و الّذی تملّک مائة مثقال من الذّهب فتسعة عشر مثقالاً للّه فاطر الارض و السّمآء ايّاکم يا قوم ان تمنعوا انفسکم عن هذا الفضل العظيم * قد امرناکم بهذا بعد اذ کنّا غنيّاً عنکم و عن کلّ من فی السّموات و الارضين * انّ فی ذلک لحکم و مصالح لم يحط بها علم احد الّا اللّه العالم الخبير * قل بذلک اراد تطهير اموالکم و تقرّبکم الی مقامات لا يدرکها الّا من شآء اللّه انّه لهو الفضّال العزيز الکريم * يا قوم لا تخونوا فی حقوق اللّه و لا تصرّفوا فيها الّا بعد اذنه کذلک قضی الامر فی الالواح و فی هذا اللّوح المنيع * من خان اللّه يخان بالعدل و الّذی عمل بما امر ينزل عليه البرکة من سمآء عطآء ربّه الفيّاض المعطی الباذل القديم * انّه اراد لکم ما لا تعرفونه اليوم سوف يعرفه القوم اذا طارت الارواح و طويت زرابيّ الافراح کذلک يذکّرکم من عنده لوح حفيظ *
Should anyone acquire one hundred mithqáls of gold, nineteen mithqáls thereof are God’s and to be rendered unto Him, the Fashioner of earth and heaven. Take heed, O people, lest ye deprive yourselves of so great a bounty. This We have commanded you, though We are well able to dispense with you and with all who are in the heavens and on earth; in it there are benefits and wisdoms beyond the ken of anyone but God, the Omniscient, the All-Informed. Say: By this means He hath desired to purify what ye possess and to enable you to draw nigh unto such stations as none can comprehend save those whom God hath willed. He, in truth, is the Beneficent, the Gracious, the Bountiful. O people! Deal not faithlessly with the Right of God, nor, without His leave, make free with its disposal. Thus hath His commandment been established in the holy Tablets, and in this exalted Book. He who dealeth faithlessly with God shall in justice meet with faithlessness himself; he, however, who acteth in accordance with God’s bidding shall receive a blessing from the heaven of the bounty of his Lord, the Gracious, the Bestower, the Generous, the Ancient of Days. He, verily, hath willed for you that which is yet beyond your knowledge, but which shall be known to you when, after this fleeting life, your souls soar heavenwards and the trappings of your earthly joys are folded up. Thus admonisheth you He in Whose possession is the Guarded Tablet.
کسی که مالک شود صد مثقال طلا را باید نوزده مثقال را در راه خداوندی که خالق آسمان و زمین است بدهد. مبادا ای مردم، خود را منع کنید از این فضل عظیم. ما به شما امر کردیم و ما به خوبی میتوانستیم شما را ببخشیم چرا که ما بی نیاز هستیم از همه ی کسانی که در آسمان و زمین هستند. در این حکم، مصلحتی هست که که هیچکس جز خدایی که علیم و خبیر است به آن احاطه پیدا نکرده است. بگو اراده کرده ایم تا اموال شما را تطهیر کنیم و شما را به مقاماتی که این مقامات را درک نمیکند مگر کسی که خدا خواسته باشد نزدیک کنیم. همانا خداوند فضال و بخشنده و عزیز است. ای مردم به حقوق الله خیانت نکنید و تصرف نکنید مگر بعد از تحصیل اجازه. اینطور جاری شده است امر در الواح و در این لوح منیع. هر کس خیانت به خدا بکند خداوند نیز از روی عدل به او خیانت خواهد کرد. اگر کسی به امری که مامور است عامل باشد خداوند نازل میکند بر او برکتش را از آسمان عطاء، پروردگاری که فیاض و بخشنده و بذال (سخاوتمند) و قدیم است. خداوند برای شما مقامی را اراده کرده است که به آن عارف نمیشوید در این دنیا (امروز)، عنقریب مردم به این مقام پی خواهند برد، وقتی که ارواح ایشان به پرواز دراید، و بساط سرور مادی ایشان بر هم پیچیده شود. اینطور شما را متذکر میشود خداوندی که لوح محفوظ در نزد اوست.
در رساله ی سوال و جواب میفرمایند” “سؤال – از نصاب حقوق اللّه جواب – نصاب حقوق اللّه نوزده مثقال از ذهب است يعنی بعد از بلوغ نقود باين مقدار حقوق تعلّق ميگيرد. و امّا ساير اموال بعد از بلوغ آن باينمقام قيمةً لا عدداً و حقوق اللّه يکمرتبه تعلّق ميگيرد. مثلاً شخصی مالک شد هزار مثقال از ذهب را و حقوق آنرا ادا نمود بر آن مال ديگر حقّ اللّه تعلّق نميگيرد مگر بر آنچه بتجارات و معاملات و غيرهما بر آن بيفزايند و بحدّ نصاب رسد يعنی منافع محصوله آن در اينصورت بما حکم به اللّه بايد عمل شود.الّا اذ انتقل اصل المال الی يد اخری (بدست کس ديگری) اذاً يتعلّق به الحقوق کما تعلّق اوّل مرّة در آنوقت حقوق الهی بايد اخذ شود.” همچنین میفرمایند: “سؤال – هر گاه مال از نوزده تجاوز نمايد بايد بنوزده ديگر برسد يا بر زياده هم تعلّق ميگيرد؟ جواب – هر چه بر نوزده بيفزايد حقوق تعلّق نميگيرد الّا بنوزده ديگر برسد.” همچنین میفرمایند: “سؤال – اگر بالفرض اموال شخصی صد تومان باشد و حقوق را ادا نموده بعد در تجارت نقصان واقع شود و نصف اين مبلّغ تلف شود باز بتجارت بنصاب رسد حقوق بايد داد يا نه؟ جواب – در اينصورت حقوق بر آن تعلّق نميگيرد.” و همچنین میفرمایند: “سؤال – اگر مبلغ معهود بکلّی بعد از اداء حقوق تلف شود و دفعه ديگر از کسب و تجارت همين مبلغ حاصل شود حقوق ثانی بايد داد يا نه؟ جواب – در اينصورت هم حقوق ثابت نه.”
حضرت ولی امراللّه در توقيع امة اللّه شهربانو ضلع آقا عبد الصّمد ارض اصفهان مورّخ شوّال سنه ١٣۴۵ هجری ميفرمايند:”امّا در خصوص حقوق اللّه …. تعلّق آن بمال التّجاره و ملک و عايدات است که بعد از مخارج لازمه آنچه فايده حاصل شود و بر مايه افزوده گردد بايد حقوق آن داده شود و چون يکمرتبه حقوق ادا شد ديگر بر آن تعلّق نميگيرد مگر آنکه آنمال از شخصی بشخص ديگر رسد.”
“سؤال – در کتاب اقدس حقوق اللّه نازل آيا بيت مسکون و متروکات آن و مايحتاج جزو اموالی است که حقوق بر آن ثابت ميشود يا نوع ديگر است؟جواب – در احکام فارسيّه ميفرمايد در اينظهور اعظم اسباب بيت و بيت مسکون را عفو نموديم يعنی اسبابيکه مايحتاج به است.”
و نيز در همين رساله نازل قوله تعالی:”نقطه اولی ميفرمايد از بهاء کلّشیء که مالکند بايد حقوق اللّه را ادا نمايند (بيان فارسی در باب السّادس و العشر من الواحد الثّامن) ولکن در اينظهور اعظم اسباب بيت و بيت مسکونرا عفو نموديم يعنی اسبابيکه ما يحتاج به است.”
“سؤال – اسباب دکّان که بجهت کسب و شغل لازم است بايد حقوق اللّه از آنها داده شود يا آنکه حکم اسبابرا دارد؟ جواب – حکم اثاث بيت بر آن جاری.”
حضرت عبدالبهاء در لوح ميرزا مهدی اخوان الصّفا ميفرمايند:”حقوق بر جميع ما يملک تعلّق ميگيرد ولکن اگر شخصی حقوق بر ملکی را ايفا نموده و واردات آن ملک بقدر احتياج اوست ديگر بر آن شخص حقوق ترتّب نيابد. بر آلات و ادوات زراعت حتّی حيوانات حرث (گاو و اسب) باندازه که لزوم است حقوق ترتّب نگردد عع .”
و در لوح لسان حضور معروف بوحيد کشفی ميفرمايند قوله العزيز:”امّا حقوق بعد از وضع مصارف سنه کامله آنچه زياده باقی بماند حقوق بر آن تعلّق يابد ولکن نقود و مالی که ممرّ معاش باشد و يکدفعه حقوق آن داده شده و يا ملکی که حقوق آن داده شده اگر رَيْع (فايده و بهره) آن کفايت مصارف کند و بس ديگر حقوق بر آن تعلّق نگيرد.”
حضرت ولی امراللّه جلّت قدرته در لوح شهربانو اصفهان مورّخ شوّال سنه ١٣۴۵ هجری ميفرمايند قوله العزيز:”…. و امّا بيت و اسباب بيت حقوق تعلّق نميگيرد ….”
در لوح آقا محمّد کريم از قلم جمال قدم جلّ جلاله نازل قوله تعالی: “امر حقوق بسيار عظيم است. سبب و علّت برکت و نعمت و رفعت و عزّت بوده و هست.”
و در الواح وصايای حضرت عبدالبهاء نازل قوله العزيز:”ای ياران عبدالبهاء محض الطاف بی پايان حضرت يزدان بتعيين حقوق اللّه بر عباد خويش منّت گذاشت و الّا حقّ مستغنی از کاينات بوده و اللّه غنيٌّ عن العالمين. امّا مفروضی حقوق سبب ثبوت و رسوخ نفوس و برکت در جميع شئون گردد.”
جمال قدم جلّ جلاله در يکی از الواح ميفرمايند قوله تعالی:”احدی حقوق الهی را مطالبه نکند و اين فقره معلّق باقبال خود نفوس بوده .”
و در لوح ابن اصدق نازل قوله تعالی: “ادای حقوق بر کلّ فرض است و حکمش از قلم اعلی در کتاب نازل و ثابت ولکن اظهار و اصرار ابداً جائز نه. هر نفسی موفّق شود بر اداء آن و بروح و ريحان برساند مقبول است و الّا فلا از بابت تذکّر يکبار بايد عموماً در مجلس ذکری بشود و بس نفوس موقنه ثابته بصيره خود اقدام مينمايند و بما اُمِروا من لَدَی اللّه عامل ميشوند. نفع اين فِقْره بخود آن نفوس راجع انّ اللّه غنيّ عن العالمين.”
در رساله ی سوال و جواب میفرمایند” “سؤال – از نصاب حقوق اللّه جواب – نصاب حقوق اللّه نوزده مثقال از ذهب است يعنی بعد از بلوغ نقود باين مقدار حقوق تعلّق ميگيرد. و امّا ساير اموال بعد از بلوغ آن باينمقام قيمةً لا عدداً و حقوق اللّه يکمرتبه تعلّق ميگيرد. مثلاً شخصی مالک شد هزار مثقال از ذهب را و حقوق آنرا ادا نمود بر آن مال ديگر حقّ اللّه تعلّق نميگيرد مگر بر آنچه بتجارات و معاملات و غيرهما بر آن بيفزايند و بحدّ نصاب رسد يعنی منافع محصوله آن در اينصورت بما حکم به اللّه بايد عمل شود.الّا اذ انتقل اصل المال الی يد اخری (بدست کس ديگری) اذاً يتعلّق به الحقوق کما تعلّق اوّل مرّة در آنوقت حقوق الهی بايد اخذ شود.” همچنین میفرمایند: “سؤال – هر گاه مال از نوزده تجاوز نمايد بايد بنوزده ديگر برسد يا بر زياده هم تعلّق ميگيرد؟ جواب – هر چه بر نوزده بيفزايد حقوق تعلّق نميگيرد الّا بنوزده ديگر برسد.” همچنین میفرمایند: “سؤال – اگر بالفرض اموال شخصی صد تومان باشد و حقوق را ادا نموده بعد در تجارت نقصان واقع شود و نصف اين مبلّغ تلف شود باز بتجارت بنصاب رسد حقوق بايد داد يا نه؟ جواب – در اينصورت حقوق بر آن تعلّق نميگيرد.” و همچنین میفرمایند: “سؤال – اگر مبلغ معهود بکلّی بعد از اداء حقوق تلف شود و دفعه ديگر از کسب و تجارت همين مبلغ حاصل شود حقوق ثانی بايد داد يا نه؟ جواب – در اينصورت هم حقوق ثابت نه.”
حضرت ولی امراللّه در توقيع امة اللّه شهربانو ضلع آقا عبد الصّمد ارض اصفهان مورّخ شوّال سنه ١٣۴۵ هجری ميفرمايند:”امّا در خصوص حقوق اللّه …. تعلّق آن بمال التّجاره و ملک و عايدات است که بعد از مخارج لازمه آنچه فايده حاصل شود و بر مايه افزوده گردد بايد حقوق آن داده شود و چون يکمرتبه حقوق ادا شد ديگر بر آن تعلّق نميگيرد مگر آنکه آنمال از شخصی بشخص ديگر رسد.”
“سؤال – در کتاب اقدس حقوق اللّه نازل آيا بيت مسکون و متروکات آن و مايحتاج جزو اموالی است که حقوق بر آن ثابت ميشود يا نوع ديگر است؟جواب – در احکام فارسيّه ميفرمايد در اينظهور اعظم اسباب بيت و بيت مسکون را عفو نموديم يعنی اسبابيکه مايحتاج به است.”
و نيز در همين رساله نازل قوله تعالی:”نقطه اولی ميفرمايد از بهاء کلّشیء که مالکند بايد حقوق اللّه را ادا نمايند (بيان فارسی در باب السّادس و العشر من الواحد الثّامن) ولکن در اينظهور اعظم اسباب بيت و بيت مسکونرا عفو نموديم يعنی اسبابيکه ما يحتاج به است.”
“سؤال – اسباب دکّان که بجهت کسب و شغل لازم است بايد حقوق اللّه از آنها داده شود يا آنکه حکم اسبابرا دارد؟ جواب – حکم اثاث بيت بر آن جاری.”
حضرت عبدالبهاء در لوح ميرزا مهدی اخوان الصّفا ميفرمايند:”حقوق بر جميع ما يملک تعلّق ميگيرد ولکن اگر شخصی حقوق بر ملکی را ايفا نموده و واردات آن ملک بقدر احتياج اوست ديگر بر آن شخص حقوق ترتّب نيابد. بر آلات و ادوات زراعت حتّی حيوانات حرث (گاو و اسب) باندازه که لزوم است حقوق ترتّب نگردد عع .”
و در لوح لسان حضور معروف بوحيد کشفی ميفرمايند قوله العزيز:”امّا حقوق بعد از وضع مصارف سنه کامله آنچه زياده باقی بماند حقوق بر آن تعلّق يابد ولکن نقود و مالی که ممرّ معاش باشد و يکدفعه حقوق آن داده شده و يا ملکی که حقوق آن داده شده اگر رَيْع (فايده و بهره) آن کفايت مصارف کند و بس ديگر حقوق بر آن تعلّق نگيرد.”
حضرت ولی امراللّه جلّت قدرته در لوح شهربانو اصفهان مورّخ شوّال سنه ١٣۴۵ هجری ميفرمايند قوله العزيز:”…. و امّا بيت و اسباب بيت حقوق تعلّق نميگيرد ….”
در لوح آقا محمّد کريم از قلم جمال قدم جلّ جلاله نازل قوله تعالی: “امر حقوق بسيار عظيم است. سبب و علّت برکت و نعمت و رفعت و عزّت بوده و هست.”
و در الواح وصايای حضرت عبدالبهاء نازل قوله العزيز:”ای ياران عبدالبهاء محض الطاف بی پايان حضرت يزدان بتعيين حقوق اللّه بر عباد خويش منّت گذاشت و الّا حقّ مستغنی از کاينات بوده و اللّه غنيٌّ عن العالمين. امّا مفروضی حقوق سبب ثبوت و رسوخ نفوس و برکت در جميع شئون گردد.”
جمال قدم جلّ جلاله در يکی از الواح ميفرمايند قوله تعالی:”احدی حقوق الهی را مطالبه نکند و اين فقره معلّق باقبال خود نفوس بوده .”
و در لوح ابن اصدق نازل قوله تعالی: “ادای حقوق بر کلّ فرض است و حکمش از قلم اعلی در کتاب نازل و ثابت ولکن اظهار و اصرار ابداً جائز نه. هر نفسی موفّق شود بر اداء آن و بروح و ريحان برساند مقبول است و الّا فلا از بابت تذکّر يکبار بايد عموماً در مجلس ذکری بشود و بس نفوس موقنه ثابته بصيره خود اقدام مينمايند و بما اُمِروا من لَدَی اللّه عامل ميشوند. نفع اين فِقْره بخود آن نفوس راجع انّ اللّه غنيّ عن العالمين.”