And were they to maintain that by “divine Presence” is meant the “Specific Revelation of God,” expressed by certain Súfís as the “Most Holy Outpouring,” if this be in the Essence Itself, it is evident that it hath been eternally in the divine Knowledge.
Assuming the truth of this hypothesis, “attainment unto the divine Presence” is in this sense obviously possible to no one, inasmuch as this revelation is confined to the innermost Essence, unto which no man can attain. “The way is barred, and all seeking rejected.” The minds of the favorites of heaven, however high they soar, can never attain this station, how much less the understanding of obscured and limited minds.
“و اگر گويند مقصود تجلّی خاصّ است آن هم اگر در عين ذات است در حضرت علم ازلاً، چنانچه جمعی از صوفيّه اين مقام را تعبير به فيض اقدس نمودهاند، بر فرض تصديق اين رتبه، صدق لقاء برای نفسی در اين مقام صادق نيايد لاَجل آنکه اين رتبه در غيب ذات محقّق است واحدی به آن فائز نشود. ” السَّبيلُ
مَسدُودٌ وَ الطَّلَبُ مَردُودٌ.” افئده مقرّبين به اين مقام طيران ننمايد تا چه رسد به عقول محدودين و محتجبين.”
” السَّبيلُ مَسدُودٌ وَ الطَّلَبُ مَردُودٌ.” در بند صد و نه این حدیث از حضرت امیر توضیح داده شد، مضمون آنکه راه بسته است و طلب این مسئله غیر قابل قبول است.