنی هویت ایقان، که همانا تفحّص و تکاپویی در نمادگرایی قرآنی و اسلامی ‌باشد؛ و سپس با راز دمساز می‌شود؛ یعنی سرشت روحانی و هویت حقیقیِ حضرت بهاءالله در آن زمان.»(رمزوراز، ص366، نقد جونا وینترز)