2006-12-31
ردیه نویسان علیه دیانت مقدس بهائی 163 سال است كه با فرا فكنی می خواهند تفرقه های بی پایان در امت های اسلامی را به نام بهائیان تمام كنند و علت اصلی تفرقه در اسلام را ادیان بابی و بهائی بدانند!! اماهمان طور كه تا حال ده ها روشنفكر مسلمان از شیعه وسنی علل تفرقه را در خود امت اسلام دانسته اند، شواهد متعددی درآثار بابی و بهائی وجود دارد كه اثبات می كند نه تنها آن دو دین سبب تفرقه در اسلام وامت آن نبوده اند بلكه تعالیمی ارائه فرموده اند كه نه تنها موجب وحت مسلمین است، بلكه علت اصلی ونهایی وحدت اهل عالم از ادیان وعقاید گوناگون می باشد.
آنچه روشنفكران مزبورخاطر نشان كرده اند این است كه از سال 632 میلادی كه روح مقدس حضرت ختمی مرتبت(ص) از این عالم ناسوت به جهان الهی رجوع و عروج نمود- و حتی قبل از آن– چه كسانی در امّت اسلامی تفرقه ایجاد كردند؟ و چه كسانی در طول تاریخ اسلام، تفرقه های سیاسی را نیز به آن تفرقه های دینی ایجاد شده افزودند؟ و در این 28سال ِ پس از انقلاب اسلامی نیز، چه کسانی به دهها فرقه سیاسی – مذهبی ِ اسلامی ِ مزبور ، فِرَق و انشعابات جدید دیگری افزودند؟ و آن كسان چه دینی داشتند؟ و آنان كه دشمنی با فرهنگ اسلامی و امّت اسلامی داشتند چه كسانی بودند و چگونه از این همه تفرقه و فقدان وحدت استفاده كردند؟ چه كسانی هم اكنون به نزاعهای لفظی و عملی سیاسی – مذهبی در امت اسلامی مشغولند و به چه روش و لحنی چنین می كنند كه حتی بزرگترین مسئولین محترم این آب و خاك نیز از ادبیات سوء سیاسی و اخلاق ناپسند متنازعین، ابراز نگرانی آشكار در رسانه ها و مطبوعات می كنند؟! پاسخ ازنفس پرسش ها پیدااست وبررسی بیشتر آن مربوط به خود مسلمانان فرهیخته و منصف ووسیع النظر است.
اما دراینجا چون ردیه نویسان بی انصاف ونامهربان، ناجوانمردانه بهاییان را عامل اصلی تفرقه دانسته اند، به بعضی شواهد ازآثار بهایی دراین خصوص اشاره می نماید وقضاوت را به عهده عزیزان منصف ومهربان هموطن می نهد. حضرت بهاءالله بنیانگزارآسمانی دین بهایی در خصوص حقیقت فوق می فرمایند قَوْلُهُ الْحَكیم:«اگر حزب فرقان فی الحقیقه به آنچه از قلم رحمن نازل شده عمل می نمودند، جمیع مَنْ عَلَی الاَرْض به شرف ایمان فائز می گشتند. اختلاف اعمال سبب اختلاف امر گشت و امر ضعیف شد … شریعت رسول الله روح ما سِواه فداه را به مثابه بحری ملاحظه نما كه از این بحر خلیج های لایتناهی زده اند و این سبب ضعف شریعت الله شده و ما بین عباد ، و تا حین ، نه ملوك و نه مملوك و نه صُعلوك[=فقیر] هیچیك سبب و علت را ندانستند و به آنچه عزّت رفته راجع شود و علم افتاده نصب گردد آگاه نبوده و نیستند… حال سنگ ناله می كند و قلم اعلی[= اشاره به خودشان و قلمشان] نوحه. ملاحظه نما كه چه وارد شد بر شریعتی كه نورش ضیاء عالم و نارش هادی امم، یعنی نار محبتش. طوبی لِلْمُتَفَكِّرینَ وَ طوبی لِلْمُتَفَرِّسینَ وَ طوبی لِلْمُنْصِفینَ».( ادعیه محبوب ،صص377-374). و نیز : امروز فی الحقیقه حزب الهی مُحاط و سایرین محیط مشاهده می شوند چنانچه مشاهده فرموده اید بلاد ِ اسلام را به بهانه های مختلف اخذ نموده اند. وقت آمده که جمیع به کمال نوحه و ندبه و عجز و ابتهال به غنیّ ِ متعال توجه نمایندکه شاید بحرِ رحمت به موج آید و آفتاب ِ فضل اِشراق نماید و ذلت به عزت تبدیل شودو ضعف به قوت . باری آنچه بر امّتِ مرحومه وارد شده و می شود از خود ِ ایشان است به قولِ مَن قالَ: این همه از قامتِ ناسازِِ بی اندام ِ ماست. تفکر در عزت اسلام از قبل نمائید که به چه مقام رسیده بود و حال در ذلّت وارد.اَستَغفِرُاللهَ العَظیمَ عَمّا قُلتُ وَ اَقُولُ . اِنَّهُ یُعِزُّ مَن یَشاءُ وَ یُذِلُّ مَن یَشاءُ یُؤتی و یَمنَعُ ؛ لَهُ الخَلقُ وَ الاَمرُوَ هُوَ القَوّیُّ الغالِبُ المُقتَدِرُ العَلیمُ الحَکیمُ » (مجموعه الواح سمندر ، به خط جناب عندلیب ، صص : 193-192 ). پاسخ به علل مزبور و راه نجات را می توان در آثار موعود امم حضرت بهاءالله جَلَّ اُسمُهُ الاَعْظَم یافت. برای شروع می توان به «رساله مدنیه» از جانشین آن حضرت، یعنی حضرت عبدالبهاء و پیام منیع26 نوامبر 2003 مركز جهانی بهایی ، بیت العدل اعظم، مراجعه نمود.( نیز به مضامین لوح مبارك در « امر و خلق» ج4، صص469-468 توجه شود).
امّادراینجا نمونه ای را كه نه فقط درباره ی ضعف مسلمین، بلكه درباره ی ضعف كلّ ِ ملل شرق در برابر غرب می باشد، از قسمتی از لوح حضرت عبدالبهاء تقدیم می دارد كه درآن به مخاطب آن امر فرموده اند به تولستوی نویسنده روسی درباره ی این وضعیت مطابق لوح توضیح دهد. دراین لوح ملاحظه فرمایید علاوه بر شرح وضعیت مزبور وعلل آن، چگونه راه استقلال و رشد شرق را نیزاشاره می فرمایند. دراینجا همه را قسم می دهد به هر عقیده ای كه دارند كه درآن تفكری عمیق فرمایند، و به خصوص تقاضا آنكه دقت فرمایند درآخر بیان مباركشان كه برعكس آنان كه به نظریه ی تنازع بقاء معتقدند، راه نجات را راهی معنوی می دانند كه شرق وغرب را به وحدت وصلح ومحبت می رساند ونه راهی كه باعث تشدید دور باطل جنگ وجدال می شود.ایشان می فرمایند:«اِنَّ الْغَرْبَ مُنْذُ عِدَّةِ قُرُونٍ قَدْ سَطا عَلی الْشَرْقِ بِرَجْلِه وَ خیلِهِ وَ اِلَی الآنِ مُسْتَمِّرأ وَ سَیجْری الْهُجوُمُ بِجَمیعِ قُوّاتِه مُستَمِرّاً اِلی یومِ الْنُّشوُرِ حَیثُ تَری جُیوشأ عَرَمْرَمَةً تَصوُلُ صَوْلَةَ الْاسُوُدِ مِنْ غاباتِ الغَرْبِ اِلی مَیادینِ الشَّرقِ. مِنها: جَیشٌ مِنَ الْثَّرْوَةِ وَ جَیشٌ مِنْ الصَّنْعَةِ و جَیشٌ مِنَ الْتِّجارَةِ و جَیشٌ مِنَ الْسیاسَةِ وَ جَیشٌ مِنَ الْمَعارِفِ وَ جَیشٌ مَِنَ الْاِكْتِشافاتِ و جُنوُدٌ جَرارَهٌ تَصُولُ مِنَ الْغَرْبْ بَسِلاحٍ قاطِعٍ وَ تَفْتَحُ فُتُوحاتٍ فی كُلِّ جِهاتِ الْشَرقِ وَ مِنْ جُمْلِةِ فُتوُحاتِها الْجَدیدَةِ فی الاَقالیمِ الصّینیة وَ الشَّرقُ لَیسَ لَهُ مُقاوَمَةٌ لِهذِهِ الْجُیوُشِ الصّائِلَةِ وَ الْجُنُودِ الجَرارةِ القاهِرَةِ اَبَدأ. فَالرِّجُلُ الْحَكیمُ یدْرِكُ عَواقِبَ هذا الاَمرِ العَظیمِ و لا یحْتاجُ اِلی دَلیلٍ فی هذا الْسَبیلِ. اِذأ اَیها الَّرجُلُ الْجَلیلُ تَمَعَّنْ فی عَواقِبِ الْاُمورْ. هَلْ تُتُصَوَّرُ الْمُحافَظَةُ لِلشَرقِ مِنْ سَطَواتِ الغَرْبِ فی مُسْتَقْبَلِ الزَّمانِ بِوَسائِلِ التَّدبیرِ والْتَرتیبِ وَ الْتِّعدیلِ وِ لَو كانَ بِكُلِّ اِتقانٍ؟. لا وَ رَبّی الرَّحْمنِ؛ بَل اِنَّ الاُمورَ فی خَطَرٍ عَظیمْ. فَبناءً عَلی ذلك یقْتَضی اَنَّ اَهلَ الشَّرقِ یتَمَعَنّونَ فی اكْتِشافِ وَسائطٍ فِعالَّةٍ یحافِظوُنَ بِها عَلی عِزِّهِمْ وَ شَرَفِهِم واسْتِقلالِهِمْ وَ ذِمارِهِمْ مِنْ الاَیادِی العابِثَةِ مِنَ الغَربِ. فَلا شَكَّ اِنَّ كُلَّ لوَسائَطِ مَعدوُمةٌ وَ الوَسائِلِ مَفْقوُدَهٌ اِلّا القُوَّةَ الاِلهیهِ وَ القُدرَةَ الرَّبّانیةِ وَ السَّطْوَةَ الْمَلَكُوتیةِ وَ الصَّولَةَ اللّاهوُتیةِ. اِنَّما هذه قُوَّةٌ تُقاوِمُ كُلَّ هُجُومٍ وَ تُشَرِّدُ تكُلَّ جُنوُدٍ وَ تُشَتِّتُ شَمْلَ كُلِّ عَنوُدٍ وَ تَهْزِمُ كُلَ جُیوشٍ كَما ُسَبَقَ فی الْقُرونِ الاَولی( در اینجا مثال تاریخی از فتح روحانی حضرت مسیح (ع) می زنند و سپس در ادامه می فرمایند…) فَینْبَغی اِذأ لِاَهلِ الشَّرقِ الآنَ اَنْ یتَمَسَّكُوا بِقُوَّةٍ قاهِرَةٍ الهِیةٍ وَ قُدرَةٍ باهِرَةٍ مَلَكُوتیةٍ حَتی یقاوِمُوا بِها كُلُّ جَیشٍ كَثیفٍ مُهاجِمٍ مِنَ الْغَرب اِلی الشَّرقِ؛ بَلْ یفْتَحوُا بِها تِلْكَ القِلاعَ الحَصینَةَ المُجَهَّزَةَ بِاعْظَمِ اَسْلَحَةٍ قاطِعَةٍ مِنْ مَوادٍ جَهَنَّمیةٍ، وَ سَیفُهُم كَلِمَـة اللهِ وَ سِلاحُهُم السَّلامُ وَ جَیشُهُم مَعْرِفَةُ اللهِ وَ قائِدُهُم التَّقوی وَ ظَهیرُهُمُ المَلاءُ الاَعلی وَ نَصیرُهُم رَبُ السُّمواتِ العُلی وَ زادُهُم التَّوَكُّلُُ عَلَی اللهِ وَ قُوَّتُهُم تأییدٌ مُتتابِعٌ مِنْ شَدیدِ الْقُوی» [= همانا غرب از چند قرن قبل با پیاده و سواره نظامش بزور داخل شرق شد و تا حال ادامه دارد و بزودی هجوم مستمر به جمیع قوایش واقع خواهد شد تا یوم نشور. بطوری كه می بینی لشكرهای عظیم را كه حمله شدید می كنند مانند حمله شیران از جنگل های غرب به میادین شرق . از جمله این لشكرها عبارتند از: ثروت و صنعت و تجارت و سیاست و معارف و اكتشافات، و لشكرهای بزرگ از غرب به سلاح قاطع حمله می كنند و در كل جهاتِ شرق فتوحاتی می نمایند و از جمله فتوحات جدید آن در اقلیم چین است و برای شرق، ابداً مقاومتی در برابر این لشكرهای مهاجم و جنود عظیم و قاهر وجود ندارد. پس مرد حكیم عواقب این امر عظیم را می فهمد و به دلیلی در این راه نیازی ندارد. لذا ای رجل جلیل [=تولستوی] در عواقب امور موشكافی كن. آیا برای محافظه شرق در آینده از سلطه غرب، وسایل تدبیر و ترتیب و تعدیل ولو به كمال اتقان باشد، تصور می شود؟ نه قسم به پروردگارم! بلكه امور در خطر عظیم است. پس بنابراین بر اهل شرق است كه موشكافی كنند در اكتشاف وسائط كارآیی كه به آن عزت و شرف و استقلال و آبرویشان را از ایادی بازیچه گر غرب محافظت نمایند. پس شكی نیست كه كل وسائط معدوم و كل وسائل مفقود است مگر قوه الهی و قدرت ربانی و سطوت ملكوتی و غلبه لاهوتی.
همانا این قوه مقاومت هر هجوم می كند و همه لشكرها را فرار می دهد و اجتماع و اتحاد هر ستیزه گر را پراكنده می سازد و كل لشكرها را شكست می دهد، چنانكه در قرون اول گذشت… پس شایسته است الان برای شرقی ها كه به این قوه غالبه الهیه و قدرت خیره كننده ملكوتی چنگ زنند تا به آن هر لشكر متراكم مهاجم از غرب به شرق را مقاومت كنند، بلكه به آن [ قوه الهی] آن دژهای محكم مجهز به بزرگترین اسلحه قاطع مواد جهنمی و آتش زا را فتح نمایند. پس شمشیرشان كلمة الله، سلاحشان صلح و سلام ، لشكرشان معرفت خدا و سردارشان تقوی و پشتیبانشان ملاء اعلی و یاورشان پروردگار آسمانهای بلند مرتبه و توشه شان توكل بر خدا و قوه شان تأیید و كمك متتابع از شدید القوی است].(كواكب الدریه،ج 2،صص 68_67).به این ترتیب دراین لوح وده ها لوح دیگر قوّه ی كلام الهی را كه در این زمان به وسیله ی حضرت بهاءالله آشكار شده راه حل مشكلات هم غرب وهم شرق می فرمایند.به همین خاطر بود كه تولستوی نیز منصفانه دریكی از چندین اظهار نظر های مشابهش چنین نوشت، تعلیمات بهایی روح این عصر وبه مقتضای نیاز بشر پدیدآمده است…باید تعالیم واحكام بهایی را در جهان تنفیذ نمود ووحدت حقیقی را كه اساس این دیانت است نشر داد. (كتاب ایران آینده،از جمشید فناییان،ص208).
از نكات مهمی كه هموطنان عزیز باید بدانند و به واسطه آن به دسیسه های ردیه نویسان علیه دین بهایی امثال آقای شهبازی كه امر بابی و بهایی راعامل اصلی قاچاق تریاک ذكر می كنند ( مقاله مندرج در « جام جم» شماره 931، مورخ 16 مرداد 1382)آگاه گردند، هشدارهای حضرت عبدالبهاء است از آن قبیل كه در لوح مبارك مندرج درفوق ملاحظه می فرمایید. موردی را كه درباره چین در لوح مبارك فرموده اند در لوحی دیگر توضیح داده اند. قسمتی از آن لوح نیز در ذیل تقدیم می گردد تاخود شما عزیزان قضاوت فرمایید. قَوْلُهُ الْعَزیز:«… در مسأله حشیش، فقره مرقوم بود كه بعضی از نفوس ایرانیان به شرش گرفتار. سبحان الله این از جمیع مُسكِرات بدتر و حرمتش مُصَرَّح … اما افیون و زقّوم ِكثیف و حشیشِ خبیث، عقل را زائل و نفس را خامد و روح را جامد و تن را ناهل [= خشكیده و پژمرده و تشنه] و انسان را به كلی خائب و خاسر نماید با وجود این چگونه جسارت نمایند. ملاحظه نمایید كه اهالی هند و چین چون به شرب دخان این گیاه سجّین معتادند چگونه مخمود و مبهوت و منكوب و مذلول[=خوار] و مرذولند[= پست] . هزار نفر مقاومت یك نفر نتواند. هشتصد كُرور نفوس از اهل چین مقابلی با چند فوج از فرنگ ننمود زیرا جبن و خوف و هراس در طینتشان به سبب شُربِ دخانِ افیون مُخمّر گشته. سبحان الله چرا دیگران عبرت نگیرند. از قرار معلوم این فعل مشئوم [= نا مبارك] به مرز و بوم ایران نیز سرایت كرده اَعاذَنا اللهُ وَ اِیاكُمْ مِنْ هذا الْحَرامِ الْقَبیحِ وَالْدُّخانِ الْكَثیفِ وَ زَقُّومِ الجَحیمِ كَما قالَ اللهُ تَبارَكَ وَ تَعالی: یغلی فِی الْبُطُونِ كَغَلْی الْحَمیمِ.» [= خدا ما و شما را از این حرام قبیح و دخان كثیف و زَقّومِ جهنم پناه دهد و حفظ كند . چنانكه خداوند تبارك و تعالی فرمود: می جوشد در شكمها چون جوشیدن آب گرم( سوره دخان قرآن مجید آیات 46-45)] ( گنجینه حدود و احكام،صص: 438-437). آری درست می خوانید و چشمانتان درست می بیند! این سخنان فرزندی از ایران است كه چندین دهه است ردیه نویسان او را ضدّ ایرانی وعامل تفرقه بین مسلمانان معرفی كرده اند!!
منبع: سایت نقطه نظر