In the beginning of His Book He saith: “Alif. Lám. Mím. No doubt is there about this Book: It is a guidance unto the God-fearing.” In the disconnected letters of the Qur’án the mysteries of the divine Essence are enshrined, and within their shells the pearls of His Unity are treasured.
For lack of space We do not dwell upon them at this moment. Outwardly they signify Muhammad Himself, Whom God addresseth saying: “O Muhammad, there is no doubt nor uncertainty about this Book which hath been sent down from the heaven of divine Unity. In it is guidance unto them that fear God.” Consider, how He hath appointed and decreed this selfsame Book, the Qur’án, as a guidance unto all that are in heaven and on earth. He, the divine Being, and unknowable Essence, hath, Himself, testified that this Book is, beyond all doubt and uncertainty, the guide of all mankind until the Day of Resurrection. And now, We ask, is it fair for this people to view with doubt and misgiving this most weighty Testimony, the divine origin of which God hath proclaimed, and pronounced to be the embodiment of truth? Is it fair for them to turn away from the thing which He hath appointed as the supreme Instrument of guidance for attainment unto the loftiest summits of knowledge, and to seek aught else but that Book? How can they allow men’s absurd and foolish sayings to sow the seeds of distrust in their minds? How can they any longer idly contend that a certain person hath spoken this or that way, or that a certain thing did not come to pass? Had there been anything conceivable besides the Book of God which could prove a more potent instrument and a surer guide to mankind, would He have failed to reveal it in that verse?
“و اوّل کتاب می فرمايد: “الم ذلِکَ الکتابُ لا رَيْبَ فِيْهِ هُدیً لِلْمُتَّقِينَ.” در حروف مقطّعه فرقان اسرار هويّه مستور گشته و لئالی احديّه در صدف اين حروف مخزون شده که اين مقام مجال ذکر آن نه و ليکن بر حسب ظاهر مقصود خود آن حضرت است که به او خطاب می فرمايد: يا محمّد، اين کتاب مُنزل از سماء احديّه، نيست ريبی و شکّی در آن، هدايتی است برای پرهيزکاران. ملاحظه فرمائيد که همين فرقان را مقرّر و مقدّر فرموده برای هدايت کلّ من فی السّموات و الارض و بنفسه آن ذات احديّه و غيب هويّه شهادت داده بر آنکه شکّ و شبهه در آن نيست که هادی عباد است الی يوم معاد. آيا انصاف هست ثقل اعظم را که خدا شهادت بر حقّيّت آن داده و حکم بر حقّيّت آن فرموده، اين عباد در آن شکّ نمايند و يا شبهه کنند و يا امری را که او سبب هدايت و وصول به معارج معرفت قرار فرموده، از آن اعراض نمايند و امر ديگر طلب نمايند و يا به حرف مزخرف ناس تشکيک نمايند که فلان چنين گفته و فلان امر ظاهر نشده و حال آنکه اگر امری يا احداثی غير کتاب الهی علّت و دليل برای هدايت خلق بود البتّه در آيه مذکور می شد. “
“الم ذلِکَ الکتابُ لا رَيْبَ فِيْهِ هُدیً لِلْمُتَّقِينَ.”
سوره بقره آیه اول: الف – لام – ميم – اين كتاب كه در آن هيچ نقطه ابهامى نيست راهنماى كسانى است كه تقواى فطرى خود را دارند.
حضرت بهالله میفرمایند که حروف مقطعه اشاره به خود حضرت محمد دارد و بنابراین در آیه میفرماید: يا محمّد، اين کتاب مُنزل از سماء احديّه، نيست ريبی و شکّی در آن، هدايتی است برای پرهيزکاران.
حروف مقطّعه فرقان
حروفِ مُقَطَّعَه، یک یا چند حرف که در آغاز ۲۹ سوره قرآن کریم ، پس از بَسْمَلَه، قرار دارند و جداجدا و گسسته خوانده میشوند، مانند الم (الف، لام، میم)، یس (یا، سین)، ص (صاد).
زمخشری گوید: «این چهارده حرف ـ كه نصف حروف هجا هستند ـ كاملا نیمی از صفات حروف را دارا هستند: نیمی از حروف «مهموسه» : «ص ك ه س ح» و نیمی از حروف «مجهوره» : «ا ل م ر ع ط ق ی ن» و نیمی از حروف «شدیده» : «ا ك ط ق» ونیمی از حروف «رخوه» : «ل م ر ص ه ع س ح ی ن» و نیمی از حروف «مطبقه» : «ص ط» و نیمی از حروف «منفتحه» : «ا ل م ر ك ه ع س ح ق ی ن» و نیمی از حروف «مستعلیه» : «ق ص ط» و نیمی ازحروف «منخفضه» : «ا ل م ر ك ه ی ع س ح ن» ونیمی از حروف «قلقله» : «ق ط» سپس گوید: «چه بزرگ است خداوندی كه حكمتش در هر چیزی دقت نشان داده است». [تفسیر كشاف، ج ۱، ص ۳۱ ـ ۲۹]
علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان، در اغاز سوره شوری که با حروف مقطعه شروع شده است نوشته است: “چنان چه درسوره هایی كه به حروف مقطعه افتتاح شده تدبر شود، مانند «الم» ها، «الر» ها، «طس» ها و «حم» ها، هرآینه می یابی كه این سوره ها از حیث محتوا مشابه یك دیگرند، سیاق آن ها یك نواخت است لذا ممكن است حدس زده شود كه میان این حروف و محتوای سوره های مربوطه رابطه ای وجود دارد مثلا سوره اعراف به «المص» مصدر گشته، شاید جامع بین محتوای سوره های «الم» و سوره «ص» باشدسوره رعد كه مصدر به «المر» گشته، شاید جامع محتوای سوره های «الم» وسوره «ص» باشد هم چنین سوره رعد كه مصدر به «المر» گشته شاید جامع بین محتوای سوره های «الم» و سوره های «الر» باشد و لذا چنین استفاده می شود كه این حروف رموز و اشارت هایی باشند میان خدا و رسول، كه از دید ما پنهان است وبیش از این نحو ارتباط، چیزی از آن نمی دانیم باشد كه دیگران بیش تر و بهتر از آن دریابند شاید به همین معنا اشارت باشد آن جا كه مولا امیرمؤمنان (ع) فرموده: «هركتاب گزیده ای دارد و گزیده این كتاب (قرآن) حروف الفبایی است كه در آغاز سوره ها واقع گردیده است».”