کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بند بیست و دوم

This wronged One will cite but one of these instances, thus conferring upon mankind, for the sake of God, such bounties as are yet concealed within the treasury of the hidden and sacred Tree, that haply mortal men may not remain deprived of their share of the immortal fruit, and attain to a dewdrop of the waters of everlasting life which, from Baghdád, the “Abode of Peace,” are being vouchsafed unto all mankind.

We ask for neither meed nor reward. “We nourish your souls for the sake of God; we seek from you neither recompense nor thanks.” This is the food that conferreth everlasting life upon the pure in heart and the illumined in spirit. This is the bread of which it is said: “Lord, send down upon us Thy bread from heaven.” This bread shall never be withheld from them that deserve it, nor can it ever be exhausted. It groweth everlastingly from the tree of grace; it descendeth at all seasons from the heavens of justice and mercy. Even as He saith: “Seest thou not to what God likeneth a good word? To a good tree; its root firmly fixed, and its branches reaching unto heaven: yielding its fruit in all seasons.”

“و اين مظلوم يک فقره آن را ذکر می نمايم و نعمت های مکنونه سدره مخزونه را لوجه اللّه بر عباداللّه مبذول می دارم تا هياکل فانيه از اثمار باقيه محروم نمانند که شايد به رشحی از انهار بی زوال حضرت ذی الجلال که در دار السّلام بغداد جاری شده فائز شوند بی آنکه اجر و مزدی طلب نمايم. “إنَّما نُطعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِيدُ مِنْکُمْ جَزَاءً و لا شُکُوراً.” و اين طعامی است که ارواح و افئده منيره به او حيات باقيه يابند و اين همان مائده ای است که می فرمايد: “رَبَّنا اَنْزلْ عَلَينَا مَائِدةً مِنَ السَّماء.” و اين مائده هرگز از اهلش مقطوع نشود و نفاد نجويد و در کلّ حين از شجره فضل می رويد و از سماوات رحمت و عدل نازل می شود.چنانچه فرموده است: “مَثَلاً کَلِمَةً طَيِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اَصلُهَا ثَابِتٌ و فَرعُهَا فِی السَّمَاء تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حِينٍ.”
سدره . س ِ رَ درخت کُنار است بالای آسمان هفتم که منتهای اعمال مردم است و آن را سدرةالمنتهی گویند و حد رسیدن جبرئیل همانجا است . (آنندراج )
مخزون: پنهان شده – پوشيده و مستور – محفوظ درخزينه – ذخيره شده – مَکتُوم (سرّ).
وجه: روي – چهره – صورت – جهت – طريق – قصد و نيّت – منظور و مقصود
رَشح: (رَشَحَ- يَرشَحُ) تراويدن- ترشح کردن – نم- تراوش آب- چکّه- قطره
انهار: جمع نهر، رودها، جویها
دارالسلام: دو معنا دارد اولی به معنای جاب امن، سرزمین سلامت، بهشت و جنت است و دومی لقب خاص شهر بغداد است. در نجم البلدان اثر یاقوت بن عبدالله الحموی الرومی البغدادی شهاب الدین ابو عبدالله، در جلد دوم در ذیل بخش دال ، دارالسلام را چنین توضیح میدهد: “دارالسلام: و مدینه السلام: هی بغداد، و سیذکر سبب تسمیتها بذلک فی مدینه السلام ان شالله تعالی، و دالسلام: الجنته، و لعل بغداد سمیت بذالک علی التشبیه.
نفاد: نَفد – (نَفَدَ – يَنفُدُ) تمام شدن – به انتها رسيدن – فاني شدن – قطع شدن
سوره ی انسان آیه نه “إنَّما نُطعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِيدُ مِنْکُمْ جَزَاءً و لا شُکُوراً.” یعنی: ما براى خشنودى خداست كه به شما مى ‏خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏ خواهيم.

در تفسیر المیزان در خصوص آیه ی ذکر شده میخوانیم: ” كلمه (وجه ) به معناى آن روى هر چيز است كه رو به روى تو و يا هر كس ديگر باشد، و وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى خداى تعالى، صفات كريمه اى كه افاضه خير بر خلق و خلقت و تدبير و رزق آنها، و يا به عبارت جامع تر رحمت عامه او كه قوام تمامى موجودات بدان است، از آن صفات نشات مى گيرد، و بنابر اين معناى اينكه عملى به خاطر وجه اللّه انجام شود اين است كه در انجام عمل اين نتيجه منظور گردد كه رحمت خداى تعالى و خشنوديش جلب شود، منظور تنها و تنها اين باشد و ذره اى از پاداشهايى كه در دست غير خداى تعالى است منظور نباشد، و به همين جهت خانواده اطعامگر دنبال اين سخن خود كه (انما نطعمكم لوجه الله ) اضافه كردند: (لا نريد منكم جزاء و لا شكورا) – ما از شما نه پاداشى مى خواهيم، و نه حتى تشكرى ).گفتيم وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى او، كه صفات ذاتى خداى تعالى ماوراى آن صفات قرار دارد، و مبداء آن و در آخر مبداء تمامى خيرات عالم است. و بنا بر اين برگشت اينكه عمل براى وجه اللّه باشد، به اين مى شود كه عمل انسان به اين انگيزه از انسان سر بزند كه باعث رضاى اوست، و او محبوب ما و رضايتش منظور ما است، براى اينكه او جميل على الاطلاق است، و به تعبير ديگر: برگشت چنين عملى به اين است كه انسان خداى را تنها به اين جهت عبادت كند كه او اهليت عبادت و است حقاق آن را دارد. هدف واقع شدن وجه الله، و آن را غايت و انگيزه اعمال قرار دادن، در چند جا از كلام مجيدش آمده، مانند آيات زير: (و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوه و العشى يريدون وجهه )، و در اين معنا است آيه شريفه (و ما امروا الا ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين )، و آيه شريفه (و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله )، و آيه شريفه (فادعوه مخلصين له الدين )، و آيه (الا لله الدين الخالص ). (لا نريد منكم جزاء و لا شكورا) – (جزاء) به معناى آن است كه عمل كسى را به چيزى كه معادل و برا بر آن باشد عوض ‍ دهى، حال چه عمل خير باشد، كه معادلش جزاى خير قرار مى گيرد، و چه شر كه معادلش جزاى شر واقع مى شود، جزا، هم از اين جهت عموميت دارد و هم از جهت اينكه شامل جزاى عملى و زبانى هر دو مى شود، چيزى كه هست در خصوص آيه مورد بحث به قرينه اينكه در مقابل شكور قرار گرفته (نه جزايى مى خواهيم و نه تشكرى ) تنها جزاى عملى منظور است، نه جزا و تلافى زبانى. و كلمه (شكر) و (شكور) هر دو به معناى ذكر نعمت، و يادآورى آن در زبان و قلب و عمل است، و منظور از آن در آيه شريفه به قرينه اينكه در مقابل جزا قرار گرفته تنها ثناى جميل زبانى است، و آيه شريفه يعنى آيه (انما نطعمكم لوجه الله…) خطابى است از اين طايفه به كسانى كه اطعامشان كردند، حال يا به زبان قال، كه در اين صورت اين آيه يا حكايت سخن ايشان است، و كلمه (قالوا) در تقدير آن است، و تقديرش : (قالوا انما نطعمكم…) است، و خواسته اند به مسكين و يتيم و اسير اطمينان بدهند كه به احدى نخواهيم گفت ما افطار سه روز خود را به فلان و فلان داديم، و آبروى شما را نمى ريزيم، و بر شما منت نمى گذاريم، و يا اينكه اطعامگران اصلا چنين سخنى به زبان نياورده اند، و جمله مذكور زبان حال ايشان است، و خداى تعالى مى خواهد ايشان را به آن اخلاصى كه از باطن آنان خبر دارد بستايد، و بفهماند كه اين طايفه چنين مردمى بودند، و اطعامشان صرفا به خاطر خدا بود.”

سوره مائده آیه صد و چهارده “رَبَّنا اَنْزلْ عَلَينَا مَائِدةً مِنَ السَّماء.” یعنی: برای ما از آسمان سفره ای پر از غذا نازل کن. کامل آیه چنین است: قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرّازِقِینَ یعنی عیسی بن مریم گفت:خداوندا،پروردگارا! مائده ای از آسمان بر ما فرو فرست که برای نسل کنونی و آیندگان ما عید و نشانه ای از تو باشد و ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی.

سوره ابراهیم آیه بیست و چهارم و بیست و پنجم است که میفرماید: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ. که به این معناست که : آيا ندانسته‏اى كه خداوند چگونه مثلى مى‏زند كه كلمه پاك [ايمان‏] همانند درختى پاك [و پرورده‏] است كه ريشه‏اش [در زمين‏] استوار است و شاخه‏اش سر به آسمان دارد.ميوه‏ اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‏ دهد و خدا مثلها را براى مردم مى‏ زند شايد كه آنان پند گيرند.
در تفسیر المیزان در خصوص این دو آیه میخوانیم: ” بعضى از علما گفته اند كه:(لفظ (كلمه ) بدل اشتمال است از لفظ (مثلا) و لفظ (كشجره ) صفت بعد از صفت است براى (كلمه ) و يا خبر است براى مبتداى محذوف و تقدير آن (هى كشجره) مى باشد. بعضى هم گفته اند:(كلمه ) مفعول اول (ضرب ) است كه بعد از مفعول دومش ذكر شده، و لفظ(مثلا) مفعول دوم است كه جلوتر از مفعول اول آمده است تا از اشكال فاصله شدن ميان (كلمه ) و صفتش كه همان (كشجره ) باشد جلوگيرى شود.و تقدير آن چنين است:(ضرب الله كلمه طيبه…: مثلا – چه كلمه نيكويى را خداوند مثل زده است مانند درخت نيكويى….). و بعضى ديگر گفته اند: لفظ(ضرب ) يك مفعول گرفته و آن (مثلا) است و (كلمه ) هم اگر منصوب است مفعول است براى فعل ديگرى كه در تقدير است، حال يا آن فعل، (جعل ) است و يا (اتخذ) و تقدير چنين است:(ضرب الله مثلا جعل كلمه طيبه كشجره طيبه ). و خيال مى كنم اين وجه – البته با توجيهى كه خواهيم گفت – از همه وجوه بهتر باشد و آن توجيه اين است كه (كلمه طيبه ) (بطور بيان جمله اى به جمله ديگر) عطف بيان است براى (ضرب الله ) مثلا كه در اين صورت حتما بايد لفظ(جعل ) و يا (اتخذ) را در تقدير بگيريم، زيرا مدلول آيه اين مى شود كه خدا كلمه (نيك ) را به درخت (نيك ) مثل زده و تشبيه كرده است و اين همان معناى (اتخذ كلمه طيبه كشجره…) است. و اين كه فرمود:(اصلها ثابت ) معنايش اين است كه:ريشه اش در زمين جاى گرفته و با عروق خود در زمين پنجه زده است و اينكه فرمود:(و فرعها فى السماء) معنايش اين است كه شاخه هايى كه متفرع بر اين ريشه هستند، از قسمت بالا از آن جدا شده اند، و (آسمان ) در لغت عرب، به معناى هر بلندى و سايه بان است و جمله (توتى اكلها كل حين باذن ربها) يعنى همواره و در هر زمان به اذن خدا ميوه اش را مى چينى، و نهايت درجه بركت يك درخت اين است كه در تمام دوران سال و تا ابد، در هر لحظه ميوه بدهد.

آنچه كه از دقت در آيات به دست مى آيد اين است كه:مراد از (كلمه طيبه ) كه به (درخت طيب ) تشبيه شده و صفاتى چنين و چنان دارد، عبارت است از عقايد حقى كه ريشه اش در اعماق قلب و در نهاد بشر جاى دارد زيرا خداى تعالى در خلال همين آيات، به عنوان نتيجه گيرى از مثلها مى فرمايد:(يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوه الدنيا و فى الاخره….). و مقصود از (قول ثابت ) هم، بيان كلمه است، البته نه هر كلمه اى كه لفظ باشد، بلكه كلمه از اين جهت كه بر اساس اعتقاد و عزم راسخ استوار بوده و صاحبش پاى آن مى ايستد، و عملا از آن منحرف نمى گردد….و مثل در آيه شريفه شامل همه آنها مى شود، و شايد نكره (يعنى بدون الف و لام ) آمدن (كلمه طيبه ) براى اين بوده كه عموميت را برساند، چيزى كه هست، مقصود از آن در آيه شريفه بطورى كه از سياق استفاده مى شود عموم نبوده، بلكه همان اصل توحيد است كه سائر عقايد حق بر اساس آن و روى آن تنه بنا مى شوند، و فضايل اخلاقى هم، از آن جوانه ها منشعب شوند و همچنين اعمال صالح به صورت ميوه از آنها سر مى زند. سپس خداى سبحان، آيه شريفه را با جمله (و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون ) ختم فرمود، تا اهل تذكر، متذكر اين معنا بشوند كه:براى رسيدن و يا بيشتر رسيدن به سعادت هيچ راهى جز كلمه توحيد و استقامت بر آن نيست. (اجتثاث ) به معناى از بيخ بركندن است، وقتى مى گوييم (جثثته ) معنايش اين است كه آن را از بيخ بر كندم، و كلمه (جث ) – به ضم جيم – به معناى بلندى هاى زمين مانند تل است، جثه هر چيز، جسد آن است كه خود يكى از برآمدگيهاى زمين است. و كلمه خبيثه در مقابل كلمه طيبه است.و به همين جهت، همان اختلافاتى كه در كلمه طيبه نقل شد، در كلمه خبيثه نيز وجود دارد، و همچنين در شجره خبيثه اختلاف نموده اند بعضى گفته اند:مقصود، (حنظله ) (هندوانه ابو جهل ) است، و بعضى گفته اند:(كشوث ) (سريش ) است كه گياهى بدون ريشه است و به درخت و بوته هاى خار و يا گندم و ساير زراعت ها مى پيچد و از ساقه آنها مواد مورد احتياج خود را جذب كند.بعضى ديگر گفته اند:مقصود از آن سير است.يكى ديگر گفته:بوته خار است، و يكى ديگر گفته خزه آب است آن ديگرى گفته:مقصود از آن قارچ است.و بالاخره يكى گفته:هر درخت و بوته اى است كه ميوه پاكيزه اى نداشته باشد.”
حضرت بهالله تنها این قسمت از آیه را آورده اند که میفرماید: کلمه پاک همانند درختی پاک است که ریشه اش استوار است و شاخه اش سر به آسمان دارد و میوه اش را هر دم میدهد.
پس با توجه به تفسیر حضرت بهالله منظور از اینکه از آسمان غذا نازل میشده است در داستانهایی که در عهدین آمده، منظور غذای روحانی است که غذای ارواح پاک و منزه است که به واسطه ی آن حیات ابدی پیدا کنند.