These same people, though wrapt in all these veils of limitation, and despite the restraint of such observances, as soon as they drank the immortal draft of faith, from the cup of certitude, at the hand of the Manifestation of the All-Glorious, were so transformed that they would renounce for His sake their kindred, their substance, their lives, their beliefs, yea, all else save God!
So overpowering was their yearning for God, so uplifting their transports of ecstatic delight, that the world and all that is therein faded before their eyes into nothingness. Have not this people exemplified the mysteries of “rebirth” and “return”? Hath it not been witnessed that these same people, ere they were endued with the new and wondrous grace of God, sought through innumerable devices to ensure the protection of their lives against destruction? Would not a thorn fill them with terror, and the sight of a fox put them to flight? But once having been honored with God’s supreme distinction, and having been vouchsafed His bountiful grace, they would, if they were able, have freely offered up ten thousand lives in His path! Nay, their blessed souls, contemptuous of the cage of their bodies, would yearn for deliverance. A single warrior of that host would face and fight a multitude! And yet, how could they, but for the transformation wrought in their lives, be capable of manifesting such deeds which are contrary to the ways of men and incompatible with their worldly desires?
“و همين گروه، با همه اين حجبات محدوده و حدودات مذکوره به مجرّد اينکه صهبای ايمان را از کأس ايقان از ايادی مظاهر سبحان می نوشيدند بالمرّه تقليب می شدند به قسمی که از زن و فرزند و اموال و اثقال و جان و ايمان بلکه از کلّ ما سوی می گذشتند و به قسمی غلبات شوق الهی و جذبات ذوق صمدانی ايشان را اخذ می نمود که دنيا را و آنچه در آن هست به پر کاهی ندانسته. آيا حکم خلق جديد و رجوع در اينها نمی شود؟ و همچنين ملاحظه شد که اين نفوس قبل از فوز به عنايت بديع جديد الهی جان خود را به صد هزار حيله و تدبير از موارد هلاکت حفظ می نمودند به قسمی که از خاری احتراز می جستند و از روباهی فی المثل فرار می نمودند. و بعد از شرف به فوز اکبر و عنايت عظمی صد هزار جان رايگان انفاق می فرمودند، بلکه نفوس مقدّسشان از قفس تن بيزار و يک نفر از اين جنود در مقابل گروهی مقاتله می نمود. مع ذلک چگونه می شود که اگر اين نفوس همان نفوس قبل باشند اين گونه امورات که مخالف عادات بشريّه و منافی هوای جسمانيّه است از ايشان ظاهر شود؟”
بالمرّه: به کلی، به تمامه/ تقلیب: منقلب شدن، دگرگون شدن، وارون کردن/ اثقال: جمع ثَقَل،ثِقل، بارهای گران، گران بها، اسباب/ غلبات: غلبه کردن، چیره شدن/ فوز: پیروزی، رستگار شدن، رهایی/
در سوره ی ممتحنه آیه ی سوم نیز چنین میخوانیم: “لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ” یعنی: هرگز روز قیامت خویشان و فرزندان شما (اگر مؤمن نباشند) هیچ سودی برایتان ندارند که در آن روز خدا میان شما به کلی جدایی میافکند و خدا به هر چه کنید بیناست.
همچنین در سوره ی عبس از آیه ی ۳۴ تا ۳۷ میخوانیم: ” يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ” روزى كه آدمى از برادرش و از مادرش و پدرش و از همسرش و پسرانش مى گريزد. در آن روز هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى دارد.
و البته چه بسیار از این دست آیات که اشاره به یوم قیامتی دارد که در آن کسان به کار آدمی نمیاید و در آن روز هر کس به کار خویش مشغول است. و اگر به درستی و با فهمی که پیشتر از معنای قیامت داده شد به این آیات بنگریم، پی به این نکته خواهیم بُرد که فی الواقع حضرت بهالله در این بند، اشاره به همین اشخاص از مومنین میکنند که از ” زن و فرزند و اموال و اثقال و جان و ايمان بلکه از کلّ ما سوی می گذشتند و به قسمی غلبات شوق الهی و جذبات ذوق صمدانی ايشان را اخذ می نمود که دنيا را و آنچه در آن هست به پر کاهی ندانسته” و حضرت بهالله میفرمایند که حکم خلق جدید بر ایشان متواتر میشود چنانچه در قران میخوانیم: ” أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ” آيا در نيافته اى كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده اگر بخواهد شما را مى برد و خلق تازه اى مى آورد. و همچنین: ” أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ ” آيا در آفرينش نخستين درمانده بوديم؟ [هرگز]، بلكه ايشان از آفرينش جديد شك و شبهه دارند. و همچنین میفرمایند: ” إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ ” و اگر بخواهد شما را مى ب رد و خلقى نو مى آورد.