پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

پس از ولایت حضرت شوقی افندی

در این مقاله مولف بهائیان را به دو گروه تقسیم نموده است.

گروهی كه معتقدند حضرت ولی امرالله جانشین خود را مشخص نموده است و معتقد به ادامه ولایت امر در جامعه بهائی بودند و گروهی كه اعلان نمودند حضرت شوقی افندی وصیتی ننموده است یا وصیتی از ایشان به دست نیامده است و قائل به انقطاع ولایت امر شدند و مدیریت را به بیت العدل بدون ولی امر سپردند.

این مقاله اگر چه در ظاهر بصورت مناظره تالیف گشته است ، اما در واقع امر ، بطور ضمنی تلاش و كوشش در جهت اثبات و القاء رای گروه اول می نماید و این در حالی است كه اصولا بیان آنكه بهائیان به دو گروه منشعب گشتند خود فرضی است نادرست و پاسخی جداگانه می طلبد.
بنابراین از پرداختن به شبهات فرعی القاء شده در مقاله صرف نظر می نمائیم و به هسته مطلب می پردازیم. به جهت درك آنچه در تاریخ امر بهائی پس از ولایت حضرت شوقی افندی و در سالهای تصدی ایادیان امرالله و در نهایت تاسیس بیت العدل اعظم واقع گشته است كافی است به نفس الواح وصایای حضرت عبدالبهاء رجوع نمائیم و البته آن را نه گزیده وار و به دلخواه خویش وبالنتیجه از پیش تعیین شده،
آنچنان كه در مقاله «چالش ولایت در بیت العدل» ملاحظه می كنیم بلكه

حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا چنین می فرمایند:

«حصن متین امرالله به اطاعت من هو ولی امرالله محفوظ و مصون ماند و اعضای بیت العدل و جمیع اغصان وافنان و ایادی امرالله باید كمال اطاعت وتمكین و انقیاد و توجه وخضوع و خشوع را به ولی امرالله داشته باشند. اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود مخالفت به حق كرده و سبب تشتیت امرالله شود و علت تفریق كلمه الله گردد و مظهری از مظاهر مركز نقض شود . زنهار زنهار مثل بعد از صعود نشود كه مركز نقض ابا واستكبار كرد ولی بهانه توحید جعلی نمود و خود را محروم ونفوس را مشوش و مسموم نمود. البته هر مغرور اراده فساد و تفریق نماید صراحتا نمی گوید كه غرض دارم. لابد به وسائلی چند و بهانه ای چون زر مغشوش تشبث نماید و سبب تفریق جمع اهل بهاء گردد. مقصود این است كه ایادی امرالله باید بیدار باشند به محض اینكه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند و ابدا بهانه ای از او قبول ننمایند. چه بسیار كه باطل محض به صورت خیر در آید تا القای شبهات كند.»

حضرت عبدالبهاء در این بخش دقیقا آنچه را بعدها در تاریخ امر واقع می شد را پیش بینی و به وقوع آن هشدار و انذار داده و می فرمایند :ایادی امرالله باید بیدار باشند و به محض این كه نفسی بنای اعتراض ومخالفت با ولی امرالله گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند و ابدا بهانه ای از او قبول ننمایند

همان گونه كه در تاریخ امر بهائی، پس از صعود حضرت شوقی افندی در می یابیم ایادیان امرالله كاملا هوشیارانه و آگاهانه به اراده حضرت ولی امرالله ء عمل نمودند و پس از جستجو در جهت پیدا كردن وصیت حضرت ولی امرلله در یافتند كه اراده مبارك در عدم تعیین جانشین بوده است.

مسلما همان گونه كه عمل به اراده و اوامر مظاهر ظهور تنها مقید به حیات آنان نمی گردد،‌ مقصود از بیان حضرت عبد البهاء كه میفرمایند
ایادیان امرالله باید بیدار باشند تا به محض این كه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله و اراده او نمود فورا آن شخص را از جمع اهل بهاء طرد نمایند، محدود به زمان حیات حضرت ولی امرالله نمیگردد.

ونكته جالب آنكه تنها مصداق دفاع ایادیان امرالله بصورت مشترك و بالاتفاق و به همان نحو كه در الواح وصایا پیش بینی گشته بود به دو امر راجع می گردد كه هر دو بعد از صعود حضرت ولی امرالله می باشد…..


۱. بیان مسدود بودن سبیل جهت تعیین ولی امر ثانی
٢.تشكیل بیت العدل اعظم.

همچنین حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا با وضوح بیشتر چنین می فرمایند :

«ای احبای الهی باید ولی امرالله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخص معین باید مظهر تقدیس و تنزیه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد. لهذا اگر ولد بكر ولی امرالله، مظهر الولد سر ابیه نباشد،

یعنی از عنصر روحانی او نه و شرف اعراق به احسن اخلاق مجتمع نیست، باید غصن دیگر را انتخاب نماید و ایادی امرالله از نفس جمعیت خویش نه نفر انتخاب نمایند و همیشه به خدمات مهمه ولی امرالله مشغول با شند و انتخاب این نه نفر یا به اتفاق مجمع ایادی و یا به اكثریت آراء تحقق یابد و این نه نفر یا بالاتفاق یا به اكثریت آراء باید غصن منتخب را كه ولی امرالله تعیین بعد از خود نماید، تصدیق نمایند. و این تصدیق باید بنوعی واقع گردد كه مصدق و غیر مصدق معلوم نشود.»

مفهوم بیان مبارك در بیانی ساده تر آنست كه اگر حضرت ولی امرالله ولد بكر داشته باشند ولی امر خواهد بود، در غیر این صورت می فرمایند باید در بین اغصان، شخصی را كه شایسته است انتخاب نمود.

ولی امر الله اولا دارای فرزند نبودند و ثانیا از اغصان یا عموما فوت نموده بودند ویا آنكه به جهت بی وفائی و عدم التزام به الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، از طرف حضرت شوقی، ناقض عهد و میثاق، معرفی گشته بودند.

این در حالی است كه طبق بیان مبارك در بالا تعیین صلاحیت ولی امرالله بر عهده ایادیان امرالله گذارده شده بود و ایشان هم در بیانیه خویش چنین بیان می نمایند:

«یاران عزیز، هنوز نه روز از استقرار عرش اطهر ولی امرالله ، حضرت شوقی افندی در لندن نگذشته بود كه ما بیست وشش نفر از ایادی امرالله با سمت حارسان مدنیت جهانی حضرت بهاءالله كه در مرحله جنین است، در مركز جهانی امرالله اجتماع نمودیم …
در صبح یوم بعد، یعنی نوزدهم نوامبر نه نفر از ایادیان امرالله منتخب از ایادی مقیم ارض اقدس و چند قاره از قارات شرق و غرب در معیت حضرت امه الله روحیه خانم، مهر های صندوق آهنین و میز تحریر حضرت ولی محبوب امر الله را بر داشته و محتویات ثمینه آنها را بكمال دقت رسیدگی كردند و سپس این عده به سایر ایادی مجتمعه در روضه مباركه در بهجی ملحق گردیده
و متفقا تصدیق نمودند كه حضرت ولی امر الله اولادی از خود باقی نگذاشتند، اغصان عموما یا فوت نموده و یا به علت بی وفایی و عدم اعتقاد به الواح وصایای حضرت مولی الوری و ابراز كینه و عداوت نسبت به شخصی كه به عنوان اولین ولی امرالله در آن سند مقدس، تعیین وتسمیه گردیده از طرف حضرت ولی امرالله ناقضین عهد ومیثاق معرفی شده اند.»

و نكته جالب آنكه هیچ یك از اغصان حتی ادعای ولایت نیز ننمودند

مستر «میسن ریمی» نیز كه ادعای ولایت نمود از اغصان نبود. در مقاله «چالش ولایت … » نیز كه عنوان گشته بود، بعد از صعود ولی امر الله بهائیان به دو گروه منشعب گشتند. منظور از گروه اول در مقاله ذكر شده، پیروان میسن ریمی می باشند كه علاوه بر عدم انتساب او به اغصان، خود ریمی بیانیه ایادیان امرالله را مبنی بر فقدان وصیت نامه از حضرت ولی امر الله و فقدان اغصان به جهت ولایت امری را امضاء نموده بود و تنها بعد از مدتی فكر جانشینی و غصب مقام ولایت را در سر پروراند.

((((نكته_دیگر آنكه ایادیان امرالله پس از مشورت، بالاتفاق به این نتیجه رسیدند كه به نشانه محویت وبی نشانی خود را از انتخاب شدن به عضویت بیت العدل اعظم، معاف بدانند. ))))

چنین امری در تاریخ ادیان بی سابقه می باشد كه گروهی خود را از عضویت در والاترین مقام روحانی پس از صعود مركز ولایت، معاف نمایند و این امر دلیل بر خلوص حضرات ایادی در تصمیم گیری هایشان می باشد. حضرات ایادی در تمام موقعیت ها و حتی در جزیی ترین مسائل، سعی در اعمال اراده حضرت ولی امرالله نمایند و تا سال 1963 كه اتمام نقشه جهاد كبیر اكبر، نقشه ده ساله بود، امرالله را بر طبق آن هدایت نمودند

و پس از آن ثابتا وخالصا آنرا به بیت العدل اعظم سپردند

در این زمینه،بیت العدل اعظم میفرمایند:

« ایادی امرالله از همان ابتدا كه حراست امرالله به آنها سپرده شد، در یافتند كه چون هدایت الهیه آن چنان كه برای ولی امرالله و بیت العدل اعظم مسلم و ثابت است در مورد آنها صدق نمی كند. پس سالم ترین راه برای آنها آن است كه با كمال دقت و مواظبت از دستورات و خط مشی حضرت شوقی ربانی پیروی نمایند.
در سراسر تاریخ ادیان نظیر این داستان دیده نمی شود كه زعمای یك دیانت غفلتا خود را محروم از راهنمایی الهام بخش و ملكوتی خود بیابند و با این درجه نظم و انضباط و تا این پایه صداقت و وفاداری مطلق و این قدر از خود گذشتگی كامل ابراز دارند .

درجه تقدیر و سپاسگذاری كه نوع بشر در خلال نسل های آینده بلكه قرون آینده به این نفوس مصیبت دیده و ثابت قدم و شجاع مدیون است، بیش از اندازه تصور و قدردانی است.»
بنابراین ایادیان امرالله در این تصمیم گیری تاریخی، نفعی به جهت خویش قائل نگشتند و خود را از عضویت در بیت العدل اعظم معاف نمودند.

(((پس چه چیز دیگری باعث میگردد تا پیروان خالص و وفادار یك دیانت (ایادیان) كه جان و روان وهستی خویش را به جهت امر الهی فدا نمودند، مشتركا بر امری اجماع نمایند، جزآنكه آنرا مطابق حق وحقیقت یافته باشند. )))

«لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم ولكن الله الف بینهم … »


مآخذ :
1- الواح مباركه وصایا
2- الواح مبارکه وصایا
3- الواح مبارکه وصایا
4- اركان نظم بدیع ص ۷۷
5- پیام ۹ مارچ ۱۹۵۶ به محفل ملی هلند
6- قرآن سوره انفال آیه۶۳