معرفی دیانت بهائی

کتاب «ظهور جدید برای عصر جدید» – فصل پانزدهم: نظری به گذشته؛ نگاهی به آینده

« شهادت می دهم ای دوستان که نعمت تمام و حجت کامل و برهان ظاهر و دلیل ثابت آمد. دیگر تا همت شما از مراتب انقطاع چه ظاهر نماید »

پیشرفت امرالله

از زمانی که دو جوان در بالاخانه منزل کوچکی در کوچه بن بستی در شیراز با هم سخن می گفتند، سالها گذشته است. یکی از آن دو، مظهر امرالهی بود که از ظهور بخشش های غیبی خداوند در این روز جدید سخن می گفت و دیگری طلبه جوانی که موهبت این را داشت تا اولین کسی باشد که از این راز آگاه می شود و سر به بندگی و اطاعت می نهد. در آن ساعت امر بهایی متولد گردید.
از آن ساعت سالها گذشته است. بذری که کاشته شده بود، به سرعت جوانه زد و با خون هزاران شهید آبیاری شد و رشد نمود.
در ایران، پیروان اولیه این دیانت از هر طبقه ای که بودند، شاهزاده یا گندم پاک کن، عالِم دینی یا فردی بی سواد، تاجر یا طبیب، ثروتمند یا فقیر، زن یا مرد، به ظلم و ستم برخی از علمای بی انصاف و پیشوایان خودخواه دین و گروهی از مردم نادان و دولتمردان غافل مبتلا شدند. اما همه مصائب و بلایا را با شجاعت و صبر و استقامت تحمل کردند. هزاران نفر به شهادت رسیدند و هزاران نفر دیگر آزار دیدند و به زندان رفتند؛ اموالشان تاراج شد و از شهر و دیار خود رانده یا به عذابهای دیگر گرفتار شدند. اگرچه در سالهای اوليه ظهور حضرت باب، تعداد زیادی از هموطنان، مؤمن شدند، اما سختگیری حکومت و پیشوایان غافل باعث شد که هر کس جرأت می نمود ایمان خود را اظهار نماید، با خطر غارت اموال و حبس و زجر و حتى قتل روبرو می شد. اما این همه مخالفت و مقاومت، نتوانست امر الهی را از پیشرفت و غلبه روحانی باز دارد؛ همچنان که گرد و غبار و باد و طوفان نمی تواند مانع طلوع خورشید و احاطه آن بر کره خاک گردد.
امر بهایی در طول تاریخ کوتاه اما سرشار از حوادث غم انگیز و شادی آفرین خود، فراز و نشیب هایی را تجربه کرده است.
در همه این دوران، یک قاعده کلی بر سرنوشت امر الهی حاکم است. هر واقعه بحرانی و غم انگیزی با فداکاری و شجاعت و غنیمت شمردن فرصت از جانب مؤمنین به یک پیروزی تبدیل می گردد و متقابلا هر پیروزی، بحرانی دیگر از پی دارد و باز پیروزی جدید به دنبال بحران اخیر و این امر تا زمان ایمان اهل عالم ادامه می یابد.
امروزه در گوشه و کنار ایران در هر شهر و روستا؛ حتی در میان قبایل چادرنشین، بهائیان زندگی می کنند. این بهائیان که از میان احزاب و گروهها و مذاهب گوناگون و گاه دشمن یکدیگر به این امر رو آورده اند، اکنون جامعه ای را تشکیل می دهند که به برادری و برابری در میان خود و تمام نوع انسان از هر عقیده و مذهب و ملیت و نژاد، ایمان دارند.
لرد کرزن در کتاب خود بنام «ایران و مسئله ایرانیان» که در سال ۱۸۹۲ میلادی به چاپ رسیده می نویسد: «کمترین تخمینی که از عده بابیان در ایران، زده شده نیم میلیون است. ولی من پس از مذاکره با اشخاص صلاحیت دار، بر این عقیده ام که عدد آنها به یک میلیون نزدیکتر است. آنها در جميع شئون کشور، از طبقه وزرا و رجال درباری گرفته تا رفتگر و خدمتکار حتی در میان روحانیون مسلمان وجود دارند.»
بهائیان معتقدند که ظهور حضرت بهاءالله موهبتی است که به جميع اهل عالم عطا شده و فقط برای بهائیان نیست. از این رو وظیفه خود می دانند که آن را به تمام کسانی که مشتاق درک آن هستند، برسانند و همه نوع انسان را بر سر سفره بخشش یزدانی دعوت نمایند. از این رو است که هزاران بهایی ایرانی، خانه و کاشانه و شهر و دیار خود را با میل و رغبت ترک نمودند و در نقاط مختلفه دنیا پراکنده شدند تا پیام ظهور الهی را به گوش مردم سرزمینهای دور برسانند. این بهائیان فداکار در همان راهی که مؤمنین اولیه پیمودند، حرکت نمودند. پیروان اولیه جان خود را در راه امر جديد فدا نمودند تا این نهال نورسته رشد نماید و این مهاجران، عمر خود را فدا نمودند تا تعالیم حضرت بهاءالله در اطراف عالم منتشر شود.
اگر چه تعداد بهائیان در مقابل پیروان ادیان قبل، اندک و ناچیز به نظر می رسد، اما آنها اطمینان دارند که قوه ای ملکوتی از عالم بالا آنها را مدد می بخشد و این بخشش و موهبت الهی است که نصیب آنها شده و یاریشان نموده تا به خدمت در نظم بدیعی به پا خیزند که به زودی میلیونها نفر از شرق و غرب در سایه آن وارد خواهند شد.
هم زمان با ظهور جديد، قلوب پاک و طاهرْ آینه تعاليم جدید خداوند می گردد و با وجود آن که حضرت بهاءالله را نمی شناسند، آموزه ها و تعاليم او را اجرا می کنند و بدون آن که بدانند منشأ اصلی تفکراتشان امر مبارک است، اسباب رشد و ترقی آن را در جميع عالم تدارک می بینند.


رسالت و پیام حضرت باب و حضرت بهاءالله

هرچه بیشتر در زندگانی و پیام و تعالیم حضرت باب و حضرت بهاءالله جستجو کنیم، بیشتر به این نکته پی می بریم که فقط وحی و الهام خداوند می تواند چنین بزرگواری و عظمتی را به کسی عطا کند. آن دو وجود مقدس در جامعه ای سراپا تعصب و تقلید کورکورانه پرورش یافتند و جز اندک تعلیم ابتدایی به دانش و معلومات غربی دسترسی نداشتند. قدرت سیاسی و مالی هم نداشتند تا به آن تکیه کننده از مردم چیزی نخواستند و به غیر از ظلم و بی عدالتی از آنان چیزی ندیدند. بزرگان قوم و علمای دین و حاکم و امیر همه به دشمنی با ایشان برخاستند. شکنجه و عذاب دیدند و به حبس افتادند و در راه انجام مأموریت الهی خود، گرفتار هزاران صدمه و آزار و بلا و مصیبت بی شمار شدند. یکه و تنها در مقابل دنیا ایستادند و جز خداوند یکتا یار و پناهی نداشتند.
اما امروز ندا و پیامشان به سراسر کره ارض رسیده و پیروانشان در گوشه و کنار عالم به ذکر و ثنا و ستایش ایشان زبان می گشایند و در راه مقصد و هدف مبارکشان به جان و دل می کوشند. اتحاد اهل عالم و محبت و دوستی و یگانگی بین همه مذاهب و عقاید و نژادها و ملیتها آرزوی هر انسان آزاده ای است و بهائیان صمیمانه برای رسیدن به این آرزو می کوشند.
این مظاهر الهی آرمان های بلند و متعالی داشتند. شرافت و صداقت و پاکی و حس فداکاری و شجاعت دلیرانه و استقامت آنان، غیر قابل انکار و دانش و حکمت حیرت انگیز شان زبانزد آشنا و بیگانه است. قدرتی که در انتقال روح فداکاری و شوق شور ایمانی در پیروان خود به ظهور رسانیدند، به نحوی که هزاران تن در راه خداوند جان نثار نمودند و هزاران تن دیگر خانه و کاشانه را برباد دادند و به انتشار تعالیم و پیام ایشان پرداختند، دلیل محکم دیگری بر حقانیت آنهاست.
کلماتشان دارای قدرت نفوذ و غلبه بود به نحوی که آنچه گفتند، شد و آنچه اراده نمودند، به حقیقت پیوست. و امروز امرشان روز به روز در حال پیشرفت و تعالی است. همه اینها، دلیل روشن و آشکاری است بر این که این دو وجود مقدس به قدرتی الهی برانگیخته شدند و امر مبارکشان بر همه چیز پیروز و غالب بوده و خواهد بود.
هر کس در هر زمان، در مسیر امر الهی قرار گیرد و با آن همراه شود، دارای همان قوه و غلبه و پیروزی خواهد شد و هر که به مقابله خیزد و قصد ستیزه جویی نماید، نابود و هلاک خواهد شد. تاریخ همه ادیان گواه این حقیقت است.


آینده درخشان

وقتی که از دیدگاه بهایی به جهان آینده می نگریم، منظره ای بسیار درخشان و شادی بخش مجسّم می گردد. مواهب و بخشش های بی نظیر الهی و ترقی در پیشرفت مادی و روحانی در عالم انسانی، ما را مطمئن می سازد که امر بهایی بزرگترین و عالی ترین ظهوری است که خداوند به نوع بشر، هدیه کرده است.
دیانت بهایی ظهورات سابق را تکمیل نموده و هدف آن ایجاد آسمانی جدید و زمینی جدید» است. این همان مقصد و منظوری است که حضرت مسیح و دیگر مظاهر الهی زندگی خود را وقف آن کردند. همه مظاهر ظهور برای یک هدف مبعوث شدند و در راه یک مقصود کوشیدند، هریک به قدر استعداد مردم زمان خود، یک درجه آنان را ترقی دادند و تربیت فرمودند تا امروز که عالم، استعداد فهم این هدف مبارک یافته است.
حضرت عبدالبهاء به ما می آموزند که اگر بخواهیم حضرت مسیح را ستایش کنیم، لزومی ندارد که از حضرت ابراهیم بدگویی کنیم. اگر حضرت بهاءالله را ثنا گوئیم و نیایش کنیم، لازم نیست که از مقام حضرت مسیح بکاهیم. حقیقت الهی در هر هیکلی جلوه نماید باید مورد قبول ما باشد. مقصود اصلی این است که همه پیامبران برای این ظاهر شده اند که پرچم كمالات الهی را برافرازند. همه مانند ستارگان درخشنده، از آسمان اراده خداوند تابانند و به عالم نور می بخشند. اینک وظیفه ما به عنوان نوع انسان که در ایام ظهور حضرت بهاءالله زندگی می کنیم، آن است که در ساختن تمدن روحانی همکاری نمائیم.
باید بدانیم که اگر ما از قبول دعوت خداوند برای همکاری، سرپیچی کنیم، در پیشرفت آن کمترین خلل و سستی ایجاد نمی شود زیرا آنچه که خداوند اراده نماید، البته به وقوع خواهد پیوست. تنها تفاوت این است که در صورت کوتاهی از انجام درست این وظیفه خطیر، حق از وسایل و عوامل و انسان ها و امکانات دیگر برای این هدف استفاده خواهد کرد. در این میان ما از مقصود و منظور حقیقی زندگی خویش محروم مانده ایم.
اگر ما از خود فانی شویم و از عاشقان مظهر ظهور و خادم عالم انسانی گردیم؛ وجود خود را پاک و طاهر سازیم تا اراده خداوند در آن جاری گردد، به طوری که از ما نشانه وجودی به چشم نیاید و رائحه ای جز حیات ملکوتی به مشام نرسد، آنگاه بنا بر تعالیم بهایی به کمال باشکوه غیر قابل وصفی که برای ما مقدر است، دست یافته ایم.
انسان به صورت و مثال خداوند است، هنگامی که به شاهراه حقیقت راه یابد، دیگر راههای جنون و هلاک و سراشیبی و سقوط و درماندگی را رها خواهد کرد.


تجدید دین

بعد از هر بهاری تابستان می آید و از پس پائیز، زمستان و آنگاه دوباره از پس زمستان بهاری می آید. همیشه چنین بوده و چنین خواهد بود. این قانون طبیعت است. در عالم دیانت نیز چنین قانونی جاری است. هر دینی بهاری دارد و تابستانی و پائیزی و زمستانی.
زمان ظهور مظهر امر، بهار روحانی است. زمانی که درخت دین به میوه می نشیند تابستان آن است و وقتی روحانیت دین کم رنگ می شود و پیروان آن فقط به ظاهر دین و احکام خشک و بی روح آن دلبسته می شوند و حقیقت آن را به فراموشی می سپارند، پائیز و زمستان آن دین است.
آنگاه خداوند مظهر امر دیگری برای هدایت مردم می فرستد و باز بهار روحانی فرا می رسد. هرگز ممکن نیست که بعد از بهار و تابستان و پائیز، زمستانی فرا برسد که دیگر بهاری از پی نداشته باشد و تا ابد پاینده مانَد.
همچنین هرگز ممکن نیست که دینی، آخرین و کاملترین دین باشد و دیگر دیانت جدیدی ظاهر نشود.
امروزه کمتر کسی با انصاف و عدالت به پیروان سایر ادیان می نگرد و بسیار اندکند آنان که به مفهوم و مقصد حقیقی دین خود آگاهند.
بخش بزرگی از رسالت حضرت بهاءالله آگاه نمودن پیروان ادیان به معنی اصلی و مفهوم حقیقی دین خود است. حضرت بهاءالله آمده است تا مسیحیان را مسیحیانی بهتر کند و مسلمانان را به مسلمانان حقیقی تبدیل نماید. قوم یهود را به حقیقت روح موسی آگاه سازد و زرتشتیان را به پیام معنوی آن مظهر الهی واقف نماید. حضرت بهاءالله ظاهر شده تا تمام آرزوهای انبيا را جامه عمل بپوشاند.


احتیاج به ظهور جدید

اگر پزشکی دانا به بالین بیمار آید و دست او را در دست گیرد و از نشانه ها و علامات به علت بیماری پی ببرد و دارویی تجویز کند همه حاضران که به دانایی او آگاهند، اطاعت کنند و داروی پزشک را حاضر نمایند و آن مریض بیچاره را علاج بخشند.
در این حال اگر یکی از بستگان بیمار بگوید: چند سال پیش این مریض، نزد شما آمد و داروی دیگری دادید و او معالجه شد. اکنون بهتر است که همان دارو را به او بدهیم آیا پزشک دانا و نزدیکان بیمار که به آگاهی و تجربه او، اطمینان دارند چه خواهند گفت؟
دنیای امروز به دردها و رنجهای بیشماری مبتلا شده است. مشکلات و مسائل امروز عالم با آنچه هزار سال پیش یا دوهزار یا هزار و چهارصد سال قبل با آن درگیر بوده، بسیار متفاوت است. خداوند مهربان برای هر زمان، به وسيله مظهر امر خود، تعالیمی مناسب آن زمان، ارزانی می کند که علاج درد آن زمان است.
حضرت بهاءالله می فرمایند:
«رگ جهان در دست پزشک داناست. درد را می بیند و به دانایی درمان می کند. هر روز را رازی است و هر سر را آوازی، درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر. امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید. دیده می شود گیتی را دردهای بیکران فراگرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته، مردمانی که از بادهء خودبینی سرمست شده اند، پزشک دانا را از او بازداشته اند، این است که خود و همهء مردمان را گرفتار نموده اند، نه درد می دانند نه درمان میشناسند. راست را كژ انگاشته اند و دوست را دشمن شمرده اند.»
تعالیمی که حضرت بهاءالله برای عالم عنایت فرموده اند، علاج امروز عالم است. هر فرد منصفی اعتراف می نماید که یگانگی عالم انسانی و پیوستگی ادیان عالم به یکدیگر و وحدت اساس آنها و برپایی صلح جهانی و دادگاه بین المللی و گزیدن یک زبان و خط بین المللی و آزادی و برابری حقوق زنان و مردان و تعلیم و تربیت عمومی و لغو استثمار و بردگی صنعتی و اداره عالم بر اساس جامعه واحد و بدون تبعیض نژادی و ملی و دینی و بیت العدل اعظم که احکام را بر اساس زمان بتواند تغییر دهد و وحدت و یگانگی جامعه را حفظ نماید، نیاز امروز عالم است. اگر این اصول مورد قبول اکثریت مردم واقع شود، جهان بهشت برین خواهد شد.


حقیقت برای همه است.

اگر کسی فکر کند که تعالیم جدید خداوند برای بعضی از مردم خوب است، اما بعضی دیگر به آن احتیاجی ندارند یا آن که این آموزه ها برای اهالی کشورهای پیشرفته مناسب نیست، به خطا رفته است. همچنین اگر شخص بهایی تصور کند که امر بهایی فقط برای بهائیان است، سخت در اشتباه است.
حضرت عبدالبهاء به ما می آموزند که هر چیزی که خیر عموم در آن است، الهی است و هر چیزی که الهی باشد، سبب خیر عموم است. اگر حق است برای همه است و اگر حق نیست برای هیچکس نیست. در این صورت، امر الهی را که خير عموم در آن است نمی توان به شرق یا غرب یا ایران یا هند یا هر ملت دیگر، محدود نمود. وقتی خورشید طلوع می کند هیچ فرقی بین این سرزمین و آن سرزمین نیست. همه جا را روشن می کند. یک محل ممکن است اندکی زودتر روشن شود و سرزمینی دیرتر. اما بالاخره همه جا در پرتو انوار آفتاب واقع خواهد شد. شمال و جنوب، شرق و غرب، همه جا از انوار خورشید نصیبی دارد. هیچ فرقی بین قطب شمال و جنوب نیست. همه جا در زیر شعاع نور خورشید و حرارت آن قرار می گیرد.
در زمان حضرت مسیح، رومیان و یونانیان تصور می کردند که امر مسیح، مخصوص قوم یهود است. آنها خود را دارای تمدن کامل می دانستند و هیچ نیازی به تعالیم مسیح نمی دیدند. این فکر باطل سبب شد که از مواهب تعالیم مسیح در آن زمان محروم ماندند.
حقیقتِ تعالیم همه مظاهر الهیه یکی است. عالم انسانی هر روز در حال پیشرفت است، مثل انسان که زمانی در عالم جنین است. بعد تولد می یابد. مقام کودکی دارد. بعد به رشد و جوانی می رسد. در هر زمان، آموزش و پرورش و تربیت مخصوص دوره خود را نیاز دارد. برای پرورش نوزاد، روش و آدابی لازم است که برای نوجوان مناسب نیست، اگرچه روش تربیت یکسان است. مربی دانا آنچه را که به کودک می آموزد، مناسب دوره سنی اوست. آنچه را برای نوجوان می خواهد، با نیازهای نوجوانی مطابقت دارد و برای جوان، چیزی را اختیار می کند که مناسب جوانی اوست.
امروز، عالم به مرحله رشد و جوانی رسیده و تعالیم حضرت بهاءالله مناسب این زمان است. هر کس در پرتو انوار آن در آید، به راز پنهان پی برد و به موهبت بی اندازه دست یابد.


وصیت نامه حضرت عبدالبهاء (الواح وصايا)

وقتی حضرت عبدالبهاء از عالم درگذشت، عالم بهایی به مرحله جدیدی از تاریخ خود وارد شد.
در طول سالهایی که آن حضرت با تمام وجود به خدمت و بندگی حضرت بهاءالله مشغول بودند و پس از آن در طی ۲۹ سال معنی و مفهوم بندگی را با زندگی خود به بهائیان آموختند، جامعه نوپای بهایی پله پله مراحل رشد را طی می نمود. آن حضرت قوای فوق بشری و استعداد و قابلیت بی نظیر خود را صرف آن نمودند که آتش عشق و محبت حضرت بهاءالله را در قلب مشتاقان شعله ور نمایند و آنان را تربیت و هدایت فرمایند تا به صفات و کمالات روحانی پرورش یابند.
در دوره هایی از زندگانی آن حضرت، بحران های شدیدی پیش آمد که احتمال اعدام و شهادت یا تبعید به صحرای آفریقا، سبب نگرانی بیش از حد بهائیان گردید. ایشان در حالی که همه را به صبر و سکون و خدمت و تبلیغ امرالله تشویق می نمودند، وصیت نامه خود را نگاشتند. این وصیت نامه که طی چند لوح نازل شده، به عنوان میراث گرانبهایی برای بهائیان باقی مانده و دارای روحی ملکوتی و نیروی عظیم محرکه و سرچشمه شوق برای اهل بهاست.
پس از صعود (درگذشت) حضرت عبدالبهاء، بهائیان عالم در عین غم و اندوه بی پایان، دریافتند که می توانند و باید نظم اداری بهایی را که نمونه و هسته مرکزی نظم بدیع حضرت بهاءالله است، پایه گذاری کنند. آنان که ظهور حضرت بهاءالله را فرا رسیدن دوره جدیدی در تکامل فکری و روحی و اجتماعی بشر می دانستند، اینک دریافتند که الواح وصایا، پیروان این ظهور جدید را به مرحله بلوغ روحانی و اجتماعی وارد نموده است. در حقیقت، روح قدسی الهی که با ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله در عالم جریان یافته بود، از طرفی باعث جلوه های صنعت و فن و پیشرفت های علمی حیرت انگیز گردید و از طرفی درهای عوالم روحانی بلند مرتبه را بر روی اندیشه آدمی باز نمود و او را به درجات عالی فهم و ادراک رسانید. همان روح قدسی که در دوران حضرت بهاءالله با هر بحران و بلای جدیدی، تابشش بر عالم شدیدتر می گشت و در دوران حضرت عبدالبهاء به غرب عالم تابید و هزاران نفر از کسانی که با قلب پاک و مشتاق به خدمت و اطاعتش برخاستند، در بر گرفت، اکنون میرفت تا در هیکل تشکیلات نظم اداری بهایی جلوه نماید.


ولی امرالله

وصیت نامه حضرت عبدالبهاء (الواح وصایا) پیش از هر چیز، شخصی را معرفی می نمود که بعد از ایشان باید رهبری و هدایت جامعه بهایی به عهده گیرد. شوقی ربانی نوه دختری آن حضرت که از جانب پدر با دودمان حضرت باب نسبت داشت، به عنوان ولی امر خداوند تعیین گردید.
حضرت عبدالبهاء در الواح وصايا چنین می فرمایند:
«ای یاران مهربان، بعد از مفقودی این مظلوم باید اغصان و افنان سدره مبارکه و ایادی امرالله و احبای جمال ابھی، توجه به فرع دو سدره که از دو شجرهء مقدسه مبارکه اِنبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانیه بوجود آمده، یعنی شوقی افندی نمایند زیرا آیت الله و غصن ممتاز و ولی امرالله و مرجع جميع اغصان و افنان و ایادی امرالله و احباءالله است و مبيّن آيات الله و مِن بَعده بِكرا بعد بکر یعنی در سلاله او. و فرع مقدس و ولی امرالله و بیت عدل عمومی که به انتخاب عموم تأسیس و تشکیل شود، در تحت حفظ و صیانت جمال ابهی و حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی روحی لهما الفداست. آنچه قرار دهند، مِن عندِالله است … »
در دوران حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء افراد مؤمن و فداکار با حرکت و تبلیغ در سراسر ایران و جهان، امر الهی را در سراسر عالم منتشر نمودند و با اقدامات شخصی و ابتکار روحانی، رضایت خداوند را بدست آوردند. اما اکنون زمان آن رسیده بود که اقدامات و فعالیتهای گروهی جای خود را در جامعه نوپای بهایی پیدا کند.
حضرت عبدالبهاء در الواح وصايا ستون های اصلی تشکیلات بهایی را سه رکن زیر معرفی نمودند:
۱. ولی امرالله
۲. مؤسسه ایادی امرالله
۳. بیت العدل محلّی و ملی و بین المللی


ایادی امرالله

در دیانت بهایی هیچ مقام و رتبه ای وجود ندارد که کسی به داشتن آن افتخار نماید و خود را بالاتر تصور کند. کسانی که به نام ایادی امرالله شناخته شدند، خدمت و بندگی و خاکساری و فنای آنها در درگاه حضرت بهاءالله و در درگاه بندگان او، ویژگی آنهاست. در حقیقت فقط فنا و نیستی و خدمت و بندگی، میزان بندگان برگزیده خداوند است. در دوران حضرت بهاءالله تعداد انگشت شماری از بهائیان خالص و خدوم که فکری جز بندگی در سر و آرزوئی جز خدمت در دل نداشتند، از قلم آن حضرت به نام ایادی امرالله (دستهای خداوند) نامیده شدند. وظیفه این افراد تبلیغ و محافظت از امرالهی بود. حضرت عبدالبهاء در وصیت نامه خویش، ولی امرالله را مأمور می نمایند تا ایادی امرالله را انتخاب نماید. آنگاه وظایف آنها را شرح می دهند.
“ای یاران، ایادی امرالله را باید ولی امرالله، تسمیه (نامگذاری) و تعیین کند. وظیفهء ایادی امرالله نشر نفحات و تربیت نفوس و تعلیم عموم و تحسين اخلاق عموم و تقدیس و تنزیه در جمع شئون است. از اطوار و احوال و کردار و گفتار، باید تقوای الهی ظاهر و آشکار باشد و این مجمع ایادی در تحت اداره ولی امرالله است که باید آنان را دائما به سعی و کوشش و جهد در نشر نفحات الله و هدایت مَن على الارض گمارد؛ زیرا به نور هدایت، جميع عوالم روشن گردد.»


نظم اداری

از ویژگی های عمومی هر دیانت آن است که چون پای نظام تشکیلاتی به میان آمد، از نفوذ و تأثیر روحانی باز ماند و نشاط و شادمانی و روحانیت حقیقی از آن دیانت رخت بربست.
این نظام تشکیلاتی به جای آن که وسیله ای برای ترقی و پیشرفت آن دیانت گردد، جانشین آن شده است. علت اصلی این مشکل آن است که هیچ مظهر ظهوری پیش از این، اصول و قوانینی را که تشکیلات اداری دیانت بر آن استوار باشد، به طور صریح و قطعی تعیین و مقرر نکرده بود، یعنی عالم به آن مرحله از رشد نرسیده بود که بتواند پذیرای این قوانین و اصول تشکیلاتی باشد. در دیانت بهایی اصول نظم جهانی، توسط حضرت بهاءالله تعیین شده و حضرت عبدالبهاء آن را به روشنی بیان فرموده اند.
مقصود از تشکیلات در آئین جدید آن است که آدمیان از هر نژاد و طبقه و شغل و عقیده مذهبی ارثی و ویژگیهای فردی به یگانگی و وحدت پایدار دست یابند.
مثال تشکیلات بهایی و روح این دیانت، مثل بدن و روح است که تا به همدیگر پیوسته و در ارتباطند، زنده و فعال است. آدمی از هنگام تولد در حال رشد و نمو و یادگیری است. او دارای بدنی است که اعضایش با همه تفاوت در شکل و کار، به هم وابسته اند و هر کدام به فرمان مغز حرکت و کار مناسب خود را انجام می دهد. در همه این مراحل، قوه روح است که به جسم یاری می رساند. اگر آنی این جسم از روح محروم گردد، آدمی می میرد.
ما در اصول اداری بهایی همان ارتباط و همکاری بین اعضای بدن را می بینیم و از جهت اجرایی، نوع جدید و عالی تری از اصول اخلاقی را مشاهده می کنیم که دامنه نفوذ آن سراسر جهان را شامل می شود.
اساس این جامعه چنان استوار و میدان آن چنان وسيع و گسترده است که هر فرد صمیمی و با خلوصی را در بر می گیرد. جامعه بهایی پذیرای همه است و درهای دوستی و قبول خود را بر روی هیچ فرد صدیق و پاکدامنی نمی بندد.
با ظهور حضرت بهاءالله تغییر و دگرگونی عظیم و بنیادی در همه عالم ایجاد شده است. بسیاری از این تغییرات را ما به چشم ظاهر می بینیم و می پذیریم، اما بسیاری دیگر از این دگرگونی ها در اساس فکر و اندیشه و فهم و ادراک ما صورت می گیرد.
شکی نیست که فهم کودکانه ای که هزاران سال در ذهن بشر ریشه دوانیده، با مفاهیم عالی دیانت بهایی در این دوران بلوغ، در وهله اول به ستیز برمی خیزد. برای مثال؛ برتری و امتیاز، همیشه در میان انسانها حکمفرما بوده است. هر اجتماعی برای انتخاب اعضاء، ملاک و میزان مخفی یا آشکاری دارد که افراد را از یکدیگر جدا می سازد. در دیانت، این ملاک عبارت از عقیده ای است که در قالب معینی محدود است. در سیاست، ملاک انتخاب، حزب یا اساسنامه حزبی است. در اقتصاد، ضعف یا قدرت مشترک اقتصادی میزان است و در علوم و فنون، معیار و میزان بر اساس مطالعات و تربیت یا فعالیت یا علاقه یا مدرک است. در جميع این موارد، هر قدر ملاک انتخاب محدودتر باشد، آن اجتماع را قوی تر می دانند. این همان شرطی است که عکس آن کاملا در مورد دیانت بهایی صدق می کند. از آنجا که در طول تاریخ، امتیازات مهم همواره باعث تفرقه و جدایی بوده، برای قبول دیانت بهایی و ورود در جامعه باید این امتیازات را کنار گذاشت. زیرا در اینجا فقط محبت الهی و خلوص و پاکی حکم می راند. این تجربه جدید که نشانه بلوغ جامعه انسانی است، در اولین قدم ممکن است موجب امتحان مؤمن جدید گردد. امکان دارد غلبه حب نفس او را علیه فرمان عالی عشق به همنوع، برانگیزد و به سختی و بلا و امتحانات ذهنی مبتلا نماید. بسیار سخت و دشوار است که شخصی ثروتمند و تحصیل کرده که در جامعه پیشین مورد توجه و احترام فراوان بوده و همیشه در برترین و بالاترین محل جای داشته، در جامعه جديد (جامعه بهائی) از همان احترام و توجهی برخوردار باشد که شخصی فقیر و عامی با تحصیلات ابتدایی داراست.
او باید با کسانی معاشرت نماید که پیش از ورود به جامعه حاضر نبود سلامشان را پاسخ دهد. این احساس گاهی با ترس همراه است. ترسی که از تغییر و دگرگونی در وجود ما حاصل می شود. وقتی ما قلباً حضرت بهاءالله را می پذیریم و تعالیم او را علاج دردهای امروز عالم می دانیم و کوشش می کنیم تا اراده خودمان را در مقابل اراده او محو و فانی کنیم، محبت خداوند بر وجودمان حاکم می شود و ترس و وحشت ناشی از تغییر و دگرگونی از بین می رود. همین که ترس زایل شد، توانایی و استعداد باطنی، فرصت جلوه و ظهور می یابد. معاشرت با دیگر بهائیان، همراه با روح محبت، آثار زندگی بخش و مثبت این قوا را آشکار می کند.
جامعه بهایی ابتدا با کندی شکل گرفت، اما با آگاهی اعضای جامعه از ثمرات یگانگی و وحدت نوع بشر، بر سرعت آن افزوده گشت. اینک در هر محل که تعداد بهائیان بالغ بیش از ۹ نفر باشد در روز اول اردیبهشت هر سال ۹ نفر را از میان خود، بدون آن که کسی کاندیدا گردد و بدون تبلیغات انتخاباتی، به طور سرّی (به طوری که زن و شوهر نیز از رأی یکدیگر آگاهی نیابند) انتخاب می شوند. افراد بهایی محدودیتی در انتخاب افراد ندارند. هر بهایی ۲۱ سال به بالا هم می تواند انتخاب شود و هم انتخاب نماید. این جمع ۹ نفره که محفل روحانی نامیده میشود،مسئولیت و سرپرستی همه امور جامعه محلی را به عهده دارند.
حضرت عبدالبهاء به ما می آموزند که در همه امور اجتماعی با محفل روحانی محل مشورت نمائیم. آنچه را که محفل روحانی امر نماید، به جان و دل بپذیریم و اطاعت کنیم تا نظم و ترتیب در کارها ایجاد شود. اگر چنین نشود هرکس «به هوای خویش حرکتی کند و پروازی نماید و ضرری برساند.» آن حضرت برای اعضای این محفل مشورتی، ویژگی هایی ذکر می کنند که هر یک باید سعی نماید به آن صفت بیشتر و بیشتر موفق شود. در آن صورت از ملکوت غيب ابهی یاری و یاوری، آن محفل را احاطه نماید.
آن صفات عبارتند از خلوص نیت و نورانیت حقیقت و انقطاع از آنچه غیر خدا است و انجذاب به نفحات الله و خضوع و خشوع و خاکساری در بین دوستان الهی و صبر و تحمل بر بلا و بندگی درگاه حضرت کبریا.
این محافل شور در دوران حضرت عبدالبهاء برای اولین بار در ایران تشکیل گردید. اگرچه انتخابات و نحوه برگزاری آن بعدها با هدایت حضرت ولی امرالله تعیین شد، اما مراحل ابتدایی اش به آن سالها برمی گردد. حضرت عبدالبهاء که می خواستند اساس این امر محکم گذاشته شود، از بهائیان خواستند تا محفل شور را «اهمیت عظیمه» دهند و آن را بی نهایت لازم شمردند تا آنجا که بر همه، اطاعت از تصمیمات آن را واجب دانستند، آنگاه اعضای مشورت را هدایت فرمودند تا به نوعی مذاکره و مشاوره نمایند که اسباب کدورت و اختلافی فراهم نیاید. هریک به آزادی، نظر خود را در جمع بیان کند. اگر دیگری نظر مخالفی بیان نمود، ابداً مکدّر نشود؛ زیرا وقتی نور حقیقت می درخشد که افکار مختلفه با هم برخورد نماید. در پایان مذاکره اگر اتفاق آرا حاصل شد بسیار خوب است ولی اگر نظرات متفاوت بود، آنچه رأی بیشتری آورد، تصویب شود.
مذاکرات باید فقط در امور روحانیه باشد. آنچه مربوط به تربیت و تعليم اطفال و یادگیری عمومی و کمک به فقرا و مستمندان از هر مذهب و دیانتی و مهربانی به همه اهل عالم و انتشار پیام حضرت بهاءالله است.
«اول شرط، محبت و الفت تام بين اعضاء آن انجمن است که از بیگانگی، بیزار گردند و یگانگیِ حضرت پروردگار آشکار کنند. زیرا امواج یک بحرند و قطرات یک نهر. نجوم یک افقند و اشعه یک شمس. درختان یک بوستانند و گلهای یک گلستان. و اگر وحدت حال و یگانگی بی ملال در میان نیاید، آن جمع پریشان گردد و آن انجمن بی سر و سامان، شرط ثانی آن است که …. اعضاء در حین ورود، توجه به ملکوت اعلی کنند و طلب تأیید از افق ابھی.»
در آثار بهایی شرایط محفل مشورتی دقیقا بیان شده و به بهائیان سفارش گردیده که از تصمیمات محفل اطاعت نمایند و در تحکیم پایه های آن بکوشند، حضرت شوقی افندی ولی امر بهایی محافل را صخره ای می دانند که بر آن بیت العدل اعظم بنا خواهد شد.
آنچه در نوشته جات و آثار بهایی درباره روش کار و نحوه ارتباط محفل با افراد بهایی و طريقه اداره جامعه بیان شده، به ما می آموزد که مشاورات محفل باید با نهایت محبت و صمیمیت همراه با صراحت، انجام شود، روح تواضع و رفاقت و برادری بر تشکیلات بهایی حاکم باشد نه زور و استبداد.
ما در اجتماعی زندگی می کنیم که در ظاهر، مهربانی با عدالت؛ آزادی با اطاعت؛ هوشیاری و احتیاط با روح الفت و صفا و شهامت همخوانی ندارد. تنها، روح بهایی که بر جامعه حاکم است و بر تمام مذاکرات و مشاورات و تصمیمات محفل روحانی حکم فرماست، می تواند میان همه اینها آشتی و توافق ایجاد کند. در چنین حالتی هیئت حاکمه یعنی محفل روحانی با افراد جامعه مثل شیر و شکر به هم آمیخته می شود، عدالت با شفقت همراه می شود و بصیرت و هوشیاری با سادگی و یکرنگی و محبت خالص ترکیب می گردد. فرد بهایی که بالغ شده، کمال آزادی را در اطاعت از چنین مرجعی می یابد؛ چه که خود را از آن جدا نمی داند.
محافل روحانی هر کشور بواسطه یک هیئت ۹ نفری که به وسیله نمایندگان هر شهر و محلی، هر سال انتخاب می شوند، به یکدیگر متصل می گردند. این هیئت مرکزی هرکشور را محفل روحانی ملی می خوانند. محفل ملی هر کشور وظیفه دارد در قدم اول، درهای مشاوره و مذاکره را با افراد بهایی آن کشور و محافل روحانی بگشاید و سبب اتحاد و الفت و محبت بین یاران و پیروان امر حضرت بهاءالله گردد. محفل ملی پیوسته می کوشد که بهائیان و محافل محلی را تشویق نماید که در اجرای وظایف فردی و اجتماعی خود همت نمایند. محفل ملی با مرکز جهانی بهایی دائما در ارتباط است و در مورد وضیعت بهائیان کشورش مشورت می نماید و بهترین راهها را برای اداره جامعه برمی گزیند و ارائه می کند.
همچنین محافل روحانی کشورها هر پنج سال یک بار ۹ نفر را از میان بهائیان عالم برای عضویت بیت العدل اعظم الهی، مرکز جهانی بهایی انتخاب می نمایند. حفظ و سرپرستی امر الهی در هر کشور و مراقبت از آن با کمال هوشیاری نیز از وظایف محفل ملی است. در کشورهایی که جامعه بهایی آزادی بیشتری دارد، ترجمه و انتشار آثار الهی، مشرق الاذکار، تبلیغ و کارهای مشابه آن، باید زیر نظر محفل ملی باشد. همچنین تشخیص قضیه ای که مربوط به محفل محلی یا محفل ملی است، به عهده محفل روحانی ملی هر کشور است.
حضرت شوقی ربانی ولی امر بهایی، به محافل ملی توصیه می کنند که به عواطف صادقانه نمایندگانی که آنان را انتخاب نموده اند، احترام گذارند و نظرات و عقاید و پیشنهادات آنان را با دقت و توجه بررسی نمایند و از آقامشی و برتری جویی و انزوا و خودداری بی مورد در گفتار و پنهان کاری پرهیز نمایند و آن نمایندگان را به نهایت خوشرویی بپذیرند و نقشه ها و آرزوها و نگرانی های خود را در مورد امرالله و جامعه با آنان در میان گذارند و مطلع سازند. محافل ملی باید این نکته را به ثبوت رسانند که یک آرزو در سر می پرورند و آن خدمت و ترویج خير عموم است.
حضرت عبدالبهاء در مورد انتخاب بیت العدل اعظم الهی و وظایف آن، در الواح وصایا ما را هدایت می فرمایند:
« باید به انتخاب عمومی یعنی نفوس مؤمنه تشکیل شود»
« اعضاء باید مظاهر تقوای الهی و مطالع علم و دانایی و ثابت بر دین الهی و خیرخواه جميع نوع انسانی باشند»
« این جمع، مرجع کل امور است»
« مؤسس قوانین و احکامی که در نصوص الهیه موجود نه »
« جمیع مسائل مشکله در این مجلس حل گردد»
« مرجع کل، کتاب اقدس و هر مسئله غیر منصوصه راجع به بیت عدل عمومی»
« آنچه بالاتفاق یا به اکثریت آرا تحقق یابد، همام حق و مراد الله است»
« من تجاوز عنه فهو ممن احب الشقاق و اظهر النفاق و اعرض عن رب الميثاق»
بیت العدل اعظم، پنج سال پس از درگذشت حضرت شوقی ربانی ولی امرالله، در سال ۱۹۶۳ میلادی (۱۳۴۲ خورشیدی) تشکیل شد و اکنون هدایت جامعه بهایی در سراسر دنیا را به عهده دارد.


نظم اداری حضرت بهاءالله

بهائیان عالم می دانند که همه مؤسسات و نظم های کنونی محکوم به زوال و نابودی هستند و مؤسسات الهیه بر خرابه های آن بنا خواهد شد. بهائیان می دانند که حضرت بهاءالله نه تنها روح جدیدی به عالم بشریت دمیده اند و اصول تمدن روحانی عظیم را ارائه فرموده اند، بلکه آن حضرت و بعد از ایشان، حضرت عبدالبهاء یک رشته قوانین محکم و متینی برای ایجاد مؤسسات و تشکیلات مشخص وضع نموده اند و لوازم این نظام جدید را نیز فراهم فرموده اند. مقصود از این مؤسسات آن است که نمونه ای برای جامعه آینده بشری پدید آید و وسیله مؤثری برای استقرار صلح عمومی و یگانگی نوع بشر ایجاد شود و حکومت عدل و انصاف در روی زمین اعلان گردد.
پیروان حضرت بهاءالله در هر مکان که به خدمت قائمند، بدون ابهام و با کمال وضوح، همه مقرّرات و قوانین و اصول و تشکیلات و راهنمایی های لازم را برای اجرای وظایف خود، در مقابل چشم آشکار می بینند.
ممکن است دیانت بهایی در نظر مردم، فرقه ای از اسلام به حساب آید یا یکی از هزاران مذهب گمنام غرب شمرده شود و به دیده حقارت به آن نگریسته شود و حتی آن را قابل آن ندانند که به شناسایی آن اقدام کنند. اما این مروارید گرانبهای آیین الهی، در صدف احکامش پرورش می یابد و بدون تفرقه و دسته گرایی، راه خود را باز می کند و بالاخره عالم بشریت را فرا خواهد گرفت.
تنها کسانی می توانند قدر و منزلت این نظام الهی را دریابند که مقام والای حضرت بهاءالله را شناخته و قلوبشان از محبت آن حضرت سرشار و افروخته شده باشد.


جهان سرگردان

بشریت درمانده و سرگردان امروز راهی جز آن ندارد که به سوی هدفِ روشن و متعالی وحدت و یگانگی حرکت نماید.
از دیدگاه بهایی، حال رهبران نظام های کنونی جهان که با افکار و آرزوهای کودکانه می کوشند تا روش های پیشین را به کار گیرند و خود را تافته جدا بافته و برتر از دیگران شمارند، بسیار رقت بار و غم انگیز است. آنها بی توجه به روح عصر تصور می کنند که متناسب با زمان های دور، دورانی که هر ملتی منزوی و بی رابطه با سایر ملت ها می زیست، می توان خوشبختی را برای سرزمین خود به ارمغان آورد. آنها از این اصل غافلند که امروز عالم دو راه بیشتر ندارد یا یگانگی و وحدت خود را آن چنانکه حضرت بهاء الله ارائه فرموده اند به دست آورد یا منهدم گردد.
در این دوران بحرانی از تاریخ تمدن بشری، سزاوار است که سران کشورها از بزرگ و کوچک، شرقی و غربی، غالب و مغلوب گوش هوش به ندای حضرت بهاءالله فرا دارند و همدوش و هم عهد، مردانه قیام کنند. آنها باید به اصل وحدت عالم انسانی ایمان داشته باشند و برای همیشه اندیشه های بی پایه پیشین و تعصبات قومی را به کناری نهند و درمان پزشک دانا (یعنی مظهر امر خداوند) را که برای دنیای امروز ارائه شده، تمام و کمال بپذیرند و به مرحله اجرا در آورند. حضرت شوقی ربانی نمایی از دنیای متحد آینده را در مقابل چشمان ما نمایان می سازند:
یک نوع حکومت عالی که مافوق حكومات ملی است بر اثر تکامل جهانی تدریجا شکل گیرد. ملتهای عالم در راه استقرار این حکومت به طيب خاطر، حق اعلان جنگ را برای خود تحریم کنند و از بعضی از حقوق در وضع مالیات و نیز از تمامی حقوق تسلیحات – مگر به اندازه حفظ نظم داخلی کشورهای خود- صرف نظر کنند. یک قوه مجريه مقتدر که می تواند علیه هر حکومت عاصی و سرکش بپاخیزد و او را بر جای خود نشاند، ضمانت کننده این حکومت عالی است. یک پارلمان جهانی که اعضایش را تمام مردم در هر کشوری انتخاب نموده و دولت آن کشور نیز تأییدش کرده باشد، تشکیل می شود و نیز یک دادگاه بین المللی که رأی آن برای همه، حتی کشورهایی که حاضر به رجوع به آن دادگاه نباشند، نافذ و جاری باشد. در این جامعه جهانی همه موانع اقتصادی به کلی رفع می شود و کارگران و سرمایه داران اعضای لازم و ملزوم و پیوسته به هم شناخته می شوند و شرایطی فراهم می شود که هر طبقه، حقوق طبقه دیگر را به میل و رغبت می پذیرد.
عربده و هیاهوی تعصبات و مشاجرات دینی تا ابد به بوته فراموشی سپرده می شود و شعله دشمنی های نژادی، بالاخره خاموش می گردد. در این جامعه، قوانین بین المللی که نتیجه قضاوت دقیق پارلمان جهانی است، تدوین می شود و ضامن اجرای آن نیروهای کشورهای متحده می باشد که سريعا وارد میدان عمل می گردد. در چنین جامعه ای جنون وطن پرستی جنگجو و پرخاشگر به جهان دوستی عمومی و دائمی از روی میل و رغبت شدید تبدیل می شود. این چنین نظمی که حضرت بهاءالله پیش بینی فرموده، در آینده گواراترین میوه عصر بلوغ عالم انسانی خواهد بود. حضرت شوقی ربانی به ما می آموزند که آیین جهانی بهایی هرگز در پی ویران کردن اساس موجود جامعه انسانی نیست، بلکه هدفش گسترش اساس و میانه روی و تعدیل در مؤسسات آن است تا با اوضاع و احوال و احتیاج و نیازهای این جهان در حال تغییر، موافق گردد.
این امر با هیچ تابعیت و وفاداری مشروع، مخالفت ندارد و روح راستی و اخلاص حقیقی را تضعیف نمی کند. قصدش آن نیست که شعله وطن پرستی صحیح سالم را در دل مردمان خاموش سازد و یا نظام حاکمیت مستقل ملی را از ریشه براندازد. این امر، گونه گونی نژادها و تاریخ زبان و سنت و افکار و عادات و حتی آب و هوا را که باعث تنوع و گونه گونی در ملتها و اقوام عالم است، در نظر دارد و هرگز در پی آن نیست که همه را یکسان نماید. بلکه ندای این امر دعوت مردمان به وفاداری و اخلاصی وسیع تر و آرزوهایی بزرگ و هدفهایی بلندتر از آن است که تا به حال سیب پیشرفت نوع انسان بوده است. حضرت بهاءالله تنگ نظری قومی، جدایی طلبی و تعصب را مخالف روح دوستی و محبت و عشق و یگانگی بین انسانها میدانند. پیام حضرت بهاءالله حقیقتی است که قانون درونی همه اشیاء و همه وقایع و اتفاقات و همه عالم هستی است. اگر اعضاء و اجزای هر چیزی در این عالم علاقه و محبت و جاذبه و پیوستگی و هماهنگی خود را از دست بدهند، محکوم به نابودی است و اگر این نیروی محبت و جاذبه و پیوستگی در هر چیزی پدید آید و دوام یابد، آن شیئ به كمال خود می رسد.
وحدت عالم انسانی و یگانگی بین نوع بشر یک خوش باوری و امید واهی نیست بلکه ضرورت و نیاز امروز جهان است.
“افسوس که هر روز بیش از پیش این نکته آشکار می گردد که تنها نیروی یک عذاب و بليّه جهانی است که می تواند باعث سرعت تحقق چنین مرحله ای در تکامل اندیشه انسان گردد … هیچ چیز جز آتش بلایا که عالم بشری را پاک مطهّر و مستعد سازد، نمی تواند رهبران این عصر را به مسئولیت عظیمی که دارند و باید به ایفای آن پردازند، متوجه سازد.”
نظم اداری بهایی هنوز مراحل کودکی را می گذراند. هر انسانی در دوران کودکی برای یادگیری، اشتباهات فراوانی را تجربه می کند، اما همه آنها در جهت رشد و ترقی اوست و هرگز کسی به خاطر اشتباهاتش از او ناامید نمی شود و به آینده روشن او شک نمی کند. زمانی فرا خواهد رسید که این کودک، به بلوغ رسد و آثار عظيمه و خدمات بیشمار از او پدید آید، نظم اداری بهایی اینک در مرحله کودکی است. هنوز برای هیچکس چگونگی آن، چنانکه باید و شاید، قابل فهم نیست. صخره ای که این نظم اداری بر آن قرار گرفته، اراده خداوند برای عالَم در عصر جدید است. منبع الهام آن، حضرت بهاء الله و مقصد اصلی و نیروی محركه آن، ایجاد نظم بدیع جهانی است. شالوده این نظم جهانی را حضرت بهاءالله گذارده است.
ما از طرفی شاهد فروپاشی نظم های گوناگونی هستیم که به نابودی جامعه دردمند و رنجور عالم مشغول است و از طرفی نشانه هایی اسرار آمیزی که بشارت به شکوفائی نظم جهانی حضرت بهاءالله میدهد، فراوان به چشم می خورَد.
زمانی که این نظم بر کره خاک مستقر شود، به چشم ظاهر بهشت برین را در عالم مادی مشاهده خواهیم کرد و این همان زمانی است که انبیاء و اولیاء در آرزویش جان نثار نمودند. زمانی که جميع بساط ها برچیده شود و بساط دیگر گسترده گردد. شاید تا آن روز راهی دراز در پیش رو باشد، زیرا برای رسیدن به این مرحله باید دگرگونی عظیمی در فرهنگ همه اجتماعات بشری پدید آید.
باید احساسی بوجود آید که عالم یک وطن است و همه مردمان اهل آن. چنین احساسی که با آن تمدن و فرهنگی عمومی بر پایه خیرخواهی جميع نوع بشر ایجاد شود، بالاترین حد پیشرفت در نظام تشکیلاتی جامعه بشری محسوب می شود. این اوج خوشبختی جامعه، در حالی است که انسان به عنوان فرد، هیچوقت به حدی نمی رسد که بالاترین حد پیشرفت باشد و دیگر محتاج ترقی نباشد. او همیشه تا بی نهایت در مراحل کمال به پیش خواهد شتافت.


جهان آینده

زمانی نوع بشر به یگانگی دست خواهد یافت که شرایطی فراهم گردد تا یک انجمن عمومی عالم ایجاد شود و تمام ملل و نژادها و ادیان و طبقات کاملا دائما متحد گردند و در عین حال استقلال دولت ها و آزادی شخصی و ابتکار فردی اعضای این انجمن محفوظ ماند. این انجمن از چند هیئت تشکیل شده است. یک هیئت قانونگذاری عمومی که اعضای آن وکیل همه اهل عالم هستند، جميع معادن و منابع کشورهای عضو را تحت اداره نهایی خود قرار دهد و قوانینی تعیین نماید که احتیاجات همه ملتها و اقوام مختلفه را برآورده سازد و متعادل سازد. این قوانین باید وضع زندگانی عمومی اهل عالم از هر نژاد و قوم و قبیله و سرزمین و دیاری را تضمین نماید تا در آرامش و اطمینان زندگی نمایند.
یک هیئت اجرایی عمومی که با قوه بین المللی پشتیبانی می گردد، این تصمیمات را به اجرا گذارد و قوانین آن را به کار بندد و یگانگی و وحدت اصليه تمامی انجمن عمومی عالم را حفظ کند. یک دادگاه بین المللی در کلیه اختلافات و مناقشه و سوء تفاهماتی که ممکن است بین دولتها رخ دهد، قضاوت نماید و حکم قطعی و نهایی خود را صادر کند. یک سازمان ارتباط بین المللی و عمومی ایجاد شود که تمام کره زمین را در برگیرد و آزاد از قید و بند ملی، با سرعتی حیرت انگیز و با نظمی بی نظیر به کار پردازد. یک پایتخت بین المللی که مثل مرکز اعصاب این مدنیت عمومی است، تعیین شود. این پایتخت از طرفی همچون کانونی که نیروهای زندگی بخش به سوی آن در حرکت است، عمل خواهد کرد و از طرفی اثرات حیات بخش جان اَفزا از آن به سوی عالم منتشر خواهد شد. یک زبان بین المللی اختراع گردد یا از بین زبان های کنونی انتخاب شود و در مدارس عالم، علاوه بر زبان مادری تدریس شود. خط عمومی، پول واحد، وزن و اندازه یکسان و معارف بین المللی سبب خواهد شد که ملتها و نژادها به زودی به تفاهم دست یابند
در چنین جامعه ای، علم و دین یعنی دو عامل بسیار قوی در زندگانی، با هم سازش و هماهنگی خواهند داشت و دوشادوش هم در ترقی نوع بشر مؤثر خواهند بود. مطبوعات و جراید در سایه چنین نظمی در حالی که از آزادی ابراز نظر و بیان برخوردار خواهند بود و میدانی برای اظهار عقیده های گوناگون بشر می گردند، آلت دست مصلحت های شخصی و غرض ورزی های خودخواهانهء گروهی نخواهند شد.
منابع اقتصادی عالم در تحت نظم درمی آید و مواد خام آن استخراج شده، مورد استفاده کامل قرار خواهد گرفت. همزمان، بازار آن تنظیم و توسعه می یابد و توزیع و تقسیم این محصولات که متعلق به تمامی اهل عالم است، منصفانه صورت می گیرد. رقابت و دشمنی ها و حیله و تزویرهای ملی متوقف می گردد و تعصب نژادی و ملی به دوستی و حسن تفاهم بین نژادها تبدیل می شود. علت و سبب نزاع های دینی رفع می شود و قید و بندهای اقتصادی به کلی برطرف می گردد. امتیاز بین طبقات جامعه از میان می رود و از فقر بی حد و ثروت بیشمار خبری نخواهد بود. کوشش های فراوانی که در راه جنگ اقتصادی و سیاسی میشد، برای اهداف عظيمه صرف می گردد؛ اهدافی چون توسعه دامنه اختراعات بشری؛ تکامل امور فنی؛ ریشه کن سازی بیماری ها؛ گسترش دایره تحقیقات علمی، استخراج منابع ناشناخته زمین؛ افزایش طول عمر انسان و پیشرفت هر عامل دیگری که زندگانی عقلانی و اخلاقی و روحانی جميع نوع بشر را تقویت نماید.
یک نظام عمومی فدرال بر روی زمین حاکم گردد و با قدرت مطلق خود همه منابع نامحدود زمین را به عالم ظهور در آورد و آرزوهای اهل شرق و غرب را برآورده سازد. شرّ جنگ را به کلی از سر این بشر رنجدیده رفع نماید و آزادگی و شادمانی را به همه انسانها هدیه نماید. نظامی که در آن، قدرت در خدمت عدالت است و زندگی متکی به معرفت عمومی خدای واحد و وفاداری به یک ظهور مشترک الهی گردد. همه نیروهای عالم دست به دست هم داده، جهان را به سوی این مقصدر متعالی پیش بَرَند.
ناله انسان بلند است و مشتاق و آرزومند که به ساحل یگانگی و وحدت در آید، با این حال سرسختانه با نور الهی در ستیز است و از قبول امری که می تواند او را از این مصیبت نجات بخشد و بلای وحشتناکی که او را تهدید می کند، رها گرداند، سر می پیچد.
کوشش و تلاش در رسیدن به اتحاد خانواده و قبیله و ایجاد حکومت شهری و وطنی یکی بعد از دیگری به ثمر نشسته و با موفقیت حاصل گردیده است. حال، اتحاد جهانی، هدفی است که بشر پریشان به سوی آن روان است. دوره تأسيس وطن به پایان آمده و آشوب غافلانه ناشی از حاکمیت مطلقه ملی به اوج خود رسیده است. جهانی که به مرحله بلوغ وارد می گردد باید این طلسم را بشکند و به یگانگی و وحدتی دست یابد که کل عالم را در بر گیرد. این است اساس خوشبختی و سعادت نوع انسان.


کلام آخر

در سایه هدایت حضرت شوقی ربانی، نظم اداری رشد نمود و پیوسته گسترش یافت. در سال ۱۹۵۱ میلادی یازده محفل روحانی ملی در عالم تأسیس شده بود. شورای بین المللی بهایی تشکیل شد و ایادیان امر همان طور که در الواح وصايا فرموده بودند، تعیین گردیدند. امر بهایی از لحاظ تعداد پیروان و تشکیلات به سرعت فزونی و توسعه یافت. در تمام این دوران، حضرت شوقی از بهائیان عالم برای پراکنده شدن در سراسر کره زمین و رساندن پیام زندگی بخش مظهر امر الهی به دورترین نقاط، دعوت نمودند و پیروان با وفای حضرت بهاءالله، فداکارانه به پاخاستند.
سرانجام پس از ۳۶ سال زحمت و تلاش بی وقفه، قلب شوقی ربانی در ماه آبان ۱۳۳۶ خورشیدی (۱۹۵۷ میلادی) از حرکت باز ماند و تنها ولی امر بهایی به ملکوت صعود نمود. حضرت شوقی وارثی نداشتند. از این رو امور جامعه بر طبق نقشه تبلیغی ۱۰ ساله که آن حضرت تدوین فرموده و در نیمه آن صعود نمودند، به دست ایادیان امر اداره گردید. در پایان نقشه ۱۰ ساله، هم زمان با جشن پیروزی نقشه و دستیابی به هدفهای آن، اعضای ۵۶ محفل ملی دنیا در مرکز جهانی جمع شدند و اولین بیت العدل اعظم را انتخاب نمودند.
یک صد سال پیش در چنین روزی حضرت بهاءالله در باغ رضوان امر خود را اعلان فرمودند. به همین مناسبت، اولین کنگره جهانی بهایی در لندن برگزار شد و نمایندگان بهائیان سراسر عالم در آن شرکت نمودند.
چهل سال بعد از آن، دومین کنگره جهانی بهایی با شرکت ۲۰ هزار نفر از بهائیان دنیا در نیویورک تشکیل شد. این کنگره عظیم که جلوه ای از وحدت و یگانگی نوع بشر بود، به مناسبت یک صدمین سال صعود حضرت بهاءالله از این عالم برگزار شد.
اینک بیت العدل اعظم، عالی ترین مرجع بهایی که در تاریخ عالم بی همتاست، راهنمای بهائیان عالم است. این مرجع که انتخابی است، در سایه حفظ و حمایت حضرت باب و حضرت بهاءالله بوده و تصمیماتش در همه امور، الهی و خالی از خطا است. بهائیان عالم، هدایت های بیت العدل اعظم را از طرف خداوند می دانند و بدون کمترین شک و شبهه ای اطاعت می نمایند. این اطاعت و پیروی، براساس عهد و پیمانی است که حضرت بهاء الله از پیروان خویش گرفته و آن را مایه سعادت و پیروزی در زندگانی شمرده است.


کانال تلگرام معرفی دیانت بهائی (https://t.me/MoarefiBahaiFaith)