کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بند پنجاه و دوم

And now, comprehend the meaning of this verse: “The whole earth shall on the Resurrection Day be but His handful, and in His right hand shall the heavens be folded together.

Praise be to Him! and high be He uplifted above the partners they join with him!” And now, be fair in thy judgment. Were this verse to have the meaning which men suppose it to have, of what profit, one may ask, could it be to man? Moreover, it is evident and manifest that no such hand as could be seen by human eye could accomplish such deeds, or could possibly be ascribed to the exalted Essence of the one true God. Nay, to acknowledge such a thing is naught but sheer blasphemy, an utter perversion of the truth. And should it be supposed that by this verse are meant the Manifestations of God, Who will be called upon, on the Day of Judgment, to perform such deeds, this too seemeth far from the truth, and is surely of no profit. On the contrary, by the term “earth” is meant the earth of understanding and knowledge, and by “heavens” the heavens of divine Revelation. Reflect thou, how, in one hand, He hath, by His mighty grasp, turned the earth of knowledge and understanding, previously unfolded, into a mere handful, and, on the other, spread out a new and highly exalted earth in the hearts of men, thus causing the freshest and loveliest blossoms, and the mightiest and loftiest trees to spring forth from the illumined bosom of man.

“و ديگر معنی اين آيه را ادراک نما که می فرمايد: “والاَرضُ جَميعاً قَبضَتُهُ يَومَ القيامَة وَالسَّمواتُ مَطويَّاتٌ بِيَمينهِ سُبحَانَهُ و تَعَالَی عَمَّا يُشرِکُونَ.” مضمون آن اين است که همه زمين اخذ شده، در دست اوست روز قيامت و آسمان پيچيده شده، در دست راست اوست. حال قدری انصاف می خواهد که اگر مقصود اين است که مردم ادراک نموده‏اند چه حسن بر آن مرتّب می شود؟ وانگهی اين مسلّم است که حقّ منيع، دستی که مرئی شود به بصر ظاهر و مرتکب اين امورات شود منسوب به ذات نيست بلکه کفری است محض و افکی است صرف اقرار بر چنين امری. و اگر بگوئی مظاهر امر او هستند که در قيامت به اين امر مأمور می شوند اين هم به غايت بعيد است و بی فائده. بلکه مقصود از ارض، ارض معرفت و علم است و از سماوات، سماوات اديان. حال ملاحظه فرما که چگونه ارض علم و معرفت که از قبل مبسوط شده بود به قبضه قدرت و اقتدار قبض نمود و ارض منيعه تازه در قلوب عباد مبسوط فرمود و رياحين جديده و گل های بديعه و اشجار منيعه از صُدور منيره انبات نمود.”

مبسوط: گسترده / منیعه: عالی مقام، بلند مرتبه / قبض نمود: جمع کرد، برچید / انبات نمود: رویانید

از سوره ی زُمر آیه ی شصت و هفتم است که عین آیه این است که “وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ” یعنی: و خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، در حالی که زمین در روز قیامت یکسره در قبضه قدرت اوست، و آسمان ها هم درهم پیچیده به دست اوست؛ منزّه و برتر است از آنچه با او شریک می گیرند.
حضرت بهالله به این قسمت اشاره میکنند که خود چنین ترجمه کرده اند” همه زمين اخذ شده، در دست اوست روز قيامت و آسمان پيچيده شده، در دست راست اوست”والاَرضُ جَميعاً قَبضَتُهُ يَومَ القيامَة وَالسَّمواتُ مَطويَّاتٌ بِيَمينهِ “

” اگر مقصود اين است که مردم ادراک نموده‏اند چه حسن بر آن مرتّب می شود”
آنچه که مردم در خصوص این آیه استنباط کرده اند در تفاسیر آمده است.
در تفسیر المیزان در خصوص آیه ی مورد بحث میخوانیم: “مـنـظـور از كـلمـه (ارض ) كـره زمـين است با همه اجزاء و اسبابى كه در آن در يكديگر فعاليت دارند. و كلمه (قبضة ) مصدر به معناى (مقبوض ) است، و قبض بر هر چيز و بـودن آن در قـبـضـه، كنايه است از تسلط تام بر آن، يا انحصار تسلط صاحب قبضه بـر آن. و مـراد در ايـنـجا معناى دوم است، چون آيه (و الامر يومئذ لله ) و آياتى ديگر اين معنا را تأييد مى كند.آيـه مـعـنـاى انـحـصـار مـلك و امـر و حـكـم و سـلطـان و امـثـال آن در روز قـيـامت براى خداى تعالى، اين نيست كه اين عناوين در دنيا منحصر در خدا نـبـاشـد، بـلكـه مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه در قـيـامـت ايـن عـنـاويـن بـهـتـر ظـهـور دارد و اهـل محشر آنها را به وضوح درك مى كنند، بر خلاف دنيا كه در آنجا اين معانى براى همه روشـن نـيست و گرنه در دنيا هم اين عناوين مال خدا است. پس ‍ معناى بودن زمين در قيامت در قـبـضـه خـدا، ايـن اسـت كـه در قـيـامـت ايـن مـعـنـا را بـراى مـردم روشـن مـى شود، نه اينكه اصـل آن تـنـهـا در قـيـامـت پيدا مى شود و خدا تنها در آن روز داراى چنين تسلط و مالكيت مى گردد. (و السموات مطويات بيمينه ) – يمين هر چيزى، دست راست و سمتى كه از سمت ديگر قـويـتـر اسـت مـى بـاشـد، و ايـن كـلمـه را بـه طـور كـنـايـه در قـدرت اسـتـعـمـال مـى كـنـنـد. و از سـيـاق آيـه بـر مـى آيـد كـه حـاصـل دو جـمـله، يـعـنـى دو جـمـله (و الارض جـمـيـعـا قبضته يوم القيامة ) و جمله (و السموات مطويات بيمينه )، اين است كه در آن روز سببهاى زمينى و آسمانى از سببيت مى افـتـند، و ساقط مى شوند و آن روز اين معنا ظاهر مى گردد كه هيچ مؤ ثرى در عالم هستى بجز خداى سبحان نيست. “
ایضاً در تفسیر نمونه میخوانیم: “(قـبـضـة ) به معنى چيزى است كه در مشت مى گيرند، و معمولا كنايه از قدرت مطلقه و سلطه كامل بر چيزى است همانگونه كه در تعبيرات روزمره مى گوئيم فلان شهر در دست من است و يا فلان ملك در قبضه و مشت من مى باشد.
(مـطـويـات ) از مـاده (طـى ) به معنى به هم پيچيدن است كه گاه كنايه از گذشتن عمر يا عبور از چيزى نيز مى باشد. تعبير فوق در مورد آسمانها به صورت واضحترى در آيه ۱۰۴سوره انبيا آمده است يوم نـطـوى السـمـاء كـطـى السـجـل للكـتب : (در آن روز آسمانها را همچون طومارى درهم مى پيچيم ).
كـسـى كـه طومارى را درهم پيچيده و در دست راست گرفته كاملترين تسلط را بر آن دارد مخصوصا انتخاب يمين (دست راست ) به خاطر آن است كه غالب اشخاص كارهاى مهم را با دست راست انجام مى دهند و قوت و قدرت بيشترى در آن احساس مى كنند.
كـوتـاه سـخن اينكه : همه اين تشبيهات و تعبيرات كنايه از سلطه مطلقه پروردگار بر عـالم هـسـتـى در جـهـان ديـگـر اسـت ، تـا هـمـگـان بـدانـنـد در عالم قيامت نيز كليد نجات و حـل مـشـكـلات در كـف قـدرت خداوند است ، تا به بهانه شفاعت و مانند آن به سراغ بتها و معبودهاى ديگر نروند.”
حضرت بهالله جل الاسمه الاعظم چند دلیل عقلی در تفسیر آیه میآورند، اول اینکه میفرمایند کسانی که میانگارند، لفظ دست در این آیه معنایی مرئی ندارد و با چشم ظاهر دیده نمیشود، و ذات خداوند که مجرد است منزه است از اینکه برای او دست و پایی را متصور شویم و کسانی که تفسیری انتروپرومورفیک از خداوند دارند کفر محض میگویند.
اگر هم متصور شویم که ” مظاهر امر او هستند که در قيامت به اين امر مأمور می شوند اين هم به غايت بعيد است و بی فائده” یعنی اگر چنان فهم کنیم که پیامبران که ایادی امرالله هستند به ظاهرِ ظاهر زمین را اخذ میکنند و آسمان را همچون طوماری در هم میپیچند هم کاری عبث و بی فایده و به دور از عقل سلیمی را برای ایشان قائل شده ایم. چرا که اساساً آسمان در هم پیچیدنی نیست.
در نهایت حضرت بهالله چنین تفسیر میکنند که ” مقصود از ارض، ارض معرفت و علم است و از سماوات، سماوات اديان. ” یعنی در زمان ظهور جدید که قیامت دین سلف است معرفت و علم از ایشان اخذ شده و تعالیم آن همچون طوماری پیچیده میشود و تعالیم جدید نازل میگردد.