بند هشتاد و سوم : خطاب به ملوک , عدم مداخله در سیاست
تاللّه لا نريد ان نتصرّف فی ممالککم بل جئنا لتصرّف القلوب * انّها لمنظر البهآء يشهد بذلک ملکوت الاسمآء لو انتم تفقهون * و الّذی اتّبع مولاه انّه اعرض عن الدّنيا کلّها و کيف هذا المقام المحمود * دعوا البيوت ثمّ اقبلوا الی الملکوت هذا ما ينفعکم فی الاخرة و الاولی يشهد بذلک مالک الجبروت لو انتم تعلمون *
بند هشتاد و چهارم : خطاب به ملوک
طوبی لملک قام علی نصرة امری فی مملکتی و انقطع عن سوآئی انّه من اصحاب السّفينة الحمرآء الّتی جعلها اللّه لاهل البهآء ينبغی لکلّ ان يعزّروه و يوقّروه و ينصروه ليفتح المدن بمفاتيح اسمی المهيمن علی من فی ممالک الغيب و الشّهود * انّه بمنزلة البصر للبشر و الغرّة الغرّآء لجبين الانشآء و رأس الکرم لجسد العالم انصروه يا اهل البهآء بالاموال و النّفوس *
بند هشتاد و پنجم : خطاب به پادشاه اتریش
يا ملک النّمسة کان مطلع نور الاحديّة فی سجن عکّآء اذ قصدت المسجد الاقصی مررت و ما سئلت عنه بعد اذ رفع به کلّ بيت و فتح کلّ باب منيف * قد جعلناه مقبل العالم لذکری و انت نبذت المذکور اذ ظهر بملکوت اللّه ربّک و ربّ العالمين * کنّا معک فی کلّ الاحوال و وجدناک متمسّکاً بالفرع غافلاً عن الاصل انّ ربّک علی ما اقول شهيد * قد اخذتنا الاحزان بما رأيناک تدور لاسمنا و لا تعرفنا امام وجهک افتح البصر لتنظر هذا المنظر الکريم * و تعرف من تدعوه فی اللّيالی و الايّام و تری النّور المشرق من هذا الافق اللّميع *
بند هشتاد و ششم : خطاب به پادشاه برلین
قل يا ملک برلين اسمع النّدآء من هذا الهيکل المبين *انّه لا اله الّا انا الباقی الفرد القديم * ايّاک ان يمنعک الغرور عن مطلع الظّهور او يحجبک الهوی عن مالک العرش و الثّری کذلک ينصحک القلم الاعلی انّه لهو الفضّال الکريم * اذکر من کان اعظم منک شأناً و اکبر منک مقاماً اين هو و ما عنده انتبه و لاتکن من الرّاقدين * انّه نبذ لوح اللّه ورآئه اذ اخبرناه بما ورد علينا من جنود الظّالمين * لذا اخذته الذّلّة من کلّ الجهات الی ان رجع الی التّراب بخسران عظيم * يا ملک تفکّر فيه و فی امثالک الّذين سخّروا البلاد و حکموا علی العباد قد انزلهم الرّحمن من القصور الی القبور اعتبر و کن من المتذکّرين *
بند هشتاد و هفتم : خطاب به ملوک معاصر
انّا ما اردنا منکم شيئاً انّا ننصحکم لوجه اللّه و نصبر کما صبرنا بما ورد علينا منکم يا معشر السّلاطين *
We have asked nothing from you. For the sake of God We, verily, exhort you, and will be patient as We have been patient in that which hath befallen Us at your hands, O concourse of kings!
ما چیزی از شما نمیخواهیم و فقط برای رضای خداست که شما را نصیحت میکنیم. و صبر میکنیم همانطوری که صبر کردیم در مقابل مصائب وارده از سوی شما، ای جمیع پادشاهان.
بند هشتاد و هشتم : خطاب به پادهشان آمریکا
يا ملوک امريقا و رؤسآء الجمهور فيها اسمعوا ما تغنّ به الورقآء علی غصن البقآء انّه لا اله الّا انا الباقی الغفور الکريم * زيّنوا هيکل الملک بطراز العدل و التّقی و رأسه باکليل ذکر ربّکم فاطر السّمآء کذلک يأمرکم مطلع الاسمآء من لدن عليم حکيم * قد ظهر الموعود فی هذا المقام المحمود الّذی به ابتسم ثغر الوجود من الغيب و الشّهود اغتنموا يوم اللّه انّ لقآئه خير لکم عمّا تطلع الشّمس عليها ان انتم من العارفين * يا معشر الامرآء اسمعوا ما ارتفع من مطلع الکبريآء انّه لا اله الّا انا النّاطق العليم * اجبروا الکسير بايادی العدل و کسّروا الصّحيح الظّالم بسياط اوامر ربّکم الامر الحکيم *
بند هشتاد و نهم : خطاب به اهالی روم
يا معشر الرّوم نسمع بينکم صوت البوم ء اخذکم سکر الهوی ام کنتم من الغافلين * يا ايّتها النّقطة الواقعة فی شاطئ البحرين قد استقرّ عليک کرسيّ الظّلم و اشتعلت فيک نار البغضآء علی شأن ناح بها الملأ الاعلی و الّذين يطوفون حول کرسيّ رفيع * نری فيک البريّة و تنوح البنات و الارامل و ما فيک من القبآئل کذلک ينبّئک العليم الخبير * الجاهل يحکم علی العاقل و الظّلام يفتخر علی النّور و انّک فی غرور مبين * اغرّتک زينتک الظّاهرة سوف تفنی و ربّ البريّة و تنوح البنات و الارامل و ما فيک من القبآئل کذلک ينبّئک العليم الخبير *
بند نود: خطاب به ملوک معاصر
يا شواطئ نهر الرّين قد رأيناک مغطّاة بالدّمآء بما سلّ عليک سيوف الجزآء و لک مرّة اخری و نسمع حنين البرلين ولو انّها اليوم علی عزّ مبين *
O banks of the Rhine! We have seen you covered with gore, inasmuch as the swords of retribution were drawn against you; and you shall have another turn. And We hear the lamentations of Berlin, though she be today in conspicuous glory.
ای سواحل رودخانه ی رین، ما تو را میبینیم که با خون پوشیده شده ای، زیرا به روی تو شمشیرهای جزا کشیده شد و نوبت دیگری هم در پیش است که خواهید شنید ندای برلین را، هرچند که امروز در نهایت عزت و جلال است.
بند نود و یکم : خطاب به طهران
يا ارض الطّاء لا تحزنی من شیء قد جعلک اللّه مطلع فرح العالمين * لو يشآء يبارک سريرک بالّذی يحکم بالعدل و يجمع اغنام اللّه الّتی تفرّقت من الذّئاب انّه يواجه اهل البهآء بالفرح و الانبساط الا انّه من جوهر الخلق لدی الحقّ عليه بهآءاللّه و بهآء من فی ملکوت الامر فی کلّ حين *
بند نود و دوم : خطاب به طهران
افرحی بما جعلک اللّه افق النّور بما ولد فيک مطلع الظّهور و سمّيت بهذا الاسم الّذی به لاح نيّر الفضل و اشرقت السّموات و الارضون *
Rejoice with great joy, for God hath made thee “the Dayspring of His light”, inasmuch as within thee was born the Manifestation of His Glory. Be thou glad for this name that hath been conferred upon thee — a name through which the Day-Star of grace hath shed its splendour, through which both earth and heaven have been illumined.
خوشحال باش، زیرا خداوند تو را افق نور و روشنایی قرار داد، زیرا مطلع ظهور الهی در تو متولد شدند. تو نامیده شده ای به این اسم نیر فضل و تمام زمینها و آسمانها روشن و منور گردیده است.
بند نود و سوم : خطاب به طهران
سوف تنقلب فيک الامور و يحکم عليک جمهور النّاس انّ ربّک لهو العليم المحيط * اطمئنّی بفضل ربّک انّه لا تنقطع عنک لحظات الالطاف سوف يأخذک الاطمينان بعد الاضطراب کذلک قضی الامر فی کتاب بديع *
بند نود و چهارم : خطاب به خراسان
يا ارض الخآء نسمع فيک صوت الرّجال فی ذکر ربّک الغنيّ المتعال طوبی ليوم فيه تنصب رايات الاسمآء فی ملکوت الانشآء باسمی الابهی يومئذ يفرح المخلصون بنصر اللّه و ينوح المشرکون *