How, We wonder, do they explain the aforementioned tradition, a tradition which, in unmistakable terms, foreshadoweth the revelation of things inscrutable, and the occurrence of new and wondrous events in His day?
Such marvelous happenings kindle so great a strife amongst the people, that all the divines and doctors sentence Him and His companions to death, and all the peoples of the earth arise to oppose Him. Even as it hath been recorded in the “Káfí,” in the tradition of Jábir, in the “Tablet of Fátimih,” concerning the character of the Qá’im: “He shall manifest the perfection of Moses, the splendor of Jesus, and the patience of Job. His chosen ones shall be abased in His day. Their heads shall be offered as presents even as the heads of the Turks and the Daylamites. They shall be slain and burnt. Fear shall seize them; dismay and alarm shall strike terror into their hearts. The earth shall be dyed with their blood. Their womenfolk shall bewail and lament. These indeed are my friends!” Consider, not a single letter of this tradition hath remained unfulfilled. In most of the places their blessed blood hath been shed; in every city they have been made captives, have been paraded throughout the provinces, and some have been burnt with fire. And yet no one hath paused to reflect that if the promised Qá’im should reveal the law and ordinances of a former Dispensation, why then should such traditions have been recorded, and why should there arise such a degree of strife and conflict that the people should regard the slaying of these companions as an obligation imposed upon them, and deem the persecution of these holy souls as a means of attaining unto the highest favor?
“آيا اين حديث مذکور را بر چه حمل می نمايند که صريح بر ظهور مطالب غيبيّه و امورات بديعه جديده است در ايّام آن حضرت؟ و اين امورات بديعه سبب اختلاف ناس می شود به قسمی که جميع علماء و فقهاء حکم بر قتل آن حضرت و اصحاب او کنند و همه اهل ارض بر مخالفت قيام نمايند. چنانچه در “کافی” در حديث جابر در “لوح فاطمه” در وصف قائم می فرمايد: “عَلَيهِ کَمالُ مُوسی وَ بَهاءُ عيسی و صَبرُ اَيُّوبَ فَيَذِلُّ اولياؤُه فی زَمانِهِ و تُتَهادی رُؤُوسُهم کَما تُتَهادی رُؤوسُ التُّرکِ و الدَّيلَمِ فَيُقْتَلُونَ و يُحرَقُونَ و يَکونُونَ خائِفينَ مَرعُوبينَ وَجِلينَ تُصبَعُ الاَرضُ بِدِمائِهِمْ و يَفْشُو الويلُ و الرَّنّةُ فی نِسائِهِم اُولئکَ اَوليائی حقّاً.” حال ملاحظه فرمائيد که حرفی از اين حديث باقی نماند مگر آنکه ظاهر شد. چنانچه در اکثر اماکن دم شريفشان ريخته شد و در هر بلدی ايشان را اسير نموده و به ولايات و شهرها گردانيدند، بعضی را سوختند. و مع ذلک هيچ نفسی فکر ننمود که اگر قائم موعود به شريعت و احکام قبل مبعوث و ظاهر شود ديگر ذکر اين احاديث برای چه شده و چرا اين همه اختلاف ظاهر می شود تا آنکه قتل اين اصحاب را واجب دانند و اذيّت اين ارواح مقدّسه را سبب وصول به معارج قرب شمرند؟”
کافی: الکافی از منابع حدیثی شیعه و مهمترین و معتبرترین منبع از کتب اربعه است. این کتاب نوشته محمد بن یعقوب بن اسحاق مشهور به ثقة الاسلام کُلینی است که آن را در مدت ۲۰ سال گردآوری کرده است. الکافی که در سه بخش اصول، فروع و روضه تألیف شده، محل رجوع عالمان شیعه است. اصول کافی مشهورترین بخش الکافی محسوب میشود. کلینی بر آن بوده تا احادیث الکافی را بر اساس عدم مخالفت با قرآن و موافقت با اجماع جمعآوری کند. علت نام این کتاب این است که کلینی در خطبه کتاب طهارت میگوید: این کتاب، برای همه فنون علم دین کافی است. تعداد روایات کتاب کافی را با رقمهای مختلف ذکر کردهاند. یوسف بحرانی در لؤلؤة البحرین ۱۶۱۹۹، دکتر حسین علی محفوظ در مقدمه کافی ۱۵۱۷۶، علامه مجلسی ۱۶۱۲۱ و برخی از معاصران مثل شیخ عبدالرسول الغفار ۱۵۵۰۳ حدیث شمارش کردهاند. این اختلاف رقمها ناشی از شیوه شمردن احادیث است. به این معنی که برخی روایتی را که با دو سند ذکر شده، دو روایت، و بعضی آن را یک روایت به حساب آوردهاند. گروهی روایات مرسله را نیز یک حدیث شمرده و برخی آن را در شمارش به حساب نیاوردهاند. البته در موارد نادر هم میتواند علت اختلاف، نبودنِ برخی روایات در برخی نسخهها باشد. اصول کافی در هشت بخش کلی شکل گرفته است که کلینی هر یک از این بخشها را با عنوان «کتاب» معرفی کرده است. این عناوین کلی عبارتاند از: ۱) کتابُ العقل و الجهل. ۲) کتاب فَضل العِلمکه در ۲۲ باب شکل گرفته است. ۳) کتابُ التَوحید که دارای ۳۵ باب است. ۴) کتابُ الحُجَّةکه خود شامل ۱۳۰ باب است و احادیثی در آن جمع شده که ضرورت امامت، اسامی امامان شیعه، صفات ائمه، زندگی آنان و دلایل اثبات امامت ایشان را بیان میکنند. ۵) کتابُ الایمان والکُفر که دارای ۲۰۹ باب است. ۶) کتابُ الدعاء با ۶۰ باب. ۷)کتابُ فَضل القرآن در ۱۴ باب. ۸) کتابُ العِشْرَة که دارای ۲۹ باب است.
لوح فاطمه
الکافی، چاپ تهران، جلد ۱، صفحه ۵۲۷، حدیث ۳ و صفحه ۵۳۲، حدیث ۹
حدیث لوح مشهور که از طریق جابر بن عبدالله انصاری نقل شده، چنین است: امام صادق(ع) نقل میکند که روزی پدرم از جابر بن عبدالله انصاری خواست ماجرای مشاهده لوحی که در دست جدهاش حضرت فاطمه(س) بود، و مطالب مکتوب در لوح را برای او بازگو کند. جابر گفت: روزی در ایام حیات رسول الله(ص) مادرت فاطمه(س) را ملاقات کردم تا ولادت حسین(ع) را به او تبریک بگویم که در دستان آن بانوی بزرگ، لوح سبز رنگی دیدم که گمان کردم زمرّد است؛ در آن لوح، کتاب سفیدی را که به درخشندگی خورشید بود مشاهده کردم. به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد! این لوح چیست؟ فاطمه(س) فرمود: «این لوحی است که خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفی(ص) اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم و نام اوصیا و امامانی که از نسل فرزندانم هستند ذکر شده است. پدرم رسول الله(ص) آن را به من بخشیده است تا با نگاه کردن به آن دلم شاد شود». سپس مادرت فاطمه(س) آن لوح را در اختیار من قرار داد. من آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخهای از روی آن نوشتم. جابر صحیفهای از پوست نازک آورد، آن را گشود و به رؤیت پدرم رسانید. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحیفهای که در نزد توست بنگر تا برای تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخهای که در دستش بود، نگریست و پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ برای جابر خواند. سوگند به خدا حرفی از کلام امام با حرفی از صحیفهای که در دست جابر بود مخالف نبود. پس از آنکه قرائت امام به پایان رسید جابر گفت: خدای بزرگ را شاهد میگیرم که آنچه در صحیفه نزد فاطمه(س) دیدم همین بود که شما خواندید.
متن این لوح طبق نقل چنین است: “بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا کتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ*- لِمُحَمَّدٍ نَبِیهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَظِّمْ یا مُحَمَّدُ أَسْمَائِی وَ اشْکرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِی إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُدِیلُ الْمَظْلُومِینَ وَ دَیانُ الدِّینِ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَا غَیرَ فَضْلِی أَوْ خَافَ غَیرَ عَدْلِی عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ فَإِیای فَاعْبُدْ وَ عَلَی فَتَوَکلْ إِنِّی لَمْ أَبْعَثْ نَبِیاً فَأُکمِلَتْ أَیامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِیاً وَ إِنِّی فَضَّلْتُک عَلَی الْأَنْبِیاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِیک عَلَی الْأَوْصِیاءِ وَ أَکرَمْتُک بِشِبْلَیک وَ سِبْطَیک حَسَنٍ وَ حُسَینٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِی-بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِیهِ وَ جَعَلْتُ حُسَیناً خَازِنَ وَحْیی وَ أَکرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ کلِمَتِی التَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِی الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِیبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِی وَ الْمَعْدِنُ لِحِکمَتِی سَیهْلِک الْمُرْتَابُونَ فِی جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَیهِ کالرَّادِّ عَلَی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُکرِمَنَّ مَثْوَی جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِی أَشْیاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِیائِهِ أُتِیحَتْ بَعْدَهُ مُوسَی فِتْنَةٌ عَمْیاءُ حِنْدِسٌ- لِأَنَّ خَیطَ فَرْضِی لَا ینْقَطِعُ وَ حُجَّتِی لَا تَخْفَی وَ أَنَّ أَوْلِیائِی یسْقَوْنَ بِالْکأْسِ الْأَوْفَی مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ مَنْ غَیرَ آیةً مِنْ کتَابِی فَقَدِ افْتَرَی عَلَی وَیلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَی عَبْدِی وَ حَبِیبِی وَ خِیرَتِی فِی عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ مَنْ أَضَعُ عَلَیهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا یقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکبِرٌ یدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ- إِلَی جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِیفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ حُجَّتِی عَلَی خَلْقِی لَا یؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ کلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ أَمِینِی عَلَی وَحْیی أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِی إِلَی سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِی الْحَسَنَ وَ أُکمِلُ ذَلِک بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ عَلَیهِ کمَالُ مُوسَی وَ بَهَاءُ عِیسَی وَ صَبْرُ أَیوبَ فَیذَلُّ أَوْلِیائِی فِی زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَی رُءُوسُهُمْ کمَا تُتَهَادَی رُءُوسُ التُّرْک وَ الدَّیلَمِ فَیقْتَلُونَ وَ یحْرَقُونَ وَ یکونُونَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ وَجِلِینَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ یفْشُو الْوَیلُ وَ الرَّنَّةُ فِی نِسَائِهِمْ أُولَئِک أَوْلِیائِی حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ کلَّ فِتْنَةٍ عَمْیاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَکشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ.» یعنی: “این کتابی است از سوی خداوند شکست ناپذیر و حکیم به محمد نور و فرستاده خدا و حجاب، دلیل و آیت او در زمین. این نوشته توسط جبرئیل امین از جانب رب العالمین آورده شد.ای محمد نامهایم را بزرگ شمار و نعمتهایم را شکرگزار باش، هرگز نشانههایم را انکار نکن. من پروردگار و معبود جهانیانم و جز من خدایی نیست؛ درهمکوبنده جباران و دولتبخش مظلومان، و حسابرس روز جزا. من همان الله و معبود شمایم که جز من خدایی نیست. هر که به فضل کسی جز من امیدوار باشد یا از چیزی جز عدل من خوف داشته باشد، او را به عذابی سخت گرفتار خواهم ساخت که احدی از جهانیان آن را نچشیده است. پس فقط مرا پرستش کن و بر من توکّل نما. من هیچ رسولی را مبعوث نکردم و رسالت او را تکمیل ننمودم و دوران تبلیغ و رسالت او را به پایان نرساندم مگر اینکه برای او وصی و جانشینی قرار دادم.
[ای محمد(ص)] تو را بر تمام پیامبران برتری بخشیدم؛ وصی تو را نیز بر تمام اوصیا برتری دادم. سپس تو را به وجود دو فرزندت: حسن و حسین گرامی داشتم. بعد از پایان دوره [حیات و امامت] پدرش [علی(ع)] حسن را معدن علم خود و حسین را نگهبان و حافظ وحی خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسین بخشیدم و او را بدین سبب گرامی داشتم و برای او سعادت خواستم. حسین با فضیلتترین کسی است که شهید گشت و در بین شهیدان بالاترین درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحید تمام و کمال را با او همراه کردم، حجت بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس اهل بیت و عترت او پاداش میدهم و طالحان و بدکاران را به سزای اعمال خوش میرسانم. اولین فرزند و عترت او، علی [بن الحسین] سرور پرستندگان و زینت دوستان من است. پس از او فرزندش که شبیه و همنام جدش است محمد، شکافنده علم الهی و معدن حکمت اوست. بزودی تردید کنندگان [در حقانیت] جعفربن محمد هلاک خواهند شد؛ هرکس او را رد کند گویی مرا رد کرده است. سخن حق از من است: سوگند میخورم که جایگاه جعفر بن محمد [و هر آن که بر او ایمان آورد] را گرامی بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شیعیان، پیروان و یارانش قرار خواهم داد، سپس فتنه کور و سیاه گمنامی و تقیه را از برابر امام موسی کنار خواهم زد؛ چرا که سیر فرمان و اطاعت الهی هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دلیل من از دید مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تیره بخت نخواهند گردید. اگر کسی یکی از حُجج مرا انکار کند، نعمتی را که دادهام انکار نموده است و هر که آیهای از کتابم را تغییر دهد بر من تهمت بسته است. وای بر افترا زنندگانِ انکارگر، آن زمان که دوران امامت بنده و دوست و برگزیدهام موسی [بن جعفر(ع)] به پایان رسد. آگاه باشید! هر که هشتمین حجت مرا دروغ شمارد، گوئی همه اولیای مرا انکار نموده است. علی [بن موسی(ع)] دوست و یاور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار میدهم؛ توان او را در پاسداری از آن میآزمایم؛ عفریت ستمگر و متکبر او را میکشد و در شهری که عبد صالح (ذوالقرنین) ساخت در کنار بدترین بندگانم (هارون الرشید) دفن میشود. دیدگان هشتمین امام را با تولد فرزندش محمد و خلیفه و جانشین پس از او روشنی بخشم. محمد [بن علی بن موسی الرضا(ع)] وارث علم و دانش من و معدن حکمت و جایگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. هرکس به او ایمان داشته باشد بهشت جایگاه اوست و او را شفیع هفتاد نفر از افراد خانواده [منسوبان او] که جهنم بر آنان واجب شد قرار میدهم. [پس از او] فرزندش علی [بن محمدبن علی بن موسی الرضا(ع)] دوست و یاورم را سعادتمند کردم؛ او امانت دار وحی من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن علی بن محمد] را بر خواهم آورد که دعوت کننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهی است. آنگاه [پس از او] حجت خویش را با آمدن فرزندش محمد که رحمت برای جهانیان است تکمیل خواهم نمود. کمال موسوی، و نور عیسوی و صبر ایوب همه را در او میبینید؛ او در زمانی خواهد آمد که دوستان من خوار شده و چون ترکان و دیلمیان ، سرافکنده گشته و به آتش کشیده میشوند، سرهای آنان به عنوان هدیه به اطراف و اکناف فرستاده میشود و ترسان و لرزان میشوند، زمین از خون آنان رنگین میشود و هلاکت و فریاد و شیون در بین زنانشان همه گیر میشود. آنان بحقیقت حجّت و اولیای من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه کور و سیاه و زلزله را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حرکتهای ظریف و پنهان [معاندان دین الهی] کشف میشود و قید و بندها و زنجیرهای بندگی از دوش خلق برداشته میشود. صلوات و رحمت خداوند بر آنان باد! اینان همان هدایت یافتگانند».”
“عَلَيهِ کَمالُ مُوسی وَ بَهاءُ عيسی و صَبرُ اَيُّوبَ فَيَذِلُّ اولياؤُه فی زَمانِهِ و تُتَهادی رُؤُوسُهم کَما تُتَهادی رُؤوسُ التُّرکِ و الدَّيلَمِ فَيُقْتَلُونَ و يُحرَقُونَ و يَکونُونَ خائِفينَ مَرعُوبينَ وَجِلينَ تُصبَعُ الاَرضُ بِدِمائِهِمْ و يَفْشُو الويلُ و الرَّنّةُ فی نِسائِهِم اُولئکَ اَوليائی حقّاً.”
کمال موسوی، و نور عیسوی و صبر ایوب همه را در او میبینید؛ او در زمانی خواهد آمد که دوستان من خوار شده و چون ترکان و دیلمیان ، سرافکنده گشته و به آتش کشیده میشوند، سرهای آنان به عنوان هدیه به اطراف و اکناف فرستاده میشود و ترسان و لرزان میشوند، زمین از خون آنان رنگین میشود و هلاکت و فریاد و شیون در بین زنانشان همه گیر میشود. آنان بحقیقت اولیای من در زمین خواهند بود.