معرفی دیانت بهائی

جامعهٔ بهائى در دنياى امروز

نگارنده: شاپور ‌راسخ

جامعهٔ بهائى بى‌گمان يکى از گسترده‌ترين جوامع دينى در دنياى امروز است و اين امر با توجّه به تازگى آئين بهائى که تنها يک قرن و نيم از آن مى‌گذرد ميتواند موجب شگفتى باشد.

در اين مقاله نويسنده در نظر ندارد که شما را با تاريخ اين ديانت يا تعاليم و احکام آن آشنا کند هدف تنها اين است که با جامعه بهائى بوجهى که اکنون در فضاى وسيع جهان جلوه‌گر است آشنا شويم و چون نگارندهٴ اين سطور سالها به مطالعات و تحقيقات جامعه شناسى مشغول بوده است لذا خوانندگان عزيز را به بررسى جامعهٴ بهائى ازمنظر اين علم دعوت ميکند.

در اين نوشته جامعهٔ بهائى از پنج جهت مورد پژوهش قرار مى‌گيرد و چون مبناى سخن بر اختصار است ناچار اگر در هر مورد حقّ مطلب گفته نيايد از پيش عذر مى‌طلبد.

جهت نخست ديدگاه دموگرافى است يا بررسى جمعيّت و پراکندگى و ترکيب آن در عرصه جهانى.

جهت دوّم نظام ادارى بهائيان است که به اعتبار ريشه دينيش آن را از نظامهاى ادوار گذشته ممتاز ميکند.

جهت سوّم روابط خارجى يا ارتباط جامعهٔ بهائى با دنياى خارج است.

جهت چهارم بحث از زندگى روزانه بهائيان را در بر ميگيرد.

و بالاخره مطلب پنجم گفتگو از اين موضوع است که آيا بهائيان چه طرح جامعه يا تمدّن براى دنياى فردا دارند؟

دموگرافى

دائرة المعارف بريتانيکا که از وسيع ترين ومعظم ترين دانشنامه‌هاى جهان است هر سال سالنامه اى منتشر مى‌کند که انعکاس دهندهٴ وقايع آن سال است. سالنامه ١٩٩٩ با اتّکاء بر منابع آمارى مسيحى دلالت بر آن دارد که شمار بهائيان در مجموع حدود ٦٧٦٤٠٠٠ نفر است و بزبان ديگر از هر هزار جمعيّت دنيا يکى بهائى است. توزيع يا پراکندگى بهائيان در قارّه هاى مختلف بدين صورت است: ٢٢٦٣٠٠٠ در آفريقا، ٣٢٦٠٠٠٠ در آسيا، ١٢٦٠٠٠ در اروپا، ٨٢٥٠٠٠ در آمريکاى جنوبى، ٧٥٣٠٠٠ در امريکاى شمالی و ١٠٥٠٠٠ در اقيانوسيّه يعنى استراليا و نيوزيلند وجزائر ديگر.

رشد جامعهٔ بهائى به شهادت آمارهاى موجود سريع‌است دائرة المعارف مسيحى جهانى World Christians Encyclopaedia مى‌نويسد که در فاصله سالهاى ١٩٧٠ و١٩٨٥ در ميان همهٴ اديان مستقلّ‌،‌ديانت بهائى سريع‌ترين ميزان رشد و افزايش را داشته است. بر طبق همان سالنامه بريتانيکا‌جمعيّت بهائى در امريکاى شمالی (USA) در سال ١٩٧٠ فقط ٦٠٠٠٠٠ نفر بوده و در سال ٢٠٠٠ اين تعداد نفوس به ٧٥٠٠٠٠ نفر بالغ خواهد شد که حاکى از رشدى در حدّ ٢٥ درصد است.

از امتيازات جامعهٴ بهائى گستردگى استثنائى آن است. سالنامه بريتانيکا حکايت از آن ميکند که در سال ١٩٩٨ ديانت مسيحى و شعبات مختلف آن در ٢٣٨ کشور و سرزمين حاضر بودند واسلام در ٢٠٨ کشور در حالی که بهائيان در ٢٢١ کشور وسرزمين حضور دارند بزبان ديگر بعد از آئين مسيحى که دوهزارسال بر آن ميگذرد، آئين بهائى بيش از همه اديان ديگر توسعهٴ جغرافيائى حاصل کرده و اين گواه روشنى بر قدرت سازگارى اين آئين جديد با فرهنگها، قومها و ملّتها و اديان مختلف است. آمارهاى بهائى حاکى از اين است که اين ديانت نمايندگان دوهزار قوم وقبيله و نژاد ومليّت را در زير خيمه يک رنگ خود درآورده است و ناچار اين سؤال بذهن هر ناظر متفکّرى مى‌آيد که علّت اين گسترش خارق العاده چيست؟

بهائيان در پاسخ اين سؤال مى‌گويند که ديانت بهائى نبوّات اديان گذشته را در مورد “موعود آخرالزّمان” تحقّق مى‌بخشد و چنانکه در کتب “استدلاليّه” ايشان آمده حضرت بهاءالله بانى آئين بهائى همان موعود انبياى بنى‌اسرائيل و رجعت مسيح و بوداى پنجم و سوشيانس زردشتيان و ظهورالله مورد اشاره مکرر در قرآن مجيد است از‌اين رو استقبال جامعه‌هاى مختلف دينى، فرهنگى از آئين نوين نبايد موجب تعجّب شود. ناگفته نماند که آئين بهائى نه فقط جاذب اقوامى بوده که “کتاب آسمانى” دارند بلکه در ردهٴ پيروان خود نمايندگان آئينهاى ابتدائى چون Animism وTotemism و فتيش پرستى و مذهب شمنى و انواع مذاهب بومى را فراوان دارد از ديدگاه يک جامعه شناس، گسترش ديانت بهائى بسيار مرهون ومديون “الواح ملکوتى” حضرت عبدالبهاء يعنى جانشين و مبيّن آئين حضرت بهاءالله است که بهائيان بآن عنوان “يرليغ تبليغ” مى‌دهند و فى الحقيقه منشور توسعهٴ جهانى امر جديد و مرکّب از چهارده فرمان به جامعه بهائى امريکا و به تبع آن جوامع ديگر است که در بحبوحه جنگ جهانى اوّل (١٩١٦١٩١٧) نگاشته آمده و از سال ١٩٣٧ در امريکا و بعداً در ممالک ديگر بطور جدّى مورد عمل قرار گرفته و اساس نقشه‌هاى پياپى جامعه‌هاى ملّى بهائى واقع شده است. در ميان اين نقشه ها نقشه ده ساله جهاد کبير بهائيان که بسط دنيائى پيدا کرده (١٩٥٣١٩٦٣) درخور يادآورى خاصّ است زيرا اين نقشه که در زمان حضرت شوقى ربّانى (جانشين حضرت عبدالبهاء و آخرين طلعت مقدّس از طلعات برگزيده اين ظهور) طرّاحى و اجرا شد جمعيت بهائيان را چند برابر و تعداد کشورهاى محلّ اقامت بهائيان را بمراتب فزون تر کرد(١)

در آئين بهائى جهاد بمعناى اسلامى کلمه مورد قبول واقع نشده و افراد فقط مجازند که پيام ديانت خود را بزبان شفقت و با عمل صالح به افراد علاقمند ارائه کنند و حتّىٰ پدر ومادر حق تحميل عقيده دينى خود را بفرزندان خويش ندارند زيرا يکى از تعاليم اساسى امر بهائى جستجوى آزاد و مستقلّ حقيقت است. نظام ميسيونرى که در جهان مسيحى موجود است در واقع درجامعه بهائى معادلی ندارد زيرا بهائيان علاقه‌مند به هجرت و نشر آئين خود باختيار باين خدمت مى‌پردازند و جز در موارد بسيار استثنائى کسى کمکى براى معيشت از صندوقهاى بهائى نمى‌گيرد و اگر هم بگيرد موقّت و محدود است.

عامل دوّم که در توسعهٴ جامعهٴ بهائى کارگر بوده متشکّل بودن اين جامعه است. بزبان ديگر جامعه بهائى داراى تشکيلات محلّى ملّى و بين المللی است که فعّاليّتهاى روحانى افراد و گروه ها را رهبرى و هدايت مى‌کنند اين تشکيلات با نظام خلافت در اسلام و مؤسّسهٴ واتيکان در مذهب کاتوليک و سازمان دالائى لاما نزد بودائيان اصلاً قابل مقايسه نيست چنانکه بعداً خواهيم گفت روحانيّون وسلسله مراتب آنان در آن نقشى ندارند و همگان از هر قشر و طبقه باشند ميتوانند در تمشيت امور عمومى مشارکت کنند اين مطلب يکى از عوامل قوّت جامعه بهائى است و چون تشکيلات ياد شده در تنظيم نقشه‌هاى توسعه مشارکت دارند و افراد را به تبليغ و مهاجرت در پرتو اين نقشه ها برمى‌انگيزانند و علاوه بر اين ضامن هماهنگى خدمات هستند، گسترش جامعه بهائى به سرعتى بيش از جوامع غير متشکّل صورت مى‌پذيرد.

جامعه بهائى فاقد يک ايدئولوژى طبقاتى است و از اين بابت قابل مقايسه به مکاتبى چون مارکسيسم که سنگ کارگران و رنجبران را به سينه ميزند و فاشيسم که نوعى ايدئولوژى اصناف است و نئوليبراليسم که کفه را بنفع سرمايه داران و سرمايه گذاران سنگين ميکند نبوده و نيست. چه بسا افراد ساده که در صف مقدّم راهبران تشکيلات يا در پيشاپيش خدمتگزاران جامعهٴ بهائى قرار گرفته اند و به جان و دل در نشر افکار و عقايد بهائى برخاسته و هرگز باز ننشسته‌اند. هرگاه فاتحان ممالک بکر در سال اوّل نقشه جهاد کبير جهانى (١٩٥٣) بياد آورده شوند ملاحظه مى‌گردد که فى الحقيقه اينان از همه قشرها و طبقات جامعه بوده‌اند و نمايندگان اغنيا و افراد کم بضاعت، تحصيلکردگان عالی و اشخاص عادى، سالخوردگان وجوانان، مردان و زنان درميان آنان فراوان بوده‌اند.

عامل سوّم پيام وحدت بخش جامعهٴ بهائى است که بهمهٴ اديان گذشته احترام مى‌گذارد وفرهنگهاى گونه‌گون را مانند گلهاى متنوّع يک بوستان قدر مى‌نهد و تضادّ و مخالفت ميان اصحاب علم و اهل دين را از ميان برميدارد و در ضمن مى‌کوشد که به مسائل عمدهٴ عصرحاضر اعمّ از اجتماعى، اقتصادى، سياسى، اخلاقى و غير آن پاسخ گويد و در هر مورد راه حلّى براى معضلات بشرى با تکيه بر مبناى روحانى ارائه کند.

در مورد دموگرافى سخن از ترکيب جامعه هم بميان مى‌آيد و هم چنان که تحقيق دانشمند معاصر بهائى دکتر موژان مومن نشان داده است (٢) هم از ابتدا که جامعه بهائى در ايران تولّد يافت و شکل گرفت خصوصيّات يک جامعهٴ متنوّع الاجزاء را ارائه مى کند. مستشرقان روسى خطا کرده‌اند که براى اثبات لجوجانهٴ نظريه‌هاى مارکسيستى ديانت جديد را حامى منافع يک طبقه خاصّ اجتماعى (مثلاً طبقات متوسّط و بورژوازى) معرفى کنند. آن چه مطالعات دقيقتر نشان مى‌دهد اين است که علاوه بر طبقات متوسّط، افراد کم درآمد و دهقانان و نيز اصحاب ملک و مال و مکنت علاوه بر روشنفکران (منجمله عده اى از روحانيّون مسلمان) در شمار پيروان آئين تازه بوده اند و حتىّ اشرافيّت زمان هم نمايندگانى در ميان شيفتگان اين نهضت روحانى داشته‌اند که نام برخى از آنان ثبت تاريخ است.

تنوّع طبقات در جامعه هاى بهائى در آسيا و افريقا هنوز نمايان است ولی امروزه در مغرب زمين هرچند امر بهائى کمتر ميان کارگران و دهقانان نفوذ کرده است امّا از ساير طبقات اجتماعى منجمله طبقات متوسّط و تحصيلکردگان روشن بين چون اساتيد دانشگاه‌ها و مدارس عالی وحتّىٰ برخى کارفرمايان و صاحب منصبان عالی‌مقام کسانى در صف دوستداران آن درآمده اند.

نظام ادارى

پيش از اين اشارت رفت که جامعهٴ بهائى فاقد طبقه روحانيّت (حاخام و کشيش، ملاّ، دستور…) و سلسله مراتب کليسائى است و امور خود را از طريق مؤسسّاتى دموکراتيک که در سطوح محلی، ملّى، بين المللی توسّط عموم مؤمنين بزرگسال انتخاب مى‌شوند اداره ميکند.

بنياد نظام ادارى بهائى بر سه چيز است: انتخاب افراد در فضاى دعا و تفکّر و خارج از هرگونه فشار تبليغ بنفع افراد يا بر ضرر کسى، مشورت يعنى جستجوى همگانى حقيقت و مصلحت بدون اصرار بر رأى شخصى و با کوشش براى نيل به‌وحدت انديشه و تصميم و بالاخره تقديم خدمات يا اعانات (که بهائيان تبرّعات‌مى‌خوانند) به طيب خاطر‌و شوق وافر و برطبق وظيفه شناسى وجدانى.

نا‌گفته نبايد نهاد که تشکيلات بهائى در بسيار ممالک صورت رسمى دارد و در دفاتر دولتى به ثبت و تسجيل رسيده است و پاره‌اى کشورها اجراى احکام بهائى را در برخى زمينه هاى مدنى چون ازدواج و طلاق برسميّت شناخته اند و در برخى از آنها اوقاف بهائى ازماليات معاف است.

از همان سالهاى نخستين برقرارى سازمان ملل متّحد “جامعهٴ بين المللی بهائى”BIC” که فى الحقيقه دفتر نمايندگى جامعه وسيع بهائى در نزد مراجع آن سازمان است مورد شناسائى ملل متّحد قرار گرفته است و در برخى زمينه هاى معطوف به انسان دوستى چون شناخت حقوق زنان و کودکان و صيانت محيط زيست نظرهاى مشورتى ارائه کرده و بعلّت احترامى که در مجامع بين المللی دارد توانسته است در اجتماع سران سازمانهاى غير دولتى بين المللی NGO که عددشان از هزار مى‌گذشته در نيمه سال قبل سمت رياست را احراز کند و پيشنهادهائى سودمند براى اجتماع سران و رؤساى دول که در همان سال در نيويورک تشکيل شد در سال ٢٠٠٠ در زمينهٴ صلح و نقش سازمان ملل متّحد تدارک بيند.

در رأس همهٴ تشکيلات بهائى (‌اعمّ از انتخابى و انتصابى که شرح اين يکى بعداً خواهد آمد)مؤسّسه اى است که بيت العدل اعظم يا بيت العدل عمومى نام دارد و بر اثر علل تاريخى چون تبعيد حضرت بهاءالله به اراضى مقدّسه و استقرار عرش حضرتش در همان ديار، مقرّش در حيفا قرار دارد در حال حاضر فزون از ١٨٠ محفل روحانى ملّى در سراسر جهان به خدمت مشغولند و نمايندگان همين محافل يعنى شوراهاى ملّى هستند که هر ٥ سال يک بار اعضاى بيت العدل را از ميان همهٴ مومنان عالم انتخاب مى‌کنند در تحت اشراف محافل روحانى ملّى محافل محلّى قرار گرفته اند که در هرکجا ٩ نفر‌بهائى يا بيشتر اقامت گزينند (مراد بزرگسالان بالاتر از بيست سال يا بيشتر عمر است) بروش دموکراتيک بوجهى که ذکرش باختصار رفت در اردى‌بهشت هرسال انتخاب مى‌شوند. اکنون شماره محافل روحانى محلّى در سراسر عالم از ١٢٥٠٠ متجاوز است.

توضيحى مجمل در باره اين که چرا شوراهاى محلّى وملّى را به صفت روحانى توصيف کرده‌اند مفيد ميتواند باشد تشکيلات بهائى مطلقاً حالت سياسى ندارند و برگرد هدفهاى سياسى نمى‌گردند و بهائيان ازمداخله در سياستهاى روز و اشغال پستهاى سياسى حسّاس ممنوع شده‌اند زيرا هدف امر بهائى اصلاح عالم و برقرارى صلح و وحدت و عدالت است و ورود در حزبى از احزاب يا دفاع از يک ايدئولوژى خاصّ با آن هدف عمومى تناقض تام دارد بهائيان خيرخواه عالم هستند و خود را خدمتگزار صديق همهٴ ابناء نوع انسان مى‌دانند لذا نمى‌توانند در احزاب راست يا چپ يا ميانه‌رو شرکت جويند و بيک سياست محدود به منافع قشر يا طبقه يا گروهى مخصوص سر و دل نهند.

علاوه بر اين محافل روحانى به کيفيّتى روحانى انتخاب مى‌شوند چنانکه اشارت رفت و در مشورتهاى خود توجّه خاصّ به تعليمات الهى دارند و تحسين اخلاق عموم بهائيان را وظيفه نخستين خويش ميدانند و مطلقاً در پى کسب قدرت شخصى يا گروهى برنمى‌آيند. و اساس را برخدمت خالصانه مى‌گذارند.

بموازات تشکيلات انتخابى جامعه بهائى مؤسّساتى انتصابى نيز دارد که وظائف آنها (‌ايادى امرالله، مشاورين، اعضاى هيئت هاى معاونت، مساعدين) مکمّل وظائف مؤسّسات انتخابى است امّا از نظر روش ادارى اين وظائف اندکى متفاوت است چنانکه مثلاً مشاورين که توسّط بيت العدل اعظم انتصاب مى‌شوند (براى يک دوره ٥ ساله قابل تکرار) کارشان بطور عمده تشويق دوستان به خدمات و نيز اجراى نقشه‌هائى است که محافل ملّى با مشورت آنان طرح و ابلاغ کرده اند و خصوصاً به تربيت و تعليم و تهذيب وتجهيز نفوس مى‌پردازند و تا حدودى در حسن تمشيت امور از طرف محافل اشراف و نظارت دارند.

مکرراً به گرايش دموکراتيک تشکيلات بهائى اشارت رفت اما همان طور که اين تشکيلات با تئوکراسى که حکومت روحانيون است مشتبه نمى‌شود تفاوتهائى با دموکراسى نيز دارد ازجمله همين که در انتخابات بهائى “کانديدا و پروپاگاند” وجودندارد و در داخل محافل اکثريّت يا اقليّت ثابتى مطرح نيست وعوام فريبى و وعده هاى کاذب دوره انتخابات در جامعه بهائى مصداق ندارد يعنى کسى از کسى رأى نمى‌خرد و درمقابل آن تعهّدى نمى‌سپرد. همه در برابر خدا و وجدان اخلاقى خود مسئول هستند و در عين اين که اصحاب تشکيلات هدفشان خدمت مردم است، اسير اهواء مردم نيستند و جدول ميزان محبوبيّت در نزد مردم وافکار عمومى در برابرشان مطرح نيست هرچه ميکنند لله و فى الله است و البتّه از آثار بهائى (‌يعنى نصوص مبارکه باصطلاح بهائيان) الهام مى‌گيرند و راه و رسم صحيح بدست مى‌آورند. افراد بهائى نيز چون تصميمات مجامع شور خود را مبنى بر حسن نيّت و خلوص طينت مى‌دانند بآنها گردن مى‌نهند و اگر هم اعتراضى دارند آنرا مؤدّبانه با خود تشکيلات در ميان مى‌گذارند و احياناً ازحق استيناف در مراجع بالاتر استفاده ميکنند.

تشکيلات آئين بهائى را با سازمانهاى فرق و مذاهب مختلفه مقايسه نبايد کرد بسيارى از محافل روحانى ملّى کارنامه عمل سالانه خود را براى استفاده و آگهى عمومى منتشر ميکنند (‌مانند محفل روحانى ملّى سويس) و بيت العدل اعظم هم هرسال کتاب حجيم بزبان انگليسى تحت عنوان جهان بهائى The Bahá’í World انتشار ميدهند که شامل فعّاليّتهاى عمدهٴ همه تشکيلات بهائى در سراسر عالم است و نشر اوّل مجلّدات آن بآغاز دوران تصدّّى حضرت شوقى ربّانى باز ميگردد. گذشته از اينها نه فقط مرکز جهانى بهائى بلکه اغلب محافل روحانى ملّى برنامه‌هائى در اينترنيت دارند (Websites) که اطّلاعات عمده در بارهٴ اين ديانت و تشکيلات مختلفه آن را در معرض نگاه همگان مى گذارد.

چون سخن از نشر کتاب جهان بهائى شد بايد يادآور شد که سى‌واندى مؤسّسه انتشاراتى و مطبوعاتى بهائى در قارّه‌هاى مختلف عالم بکار انتشار آثار بهائى در هشتصد و‌اندى زبان و گويش مختلف مشغولند و ادبيات اين آئين نوين خصوصاً درزبانهاى اصلی (‌فارسى وعربى) و در زبان انگليسى گسترشى فوق العاده دارد.

روابط خارجى

اشاره کرديم که جامعه بين المللی بهائى بعنوان يک سازمان غير دولتى باگسترش جهانى که مقاصدى انسان دوستانه دارد مورد تأييد و تسجيل سازمان ملل متّحد(دفتر اطّلاعات، شوراى اقتصادى و اجتماعى ملل متّحد، يونيسف…) قرار گرفته و نقشى فعّال در عرصهٴ بين المللی دارد. بجز کشور ايران که زادگاه آئين بهائى است و برخى از کشور هاى اسلامى، تشکيلات بهائى در اغلب ممالک عالم مورد پذيرش و شناسائى واقع شده اند.

بهائيان در سطح هرکشورى هم روابط احترام متقابل با دولت متبوع ايجاد کرده‌اند زيرا پيروان اين ديانت مأمور به اطاعت حکومتند و از هر نوع فساد و تحريک سياسى و آشوب ممنوع و به “حبّ الوطن من الايمان” عقيده دارند وهيچ خيانتى را بزرگتر ازخيانت به وطن نمى‌دانند در عين حال قائل بآن هستند که فخر از آن کسى است که همه جهان را دوست بدارد و اين جهان دوستى در نزد آنان تضاد و تعارضى با وطن دوستى ندارد هر انسانى را در دنياى امروز هويّت‌هاى متعددى است چون هويّت ملّى و نژادى و قومى و فرهنگى و انسانى که لزوماً بين آنها تناقض و مغايرت نيست.

از نکات گفتنى در زمينه روابط خارجى روابط جامعه بهائى با ديگر اديان است بهائيان امريکا و بعد برخى ممالک ديگر از سالها قبل در حدود نيمه ماه ژانويه روزى را بهمه اديان اختصاص داده‌اند و در آن روز نمايندگان ساير اديان را دعوت ميکنند و با آنها به گفت و شنود و تبادل نظر مى‌پردازند و براين عقيده هستند که منشاء همهٴ اديان يکى است و اديان شاخص مراحل مختلف تربيت روحانى و تمدّنى جامعه بشرى هستند لذا ارتباط جامعه بهائى با اديان بزرگ جهان گسترده ديگر وراى Oecumenism يا تقريب مذاهب است هدف بهائيان توحيد مذاهب و اديان است نه اينکه نمايندگان آنها فقط باهم بزبان دعائى بخوانند امّا دلشان به مهر يکديگر پيوسته نباشد.

ارتباط بهائيان با وسائل ارتباط جمعى که نقش مهمّى در پخش اطّلاعات در جهان دارند کم و محدود نيست خود بهائيان انتشاراتى دارند چون One Country که به چندين زبان در زمينه فعّاليّتهاى اجتماعى، اقتصادى، انسانى بهائيان در قارّات عالم بسط مقال ميدهند و اکنون در پنجاه هزار نسخه انتشار مى يابد.

وچون سخن از فعّاليّتهاى اجتماعى و انسانى رفت بايد متذکّر شد که بهائيان در بسيارى ازکشورهاى در حال توسعه متصدى خدمات مهمّى در زمينه آموزش، بهداشت و درمان، کشاورزى و نظائر آن هستند آمارهاى جديد گوياى اين است که در سال ٩١٩٩٨ حدود يک هزار وپانصد طرح کوتاه مدت در دست اجرا بوده و در حال حاضر حدودسيصدوسى طرح دراز مدّت از جانب بهائيان بموقع عمل درآمده‌اند در سال ٨١٩٩٧ بهائيان ٥٣٥ مدرسه يک آموزگارى را اداره مى‌کردند و نيز مسئول ٩٤ کودکستان‌، ٢٢٧ مدرسه ابتدائى، ٥٨ مدرسه متوسّطه در قارّه‌هاى افريقا، آمريکاى جنوبى و آسيا بودند بايد يادآور شد که بهائيان درجاهائى دست باجراى اينگونه طرحها ميزنند که خدمات دولتى در آنها توسعه ندارد‌يا‌نارسا است مانند دهات دورافتاده‌.‌در‌برزيل که هزارها کودک و‌نوجوان درمعابر عمومى شهرهاى بزرگ سرگردان و بى‌خانمان هستند‌يک مؤسّسه بهائى صدها تن از‌اين نهالهاى آسيب ديده را جمع کرده و‌به پرورش و شکوفائى آنها کوشيده است (‌بنياد مسرور) تا جائى که نگارنده‌اين سطور اطلاع دارد دو دانشگاه خصوصى بهائى در امريکاى لاتين و افريقا به خدمت مشغولند و چندين راديوى بهائى در نقاط عقب ماندهٴ محروم به تنوير اذهان مردم روستاها و قبيله‌ها اهتمام مى‌ورزند و‌عده اى از مؤسّسات فرهنگى بهائى چه در اروپا و چه در امريکا درهاى خود را بروى ‌طالبان علم و‌جستجوگران حقيقت گشوده‌اند‌.‌از‌‌اين چندين گروه خصوصى در امريکا و اروپا خدمات رايگان پزشکى و بهداشتى را به ممالک فقير مى‌برند وحتى در يک کشور مسلمان که در آن هنوز بهائيان برسميّت شناخته نشده‌اند پزشکان بهائى بدهات اطراف شهرها سفر ميکنند و دارو و درمان رايگان در اختيار مردم تهى دست مى گذارند.

در بحث از روابط خارجى نميتوان روابط جامعهٴ بهائى را با فرهيختگان و روشنفکران جهان ناديده گذاشت اديان بابى و بهائى هم از آغاز مورد بررسى عده‌اى از علما و ادباى نام آور غرب بوده‌اند کسانى چون کنت دو گوبينو و ارنست رنان و لئو‌تولستوى و عده کثير ديگرى از انديشمندان در باره آئين جديد اظهار نظر کرده‌اند و عده‌اى ازمشاهير نيز به ترجمه آثار بهائى بزبانهاى غربى اهتمام نموده‌اند از هيپوليت دريفوس و نيکلاى فرانسوى تا تومانسکى روسى و ادوارد‌براون E.Brownو بس محقّقان ديگر در زمره اين نفوس بوده‌اند کمتر دائرة المعارف غربى است که اشاره اى به‌ديانت بهائى يا بابى يا‌هر دو نکند و هر چند که در همهٴ موارد اطلاعات دقيق و صحيح ارائه نشده معذلک همه ناچار وجود و اهميّت آئين تازه را تصديق و تأييد کرده‌اند و از اين جمله هستند دانشنامه هاى اسلام و بريتانيکا و امريکانا و ديکسيونر جامع اديان پل پوبارد( بزبان فرانسه) و ده‌ها دانشنامه بزبانهاى اسپانيائى، آلمانى دانمارکى و غير آن که حتى نام بردن آنها و اشاره به‌محتويات آنها مجالی بس واسع تر ميخواهد.

در کشورهاى اسلامى جز در موارد معدود، آراء روشنفکران نسبت به آئين جديد خالی از تعصّب و احياناً غرض و کينه نبوده است. از اين حکم عدّه‌اى از متفکّران مستثنى هستند چون شکيب ارسلان، محمّد عبده، خليل جبران، محمّد اقبال لاهورى که با آئين تازه و طلعات مقدّسهٴ آن با انصاف و احترام روبرو شده‌اند. گفتنى است که يکى از مقالات که در شناساندن ديانت بهائى در دانشنامه‌ها نشر شده مقالهٴ استاد اسلام شناس پروفسور الساندرو بوزانى در دائرة‌المعارف اسلام‌به زبان‌هاى فرانسه و انگليسى است که مأخذ مقالات چندين دانشنامه مهمّ ديگر شده است.

فراموش نبايد کرد که در دههٴ اخير مقام و منزلت يکى از حماسه‌آفرينان آئين جديد يعنى قرة‌العين طاهره مورد توجّه عدّه‌اى از روشنفکران ايرانى واقع شده و رساله‌ها و مقاله‌ها در نقش بى‌مانند اين بانوى قهرمان در آزادى زنان آسيا نگاشته‌آمده است.

حيات روزمرّهٔ بهائيان

در زندگى جامعهٔ بهائى دعا و مناجات مقامى مخصوص دارد. هر بامداد و هر شامگاه شخص بهائى بايد علاوه بر نماز که الزامى است به خواندن ادعيه و مناجات و آيات الهى بپردازد و از اين طريق قلب و روح خود را صيقل زند‌‌و تلألؤ و جلا و صفا بخشد. کار در نزد بهائيان حکم عبادت دارد امّا بايد با صداقت و امانت و شوق خدمت همراه باشد تا با نيايش ايزدى قابل قياس شود. در تحصيل علم و اشتغال به کار همواره بايد هدف را خدمت بهتر و بيشتر قرار داد و به نفع شخصى تنها نينديشيد مگر نه آنست که حضرت بهاءالله فرموده است: انسان کسى است که به‌خدمت من علی الارض قيام نمايد يعنى خادم همهٴ نوع انسان باشد.

يکى از دستورهاى اخلاقى بهائى اين است که هرکس بايد در نهانخانهٴ وجود خويش هر روز اعمال و افعال خود را بسنجد و به‌عبارت ديگر به حساب نفس برسد و اگر در خدمت خلق و تحصيل فضائل اخلاقى و کمالات انسانى قصورى رفته به‌جبرانش اهتمام کند. اعتراف به‌خطا و گناه در برابر ديگران مجاز نيست و فرد اگر از کردهٴ خويش نادم است بايد روى به‌خدا آورد و دست تضرّع و توسّل گشايد و طلب مغفرت کند.

بهائيان از اصول تندرستى و پرورش و‌بهداشت جسم غافل نيستند و در آثار بهائى حفظ سلامت تن و مراجعه به طبيب حاذق در وقت بيمارى توصيه و تأکيد شده است امّا بهداشت به درستى تن محدود نمى‌شود سلامت فکر و سلامت نفس هم بهمان اندازه ضرورت دارد و در حصول آن و حفظ آن بايد کوشش رود.

حيات اجتماعى و معاشرت و دوستى با مردم در امربهائى مورد توجّه خاصّ است حضرت بهاءالله به پيروان خود دستور فرموده‌اند که با معتقدان باديان ديگر و بطور کلی با همه ملل عالم به محبّت و ادب و مدارا حشر و‌نشر کنند و بهائيان خود هر ١٩ روز درمجلسى که به‌ضيافت معروف است مجتمع شوند و علاوه بر تلاوت آيات و مناجات به‌مشورت و همفکرى در امور محلّى پردازند و رشته هاى الفت را در ميان خود تحکيم کنند.

اساس محکم زندگى اجتماعى بهائى خانواده است که بر پايه عشق و تجانس فکرى و معنوى بوجود مى‌آيد و با اتّکاء بر تفاهم و‌همدلی و‌مشورت و‌همکارى صميمى، چون درختى استوار شاخه ميدواند و برگ و شکوفه و ميوه بر مى‌آورد. عجب نيست که در آثار بهائى آمده است که حيات عائله بهائى بايد مانند حيات ملائک سماء يعنى فرشتگان آسمان باشد خانه بهائيان تنها محل راحت اعضاى خانواده نيست کانون مهر ومحبّت است و به خصلت مهمان پذيرى ومهمان نوازى ممتاز و مشتهر است تنها بحث اجمالی از حيات خانواده بهائى مستلزم گفتارى مبسوط است که در اين عرصّه تنگش نمى‌توان گنجانيد.

بهائيان از هر آن چه رنگ تعصّب دارد در پرهيز وگريزند و از اين رو سياه و سفيد و شمالی وجنوبى و‌فقير و‌غنى در اين جامعه باهم اختلاط و امتزاج دارند و کوششى که خصوصاً بهائيان امريکا براى نزديکى و آميزش دو نژاد سفيد و سياه مى‌کنند چشمگير و در خور ستايش است. در مواردى نيز بهائيان بر سر دفاع از اتّحاد نژادها جان داده اند امّا هرگز دست از مرام عالی خود بر نداشته‌اند.

از مهمترين انواع تعصّب که در جامعه بهائى طرد شده تنگ بينى و کوته انديشى در مورد زنان است که بر طبق آثار بهائى برابر وهمدوش مردان هستند و بايد بتوانند از همه مزاياى مردان از جمله در عرصهٴ تعليم و تربيت بهره‌گيرند و بهمهٴ مشاغل والا که در انحصار مردان بوده راه پيدا کنند. امّا بهائى حتىّٰ تا بدان جا مى‌رود که جامعهٴ آينده بشرى را در پرتو صفات بارز زنان که محبّت و عاطفه و دگردوستى و‌صلح طلبى و آمادگى براى فداکارى و نظاير آنها باشد تصوير و ترسيم ميکند. در تشکيلات محلّى و ملّى بهائى، سهم زنان تقريباً معادل مردان است در حاليکه مى‌دانيم در پارلمانهاى ملّى عالم فقط ده در صد کرسيها در اختيار زنان قرار دارد و بقيه در تصرّف مردان است.

هر فرد بهائى موظّف است که حقائق ديانت خود را با دوستان و آشنايان خود در ميان گذارد زيرا بعقيده بهائيان چاره دردهاى جهان را در تعليمات اين آئين مى‌توان يافت امّا اين ابلاغ کلمهٴ حقيقت، نه با شور و غيرت و حميّت جاهله همراه است و نه حالت تحميل عقيده دارد در آثار بهائى آمده است که “آنچه داريد بنمائيد اگر مقبول افتاد مقصود حاصل و الاّ تعرّض باطل”

نيکى به خلق و خدمت به نيازمندان، محلّى ممتاز در حيات بهائيان دارد و سرمشق آنان شخص حضرت عبدالبهاء هستند که نمودار کامل احسان و انفاق بودند و مهربانى بى حدّ و‌اندازه ايشان به تنگدستان و از پاافتادگان و شکسته دلان در زمان خود زبانزد خاصّ و عامّ بوده وهست.

در همهٴ اديان برخى فضائل اخلاقى بيشتر مورد تأکيد است تا برخى ديگر چنان که در مسيحيّت محبّت و شفقّت و عفو اولويّت دارد و در اسلام تسليم در برابر ارادهٴ الهى و رعايت برابرى و عدالت. امّا در امر بهائى همه فضائل اخلاقى توصيه شده و علاوه بر اين ديانت مذکور بسيارى فضائل را که مبناى يک اخلاق جهان شمول (بقول هانس کونگ Kung محقّق علوم الهى مسيحى) است تعليم ميکند نظير ترک تعصّبات و احتراز از خشونت و احترام به علم و هنر و مهرپرورى با همه مردم جهان از هر رنگ و عقيده باشند و اعتقاد راسخ به برابرى زن و مرد و وفا دارى درحيات زناشوئى و مشارکت صميمى دو همسر در همه امور زندگى و پرهيز از دوگانگى و بينونت ارزشهاى اخلاقى در حيات فردى وحيات جمعى و صداقت و امانت درخدمت دولت و پرهيز از هرگونه فساد و امتناع از حمل اسلحه جز در موارد ضرورت و حرمت سالخوردگان و رعايت خردسالان و دستگيرى درماندگان و فداکارى براى هدفهاى والاى اجتماعى و نظائر آن که حتّىٰ بر شمردن آنها فرصتى بس طولانى مى‌خواهد.

اساس تربيت اطفال بر انتقال همين فضائل اخلاقى است و از‌اين رو بهائيان علاوه بر ايفاى وظيفه تربيت در‌چارچوب خانه و خانواده، هر هفته کلاسهائى براى کودکان و نوجوانان ترتيب مى‌دهند وضمن آشنا کردن آنان با تاريخ و تعاليم همه پيامبران گذشته (يا مظاهر الهى باصطلاح بهائيان) اعتقادات روحانى بهائى را نيز بيان مى‌کنند و نونهالان را به کسب فضائل اخلاقى مى‌خوانند. اين کلاسها بر روى کودکان ونونهالان غير بهائى نيز گشوده است وچون همه اديان را در يک رديف باطفال تعليم و تفهيم ميکند غيرت و حميّت مذهبى جاهلانه را در نونهالان بوجود نمى‌آورد.

بهائيان در حيات يوميّه خود اهميّت و مقام خاصّى براى هنر از جمله موسيقى و نيز براى زيبائى و لطافت وپاکيزگى قائل مى‌شوند و موسيقى را وسيله ارتقاء معنوى مى‌دانند و از آن چه به زندگى لطف و جلوه بخشد دريغ ندارند.

بر آنچه گفته‌آمد اين نکته را بايد افزود که علی رغم دشواريها و تضييقاتى که جامعهٴ بهائى از آغاز تاريخ خود با آن ها مواجه بوده اين جامعه از برخى گروه‌هاى مذهبى که به عزادارى و مرثيه و نوحه خوانى در اوقات متعدّد سال خوگرفته‌اند بکلی متمايز است و فرح و سرور جايگاهى ويژه در زندگى روزانه بهائيان دارد و علّت آن اين است که بهائيان بحيات بعد ازمرگ عقيده دارند و‌سوانح زندگى را وسيله‌اى براى تصفيه و اعتلاى روح انسان ميدانند و مى‌گويند نه آنچه آرزوى انسان است خير او در آن است بلکه اى بسا آرزو که آفت جان است پس در برابر تقدير نه فقط سر تسليم فرود مى‌آورند بلکه رضا بداده مى‌دهند و در عين حال ازکوشش در حل مشکلات زندگى ابا ندارند و تا حدّى که امکان و اختيارشان اجازه دهد موانع پيشرفت را از پيش پاى بر مى‌دارند از اين رو با جبر مذهبان همراهى نمى‌کنند و سعى وعمل را در زندگى ارج بسيار مى‌نهند.

طرحى براى جامعه و تمدّن آينده

در جهانى که اکثر مذاهب تنها به گذشته ناظر هستند آگاهى بر اين که بهائيان همواره در انديشه ساختن آينده‌اى بهتر براى بشريّت هستند براستى فرح‌انگيز و اطمينان بخش است. فکر بهائيان محدود باصلاحات سطحى در سازمان زندگى آدميان نيست بلکه بضرورت تجديد نظم عالم و ايجاد نظمى نوين که همه شئون زندگى را در بر گيرد معتقد و اميدوار است.

سالها و‌سالها قبل ازاين که حرکت جهانى شدن امور يا Globalisationروى دهد آثار بهائى از سير عالم بسوى يک نظم جهان آراى حکايت مى‌کردند و گواه آن بودند که اگر تمدّن حاضر جهت مادّى خود را ادامه دهد و از حقائق روحانى غفلت ورزد آشفتگى و پريشانى و هرج و مرج در اوضاع جهان روى خواهد داد. همّ جنگ اوّل و هم جنگ دوّم جهانى در آثار بهائى بصراحت پيش بينى شده بودند و همين آثار ضمناً در لزوم خلع سلاح و تأسيس محکمه کبراى براى حل اختلافات بين دول و توسّل به صلح بين المللی و برقرارى قانون و نظم در حيات جمعى بشر و پذيرش يک زبان کمکى بين المللی و ترويج تفاهم ميان ملّتها و فرهنگهاى مختلف تأکيد فراوان کرده بودند حضرت بهاءالله در دوره اقامت خود در ادرنه (١٨٦٣_١٨٦٨) و‌بعد در زندان عکّا پيامهائى به رهبران بزرگ سياسى عالم در عصر خود فرستادند و همه را بوحدت و يگانگى و‌آشتى و دوستى دعوت نمودند متأسفانه اين پيام ها بلاجواب ماند واعاظم جهان بآن ترتيب اثر ندادند و بدنبال اهواى ملّى وجاه‌طلبى و اميال فرمانروائى استعمارى خود رفتند و ديديم و شنيديم که نتيجه آن چه شد و‌چگونه سراسر عالم در چنگال جنگى بى‌سابقه بابعاد گيتى گرفتار شد و ميليونها جوان بکام مرگ ونيستى رفتند. مى‌گويند جنگ اوّل جهانى سى‌ميليون وجنگ دوّم شصت ميليون کشتار کرده اند و از آن زمان تا کنون حدود ١٤٠ جنگ محلّى و منطقه اى بين ٢٠ تا ٣٠ ميليون نفر را بکشتن داده اند حال اگر خسارات مادّى و تمدّنى را بحساب آريم اين ارقام، چند برابر بيشتر خواهند شد و سر به فلک خواهند زد.

آثار بهائى حاوى طرحى روشن و منجّز براى سازمان دادن جهان هستند. در اين آثار نوعى اتّحاديه جهانى پيش بينى شده که در رأس آن قواى مقننه و قضائيه و مجريه بين المللی قرار گرفته‌اند و اين نظام جديد موظّف است که صلح را در همه عالم بر قرار کند و به مدد يک قشون بين المللی امنيّت همه ملل را تضمين نمايد. اگر نظام آينده جهان را به صفت فدرال توصيف کنيم بايد بلافاصله يادآور شويم که استقلال داخلی دولتهاى ترکيب کننده بر جاى خود محفوظ خواهد بود و خلع سلاح عمومى وسوسه تجاوز به حقوق و سرزمين ديگران را فرو خواهد نشاند همکارى جاى رقابت و کينه توزى را خواهد گرفت و حدود هزارميليارد دلار که اکنون صرف تجهيز قواى نظامى مى‌شود صرف بهبود معيشت واعتلاى سطح سلامت و تعليم و تربيت توده هاى مردم محروم خواهد شد(٣)

گمان نبايد برد که بهائيان به ادامه يک “اوتوپى” يا مدنيهٴ رويائى اکتفا مى‌کنند و بانتظار نزول بهشت موعود از آسمان مى‌نشينند جامعهٴ بين المللی بهائى که ذکرش رفت چند سال قبل رساله‌اى منتشر کرد زير عنوان “نقطه عطف براى همه ملّتها” که درآن با کمال واقع بينى مراحلی که بايد براى رسيدن به آن شهر مطلوب طى کرد بيان شده و حتّىٰ اصلاحاتى که بايد هم اکنون در سازمان ملل متّحد معمول شود تا بتواند زيربناى نظام آينده جهان گردد تشريح گرديده است (١٩٩٥) نکته در خور يادآورى آن است که رساله يا اعلاميه مذکور بذکر اصلاحات سازمانى و عمومى بسنده نکرده‌است بلکه شرحى مبسوط در باره حفظ حقوق افراد و کمک به شکوفندگى و برومندى انسان که از هدفهاى اساسى نظم جديد جهانى بايد باشد طرح نموده است.

براستى فرد انسانى در جامعه بهائى مقامى بس شريف دارد و تربيت و حفظ و صيانت و ايجاد موجبات تعالی فکرى و معنوى او هدف همهٴ نهادهاى اجتماعى است متفاوت از مذهب کاتوليکى که همهٴ تأکيدش در باره گنه‌کارى انسان است امر بهائى بانسان به‌ديده‌اى مثبت نظر مى‌کند و بر شرافت انسان که جلوه‌گاه همه اوصاف علوى است يعنى بالقوّه امکان وصول بمراتب والاى روحانيّت و کمال اخلاقى را دارد انگشت مى‌نهد. بلندى مقام انسان اقتضا مى‌کند که همّتش هم بلند باشد و چنان که آثار بهائى آورده‌اند در اصلاح عالم و تهذيب امم و ترقّى تمدّن سعى و اهتمام کند.

از فحواى سخن طلعات مقدّسه بهائى برمى‌آيد که تمدّن آينده عقل را با عشق و احساس سازگار خواهد کرد و ماديّت را با معنويّت آشتى خواهد داد و علم و دين را که در جستجوى حقيقت هريک براه خود رفته‌اند بهم نزديک خواهد کرد و با اعتقاد به وحدت خدا، وحدت بشر، وحدت اديان و وحدت عالم خلقت، پيوستگى ميان ملّتها و روح‌ها بوجود خواهد آورد وکارآئى را که دستورالعمل جهان صنعتى است با زيبائى که مطلوب دوران مابعد صنعت است بهم پيوند خواهد زد. در تمدّن فردا، زنان که جامعهٴ بشرى قرنها ازاستعدادات مکنون در گنجينه وجودشان محروم بود مقام شايسته خود را باز خواهند يافت و صبغهٴ خلقيات خودنظير‌انسان دوستى و مهربانى و فداکارى و قوهٴ شهود و شوق روحانيّت و نظائرش را بر عالم وجود خواهند زد و بر اثر آن خشونت و قساوت و رقابت عارى از انصاف و رحم و مروّت و زورگوئى وجبر کلاً محکوم ومطرود خواهند شد. هر آئين نو و تمدّن تازه اى سمبولها يعنى نهادها ونشانه هائى دارد غالباً ستارهٴ ٩ پر را نماد جامعه و آئين بهائى مى‌دانند کما آن که صليب را شاخص مسيحيّت شمرده اند بهائيان غالباً انگشترى بدست دارند که نگين آن معرّف اسم اعظم الهى است که اين همه در دوره اسلام در باره آن سخن رفته حافظ شيرين سخن گفته:

“اسم اعظم بکند کار خود اى دل خوش باش” اين اسم اعظم که بهاء باشد در دعاى سحر مسلمانان آمده و مى‌گويند شيخ بهائى به همين مناسبت لقب بهائى را براى خود برگزيد ديگر از‌سمبولهاى بهائى تقويم جديد است و بقول پرفسور بوزانى (١٩٨٤) :

“نظرگاه آئين بهائى وحدت عالم انسانى است اين وحدت بدون نمادى جديد از‌مظاهر تمدّن و فرهنگ که سمبول آن تقويم است غير قابل تحقق خواهد بود. تقويم بهائى را حضرت باب که مبشّر آئين جديد بودند بنياد نهاده‌اند. سال بهائى با نوروز ايرانى آغاز مى‌شود و نوزده ماه نوزده‌روزه است و بين ماههاى هيجدهم و نوزدهم چهار يا پنج روز قرار گرفته که بنام ايام هاء مخصوص مهمانى‌ها و مهربانى هاست. آغاز سال بهائى يعنى ٢١ مارس پايان روزه دارى نوزده روزه بهائيان است و رمزى است از تجديد عالم باز بگفته پرفسور بوزانى “هم حضرت عبدالبهاء و هم حضرت بهاءالله بکرّات از بهار بعنوان رمزى از تجديد ديانت سخن بميان آورده اند ” چنين بهارى ظهور پيامبر و مظهر الهى است که مانند رسيدن بهار جان تازه اى بهمه عالم مى‌دهد و بگفته مکاشفات يوحنا آسمانى جديد و زمينى جديد پديدار مى‌شود.

مى‌دانيم که “در دنياى ظاهر بهار نه تنها با خود شکوفه هاى حياتى جديد و بيدارى طبيعت را بهمراه مى‌آورد بلکه هرچيز کهنه و فرسوده را نيز ويران کرده از ميان برمى‌دارد”. همين رمز يا نماد طبيعى اين انديشه را در آثار حضرت شوقى ربّانى باعث شده که درجهان دو گونه نيرو در کار است يک نيرو به تمهيد و تأسيس نظم جديد در پهنهٴ گيتى يارى ميکند و نيروى ديگر چون سيلابهاى بهارى نظم هاى کهنه را درهم مى‌پيچيد و بدور مى‌افکند و اگر در دنياى معاصر در حول وحوش خود نظر کنيم تصديق خواهيم کرد‌که آثار و علائم کار‌کرد اين هر‌دو نيرو محسوس و مشهود است. قيامت هر ديانتى با قيام يک ظهور يا مظهر جديد مشخص مى‌شود و‌باز چنانکه پرفسور بوزانى نوشته است ” روز رستاخير در عين حال روز داورى نيز هست که در آن نادرستى، رياکارى و افکار و اخلاق وعادات کهنه طرد و منهدم مى‌گردند روزى که در آن يخ‌ها و برف‌هاى موهومات و تعصّبات که در فصل زمستان روى هم انباشته شده بودند تغيير حالت داده و آب مى‌شوند و انرژيهاى يخ زده و محبوس در آنها آزاد گرديده دنيا را براى آغاز حياتى جديد و دوره‌اى نو در بر مى‌گيرند” (٤)

آيا بشريّت در طى سالهاى آينده قرن بيست و يکم شاهد چنين تحول بنيادى در شئون تمدّنى و اجتماعى نخواهد بود؟

تصوير جهان فردا از‌ ديدگاه بهائى (٥)

وحدت نوع انسان بنحوى که حضرت بهاءالله مقرّر فرموده مستلزم اين است که يک جامعه متّحد جهانى تشکيل يابد که در آن تمام ملل و نژادها و اديان و طبقات بشر کاملاً و پيوسته متّحد گشته و درعين حال استقلال دول عضوش و‌آزادى وابتکار اعضاى مرکبه‌اش تماماً و يقيناً محفوظ مانده باشد. اين جامعه متّحد جهانى تا جائى که ميتوان تصوّرش را نمود بايد داراى يک هيئت مقنّنه باشد که اعضايش بمنزلهٴ امناى تمام نوع انسان بالمآل جميع منابع ملل آن جامعه جهانى را در اختيار خود گيرد و قوانينى را وضع کند که براى تنظيم حيات و رفع حاجات و ترميم روابط جميع ملل واقوام لازم و‌واجب است در چنان جامعه‌اى يک هيئت مجريّه به پشتيبانى يک نيروى پليس بين المللی مصوّبات هيئت مقنّنه را اجرا کند، به تنفيذ قوانينش پردازد و وحدت اصليّهٴ تمام جامعهٴ جهانى را حفاظت نمايد و نيز يک محکمهٴ جهانى تشکيل شود که همه دعاوى حاصله بين عناصر مرکبّهٴ آن نظام جهانى را داورى کند و حکم نهائى و لازم الاجرايش را صادر نمايد.

يک دستگاه ارتباطات و مخابرات بين المللی بوجود آيد که با سرعتى حيرت انگيز و‌نظم و ترتيبى کامل بکار افتد(٦) و جميع کرهٴ زمين را در بر گيرد و از جميع موانع و قيود ملّى آزاد باشد يک پايتخت بين المللی بمنزلهٴ کانون و مرکز اعصاب مدنيّت جهانى تعيين شود. يک زبان بين المللی ابداع شود و يا يکى از زبانهاى موجود انتخاب و علاوه بر زبان مادرى در تمام کشورهاى فدرال جهانى تعليم داده شود. يک خطّ و ادبيّات جهانى، يک نظام مشترک براى پول و اوزان و مقادير تعيين شود و روابط و‌تفاهم بين نژادهاى متنوّع و ملل جهان را ساده وسهل نمايد. در چنين جامعه جهانى علم و دين با هم آشتى پذيرند و همکارى نمايند و در پيشرفتشان هماهنگ شوند در سايه چنين نظامى، مطبوعات باظهار نظرات و عقايد بشر کاملاً ميدان دهد. و‌از قيود نفوذ ملل و دول متنازع رهائى يابد. رقابتها وکينه ها و دسائس ملّى از ميان برخيزد و تعصّبات و عداوتهاى نژادى بدوستى و حسن تفاهم و همکارى تبديل گردد… هم فقر و فاقه و هم مالکيّت و ثروت فوق العاده از بين برود و نيروهاى عظيمى که در راه جنگ هاى اقتصادى و‌سياسى بهدر مى‌رود از آن پس معطوف به اهداف لايقى از قبيل توسعهٴ اختراعات و ترقيات فنّى و ازدياد توليدات و محصولات بشرى و ازالهٴ امراض و توسعهٴ تحقيقات علمى و بالابردن سطح صحت و تشحيذ و اعتلاء مغز و فکر بشرى و بهره‌مندى از منابع بکر و ناشناخته کرهٴ زمين و درازى عمر انسان گردد و به ترويج هر وسيله‌اى که حيات فکرى و اخلاقى و روحانى نوع انسان را تقويت کند پردازد.

اين است هدف و مقصدى که نوع انسان ناگزير بر اثر نيروهاى وحدت بخش حيات بسويش روان است (صفحات ١٦٥_١٦٧)


يادداشت‌ها‌‌ و‌ مآخذ

  • اين گفتار ماحصل يک سخنرانى است که در اجتماع دوستان بهائى و ميهمانان ايشان در تالار انجمن شهر لوکزامبورک ايراد شد (فوريهٴ ٢٠٠١)

١ _ کسانى که علاقه‌مند به اطّلاع مجمل از نقشه هاى توسعهٴ امر بهائى باشند مى توانند به‌رسالهٴ موجز Eunice Brawn زير عنوان F‌rom Strength to Strength مراجعه‌کنند‌(به‌زبان‌هاى انگليسى و‌فرانسه)

٢ _ رجوع فرمائيد به مجلّهٴ پژوهشنامه شمارهٴ ٧ زير عنوان “بررسى مقدّماتى از چگونگى شکل‌گيرى جامعهٴ بهائى ايران در قرن نوزدهم” صفحات ١ تا ٢٣ (ترجمهٴ حوريوش رحمانى)

٣_آثار حضرت شوقى ربّانى که بعضى از آنها درمجموعه “توقيعات مبارکه” جمع‌آورى شده و در زبان انگليسى عنوانش نظم جهانى بهاءالله است در اين مبحث به تفصيل وارد شده است.

٤مجلّه پيام بهائى . شماره مارس ٢٠٠١ ص ٢٥

٥_ از نظم جهانى بهائى _ منتخباتى از آثار صادره از قلم حضرت ولی امرالله ،‌ترجمه و اقتباس هوشمند فتح اعظم کانادا _ چاپ ١٩٩٠

٦_ بايد متذکر بود که اين عبارات در ١٩٣٦ نوشته شده سالها قبل از آن که امکان مخابرات آنى بوسعت کره زمين از طريق ماهواره ها و کامپيوتر و اينترنيت موجود باشد.

منبع: پژوهشنامه، شمارهٔ ۸