This is the meaning of the “Day of Resurrection,” spoken of in all the scriptures, and announced unto all people. Reflect, can a more precious, a mightier, and more glorious day than this be conceived, so that man should willingly forego its grace, and deprive himself of its bounties, which like unto vernal showers are raining from the heaven of mercy upon all mankind?
Having thus conclusively demonstrated that no day is greater than this Day, and no revelation more glorious than this Revelation, and having set forth all these weighty and infallible proofs which no understanding mind can question, and no man of learning overlook, how can man possibly, through the idle contention of the people of doubt and fancy, deprive himself of such a bountiful grace? Have they not heard the well-known tradition: “When the Qá’im riseth, that day is the Day of Resurrection”? In like manner, the Imáms, those unquenchable lights of divine guidance, have interpreted the verse: “What can such expect but that God should come down to them overshadowed with clouds,”—a sign which they have unquestionably regarded as one of the features of the Day of Resurrection—as referring to the Qá’im and His manifestation.
“و اين است معنی قيامت که در کلّ کتب مسطور و مذکور است و جميع بشارت داده شدهاند به آن يوم. حال ملاحظه فرمائيد که آيا يومی از اين يوم عزيزتر و بزرگ تر و معظّم تر تصوّر می شود که انسان چنين روز را از دست بگذارد و از فيوضات اين يوم که به مثابه ابر نيسان از قِبَل رحمان در جريان است خود را
محروم نمايد؟ و بعد از آنکه به تمام دليل مدلّل شد که يومی اعظم از اين يوم و امری اعزّ از اين امر نه، چگونه می شود که انسان به حرف متوهّمين و ظانّين از چنين فضل اکبر مأيوس گردد؟ و بعد از همه اين دلائل محکمه متقنه که هيچ عاقلی را گريزی نه و هيچ عارفی را مفرّی نه آيا روايت مشهور را نشنيده اند که می فرمايد: “اذا قامَ القائِمُ قامَتِ القيامَة”؟ و همچنين أئمّه هدی و انوار لاتطفی “هَل يَنظُرُونَ إلّا اَن يَأتِيَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ” را که مسلّماً از امورات محدثه درقيامت می دانند به حضرت قائم و ظهور او تفسير نمودهاند.”
ظانین: اهل ظن، ظن کنندگان/ مفری: راه فراری/ لاتطفی: خاموش نشدنی، هرگز خاموش نمیشود/
حدیث از امام جعفر صادق است: “اذا قامَ القائِمُ قامَتِ القيامَة” هنگامی که قائم قیام کرد قیامت بر پا میشود.
جناب اشراق خاوری سند این حدیث را به شیخ اکبر شیخ احمد بن زین الدین الاحسائی علیه الرحمه و الرضوان در شرح عرشیه در ذیل بیان قیامت و اقسام آن از قیامت صغری و کبری آورده است و جناب اشراغ خاوری هم عین عبارات را که در نسخه ای که از آن کتاب در دست داشت در قاموس ایقان آورده است. اما نکته ای که وجود دارد این است که عین این عبارت در سه نسخه ی منتشر شده از جانب شیخیه کرمانی و نشرهای ایران در میان نص شیخ احمد در شرح عرشیه حذف شده است و نیست. وانگهي دهها حديث ديگر هست كه مضمون آنرا تاييد ميكند، و بهيچوجه در تضاد با ساير روايات نيست، و دليلي براي رد آن نميماند اما باز اين همه “مشهوره” را براي من توضيح نميدهد. آنگونه كه شيخ احمد در نسخه ى شرح العرشيه كه در دست اشراق خاوري بوده نقل كرده هم به گونه اي است كه “حديث مشهور” است، چون خود شيخ احمد نه سلسله ي روايت را نقل كرده، نه منبع ارائه داده. يعني به گونه اي با حديث معامله نموده كه گويي حديثي مشهور است. تنها چيزي كه محتمل ميايد (و قدري هم مستغرب و بعيد به نظر ميايد) اينست كه ميان علما “مشهور” بوده و در مجالس و محافل زياد شنيده شده اما “منبع مكتوبي” براي آن نبوده. به هر حال روایت بالمعنی این حدیث درکتبی مانند بحار الانوار جلد ۲۴ و کتاب المحجه فی ما نزّل فی ذکر القائم که ضمیمه کتاب غایه المرام سید هاشم بحرانی است و همچنین کتاب تاویل الآیات شرف الدین نجفی می توان یافت و حتی شیخ زین العابدین حمامی که نقدی تحت عنوان ارغام الشیطان فی رد اهل البیان نوشته در صفحه 325 کتاب خود میگوید “…هر گاه اين قائل بگويد شاهد و دليل و قرينه بر اين كه مراد از قيامت در اغلب آيات قرآن همان قيام قائم است دلالت خبر معروف اذا قام القائم قامت القيامة و اخباري است كه تفسير آيات داله بر قيامت را بر قيام قائم مينمايد….” و البته خودش هم تفسیر همین حدیث را میکند چنانچه میگوید: ” جواب تفضيلي از آيات مفسره و خبر اذا قام القائم قامت القيامة پس ميگوئيم اگر چه ممكن است حمل به معني مذكور كه وقوع امر بزرگي است نمود ولي نظر به اين كه ايام رجعت كه بعد از ظهور قائم آل محمد و محقق شدن سلطنت حقه است در لسان آيات و اخبار قيامت صغري ميشود كه عود بعض ارواح باحباد ميشود يا براي اينكه آرزوي نصرت داشتند زنده ميشوند كه ادراك فيض نصرت نمايند يا اين كه زنده ميشوند براي انتقام پس دادن و اين كه آن حضرت انتقام مظلومين را از ايشان بكشد و آنها را مجازات نمايد به آن چه صلاح بداند” همچنین حاجی شیخ عبدالرحیم نیز کتابی تحت عنوان رجم الشیطان فی رد اهل البیان که این هم ردیه ای است بر آئین بهائی و د رعنوان آن آمده که : هذا کتاب مستطاب رجم الشیطان فی رد اهل البیان از مصنفات عالم ربانی و فاضل صمدانی اعلم العلما الراشدین و افقه الفقها و المجتهدین، جناب آقای حاج شیخ عبدالرحیم سلمه الله تعالی ، در مورد این حدیث در صفحه ۱۳۸ کتاب چنین نوشته است: و آن حدیثی که ذکر کرده که اذا قام القائم قامت القیامه صحیح است؛ یعنی فتنه و آشوب و اغتشاش می شود اگر مقصود از قیامت در آیات و احادیث قیام قائم هم باشد ، دخلی به ادعای تو ندارد. وآقای احمد شاهرودی نیز کتابی در رد آئین بهائی با نام تنبیه الغافلین فی دفع شبهات المبطلین نوشته است که در مطلب چهارم از راهنمای دین در دفع شبهه در مورد حدیث اذا قام… نوشته است که : بلی آن کسی که به تکذیب تمام انبیا منکر قیامت کبری می شود و به روایت اذا قام القائم قامت القیامه دست از تمام نصوص الهیه بر می دارد … کتاب شبهات مبطلین جلد سوم صفحه ۲۰۳
وشیخ زین العابدین خان کرمانی از نواده حاجی کریم خان کرمانی در کتاب صواعق البرهان که در رد کتاب دلائل العرفان نوشته ، در مورد حدیث اذا قام … نوشته که : اما در باب آنکه روایت کرده اذا قام القائم قامت القیامه عجاله که همچو عبارتی از اخبار نظرم نیست ولی در اخبار بسیار است که قیامت و ساعت و یوم دین و غیر اینها را بقیام قائم تفسیر فرموده اند و در این مطلب شبهه نیست ولی این تفسیرات دلیل این نیست که قیامت و ساعت منحصر است به یوم قیام قائم بلکه دلیل این است که برای قیامت دو معنی است بلکه سه معنی است که قیام قائم باشد و رجعت و قیامت به معنی اخصّ… صفحه ۴۳۵
با توجه به همه ی این اسناد که ذکر شد، معلوم میشود که این حدیث سندیت داشته والا تک تک حضرات نام برده، به جای آنکه از برای خود توجیح و تفسیر کنند، یکجا وجود حدیث را انکار میکردند.
سوره بقره آیه 210: “هَل يَنظُرُونَ إلّا اَن يَأتِيَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ” آیا انتظارشان به غیر از این است که خدا در زیر سایبانهایی از بر به سوی آنان بیاید؟
کل آیه به این شکل است: ” هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ” مگر انتظار آنان غير از اين است كه خدا و فرشتگان در [زير] سايبانهايى از ابر سپيد به سوى آنان بيايند و كار [داورى] يكسره شود و كارها به سوى خدا بازگردانده مى شود.
در توحيد و معانى از حضرت رضا روايت آورده كه در تفسير آيه : (هل ينظرون الا ان ياتيهم اللّه فى ظلل من الغمام ) فرمود: آيه شريفه اينطور نازل شده : (هل ينظرون الا ان ياتيهم الله بالملائكه فى ظلل من الغمام ) يعنى آيا منتظر جز اين هستند كه خدا ملائكه را با ابرهائى سياه بفرستد و درباره آيه شريفه : (و جاء ربك و الملك صفا صفا) فرمود: خداى عزوجل متصف به آمدن و رفتن نمى شود او متعالى از اين است كه جابجا شود، پس منظور از آيه شريفه آمدن امر خداست ، و تقدير آن (و جاء امر ربك ) است .
علامه طباطبایی نیز در شرح خود به این روایت میگوید: “و اين معنائى كه امام براى آيه شريفه كرده ، عينا همان معنائى است كه به نظر ما قريب آمد، كه منظور از آمدن خدا آمدن امر خداست ، چون ملائكه هر چه مى كند و هر وقت نازل مى شود به امر خدا مى كند و نازل مى شود، همچنانكه آيه : (بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون ).” و در ادامه میاورد: “و نظاير اينگونه روايات بسيار است ، كه اگر بخواهى كتب حديث را صفحه به صفحه ببينى ، خواهى ديد كه روايات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) در تفسير بسيارى از آيات آمده ، كه يا فرموده اند: مربوط به قيامت است ، و يا فرموده اند: مربوط به رجعت است ، و يا فرموده اند: مربوط به ظهور مهدى ، و اين نيست مگر به خاطر وحدت و سنخيتى كه در اين سه معنا هست .”