2006-12-31
بيش ازيك قرن و نيم است كه طبقهٔ خاصی ازعلمای دينی و بعضی نويسندگان درمخالفت با دين جديد بهائی مطالب مختلف مي گويند و مي نويسند. قلم هاي ايشان باعث ريخته شدن خون بيش ازبيست هزار نفر پيروان آ ئين جديد، كه بيش از دويست نفر از آنها در28 سال اخير شهيد شدند، گرديده است و اشكال مختلف مخالفت هنوز نيز ادامه دارد!
جهانيان و علي الخصوص هموطنان عزيز ايراني درسراسر دنيا بايد تفكر نمايند كه اگر آيين جديد باطل است و از بين رفتني ، چرا عليرغم اين همه تكفير و لعن و حبس و قتل و كشتار و محروميت هاي گوناگون از بين نرفته كه هيچ بلكه بر رشد آن نيز افزوده شده است؟! و نيز بايد با وجدان هايي آزاد، از آن نويسندگان بپرسند كه چرا 163 سال مداوم عليه آن، دروغ و افترا نوشته و هنوز نيز مي نويسند و مي كشند و محروم مي كنند!! از همه مهم تر بايد اكثريت ملت عزيز ايران كه دوست و همسايه و همكار و شريك غم و شادي بهاييان بوده و هستند، از اقليتي كه وجدان و روح وسيع ايراني و رحمت محمّدي را فراموش نموده اند و به تنگ نظري و دشمني انس گرفته اند، بپرسند كه ديگر چرا دراين 28 سال اخيركه قدرت ظاهره نيز بيش ازپيش دارند، به آزار و اذيت بهاييان مي پردازند و به دروغ ها و افترا ها و تهمت هاي قديم و جديد ادامه مي دهند!؟ آيا همين حقايق واقعه دليل بر حقانيّت آيين جديد نيست!؟ آيا ادامهٔ شديدتر از قبل مخالفت هاي بي رحمانه گوياي اين نيست كه اينان نمي خواهند ملت عزيز ايران از حقيقت و واقعيت آيين بهائی آگاهي كامل حاصل كنند؟!
مثلاً درحالي كه اقدامات 25 ساله ي ضدّ بهائی امثال انجمن حجتيّه، در اول انقلاب توسط انقلابيون اسلامي ، پوچ و بي اثر ارزيابي مي گردد، و يكي از سران درمقايسه بانتايج تلاش هاي حجتيّه مدعي مي گرددكه انقلاب اسلامي درهمان اوايل ازطريق حبس وقتل وانواع محروميّت هاي اجتماعي، چنان بهاييان را نابود ساخته كه نفس نمي توانند بكشند و لزومي به اقدامات حجتيّه نيست، پس چرا دوباره بساط رديّه نويسي بيش ازقبل گسترده مي گردد وخود مسؤولين امور نيز باتمام قوا در اين راستا قيام مي كنند و درهمه ي رسانه ها اعمّ از مطبوعات و راديو و تلويزيون و اينترنت و حتّي ازطريق ارسال پيام هاي كوتاه تهديد آميز(sms ) عليه آيين جديد وبهاييان دروغ مي گويند !؟ چرا آقاي عبدالله شهبازي و دوستان ِايشان دربرنامه هاي تلويزيوني مربوط به “تاريخ معاصر ايران” و جاعلين كتاب هاي ردّيه به نام خانم مهناز رئوفي ونويسندگان روزنامهٔ كيهان ودست اندركاران سايت ضد بهائی ” رهپويان وصال…” وآنانكه به روشي سازمان يافته كتب ونامه هاي رديّه راباپست سفارشي براي بهاييان سراسر ايران مي فرستند، يكي پس از ديگري وارد ميدان بي دروپيكر مبارزهٔ ناجوانمردانه عليه بهاييان مي شوند وفي الحقيقه به بمباران اطلاعات غلط و تهمت ها واكاذيب تكراري برضدايشان مشغول مي گردند؟! آيا اين همه اقدامات كافي نبوده كه درچندماه اخير نيز اقدامات جديد ديگري، ازجمله داير كردن چندسايت اينترنتي جديد ضدبهائی، صورت گرفته است؟! چه دليل ديگري، جزاستيصال غيرمنصفين نامهربان، براي اين امر مي توان تصور نمود؟!( البته هميشه علاوه برعلت مزبور، وجه المصالحه قراردادن بهاييان نيز_ همانند ساير اقليّت هاي مظلوم ديني و غير ديني درطول تاريخ_ براي منحرف كردن افكار عمومي از واقعيّات تلخ جاري در يك جامعه، ازعلل چنين اقداماتي بوده است.) .
از اقدامات جالب در اين راستا كه واقعا ً حيرت انگيز است، تأسيس دو سايت جديد و مجهّز “بهايي پژوهي” و”بهاييزم ايران” مي باشد! صرف نظر از دومي به خاطر ظاهر و باطن ِ تكراري ِآن ، مايلم تا آنجا كه لازم است، مطالبي راجع به اولي را تقديم هموطنان عزيزم نمايم، چه كه سايت مزبور عليرغم باطن تكراري و ظاهر مجهّز و پرمدّعاي آن، مدّعي است كه ظاهر و باطنش كاملأ بديع وجديد ودرطول تاريخ 163سالهٔ رديه نويسي عليه دين بهائی ، بي نظير وبي همتاست!! يكي ازادعاهاي آن اين است كه روش بديع آن بهاييان را غافلگير كرده وآنان احساس مي كنند بايد ازكتب خود آگاه شوند و چون غافلگير شده اند اين كار برايشان دشوار است؛ ودراوج خودشيفتگي حتّي مدعي مي شودكه بعضي كتب سايت “بهايي پژوهي” را خود بهاييان نيز ندارند!! سبحان الله! درحالي كه درصفحه ي اصلي سايت، فهرستي ناقص ازدرصد بسيار كمي از كتب بهايي را كه به دست آورده اند، ارائه ميدهد، دراينجا مدعي مي شود كتبي را دراختيار دارد كه خود بهاييان هم آن راندارند!! ادامه ي بعضي ادعاهاي آنچناني عينأ به قلم سردبيرسايت چنين است:” با لطف وعنایت الهی،”بهایی پژوهی “وارد پنجمین ماه تاسیس خودشد. نیم نگاهی به بعضی دستاوردها در چهار ماهی که گذشت:
1-آغاز نخستین پایگاه گسترده بهایی پژوهی در جهان مجازی به زبان فارسی
2-ارائه ده ها مقاله علمی ومستند در شناخت رهبران، آموزه ها و تشکیلات بهایی
3-ارائه تجربه گفتگوی آزاد ودوسویه کاربران و پژوهشگران در طول شبانه روز
4-گشایش سی اتاق گفتگو در طول اینمدت با بیش از هزار صفحه گفتگو
5-حضور بهائیان مخالف بیت العدل بدلی (طرفدار بیت العدل جنینی)و ارائه نظرات آنها
6-ارائه نخستین تجربه مناظره های مکتوب بابهائیان در فضای پژوهشی و مستند
7-ارائه الگوی واقعی گفتگوهای بین الادیان توسط نهاد های مردمی
8-استقبال و حمایت پژوهشگران داخل و خارج کشور با ارسال کامنت وایمیل و مقاله
9-انعکاس گسترده فعالیت سایت در تشکیلات بهایی و شروع اقداماتایذائی آنها
10-لینک دادن ده ها سایت و پایگاه علمی به این سایت بطور خود جوش ومردمی
و توفیق از خداست… شنبه، ۲۰ آبان ۱۳۸۵” .
در ادعاهاي فوق و ديگر قسمت هاي سايت، اين دوستان نامهربان و دير آشناي ما دائمأ اشاره به روش علمي و منطقي و بي طرفانهٔ خود كرده، مدعي هستند تمام مطالبشان مستند ومبتني برآثاروكتب خود بهاييان است. حال آنكه بنده دربررسي مقالات ومطالب اشاره شده درفوق ملاحظه نمودم منابع اصلي آنها آثاربهايي نيست، بلكه تمامأ رديه هاي متنوعي است كه درطول بيش از يك قرن ونيم نوشته شده است. با يك حساب سرانگشتي ملاحظه مي شودكه سايت” بهايي پژوهي” درحقيقت “سخنگو ومجمع مخالفين دين بهايي” است تا” بهايي پژوهي”، وارائه ي ليست كتب بهايي ونقل قول هاي گزينشي از بعضي صفحات كتب مزبور نيز، جزبراي پنهان كردن حقيقت فوق ومستورداشتن عنادودشمني ديرينه ي دست اندركاران سايت با دين بهايي، وبه تأ خيرانداختن آگاهي هموطنان عزيزازحقيقت تعاليم بهايي وپتانسيل عظيم وخدايي آن براي رفع اختلافات ودشمني هاي ويرانگرجهاني ، نيست! اگرچه دست اندركاران اين سايت خيلي سعي دارند خودشان رامانند دوستانشان درروزنامه ي كيهان ويا درسايت”رهپويان وصال…”و جاعلين رديه هاي مهنازخانم رئوفي وامثال ايشان،فحّاش ومتعصّب نشان ندهند، وروش خودرا با لنّسبه به آنها علمي وبي طرفانه جلوه دهند، ولي نيّات وسوگيري آشكار ايشان به نفع هرچه مخالف بهايي است، ازهردين ومذهب وفرقه،نشان دهنده ي اين است كه مأ موريتِ داده شده به سايت اين است كه به هرقيمتي كه شده حقانيّت ونفوذ وتأ ثيرات آشكار ورشد دائم التّزايد دين وجامعه ي بهايي را خدشه دارسازد، ولو اين كه دراين راستا مجبور شود طبق قاعده ي غيرانساني ومكارانه وضدخدايي ” هدف وسيله را توجيه ميكند “، ازامثال ازل وميسن ريمي كه ازبي وفايان وپيمان شكنان ِدين بهايي هستند، وخود دست اندركاران سايت ازايشان نيز متنفّرند، طرفداري كندوبراي ايشان دلسوزي هم بنمايد، وطبق پيش بيني ِحضرت عبدالبهاء به تدريج باهمه ي مخالفين قديم وجديد بهايي نيزبراي نابودي جامعه ي بهايي سازش وهمكاري كند!! آري منطقأ نيزچنين بايدباشد،چه كه گفته اند” الغَريقُ َيَتشبَّثُ ِبكُلِّ حَشيش”ٍ، وبسيار طبيعي است كه نوك حمله ي ايشان بايد به سمت دين جديدوجامعه ي جهاني هفت مليوني ومركزيت آن يعني” بيت العدل اعظم” ، باشد كه بالنّسبه به آنانكه موردعنايت وحمايت ودلسوزي سايت قرار گرفته اند، زنده وداراي قواي شديد معنوي ِحياتبخش ونبّاض ومؤثّروپويا مي باشد ودربين دول وملل عالم وسازمان هاي بين المللي ونيز سازمان هاي غيردولتي حائزچنان احترام وداراي چنان مرتبه وشخصيت حقوقي اي است كه ازآن با آغوش باز براي رفع انواع مشكلات محلي وملي وبين المللي جامعه ي بشري استقبال مي شود.
دراين موردبهتر ومنصفانه تراست كه مسؤولين سايت مزبور فقط نظرات دشمنان بهايي را ارائه ندهند، بلكه نظرات نفوس بيشماري ازسراسر عالم وازهرعقيده ونژادودين وملت رانيز كه به ستايش ازاين دين جديدآسماني پرداخته اندوبعضأ آن را تنها راه نجات جهانيان مي دانند،ارائه فرمايند،”تا نگويي كه اسيران ِ كمند ِ تو كمند”!! فقط درچنين حالتي است كه ادعاي ايشان موردقبول جهانيان قرار مي گيرد وكل شهادت خواهند داد كه “بهايي پژوهي” ، “حقيقت پژوهي” است و نه “حقيقت ستيزي”.
اي كاش سردبير محترم ضمن برشمردن دستاوردهاي چهارماهه ي فوق الذّ كر سايت، توضيح مي دادند كه منظورشان ازبند شماره ي 9 مزبورچيست كه نوشته اند ازجمله دستاوردها،”انعكاس گسترده ي فعاليت سايت درتشكيلات بهايي وشروع اقدامات ايذايي آنها ” مي باشد! كدام تشكيلات؟ آيا تشكيلات وجامعه ي بهاييان شديدأ تحت نظرومظلوم ايران مدّ ِ نظراست يا بهاييان سراسرعالم؟! اي كاش آنهاكه به بهانه ي دفاع از اسلام وكشور مقدس ايران ،ولي درحقيقت به خاطراهدافي ديگر، بربهاييان ودگرانديشان ستم ها واذيت ها مي كنند، ودرعين حال خود راازبرگ گل نازك تروموردايذا مي دانند، رابطه ي مستقيم “ايمان با حيا” را دركتاب اصول كافي مي خواندند تا چنين نگويند!!امّا هرچه باشد خدا نكند كه بهاييان شما را اذيّت كنند واحساسات وعواطف وروح تشنه ي حقيقت جوي شما را جريحه دارنمايند !!” لا له ساغرگيرونرگس مست وبرمن نام فسق / داوري دارم خدارا من كه را داور كنم؟!” راستش رابخواهيد سايتِ آن عزيزان مرا به ياد چند دهه پيش انداخت كه با چندين نفر ازدست پروردگان مرحوم شيخ محمود حلبي رئيس فقيد انجمن حجتيه مراوده داشتيم وآنان نيزچون شما با آموزش هاي منظمي كه ديده بودند سعي مي كردند بحث را به جايي بكشانند كه دلشان مي خواست وبه ايشان ديكته شده بود.حالا هم وقتي به جاهاي مختلف سايت شما سرزدم، شمارا خيلي شبيه به آنها يافتم! راستي ! آيا شما همان ها نيستيد كه مجبورأ با كساني كه سال ها اقدامات ضدّ ِ بهايي شما را بي حاصل مي دانستند، سازش نموده، قرارداد بسته ايد تا شايد به اتّفاق درعالم خيال ، توهّم نماييد كه طومارامربهايي را درهم خواهيد پيچيد؟! آيا مي دانيد كه دست هاي شما نيز به خون بيش از دويست شهيد بهايي بيست وهشت سال اخير آغشته است؟! بعضي ازاين شهداي مظلوم همانهايي بودند كه شما با آنها مراوده داشتيد وخود را به حيله ومكر دوست آنها وانمود مي كرديد! آيا علاوه بر شهادت همكيشانتان به بي ثمربودن اقدامات وبي اثر بودن بحث ها وجدل هايتان، خون آن شهداي بهايي دليل محكم تري بربيهوده بودن مخالفت با دين الهي نيست؟! آيا منظور ِ كاربربا نام Alireza11 شما هستيد كه درقسمت “نقد ها ونظرها” درسايت بهايي ِNewnegah ، به تاريخ 22 آبان ،درست دوروزبعدازاعلان دستاوردهايتان درسايت “بهايي پژوهي”، چنين مي نويسد: ” سلام! يكي نيست بگه اگه شما يك بار به هر دليلي ( كه دليلش كاملأ اعتقادي واصولي بوده ) از انجمني ها شكست خورديد وحال هم انجمن نفوذش بسيار زياد شده پس چرا دو باره آمده ايد به سمت ايران …يكي نيست بگه شما تو اين چند سال كجا بوديد كه حالا سروكلتون پيدا شده. هشدار بدهم كه سحر نزديك است . فعاليت انجمن تا چندين ماه ديگر به كمك حوزه علميه رونق گرفته وبهاييان بي همه چيزوبي اعتقاد وبي هويت را مفتضح خواهد كرد.grin : با تشكر”. البته درسايت شما اشاره شده بود، بهايي هاي داخل ايران مي ترسند دربحث هاي سايت شركت كنند ، وبلا فاصله هم توضيح داده بود كه ترس ندارد چون توي اينترنت مي شود صدها اسم و آدرس داد وشناسايي هم نشد،امّا اينجا هم بنده متوجّه منظورتان ازترس بهاييان ايران نشدم ! اگر منظوراين است كه به قول عليرضا11، ازمفتضح شدن مي ترسند ، كه چنانچه دربالا ذكرشد،چنين نيست ، واگرهم منظورترس ازشناخته شد ن ومجازات شدن به خاطر بيان حقايق وآشكارنمودن ديانت بهايي براي هموطنان بهتر ازجان است، كه استقامت بيست وهشت سال دربرابر سيل وطوفان بلاياي مستمر ،گواه شجاعت بهاييان است. آري سري كه درراه محبت وسعادت هموطنان عزيزدرميدان حقيقت برزمين نيا فتد،” بار گرانيست كشيد ن به دوش”. “تو مكن تهديدم از كشتن كه من/ تشنه ي زارم به خون خويشتن !”(واگربه قول سردبيرعزيز بنده نيزبراي خود اسم مستعاردرپاي اين نوشته نهاده ام ،به خاطرتوصيه ي فوق ازايشان ، ونيزبه خاطر اين است كه علاقه مندم شما رابه يكي از آرزوهايتان برسانم كه مثل قبل ازانقلاب شديدأطالب جذب بهاييان وارشاد آنان به صراط مستقيم الهي هستيد! آخردرگشتي كه درسايتتان زدم ملاحظه نمودم كه مي خواهيد احدي ازورودي هاي سايتتان را ازدست ندهيد،وبنده مايل نيستم آنان كه علي رغم آمارهاي 28 ساله شان ازبهاييان، هنوز هم به دنبال جمع آوري آمارهاي تمام نشدنيشان وشناسايي سيستماتيك بهاييان هستند،مراازشمابگيرندوبه اين واسطه خداي ناكرده بنده نيز دلخوشيتان راازشما بگيرم.
اگرچه درغيراين صورت هم ازفيض ديدارحضوري شما مانند قبل وبعد از انقلاب محروم نخواهم بود!! “گرتيغ بارد دركوی آن ماه/ گردن نهاديم الحكم للّه”) .
دوستتان دارم! مي دانيد كه بارها عليرغم بي مهريتان، وبا آن كه بعضي ازشما مرا نجس دانستيد وحتّي مايل به دست دادن واحوال پرسي نيز نبوديد، رويتان را بوسيده ام، وحال نيزازخدا برايتان خير مي خواهم، واگراين سطور را برايتان نوشتم وپاره اي حقايق را عرض نمودم به خاطر اين بود كه شايد بيش از اين، امر بر شما مشتبه نشود وافتراات وتهمت هاي خود را كه مزمن هم شده حقيقت نپنداريد واذهان انسان هاي بي غرض ومهربان را آلوده نسازيد، وحتي بالا تر از آن،با تقوائي كه دراسلام عزيزوقران مجيد ونهج البلاغه ي مولاي متقيان وصف شده ، به موعود محبوبي كه بيش از هزار سال براي ظهورش تعجيل وگريه مي كرديد، ايمان آوريد! خود شما امثال چنين متّقيني را كه اول درنهايت دشمني با امر بهايي بودند وبعدأ به آن ايمان آوردند، وحتي درراه اثبات حقانيّتش جان نثار جانان نمودند، مي شناسيد! شما خوب مي دانيد كه خدا همه را مي بيند وبه آشكار و نهان قلب ها آگاه است. پس آيا وقت آن نرسيده است كه قلوب دربرابرظهور جديد او خاضع گردد؟! شما وامثال شما، ونيزبنده وامثال بنده ،هرچه بگوييم وبنويسيم، هيچ خدشه اي به اصل حقيقت وحقانيت ديانت بهايي وارد نمي شود؛ آنچه مهم است اين است كه افترا ودروغ وتهمت وريا به كار نبريم تا اينكه اگركمكي به كشف حقيقت نمي كنيم، لا اقل سدّ ِ راه آن نيز نشويم. به اميد وحدت نوع بشر.
منبع: سایت نقطه نظر