پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

حق عضویت زنان در بیت العدل اعظم بهائیان و اصل برابری حقوق زن و مرد در دیانت بهائی

نگارنده: ژوبین اصلاح پذیر

مقدمه:
چندیست که در برخی سایت ها مشاهده میشود که افرادی شبهاتی را با ارتباط با دیانت بهائی مطرح میکنند که یکی از آنها حق عضویت زنان در بیت العدل اعظم بهائیان می باشد..

منتقدین از این مطلب استفاده کرده و اصل برابری حقوق زن و مرد را، آنگونه که در دیانت بهائی بیان شده است، زیر سوال میبرند. بنابر این ما در اینجا با دو موضوع متفاوت رو در رو می باشیم: حق عضویت زنان در بیت العدل اعظم بهائیان و اصل برابری حقوق زن و مرد در دیانت بهائی. در مقالهٔ زیر سعی شده است که به این دو شبهه جواب داده شود.

در واقع میتوان به اجمال گفت که جواب این شبهات در خود سوال (یا بهتر بگوییم انتقاد) نهفته است. ولی قبل از اینکه این مطلب را بیشتر باز کنیم، نظر به اینکه مطلبی که عنوان شده است به ساختار رهبری جامعه بهائی مربوط می گردد، بنابر این لازم می باشد که قبل از هر توضیحی، این ساختار را بطور بسیار مختصر برای خونندگان گرامی توضیح بدهیم.

۱. ساختار رهبری در جوامع بهائی:
هر جامعهٔ انسانی چه مذهبی چه غیر مذهبی، احتیاج به یک ساختار رهبری دارد که جامعهٔ مورد نظر را مدیریت کند. بهائیان سازمان های رهبری جامعهٔ بهائی را “تشکیلات اداری” می نامند. این تشکیلات اداری سازمان هایی هستند که جوامع بهائی را در تمامی نقاط دنیا، از جوامع بسیار کوچک تا جامعهٔ بین المللی، اداره می کنند.

به طور بسیار ساده می توان تشکیلات اداری بهائی را اینطور توضیح داد:

۱.۱. ابعاد جغرافیائی تشکیلات اداری بهائی: تشکیلات بهائی در ۳ بعد جغرافیائی عمل میکنند: محلی، ملی و جهانی. در بعد محلی (شهر، روستا، …)، بهائیان سازمانی را تشکیل میدهند به نام “محفل محلی بهائیان” آن منطقه. اعضای این محفل که ۹ نفر می باشند، بوسیلهٔ تمامی بهائیان بالغ آن محل برای مدت ۱ سال انتخاب میشوند. این انتخابات بسیار خاص می باشد، چون هیچ بهائی حق نامزد شدن ندارد، و به عبارت دیگر تمامی رای دهندگان، خود، نامزد های بالقوه ای هستند. از طرف دیگر چون نامزدی وجود ندارد، به روند طبیعی، تبلیغات انتخاباتی هم نمی تواند وجود داشته باشد.

بنابر این انتخابات بهائی نه نامزد دارد نه تبلیغات انتخاباتی و در ضمن کاملا محرمانه می باشد. افرادی که انتخاب میشوند، به مدت ۱ سال، جامعه بهائی آن منطقه را اداره میکنند. با اینحال، این اشخاص، در بیرون از جلسات محفل، هیچ گونه مزیت رهبری نسبت به بقیهٔ افراد جامعهٔ بهائی ندارند. افکار و سخنان و نظرات آنان فقط شخصی بوده و هیچ ارزش خاصی ندارد. در خود جلسات محفل، تصمیمات نظر به مشورت گرفته می شود و هیچ کدام از اعضا به بقیهٔ گروه برتری ندارد. تصمیمات بعد از مشورت، به اکثریت آراء گرفته می شود.

در سطح ملی، محافل ملی وجود دارند که جامعهٔ بهائی را در هر کشوری رهبری می کنند. اعضای این سازمان، به تعداد ۹، بوسیلهٔ نمایندگان انتخابی تمامی بهائیان کشور انتخاب میشوند. محافل ملی نیز درست به مانند محافل محلی کار می کنند.

در سطح بین المللی و جهانی بیت العدل اعظم ادارهٔ جامعهٔ جهانی بهائی را به عهده دارد که اعضایش به تعداد ۹ نفر، بوسیلهٔ اعضای تمامی محافل ملی دنیا در یک کنوانسیون بین المللی انتخاب می شوند. دورهٔ بیت العدل اعظم ۵ سال می باشد. نحوهٔ کار بیت العدل اعظم درست به مانند محافل محلی و ملی می باشد. بر خلاف محافل محلی و ملی که اعضایش می توانند از هر دو جنس باشند، اعضای بیت العدل اعظم فقط از آقایان تشکیل شده است.

۱.۲. جهان شمولی تشکیلات بهائی: اگر بخواهیم در مورد جهان شمولی سازمان های رهبری بشریت گرافیکی ترسیم کنیم، این گرافیک دارای ۲ محور خواهد بود، محور X که بعد جغرافیایی را نشان خواهد داد و محورY که بعد اداری (محلی، ملی، بین المللی) را نشان خواهد داد. تشکیلات بهائی در هر ۲ بعد جهان شمول هستند: در بعد جغرافیایی، یعنی اینکه از شرق تا غرب، در تمامی نقاط دنیا، فقط و فقط یک نوع تشکیلات اداری بهائی داریم که این خود در تاریخ ادیان بی سابقه است (X در گرافیک). بعد دوم، جهان شمولی اداری بهائی است (Y در گرافیک) بدان معنا که طرز ادارهٔ کوچکترین مجموعه بهائی (یک روستای چند نفره تحت نظر محفل روحانی آن محل) با طرز ادارهٔ بین المللی بوسیلهٔ بیت العدل اعظم کاملا یکسان میباشد.

۱.۳. مسئلهٔ فردیت: در سیستم رهبری دیانت بهائی، فرد، هیچ مقامی ندارد. هیچ فردی، در هر مقامی باشد، چه از نظر دانش، علم، هوش و ذکاوت، و غیره، هیچ مقامی در سیستم رهبری جامعهٔ بهائی نداشته و ندارد.

بنابر این، دیانت بهائی اولین سیستم رهبری بشریت در طول تاریخ می باشد که “فرد” را از رهبری خلع کرده است و این خود یکی از نکات انقلابی دیانت بهائی می باشد (این نکات بسیار زیاد هستند).

۲. تشکیلات بهائی: حق یا … وظیفه؟
حال به ایراد مذکور بر می گردیم: “چرا زنان حق ندارند عضو بیت العدل اعظم بشوند؟” جواب این است که نه تنها زنان بلکه مردان نیز از چنین حقی بر خوردار نیستند.. عجیب است، نه؟ ولی کاملا همینطور است.

برای روشن شدن این مطلب، مثالی می زنیم. آیا گذراندن دورهٔ سربازی یک حق است یا یک وظیفه؟ مسلم است که در دیدگاه ما ایرانیان، خدمت سربازی یک وظیفه است و نه یک حق. حتی عبارت “سرباز وظیفه” خود گویای این مطلب میشود. ولی فرق وظیفه و حق چه میباشد.

بدون اینکه وارد به بحث های سنگین فلسفی وارد شویم، بطور خلاصه میتوان گفت که ۲ معیار حق را از وظیفه جدا می کند: معیار اول آنکه در مورد وظیفه شخص مزبور مکلف است که آن کار را انجام بدهد، در حالی که در مورد حق، شخص مزبور میتواند اگر خواست آن کار را انجام بدهد یا ندهد. مثلا من وظیفه دارم که پشت چراغ قرمز بایستم ولی من حق دارم که از ماشین شخصی استفاده بکنم یا نکنم. دومین معیار که وظیفه را از حق تمیز میدهد, آن است که معمولا در مورد اول (وظیفه) شخصی که آن را انجام میدهد، هیچ منفعت شخصی شامل او نمیشود، در حالی که شخصی که از حق خود استفاده میکند، انتظار دارد که منفعتی به او تعلق بگیرد (مادی، معنوی، اجتماعی، …).

حال برگردیم به مطلب مقاله، سوال این است: آیا عضو شدن در بیت العدل و حتی عضو شدن در تشکیلات اداری بهائی بطور عموم، حق است یا وظیفه؟

برای جواب دادن به این مطلب، برمیگردیم به ۲ معیار یاد شده: آیا شرکت کردن در تشکیلات بهائی امریست اختیاری یا اینکه یک وظیفه ایست مذهبی؟ جواب ساده است:

شرکت در تشکیلات بهائی امری واجب برای تمامی بهائیان است به عبارت دیگر یک وظیفهٔ دینی است. این فرقی مهم بین دیانت بهائی و دیگر ادیان می باشد. مثلا یک مسلمان مجبور نیست که شیخ یا عالم دینی بشود، این یک حق است که میتواند از آن استفاده بکند یا نکند. در حالی که در دیانت بهائی تمامی بهائیان وظیفه دارند در تشکیلات رهبری جامعه خود، شرکت کنند.

حال سوال دوم: آیا شرکت در تشکیلات اداری، میتواند به سود شخصی بیانجامد؟ که جواب دوباره خیر میباشد.

شرکت کردن در تشکیلات اداری منتهی به هیچ سود شخصی نمیشود. بهائیان نه حقوقی میگیرند، نه از نظر اجتماعی سودی از این خدمت میبرند. در دیانت بهائی نه تنها طبقه روحانیت (خاخام، موبد، کشیش، شیخ، …) حذف شده است، بلکه تمامی مواجبی هم که این طبقه از آن سود میبردند (مادی، معنوی، اجتماعی) نیز لغو شده اند.

بنابرین عضو شدن در تشکیلات بهائی بجز اینکه اشخاص انتخاب شده، مقدار مهمی از وقت خود را در جلسات طولانی صرف کنند، هیچ مزیت دیگری برای آنها ندارد. در ضمن، در وقوع بحران، همان افراد انتخاب شده، بیشتر از هر کس دیگری، مورد هدف دشمنان دیانت بهایی قرار میگیرند: در همین ایران خودمان، بعد از انقلاب اسلامی، تمامی اعضای ۲ محفل ملی، یکی بعد از دیگری، اعدام شدند و هم اکنون نیز ۷ تن از اعضای “یاران” (که جایگزین محفل ملی ایران می بودند و بجای محفل ملی ایران خدمت می کردند)، ۸ سال است که در زندان هستند، فقط به جرم بهائی بودن و خدمت در تشکیلات بهائی. با این همه اوصاف، کاملا معلوم میشود، که شرکت در تشکیلات بهائی صرفا یک وظیفه مذهبی است و نه یک حق.

در واقع برای عضو شدن در بیت العدل اعظم، و نه تنها بیت العدل اعظم، بلکه در تمامی محافل محلی، محافل ملی، لجنات، و غیره…تمامی این سازمان هایی نام برده شده، هیچ “حقی” برای هیچ کسی تعریف نشده است.

ویژگی عضو شدن در تمامی این تشکیلات این است که این عضویت یک “وظیفه” و نه یک “حق” میباشد. به بیانی دیگر، من به عنوان یک بهائی “وظیفه” دارم که در تمامی مراحل و روند های اداری دیانت بهائی شرکت کنم. بنابرین عضو شدن (یا بهتر بگوییم انتخاب شدن) در یکی از این تشکیلات اداری (محفل محلی، محفل ملی، بیت العدل اعظم، و غیره…)، خود یک “وظیفه” است و نه یک حق تعریف شده.

۳. حال بیایید و فرض کنیم که حق خانم ها (انتخاب شدن و عضو شدن در بیت العدل اعظم)، به راستی، پایمال شده است و به این خاطر نمیتوان در دیانت بهائی از تساوی حقوق زن و مرد صحبت کرد.

اگر ما چنان فرضی را بیان کنیم، این مسئله به شنونده القاء میشود که در تمامی امور دیگر، هیچ حقی از مردان (به نفع زنان) در دیانت بهائی سلب نگردیده است. در حالی که اندکی تحقیق نشان میدهد که این چنین نیست.

یک تحقیق بسیار سطحی در دیانت بهائی این را به ما نشان میدهد که در مورد تربیت فرزندان، دختران ارجحیت قاطع به پسران دارند. آیا در این زمینه حق کشی نسبت به پسران – که مردان آیندهٔ اجتماع میباشند- نشده است؟

براستی در عصری که دانش و تحصیلات حرف اول را در تمامی موفقیت ها میزند و نه تن پولادین بمانند اعصار گذشته (ولیکن چاره را امروز زور پهلوانی نیست رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست: سیاوش کسرایی- آرش کمانگیر)، آیا اجحافی بزرگتر از این به “حق” آقایان می شود تصور کرد؟ چگونه است که ایرادگیران در مورد انتخاب نشدن خانم ها- آن هم فقط در یک پست تشکیلات اداری بهائی- که آنهم فقط مربوط به ۹ نفر به طور بالقوه میشود، آیهٔ یأس سر میدهند که حقوق خانم ها در دیانت بهائی پایمال شده است ولی در مورد ارجحیت حق تحصیل که شامل نیمی از جمیعت جهان میشود (حدود ۴ میلیارد خانم) هیچ نمیگویند. و سکوت میکنند؟

در این مقطع میتوانیم نتیجه بگیریم که حقوق انسان ها نسبت به مسولیت آنها تعریف میشوند.. اینکه خانم ها در این مورد (تربیت) حق بیشتری نسبت به آقایان دارند به دلیل ویژگی خاصی نیست بلکه به علت وظیفهٔ مهمی است که طبیعت بر دوش آنها گذاشته: مادر شدن یعنی تبدیل به اولین مربی انسان شدن، همچنان که این مطلب به وضوح در اثار بهائی بیان شده است.

نتیجه: از آنچه که مطرح شد، میتوان نتیجه گرفت اولا هیچ حقی از زنان در عرصهٔ ساختار رهبری جامعه بهائی پایمال نشده است زیرا که این ساختار بخودی خود از تمام ساختار های تاریخ بشریت مجزا میباشد. ثانیا به فرض محال هم که چنین اتفاقی افتاده باشد، این ربطی به اصل برابری حقوق زن و مرد ندارد، زیرا که در مقابل آن حقوق مهم دیگری از مردان گرفته شده و به زنان اهدا شده است. بنابر این، این -به اصطلاح نا برابری- در مقابل نا برابری های دیگری (بسیار عظیمتر) رنگ میبازد و خنثی میگردد..

منظور این مقاله بیشتر از آنکه جواب به شبهات باشد، هدفش این بوده که حس کنجکاوی را در ذهن خوانندهٔ محترم تحریک کرده تا خود او شروع به تحقیق در مورد این دیانت بکند. دیانت بهائی به مانند انقلابی خاموش ولی عظیم، نوع بسیار جدیدی از تفکر و ساختار اجتماعی را به جهانیان، متفکران و سیاست مداران جهان پیشنهاد میکند. این انقلاب فکری و اجتمائی نقطهٔ عطفی در تاریخ بشریت می باشد. من به عنوان یک ایرانی -جدا از بحث اعتقادی که امری کاملا شخصی میباشد- از تمامی هموطنان خود دعوت میکنم که با افکاری باز و پاک از اتهامات بی پایه و اساس دشمنان دیرینهٔ این دیانت، به مطالعهٔ بی غرضانهٔ دیانت بهائی بپردازند.

ژوبین اصلاح پذیر
فارغ التحصیل موسسهٔ علوم سیاسی پاریس، کارشناس ارشد تاریخ ادیان

منبع: مجلهٔ مدارا وابسته به مجموعهٔ بهائی نیوز