Think not that because these things have come to pass after Husayn’s martyrdom, therefore all this glory hath been of no profit unto him. For that holy soul is immortal, liveth the life of God, and abideth within the retreats of celestial glory upon the Sadrih of heavenly reunion.
These Essences of being are the shining Exemplars of sacrifice. They have offered, and will continue to offer up their lives, their substance, their souls, their spirit, their all, in the path of the Well-Beloved. By them, no station, however exalted, could be more dearly cherished. For lovers have no desire but the good-pleasure of their Beloved, and have no aim except reunion with Him.
“اين است غلبه و قدرت الهی و شوکت و عظمت ربّانی. و همچه تصوّر ننمائی که اين امور بعد از شهادت آن حضرت واقع شده و چه ثمری برای آن حضرت مترتّب است زيرا که آن حضرت هميشه حيّ است به حيات الهی و در رفرف امتناع قرب و سدره ارتفاع وصل ساکن. و اين جواهر وجود در مقام انفاق کلّ قائم اند، يعنی جان و مال و نفس و روح همه را در راه دوست انفاق نموده و می نمايند و هيچ رتبه ای نزدشان احبّ از اين مقام نيست. عاشقان جز رضای معشوق مطلبی ندارند و جز لقای محبوب منظوری نجويند.”
حيّ: حاضر، زنده/ رفرف: طبقه، جایگاه/ امتناع: بلندی و رفعت، بلندی مقام/ انفاق: بخشیدن، خرج کردن مال/ احبّ: گرامی ترین، دوست داشتنی ترین/