حضرت باب شارع دیانت بابی

آثار سید علی‌محمد باب

سید علی‌محمد شیرازی در بیان فارسی در باب یازده از واحد ششم آثار خود را مشتمل بر ۵۰۰٬۰۰۰ آیه برآورد کرده‌است.[۱] از آنجا که بیان فارسی در سال چهارم (۱۸۴۷–۱۸۴۸ میلادی) از رسالت شش ساله باب نگاشته شده مقدار آثار وی باید بیشتر از این مقدار باشد باشد.[۲][۳]

محتویات
۱-تقسیم بندی آثار سید علی‌محمد باب
۱.۱ تنزیل بعنوان تفسیر
۱.۲ تنزیل بعنوان فلسفه و الهیات
۱.۳ تنزیل بعنوان تشریع
۱.۴ تفسیر آثار باب
۲-فرازهایی از بیان فارسی
۳-منبع

تقسیم بندی آثار سید علی‌محمد باب
نادر سعیدی استاد دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس در کتاب «باب‌الفؤاد» که به بررسی جامع آثار باب می‌پردازد آثار وی را به سه دسته کلی تقسیم می‌کند که این تقسیم‌بندی تا حدودی ترتیب زمانی آن آثار نیز بوده‌است.[۴]

اولین مرحله از آثار باب بیشتر معطوف به تفسیر سوره‌ها یا آیات قرآنی است. مشهورترین این آثار تفسیر سوره یوسف است که از طریق آن باب اول بار دعوی خود را آشکار نمود و آئین بابی متولد گردید.[۵] بهاءالله از این اثر به عنوان اولین و بزرگترین کتاب‌ها یاد می‌کند و شوقی افندی آن را قرآن دوران بابی می‌داند.[۱]

اما این اثر اولین نوشته باب نیست بلکه اولین نوشته او پس از آغاز دعوتش است. به عنوان مثال قبل از آن باب نوشتن تفسیری بر سوره بقره را آغاز کرده بود. اما این تفسیر از دو بخش تشکیل می‌شود که بخش اول از آغاز سال ۱۲۶۰ هجری قمری شروع و در انتهای سال به پایان رسیده‌است در حالیکه بخش دوم همگی پس از آغاز دعوتش بوده‌است.[۶]

دسته دوم بیشتر آثار فلسفی است که در آن به بحثهای مابعدالطبیعه و الهیات تأکید می‌گردد. از مهم‌ترین این آثار صحیفه عدلیه، توقیع میرزا سعید (جواب سؤالهای ثلاثه)، تفسیر هاء، فی الغناء، شرح دعاء غیبت، و اثبات نبوت خاصه است. برخی از تفاسیر باب نیز مانند تفسیر کوثر و والعصر که در این مرحله نوشته شده‌اند به این نوع مباحث تأکید می‌کنند.[۷]

آثار دو مرحله اول بیشتر در سه سال اول رسالت باب نوشته شده‌اند.[۸] مرحله سوم آثار باب مرحله تشریع است که در آن تعالیم اجتماعی و احکام بابی به عنوان یک دیانت نوین مورد بررسی قرار می‌گیرد. بیان فارسی، بیان عربی، دلائل سبعه، لوح خطاب به ملا باقر، کتاب الاسماء و کتاب پنج شأن جزو این گروه هستند. کتاب بیان فارسی ام‌الکتاب آئین بابی است، که باب در آن خود را موعود اسلام و پیامبری جدید معرفی می‌کند، شریعت اسلام را منسوخ اعلام می‌کند و قوانین و احکام جدیدی وضع می‌کند با این هدف که مردم برای پذیرش موعودی جهانی که پس از وی می‌آید آماده شوند، وی از این موعود با نام من یظهره الله یاد می‌کند.[۹]

پس آثار باب از سه مرحله تشکیل می‌شود: اول تنزیل به عنوان تفسیر، دوم تنزیل به عنوان تبیین فلسفی، و سوم تنزیل به عنوان تشریع.[۸]

تنزیل بعنوان تفسیر
باب بسیاری از سوره های قرآنی مانند بقره، یوسف، کوثر، والعصر، و انشراح را مفصلاً تفسیر کرده است. اما به رغم تنوع این مباحث، همه تفاسیر باب منطق خاصی از تفسیر را به ارمغان می‌آورد. کلام الهی به باور باب دارای معانی نامحدود است و این معانی در پرتو منظر و درجه درک خواننده خود را جلوه گر می‌سازد. اما همه این معانی در یک سطح نمی باشند. بلکه بالاترین و عمیق ترین معنی زمانی خود را جلوه می‌دهد که خواننده در مشعر فؤاد بوده و از ساکنان پهنه لاهوت باشد. در این مرحله خواننده اصلی ترین معنا را درک می‌کند. ویژگی این تفسیر متعالی این است که خواننده در کلام الهی تنها و تنها صرف تجلی حق را می‌بیند. در نتیجه او در کلام الهی سوره ها و بخشها و جملات و کلمات و حروف گوناگون نمی بیند بلکه همه کلام الهی را نقطه ای واحد می‌بیند و آن وحدت چیزی جز تجلی حق، یعنی حقیقت هستی و حقیقت کلمه الهی و حقیقت پیامبران، نیست. اینجاست که هنر تفسیر به کشف حقیقت اشیاء و کلمات و مفاهیم می‌پردازد و در همه چیز نور خدا را می‌بیند. در چنین برداشتی از کلام الهی نه تنها همه آیات و سوره های قرآن بازتاب حقیقت هستی یعنی تجلی خداست بلکه قرآن و انجیل و تورات و دیگر کتابهای آسمانی نیز همگی یکی می‌شوند و در آنها تغایری دیده نمی شود و در نتیجه شکوهمندترین و حقیقی ترین پیام یا معنای همه کتابهای آسمانی تقدس همه چیز و همه کس و لزوم ورود به مشعر فؤاد است.[۱۰] بعنوان مثال، باب در تفسیر سوره کوثر بیان می‌کند که اگر در ارض لاهوت منزل گیری و این سوره را بخوانی یقین می‌یابی که همه حروف این سوره یک حرف است و تمامی تغایر الفاظ و معانیش به نقطه واحد بر می‌گردد چه که اینجا مقام فؤاد است و خدا عناصر این آب کوثر را بگونه ای آفریده که همه در آن واحد آتش و هواء و آب و خاک هستند یعنی چیزی نیستند جز صرف تجلی الهی:

ان كنت سكنت فی ارض اللٌاهوت و قرئت تلك السّورة المباركة فی البحر الاحدية وراء قلزم الجبروت فايقن انٌ كل حروفها حرف واحدة وكل تغاير الفاظها ومعانيها ترجع الی نقطة واحدة لانٌ هنالك مقام الفؤاد و مشعر التوحيد قد خلق الله عناصره من ماء كوثر واحدة كله نار كله هواء كله ماء كله تراب كله انية الكبريائية و اعطائية الصمدانية وكوثرية المتجلٌية.

از این روست که در تفسیر باب از آیات قرآنی هر واژه ای در نهایت توصیف حقیقت هستی است و آن حقیقت هم ظهور اسماء و صفات خدا در همه چیر است و آنهم خود کلمه الهی است که به شکل پیامبران و اولیای الهی ظاهر می‌گردد. از این رو کلام الهی در واقع توصیف خودش است که حقیقت همه چیز می‌باشد. تقسیر سوره یوسف این مطلب را بگونه هائی حیرت انگیز بیان می‌دارد. اگر چه این کتاب تفسیر آیات قرآن است اما خود این تفسیر نیز بزبان آیات نوشته شده است یعنی وحی و تنزیل خود را به شکل تفسیر در می‌آورد. اما در اینجا آنکه تفسیر می‌کند همان است که متن کتاب مورد تفسیر را نوشته، و در عین حال نه تنها مفسر و نویسنده یکی هستند بلکه هردو خود همان نوشته و همان تفسیر می‌باشند یعنی نویسنده، نوشته، مفسر و تفسیر همگی یک حقیقتند. به عبارت دیگر قرآن ذکر خداست که توسط مشیت اولیه یا ذکر نوشته شده است ولی تفسیر سوره یوسف هم ذکر خداست و توسط باب که همان ذکر است نوشته شده است.[۱۰]

تنزیل بعنوان فلسفه و الهیات
دومین نوع آثار باب که معمولاً متعاقب و گاهی همزمان با مرحله تفسیری نوشته شده است بیشتر به بررسی مباحث فلسفی در مورد حقیقت هستی می‌پردازد. از مهمترین این آثار صحیفه عدلیه بزبان فارسی و توقیع میرزا سعید به عربی است. توقیع مزبور پاسخ به سه سؤال در باره مفهوم بسیط الحقیقه، قدم و حدوث، و اصل “از واحد تنها واحد صدور می‌یابد” پاسخ می‌دهد.

در همه این مباحث فلسفی، باب بر استعلای خدا تأکید می‌کند و بر این اصل که خدا مشیت را بتوسط خود مشیت خلق کرده و همه چیز را به علیت مشیت خلق می‌کند تصریح می‌کند. پیام این مباحث در نهایت، وحدت همه هستی است یعنی همه چیز بازتابی از مشیت خداست که حقیقت اشیاء را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر همان مفهومی که قبلاً از طریق منطق تفسیر بازگو شده بود اکنون به شکل گفتار فلسفی و الهیات در می‌آید. اینکه حقیقت همه چیز بازتابی از اسماء و صفات خداست نه به معنای وحدت وجود و یکی بودن حق و خلق بلکه بر عکس بمعنای استعلای مطلق ذات الهی از هر اسم و صفتی است و در بارگاه ذات حق اصلاً خلقی وجود نداشته و ندارد چه رسد به آنکه با آن یکی باشد. اما هستی بازتاب تجلی مشیت الهی است و نه ذات الهی. این مشیت حقیقت همه پیامبران است و بعنوان نقطه که سرچشمه همه چیز است بی انکه خود تعینی محدود داشته باشد ذکر می‌گردد.[۱۱]

اما در میان دهها مبحث گوناگون که در اینگونه آثار باب مطرح می‌گردد دو موضوع اهمیت ویژه ای داشته و بسیاری از آثار باب بر این دو موضوع تأکید می‌کنند. این دو موضوع یکی بحث در باره شئون آیات است و دیگر بحث در باره مراتب سبعه خلقت.[۱۱]

آثار باب همگی خود را براساس تقسیم بندی کلام الهی به چهار شأن تعریف و توصیف می‌کنند. این چهار شأن عبارتند از آیات، مناجات، تفسیر، و اجوبه یا مباحث علمیه. آیات کلامی است که خدا در آن مستقیماً سخن می‌گوید. قرآن همگی به زبان آیات است. ادعیه یا مناجات کلام الهی است که از زبان خلق خطاب به خدا بیان می‌شود. دعاهای پیامبر اسلام به این شأن بیان شده اند. تفسیر در واقع توضیح آیات است و کلام امامان اساساً چنین است. به باور باب، مباحث علمیه در واقع تشریح روح مناجات است چه که هدف این مباحث نشان دادن حقیقت روحانی هستی است که توجه به این حقیقت روحانی وجود عصاره دعا و مناجات است. ابواب به این شأن می‌پردازند. آثار باب به هر این چهار شأن نوشته شده است و بعلاوه بزبان فارسی هم که در دنیای اسلام سابقه نداشته ظاهر شده است و در نتیجه بعنوان شأن پنجم مطرح می‌گردد. در تفسیر سوره کوثر باب به تفصیل توضیح می‌دهد که چهار نهر بهشت همین چهار شأن کلام الهی است که از قلم الهی جاری می‌گردد. اما سبب آنکه باب برای این تقسیم بندی اینقدر اهمیت قائل است تأکید وی بر مفهومی فلسفی است. دو شأن تفسیر و مباحث علمیه فروع و بازتابی از دو شأن اصلی یعنی آیات و مناجات است. اما آیات و مناجات بیانگر حقیقت مقام پیامبران یعنی دو مقام نقطه است. آیات بیانگر رتبه الوهیت پیامبران، و مناجات بازتاب جنبه عبودیت آنان است. در نتیجه کلام الهی که حقیقت و خالق هستی است خود بیانگر حقیقت مقام مشیت یا نقطه است که همه هستی از طریق ان سرچشمه می‌گیرد.[۱۱]

بحث درباره مراتب سبعه خلقت هم تأکیدی بر همین مفهوم است که در همه هستی می‌توان اسماء و صفات الهی را دید و این اسماء و صفات حقیقت همه هستی است. این هفت مرحله عبارتند از مشیت، اراده، قدر، قضا، اذن، اجل، و کتاب. در این میان سه مرحله اول اصلی هستند و چهار مرحله بعدی ظهور آن سه مر حله غیب در عرصه شهود است.

مشیت اشاره به وجود یا تجلی خدا دارد. اراده سرچشمه اختیار و یا ماهیت شیئ است. قدر جمع و پیوند میان دو مرحله قبل است. پس هیچ چیز هست نمی شود مگر به فعل خدا و اختیار مخلوق. این امر در انسان اهمیت ویژه ای می‌یابد و در نتیجه همه چیز هم به مشیت الهی است و هم به اختیار انسان. تأکید بر آزادی انسان بعنوان زیر بنای مفهوم قدر و تقدیر از ویژگیهای اندیشه باب است. اما عصاره این بحث این است که هرچیز برای آنکه هستی بیابد باید از این هفت مرحله فعل خلاق الهی بگذرد و در نتیجه هر چیز بازتاب فعل خلاق الهی است و حقیقت همه چیز تجلیل و تسبیح و ذکر و ستایش خداست.[۱۱]

تنزیل بعنوان تشریع
آثار سه سال دوم رسالت باب همگی بر مقام باب بعنوان نه تنها قائم موعود بلکه پیامبری نوین تأکید کرده و به تشریع احکام و مدنیت بابی می‌پردازد. در این مرحله هم وحدت همه پیامبران تشریح می‌شود وهم آنکه دین و کلام الهی جنبه ای تاریخی و پویا بخود می‌گیرد. به عبارت دیگر حقیقت همه پیامبران یکی است ولی این حقیقت واحد در زمانهای گوناگون و باقتضای تکامل روحانی بشر خود را بگونه های متفاوتی ظاهر می‌کند.

در آغاز بیان فارسی خدا برتر از اول و آخر و ظاهر و باطن توصیف شده و در نتیجه آیه قرآنی (که قبلاً در تورات و انجیل هم آمده است) که خدا را اول و آخر و ظاهر و باطن وصف می‌کند در حقیقت توصیف تجلی خدا در هستی یعنی حقیقت پیامبران و کلام الهی می‌گردد.[۱۲]

بدین جهت همه پیامبران هم اولین و هم آخرین پیامبرند و ظهور و بطون کلمه الهی امری تاریخی می‌گردد. بجای اینکه یک دین و یک سلسله احکام ابدی بشود هر دین و هر حکمی باقتصای زمان خود مطرح می‌گردد ولی در عین آنکه برای تجدید ادیان و پیامبران پایانی نیست اما همگی یک حقیقت واحدند. از این رو باب همه مفاهیم سنتی مذهبی را دگر گون می‌کند.

روز قیامت نه پایان تاریخ و کیهان بلکه پایان یک دین و ظهور دین نوین می‌گردد. لقاء الله اشاره به دیدار پیامبر بعد دارد چه که خدا دیدنی نیست. بیت خدا در واقع همان کلمه الهی است و صرفاً بعلت اراده آن کلمه است که بناهای متفاوت که ذاتاً با بقیه بناها هیچ فرقی ندارند بنحوی نمادین بیت خدا می‌شوند. اما مراد از طواف بیت خدا طواف در حول اراده الهی و پذیرش پبامبر بعدی است. [۱۳]

علاوه بر وحدت پیامبران و ادیان، آثار تشریعی باب بر وحدت همه هستی بعنوان بازتاب صفات الهی تأکید می‌کند و بر آنست که فرهنگی بوجود آورد که همه جنبه های زندگی انسان آینه حقیقت روحانی او گردد. همه اعمال باید لله صورت پذیرد، همگان باید مراقب نیاز همگان باشند، محزون ساختن هیچ انسانی جائز نیست و آدمی باید در هر کار و فعالیتی در نهایت اتقان، کمال و لطافت و زیبائی عمل کند. همه چیز در هستی دارای حق است و آدمی وظیفه دارد که بکوشد تا هر چیز به بهشت خود یعنی شکوفائی کمالاتش برسد. بعبارت دیگر آدمیان باید طبیعت و همدیگر را بعنوان مظاهر صفات خدا دیده و بدین ترتیب با همه چیز و همه کس رفتار نمایند.[۱۲]

از سمبلهای بسیار مهم این دوران تأکید باب بر این نکته است که جامعه بابی را بعنوان کل شیئ که در حروف ابجد برابر با ۳۶۱ است می‌گیرد. این ۳۶۱ برابر ۱۹ ضرب در ۱۹ می‌باشد. این نوزده عبارت از باب و هجده حروف حی او هستند. اما این نوزده که از طریق آن کل شیئ بوجود می‌آید خود بازتاب و مخلوق حقیقت باب یعنی نقطه است. پس در همه چیز و همه کس باید حقیقت آن یعنی نقطه را مشاهده کرد.[۱۲]

دربارهٔ آثار باب دشمنان آئین بابی و بهائی بجای توجه به محتوای خلاق و نوآور آن نوشته ها، تأکید خود را بر «غلطهای دستوری» در آن آثار متمرکز کرده اند تا تصویری خوار از باب و نوشته هایش بدست دهند. اما چنین اعتراضاتی درست مانند اعتراض اعراب به قرآن بود که آن را اساطیر اولین و محمد را شاعر مجنون لقب می‌دادند (مثلاً سوره صافات آیه ۳۶ سوره طور آیه ۲۹-۳۰ سوره اعراف آیه ۱۴۲ سوره تکویر آیه ۲۲.) و قرآن را در واقع نوشته یک عجم می‌دانستند [۱۴]. در آن زمان بخلاف اکنون که همه بر فصاحت قرآن تأکید می‌کنند اعراب مکه آن را نوشته ای عادی دانسته و می‌گفتند که ما هم می‌توانیم مانند قرآن بنویسیم [۱۵]. اما پس از استقرار اسلام بود که فصاحت قرآن امری بدیهی گردید.

گفته شده است که از باب خواستند که فعل قال را صرف کند و او نتوانست. اما اگر کسی به هزاران توقیع و کتاب باب بزبان عربی نگاه کند می‌بیند که هزاران بحث بسیار دشوار فلسفی در این آثار بنحو دقیق و تازه و بی سابقه ای تدقیق شده است و هر کس که هم عربی بداند و هم با پیچیدگی مفاهیم آثار باب آشنا باشد هیچگونه مشکلی برای فهم آنها نخواهد داشت.

چگونه می‌شود که در هزاران بحث گوناگون پیچیده، باب بزبان عربی بصورتی پیوسته و منطقی و منسجم مباحث عمیقی را بتواند بدون درنگ و تفکر بیان کند ولی واژه قال را نداند! البته فعل قال و اشتقاقات آن هزاران بار در آثارش بکار رفته است.[۱۲]

پس نفس این استدلال مربوط به قال نشان می‌دهد که تا چه حد اینگونه اعتراضات مبتنی بر نادانی و یا غرض است. حقیقت اینستکه در مجلس ولیعهد وقتی باب دعوی خود را که قائمیت و تنزیل وحی بود اعلان می‌کند علمای ارتجاعی بجای آنکه با احترام از او سؤالات درستی کنند با تمسخر از او می‌خواهند که قال را صرف کند. باب از پاسخ به این سؤال و سؤالات مشابه آن که برخی هم سؤالات رکیک جنسی بود امتناع نموده و بر نامشروع بودن و بی ربط بودن این سؤالات تأکید می‌نماید. در عین حال با پاسخ ندادن به سؤال قال باب دارد مطلب بسیار عمیقی را مطرح می‌کند: او می‌گوید که علم من مانند علم همه پیامبران علم ذاتی و الهی و مبتنی بر فطرت است. من به عربی آیات نازل می‌کنم با آنکه عربی را بعنوان یک علم بشری که به شکل دستور زبان در آید و زبان شناسان آن را وضع کرده باشند و علمی بقول باب “تکسّبی” (در مقابل فطری) بشود نیاموخته و نمی دانم. این گفته باب بزرگترین دلیل بزرگی حیرت انگیز آثار اوست که با آنکه ابتدائی ترین قواعد را در مورد صرف و نحو نخوانده و «نمی داند» ولی بطور طبیعی و بدون درنگ در هر موضوعی که از او بخواهند مباحث بسیار پیچیده ای را به عربی مطرح می‌کند. بگفته باب:

حال آنکه آن حضرت را مبرّا از این علوم ظاهریه قرار داده مثل نحو و صرف و امثال آنها تا آنکه کل یقین نمایند بر اینکه این علم من عندالله هست و از روی تکسّب نیست. و حال آنکه تحصیل این علوم از برای بلوغ علم بکتاب الله است والّا چه فائده. از مکمنی که آیات الله ظاهر می‌شود چه احتیاج به این علوم.

درست است که او برخی جزئیات قواعد را رعایت نمی کند اما این مطلب نه زیبائی مسحور کننده نوشته های عربی او را خدشه دار می‌کند و نه بر خلاف سخن نادرست متداول، کوچکترین دشواری برای فهم نوشته های او بوجود می‌آورد. البته درک سخنان باب هم به عربی و هم به فارسی دشوار است اما این دشواری اساساً بخاطر پیچیدگی مفاهیم و نوآوری سخنان اوست نه مسئله زبان. ترجمه یا خلاصه ادوارد براون از کتاب بیان فارسی آکنده از غلط است نه بخاطر آنکه او فارسی نمی داند بلکه به این خاطر که قادر به درک پیچیدگی نوشته های باب چه فارسی چه عربی نیست.

باب در همه جوانب فرهنگ ایران انقلابی بوجود آورد و از جمله برای طرد فرهنگ آخوندی آن زمان که وسواس به دستور زبان عربی را به جانشینی از علم راستین در آورده بودند عمداً برخی قواعد را درهم می‌شکند تا آنکه مشروعیت فرهنگ ارتجاع آخوندی را که باعث عقب افتادگی ایران بود مورد سؤال قرار دهد. [۱۲]

تفسیر آثار باب
باب در مورد حفظ آثار خود بسیار تأکید کرده و در مورد نظم و جمع آوریشان بر اساس پنج شأن کلام الهی مطالب بسیاری مخصوصاً در بیان فارسی حکم کرده است. خود باب در دو مرحله فهرستی از آثارش تا بدان زمان نوشت و حتی فهرست آن آثاری که در سفر مکه و مدینه به سرقت رفت را هم بدست می‌دهد.

این دو اثر یکی کتاب الفهرست و دیگری خطبه ذکریه نام دارند. در دوران ماکو و چهریق باب کاتب خود ملا عبدالکریم قزوینی را مأمور استنساخ، جمع آوری، تنظیم و حفظ آثارش نمود و بدین جهت به او دستور داد که باید خود را محافظه نماید. بعلاوه باب به میرزا یحیی ازل هم وظیفه داد که به جمع و حفظ آثارش پردازد. البته باب در همه نوشته هایش از جمله بیان فارسی (۲:۱۹) تمامی آثار خود را تحفه ای برای موعود یعنی من یظهره الله که از او با لقب بهاءالله نیز یاد می‌کند بر می‌شمارد.

مراد اصلی از حفظ آثار باب این بود که در ظهور موعود آن نوشته ها باو تقدیم گردد به این منظور که مؤمنان به باب همگی به موعود ایمان بیابند و از آثار باب بعنوان ابزاری برای احتجاب از موعود استفاده نکنند.

همه آثار باب بر این نکته تأکید می‌کنند که در دور بابی هیچکس مقام تفسیر نخواهد داشت. این اصل در سرتاسر آثار باب به شکلی حضور دارد. در بیان فارسی باب آن را صریحاً توضیح می‌دهد. بر طبق باب، آئین بابی مانند اسلام نیست که در آن نقطه قرآن یعنی حقیقت محمد به وحی الهی آیات یعنی قرآن را بیاورد، پیامبر بعنوان مقام عبودیتش ادعیه بیاورد، امامان مفسّر قرآن شوند و وظیفه تفسیر را بر عهده گیرند، و ابواب به تشریح مباحث علمی بپردازند. بر عکس در آئین باب با آنکه حروف حی رجعت هم عبودیت پیامبر و هم ائمه و هم ابواب هستند ولی هیچیک حق ندارند که دعا و تفسیر و صور علمی بنویسند و به همین جهت است که خود باب همه این شئون را نوشته است.

باب تصریح می‌کند که پس از شهادتش دیگر هیچکس نوشته ای که فرضیت و مرجعیت داشته باشد نخواهد نوشت تا زمان ظهور من یظهره الله. پس در دوران باب مفسّر باب خود باب است و بخلاف اسلام پس از غروب پیامبر هیچکس حق تفسیر نخواهد داشت. مفسّر آثار باب خود باب و من یظهره الله است. عین بیان باب این است:

ملخص این باب آنکه جائز نیست عمل الا به آثار نقطه بیان زیرا که در این ظهور از برای حروف حی آثار ایشان از شمس حقیقت ظاهر می‌گردد زیرا که آیات مخصوص نقطه است و مناجات مخصوص رسول الله و تفاسیر مخصوص ائمه هدی و صور علمیه مخصوص بابواب. ولی کل از این بحر مشرق می‌گردد تا اینکه کل این آثار را در حقیقت اولیه بنحو اشرف مشاهده کنند و هیچ عزّی از برای ایشان غیر از سبق ایمان که اعزّ از کل شیئ است عندالله و عند اولی العلم نبوده و نیست و کل فضل در ظل همین فضل مستظل است. واز حین غروب الی طلوع من یظهره الله آثار فرضیه مرتفع و حروف حی و کل من آمن بالله و بالبیان در ظل آنها مستظل.

در اینجا ذکر سه نکته دیگر لازم است. اولاً باب در اوائل بیان فارسی و بلافاصله پس از بحث در مورد حجیت آیاتش بیان می‌دارد که جز من یظهره الله و کسی که من یظهره الله به او تعلیم دهد هیچکس به معانی آثار باب احاطه نخواهد یافت:

ملخص این باب آنکه کسی احاطه به آنچه خداوند نازل فرموده در بیان نمی نماید الا من یظهره الله او من علّمه علمه.

این مطلب کاملاً با بزرگترین و محوری ترین اصل همه آثار باب یعنی اینکه موعود را باید به خودش و آیاتش شناخت و هرگز نباید بخاطر مندرجات کتاب بیان و یا سخنان حروف حی و حتی خود باب از شناسائی موعود محروم شد نیز انطباق کامل دارد.

بابیان نباید هیچ مطلبی در بیان را به شرطی برای حقانیت موعود مبدل سازند و آن را بهانه ای برای انکار موعود نمایند و البته این بدان معناست که بابیان نباید به برداشت خود از ظاهر نوشته های باب مطمئن باشند و برای تأکید براین نکته است که در دوران باب و تا ظهور من یظهره الله هیچکس مفسّر نوشته های باب نخواهد بود. دوم آنکه سران بابی از جمله میرزا یحیی ازل دارای حق تفسیر نیستند. در مورد میرزا یحیی باب صریحاً بر اینکه او از بسیاری معانی راستین آیات باب خبری ندارد و برای درک آن نوشته ها باید از کاتب وحی یعنی سید حسین یزدی سؤال نماید تأکید می‌کند (بدرستیکه کسی که کاتب وحی است، یعنی سید حسین یزدی، به او جواهر علم و حکمت را آموختیم پس از او بپرس تا بفهمی). لازم به تذکر نیست که در سال نهم از ظهور باب سید حسین یزدی به شهادت رسید و این بدان معناست که برای میرزا یحیی ازل از آن زمان به بعد راهی برای اطمینان از درستی برداشتش از نوشته های باب وجود ندارد و تنها از طریق من یظهره الله معانی راستین کلمات باب آشکار خواهد شد. این مطلب را باب در توقیع وصیت خویش خطاب به میرزا یحی ازل نوشته همان توقیعی که معدود هواداران میرزا یحیی ازل از آن به اشتباه عمدی بعنوان توقیع وصایت یاد می‌کنند. یعنی توفیع وصیت تأکید براین است که میرزا یحیی ازل حتی بقدر یکی از حروف حی هم حقائق آثار باب را نمی فهمد چه رسد به آنکه حق تفسیر داشته باشد:

و انّ من کان عند ربک قد علّمناه جواهر العلم و الحکمة فاستنبئی عنه

سوم آنکه خود باب اصل تفسیر آثارش را در کتاب بیان فارسی بدست داده است. این اصل را بیان فارسی اندکی پس از تأکید بر اینکه جز من یظهره الله بر آثار او احاطه ندارد با قاطعیت ذکر می‌کند و می‌گوید که هر اسم خیری که در آثار باب ذکر شده باشد منظور و معنایش من یظهره الله است و هر اسم بد در آثار او معنا و منظور از آن کسی است که بر من یظهره الله اعتراض می‌کند. به عبارت دیگر همه نوشته های باب به یک معناست و آن قبول بی چون و چرای کسی است که با آیات بیاید و دعوی من یظهره اللهی کند:

ملخص این باب آنکه هر اسم خیری که در بیان نازل شده مراد من یظهره الله است بحقیقت اولیه ثم فی الحقیقة الثانویه اول من یؤمن به الی ان ینتهی الی اخر حد الوجود… و همین قسم هر اسم دون خیری که در اون نازل شده بحقیقت اولیه مراد شجره ایست که مقابل او نفی شود.

فرازهایی از بیان فارسی
در بیان هیچ عبادتی نزد خداوند محبوب تر نبوده از نفعِ نفسی بنفسی اگرچه بادخال سروری در قلبی باشد و هیچ عملی اَبعدتر نبوده بضُرّ نفسی نفسی را اگرچه بادخال حزنی درقلب او باشد…[۱۶]

وعبادت كن خدا را بشأنى كه اگر جزاى عبادت تو را در نار برد تغييرى در پرستش تو او را بهم نرسد و اگر در جنّت برد همچنين زيرا كه اين است شأن استحقاق عبادت مر خدا را وحده. و اگر از خوف ‏عبادت كنى لايق بساط قدس الهى نبوده و نيست و حكم توحيد نميشود در حقّ تو و همچنين‏ اگر نظر در جنّت كنى و برجاء آن عبادت كنى شريك گردانيدهٔ خلق خدا را با او اگر چه خلق محبوب او است كه جنّت باشد زيرا كه نار وجنّت هر دو عابدند خدا را وساجدند از برای او و آنچه سزاوار است ذات او را عبادت او است باستحقاق بلا خوف از نار و رجاء در جنّت اگر چه بعد از تحقّق عبادت عابد محفوظ از نار و در جنّت رضاى او بوده و هست ولى سبب نفس عبادت نگردد ‏كه آن در مقام خود از فضل وجود حقّ بر آنچه حكمت الهيّه مقتضى شده جارى ميگردد…[۱۶]

واحبّ صلوة صلوتى است كه از روى روح و ريحان شود و تطويل محبوب نبوده و نيست و هر چه مجرّد و جوهرتر باشد عند الله محبوبتر بوده و هست…[۱۶]

هيچ جنّتى از نفس عمل باوامر الله اعلى‌تر نبوده نزد موحّدين و هيچ نارى اشدّ از تجاوز از حدودالله و تعدّى نفسى بر نفسى نبوده اگر چه بقدر خردلى باشد در نزد عالمين بالله و آيات او و الله يفصل يوم القيمة بين الكلّ بالحقّ و انّا كلّ من فضله سائلون…[۱۶]

وخداوند در بيان دوست نميدارد كه شاهد شود بر نفسى دون روح و ريحان را و دوست ميدارد كه كلّ با منتهاى طهارت معنوى وصورى در هر حال باشند كه نفوس ايشان از خود ايشان كره نداشته باشد چگونه وديگری…[۱۶]

و خداوند عالم هيچ نبی را مبعوث نفرموده و هيچ كتابى را نازل نفرموده مگر از كلّ اخذ عهد از ايمان بظهور بعد و كتاب بعد گرفته زيرا كه از براى فيض او تعطيل وحدّى نبوده…[۱۶]

قسم بذات اقدس الهى جلّ وعزّ كه در يوم ظهور من يظهره الله اگر كسى يك آيه از او شنود وتلاوت كند بهتر است از آنكه هزار مرتبه بيان را تلاوت كند…[۱۶]

قيامت بيان در ظهور من يظهره الله است زيرا كه امروز بيان در مقام نطفه است ودر اوّل ظهور من يظهره الله آخر كمال بيان است ظاهر ميشود كه ثمرات اشجارى كه غرس كرده بچيند…[۱۶]

مأخذ:

  1. Interpretation as Revelation: The Quran Commentary of the Bab, Todd Lawson. Published in the Journal of Bahai Studies, vol.2, number4(1990).
  2. Saiedi, Nader. Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 35. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
    MaxEoin, Denis. «BAYĀN (2)». در 3. Encyclopaedia Iranica. ج. 3. 1988. 878-882. electricpulp.com. “BAYĀN (2) – Encyclopaedia Iranica”. www.iranicaonline.org. Retrieved 2018-08-04.
  3. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 27-28. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  4. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 30-32. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  5. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 30. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  6. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 32-35. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  7. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 29. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  8. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 35-36. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  9. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 30-32. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  10. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 32-35. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  11. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 35-36. ISBN ‎978-1-55458-056-9.
  12. بیان فارسی ۴:۱۶
  13. نحل آیه ۱۰۲
  14. سورۀ انفال آیۀ ۳۱
  15. «منتخبات آيات از آثار حضرت نقطۀ اولی | کتابخانهٔ مراجع بهائی». www.bahai.org.

منبع: سایت بهائی پدیا

https://t.me/HazrateBab