پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

معيارودليل حقا نيت يك پيامبر را خدا تعيين مي كند يا خلق خدا؟

2007-02-16

در مقاله ای تحت عنوان سردر گمی در تبیین مقام رهبری نوشته شده به تاریخ 19 آذر 85 ، سردبیر یكی از سایتها كه ادعای تحقیق در امربهائی را دارد، می نویسد:«دلیل حقانیت این دین( بابی وبهایی) چیست؟ شما می فرمایید ما كشته دادیم حق ما را خورده اند و از این قبیل. داستان ارتباط ماست و دروازه را كه شنیده اید هر دو به هم مربوط است زیرا ماست را می بندند و دروازه را هم می بندند.»

از مطالب نوشته شده به نظر می رسد نویسنده متدین به دین اسلام و مذهب شیعه است اما این گفته نشان می دهد كه سردبیر سایت مذكور و نویسنده مقاله كاملا بی اطلاع از قران و آیات آن می باشد حتی از دلیل حقانیت پیامبران آگاه نیست، با این همه چگونه ادعای تحقیق در ادیان دیگر را دارد و با كدام معیار حقا یت آنان را زیر سوال می برد؟!‌! زیرا اگر آیات قران را كه به آن معتقد است مطالعه نموده بود می دانست كه خداوند در قران، سوره بقره آیه 89 معیار حقانیت یك گفته و ادعا وراه تشخیص صداقت گوینده آن را در تمنای موت و شهادت می داند چنانچه می فرمایند: «قل ان كانت لكم الدار الاخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقین»
بگو اگر ادعا می كنند كه سرای آخرت نزد خداوند تنها برای شماست نه برای مردم دیگر، پس تمنای موت كنید اگر راست می گویید.
سپس می فرمایند:«ولن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم والله علیم بالظالمین و لتجدنهم احرص الناس علی حیوة»
و هرگز تمنا نمی كنند مرگ را ابدا به سبب كارهایی كه از پیش انجام دادند و خداوند آگاه است به حال ظالمین و آنان را مسلما آزمندترین مردم نسبت به زندگی خواهی یافت.
بنابر این از جانب خداوند و حضرت محمد ( ص) بزرگترین معیارتشخیص صداقت درگفته های یك فرد آن است كه آن فرد آیا حاضر است به خاطر گفته های خود و اعتقاد خود، زندگی خود را فدا نماید و مرگ را استقبال نماید؟ و بنا بر این آیه قران اگر فردی چنین كرد بدانید حق بوده و صادق است زیرا دروغگویان و كاذبین به تاكید قران هرگز چنین تمنایی را نخواهند كرد و نسبت به زندگی و زنده ماندن بسیار حریص اند زیرا می دانند به خاطر ظلمی كه كرده اند در آن دنیا چه در انتظارشان است .
آری پیروان دیانت بابی و بهایی با خون خود حقانیت اعتقاد و گفته های خود را به اثبات رسا ندند. وتاریخ گواه این مطلب است چنانچه كاپیتان فون گویمن كه در دوران ظهور دیانت بابی در خدمت حكومت ایران بود و شاهد فجایع وارده بر بابیان درخاطرات خود كه در جریده ( سولد اتن فرند) یعنی دوست سربازدرج گردید می نویسد : دوست عزیز آنان كه مدعی احساسات و عواطف رقیقه اند بیایند و با من در مشاهده این صحنه های دلخراش شریك شوند و ملاحظه نمایند كه چگونه نفوس بی گناه با هیاكل آغشته به خون كه از شدت ضربات، مجروح و متلاشی گشته، در حالی كه سینه و شانه آنها را شكافته و در شكافها فتیله سوزان قرار داده بودند در كوچه و بازار عبور می دادند و با این وصف از شخص بابی صدای ضجه و زاری یا شكوه و بی قراری بلند نمی شد بلكه به كمال استقامت تحمل هر مشقت می نمودند تا آنجا كه دیگر جسم نحیف طاقت همقدمی و همراهی با روح لطیف را از دست می داد.
ارنست رنان دانشمند فرانسوی در كتاب خود موسوم به حواریون می نویسد: هزاران نفس با شوق و شعف بی پایان در سبیل حضرت باب به جانفشانی پرداختند . آن روز كه كشتار عظیم بابیان در طهران تحقق یافت روزی است كه شاید چشم عالم شبه و نظیر آن را ندیده باشد.
و نیز لرد كروزن در خاطرات خود می نویسد : در صفحات تاریخ بابی كه به خون شهدای آن رنگین شده داستانهای شگفت انگیزی از مراتب خلوص و جانبازی این طایفه موجود است كه مایه جلوه و عظمت آن می باشد . بدیهی است تعالیمی چنین روح فداكاری و انقطاع در پیروان خویش بر انگیزد و بدین پایه از ثات و علو همت مبعوث نماید از هر جهت عظیم و شایان تقدیر است…
حال باید بار دیگر این سوال را مطرح كرد: آیا طلب موت و شهادت را به عنوان معیار و دلیل حقانیت و صدق اعای یك گفته ، بهائیان معین نموده اند یا خداوند در قران تعین فرموده است ؟ و آیا توهینی از این بالاتر به خدا و قران می توان تصور نمود كه فردی تناسب معیار شهادت و صدق ادعارا كه در قران و توسط خداوند تعیین گردیده ، با ماست و دروازه مقایسه و به تمسخر گیرد و با وجود این ادعای محقق بودن هم داشته باشد؟ لطفا شما قضاوت كنید.


منبع: سایت نقطه نظر