2007-02-04
وقتی عنوان سایت بهائی پژوهی به گوش میخورد این امید زنده میشود كه بالاخره بعد از سالهای سال تهمت و افترای فراوان كه در نهایت بیانصافی در كشور ایران به دیانت بهائی وارد شده است افرادی پیدا شدهاند كه به جای گوش سپردن به اتهامات وارده از طرف دشمنان، طالب تحقیق در مورد دیانت بهائیاند. كلمهء پژوهش و research كه در عنوان این سایت دیده میشود بسیار امیدبخش است چون نشان از حقیقت جویی و انصاف دارد. اما متأسفانه با ورود به این سایت همهء امیدها برباد میرود و میبینیم كه تحت عنوان پژوهش همچنان بازار تهمت و افترا و بیانصافی گرم است.
در اینجا به یكی از مقالات مندرج در این سایت، تحت عنوان وحدت عالم انسانی و اهانت به سیاهان افریقا میپردازیم كه در تاریخ 8 آذر 1385 توسط سردبیر محترم این سایت نوشته شده است. علت انتخاب این مقاله آن است كه منصفانهترین مقالهء این سایت (به نظر نگارنده) است، زیرا به جای اینكه به دروغهای عجیب و غریب متوسل شود به یكی از بیانات حضرت عبدالبهاء استناد میكند كه بیان موثقی است. اما ببینیم از این بیان چگونه استفاده شده است.
هدف این مقاله آن است كه نشان دهد دیانت بهائی علیرغم این كه هدف خود را وحدت عالم انسانی اعلام میكند، دیدگاهی نژادپرستانه دارد. قسمت اعظم مقاله به اثبات این مطلب میپردازد كه دیانت مقدس اسلام مخالف نژادپرستی است و این حقیقتی است كه بهائیان نه تنها با آن هیچ مخالفتی ندارند، بلكه تأییدی است برای اعتقاد ایشان به این تعلیم اساسی دیانت بهائی كه اساس ادیان الهی یكی است. اما باید دید هدف سردبیر محترم از ذكر این موضوع چیست؟ غیر از آن است كه میخواهند با این كار برتری دیانت اسلام را بر دیانت بهائی ثابت كنند و با مقایسهء آیات مباركهء قرآن مجید با بیان حضرت عبدالبهاء، دیانت بهائی را به خیال خود تحقیر نمایند؟ بنابراین از همان ابتدا كار خود را با یك پیشداوری آغاز كردهاند و پیشداوری هم كه در پژوهش منصفانه جایی ندارد.
سپس قبل از آن كه بیان حضرت عبدالبها را كه هدف نقد آن را دارند ذكر كنند نیت ایشان را از این بیان «خودشیرینی یا هر هدف دیگری كه داشته» بیان مینمایند. این عبارت خودش نشاندهندهء غرضورزی ایشان است، چون چه دلیلی برای ذكر آن میتوان تصور كرد جز این كه قصد تحقیر و توهین به ایشان را دارند؟
بالاخره در خطوط آخر مقاله به اصل بیانی كه مورد اعتراض سردبیر محترم است میرسیم: مثلا چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند آنان متمدن و با هوش و فرهنگ و حتی در این سفر در مجامع و مدارس و کنائس سیاهان در واشنگتن صحبت های مفصل شد، مانند هوشمندان اروپ به تمام نکته ها پی می برند.
به گفتهء سردبیر محترم این بیان نشانهء نژادپرستی حضرت عبدالبهاء است واینكه ایشان سیاهپوستان را «گاوهایی در صورت انسان» میدانند.
هدف نگارنده در این مقاله بررسی این اعتراض است، چون صرف نظر از جانبداری و عدم بیطرفی كه در سراسر مقالهء مورد بحث موج میزند، به هرحال این اعتراضی است كه هر فرد منصفی هم، اگر اطلاعات كافی دربارهء دیانت بهائی نداشته باشد، شاید مطرح نماید. در پاسخ به این اعتراض سه نكته به نظر نگارنده میرسد كه مطرح میگردد، به این امید كه مورد نقد ارباب انصاف قرار گیرد:
1- این بیان حضرت عبدالبهاء را شاید كسی بتواند توهینی به سیاهپوستان افریقا بداند، اما آن را نشانهء نژادپرستی دانستن ممكن نیست، زیرا اگر بحث نژادپرستی باشد فرقی میان سیاهان افریقا و امریكا در میان نیست، چون از یك نژادند. برعكس، این بیان كاملاً برخلاف آنچه در مقالهء مذكور آمده است نشانهء اعتقاد بهائی به عدم تفاوتهای نژادی است، چون تفاوت در تربیت را عامل اصلی تفاوت سیاهان افریقا و امریكا دانستهاند:
و همچنین ملاحظه فرما که نوع بشر اگر از تربیت و تعلیم محروم ماند جسم مسموم گردد چه که اقوام متوحّشه بهیچوجه از حیوان امتیازی ندارند. مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان آمریک این ها خلق اللّه البقر علی صورة البشرند آنان متمدّن و با هوش و فرهنک حتّی در این سفر در مجامع و مدارس و کنائس سیاهان در واشنگتن صحبت های مفصّل شد مانند هوشمندان اروپ به تمام نکته ها پی میبرند. پس چه فرق است میان این دو نوع سیاه یکی در اسفل جهل و دیگری در اوج مدنیت جز تربیت؟یقین است تعلیم و تربیت سبب عزّت آنان و عدم تربیت سبب ذلّت اینان میشود. پس از این معلوم شد که تربیت از لوازم عالم مدنیت است همانطور كه به وضوح ملاحظه میشود این بیان حضرت عبدالبهاء بر نفی تفاوتهای نژادی و منسوب بودن تفاوتها به تربیت دلالت دارد.
2- بسیاری بیانات دیگر در دیانت بهائی هست كه به صراحت موضع این دیانت را در مورد تفاوت نژادی روشن میدارد و فرد منصف باید هنگام تصمیمگیری در مورد این مسأله همهء آنها را در نظر آرد، نه اینكه به یك بیان اكتفا نماید. از جملهء این بیانات یكی همان است كه در خود مقالهء مذكور هم آمده است:
ای اهل عالم، سراپردهء یگانگی بلند شد. به چشم بیگانگان یكدیگر را مبینید. همه بار یك دارید و برگ یك شاخسار.
در همان كتاب خطابات كه بیان مورد اعتراض از آن گرفته شده است بیانات متعددی است كه اگر نویسندهء محترم به آنها منصفانه توجه كرده بودند این شبهه برای ایشان ایجاد نمیشد كه بهائیان نژادپرست هستند. برای نمونه چند تا از آنها را ذكر میكنیم:
عجب است که اوهام چقدر در قلوب تأثیر دارد و حقیقت تأثیر ندارد خیلی غریب است. مثلاً اختلاف جنسی امر وهمی است چقدر تأثیر در آن است با وجود این که جمیع بشرند جمعی نامشان سقلاب جمعی جنس آلمان جمعی جنس فرانسه جمعی جنس انگلیس. ملاحظه نمائید این اختلاف جنس امر موهوم است ولی چقدر تأثیر و نفوذ دارد و حال آنکه جمیع بشرند. این حقیقت است که جمیع بشر نوع واحدند ولی این حقیقت تأثیر ندارد امّا این اختلاف جنسی که امر موهوم است و مجاز است تأثیر دارد(1).
جمیع اجناس سفید و سیاه و زرد و قرمز و ملل و طوائف و قبائل در نزد خدا یكسان است. هیچیك امتیازی ندارد(2).
در پیش خدا سفید و سیاه نیست. جمیع رنگها رنگ واحد است(3).
پس به صراحت دیده میشود كه حضرت عبدالبهاء معتقدند جمیع بشر نوع واحدی هستند و اختلافات جنسی (یعنی نژادی) وهم صرف است.
3- این مسأله كه انسان بیادب و بدكار به حیوان تشبیه شود در ادیان قبل، از جمله دیانت اسلام، و در ادبیات كشورهای مختلف، از جمله ایران، سابقهء طولانی دارد و بعید میدانم كه نویسندهء محترم مقاله اعتراضی به آنها داشته باشند. مثلاً فكر نمیكنم كسی تا به حال به سعدی ایراد گرفته باشد كه چرا گفته است: «تو كز محنت دیگران بیغمی نشاید كه نامت نهند آدمی»
یا استغفرالله به آیات 51 و 52 سورهء مدثر ایراد گرفته باشد كه چرا خداوند مجرمین را به جهنم میبرد و آنها را خرهایی مینامد كه از شیر فرار میكنند: «كَاَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌفَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَه»
آیا خیلی عجیب است اگر كسانی را كه رسم آدمخواری در میان آنان موجود بود، روابط جنسی آنان كاملاً آزاد بود و سنت ازدواج در میانشان وجود نداشت، همواره با یكدیگر در جنگ و جدال بودند، از هر علم و صنعتی محروم بودند و زندگی خود را تنها از راه جمعآوری گیاهان موجود در طبیعت تأمین میكردند، و خلاصه به كلی از آثار تمدن انسانی بیبهره بودند به حیوان تشبیه كرد؟! آن هم به حیوان مباركی مثل گاو كه تنها مشهور به نادانی است، نه به حیوانات درنده و وحشی! خود این تشبیه دلالت بر آن دارد كه تنها مشكل این انسانها نادانی و عدم تربیت است و ذاتاً هیچ تفاوتی با انسانهای دیگر ندارند.
امید است اهل انصاف خود به تحقیق در آثار بهائی پردازند و به خواندن مقالاتی كه محققین، چه با انصاف و چه بیانصاف، مینگارند اكتفا ننمایند.
منابع:
[1] خطابات ج3، ص41
[2] خطابات ج1، ص161
[3] خطابات ج2، ص39
منبع: سایت نقطه نظر