کتاب اقدس امّ الكتاب دیانت بهائی

بند یکصد و شصت و ششم : خطاب به علما

اذکروا الشّيخ الّذی سمّی بمحمّد قبل حسن و کان من اعلم العلمآء فی عصره لمّا ظهر الحقّ اعرض عنه هو و امثاله و اقبل الی اللّه من ينقّی القمح و الشّعير * و کان يکتب علی زعمه احکام اللّه فی اللّيل و النّهار و لمّا اتی المختار ما نفعه حرف منها لو نفعه لم يعرض عن وجه به انارت وجوه المقرّبين * لو امنتم باللّه حين ظهوره ما اعرض عنه النّاس و ما ورد علينا ما ترونه اليوم اتّقوا اللّه و لا تکوننّ من الغافلين *


Call ye to mind the shaykh whose name was Muhammad-Hasan, who ranked among the most learned divines of his day. When the True One was made manifest, this shaykh, along with others of his calling, rejected Him, while a sifter of wheat and barley accepted Him and turned unto the Lord. Though he was occupied both night and day in setting down what he conceived to be the laws and ordinances of God, yet when He Who is the Unconstrained appeared, not one letter thereof availed him, or he would not have turned away from a Countenance that hath illumined the faces of the well-favoured of the Lord. Had ye believed in God when He revealed Himself, the people would not have turned aside from Him, nor would the things ye witness today have befallen Us. Fear God, and be not of the heedless.
به یاد بیاورید شیخ محمد حسن را که از اعلم علمای عصر خود بود، وقتی که حق ظاهر شد (حضرت اعلی) او و امثال او از حق اعراض کردند. در حالی که گندم پاک کن به خداوند اقبال کرد. او (شیخ) شب و روز مشغول نوشتن احکام خداوند بود به زعم خودش، اما وقتی که حضرت مختار ظاهر شد، هیچ حرفی از آنها نفعی برایش نداشت که اگر نفعی داشت اعراض نمیکرد و از وجهی که به آن وجوه مقربین نورانی شده است رو بر نمیگرداند. اگر شما در هر ظهوری مومن میشدید، مردم هم اعراض نمیکردند. و این بلایا بر سر ما وارد نمیشد. بترسید از خدا، و نباشید از غافلین و بی خبران.

“اذكروا الشّيخ الّذى سمّى بمحمّد قبل حسن”
از جمله اشخاصی که حضرت اعلی را انکار کرد شيخ محمّد حسن (صاحب جواهر الکلام) از مراجع تقليد شيعه بود که کتب متعدّد در تفسير احکام و قوانين اسلامی در مذهب شيعه تأليف کرده است و وفاتش را در حدود سنه ١٨٥٠ ميلادی مى‌دانند. نبيل اعظم در کتاب خود تفصيل ملاقاتی را که در نجف بين ملّا علی بسطامی، يکی از حروف حىّ و شيخ محمّد حسن روی داد شرح داده است. در ضمن اين ملاقات ملّا علی بسطامی ظهور حضرت اعلی را اعلان و قوای مودوعه در آثار نازله حضرتش را ستايش نمود. لهذا به تحريک شيخ حکم فساد عقيده در حقّ ملّا علی صادر و از مجلس اخراج گرديد و پس از محاکمه به اسلامبول تبعيد و به اعمال شاقّه محکوم شد.
“من ينقّى القمح و الشّعير”
اين آيه اشاره است به ملّا محمّد جعفر گندم پاک کن که اول من آمن به حضرت اعلی در اصفهان بود. در کتاب مبارک بيان فارسی از او به عنوان کسی که قميص نقابت را می‌پوشد ياد شده است. نبيل اعظم در کتاب تاريخ خود اقبال بلا شرط او را به امر حضرت اعلی و قيام عاشقانه‌اش را برای ترويج امر بديع توصيف می‌نمايد. ملّا جعفر به گروه مدافعين قلعه شيخ طبرسی پيوست و در آن واقعه شهيد شد.