بهائيان هر کجا و تحت هر نوع حکومتي باشند ، نافرماني از اوامر دولتي را تا آن جا که به اصول اعتقاداتشان لطمه اي وارد نيا ورد، روا نمي شمارند و اگر فرماني بر خلاف اعتقادات آنان از مراجع دولتي صادر شد، ابتدا تظلم و احقاق حق و سپس زجر و حبس را بر نافرماني ترجيح مي دهند. گر چه حکومت ها بايد چنين شهرونداني را پاس بدارند و مورد احترام قرار دهند ،اما در ايران، بهائيان به دليل اين خصلت اجتماعي شان، معمولا مورد سوء نيت هاي سياسي قرار گرفته اند تا ارج گزاري. بر همين اساس مي توان گفت حکومت پهلوي اول رفتاري بي منطق نسبت به بهائيان داشت و پهلوي دوم ، رفتاري نادرست و نامنصفانه.
اگر از وقايعي که همواره در ايران بوده و کسي را ياراي طرفداري از بهائيان نبوده است، ضرب و جرح هايي که بر افراد بهائي وارد آمد، شورش هايي که عليه جامعه بهائي رخ داد و قتل هايي که به وقوع پيوست، بگذريم، بايد گفت رضا شاه تا استقلال مذهبي بهائيان را منافي با روش حکومت و انديشه انحصار طلبي خود ديد ، دست به اقداماتي عليه بهائيان زد. مثلا مدارس بهائي را که به روش نوين درس مي دادند را تعطيل کرد. دليل بستن مدارس بهائي اين بود که بهائيان يک روز به خاطر تعطيل مذهبي خود ، مدارس خود را تعطيل نموده بودند و همچنين در برخي شهرها ، مغازه داران بهائي را به دليل تعطيل نمودن مغازه هايشان در ايام تعطيلي مذهبي بهائي، مورد پيگرد و زندان قرار داد و در اواخر دوره پهلوي اول، مسائلي براي بهائيان همه ايران که مربوط به ثبت ازدواجشان بود، فراهم آورد و بسياري از بهائيان را به علت نحوه ثبت ازدواج بهائي، جريمه و زندان نمود.
اما پهلوي دوم در مقايسه با رفتارهاي اجتماعي پهلوي اول، دوره دشوارتري براي بهائيان بود. نبايد تصور شود که اگر بهائيان در دوره پهلوي دوم ، انتشارات محدود داشتند و حظيرة القدسي (مکان اجتماع عمومي) بود که گرد هم جمع مي آمدند و … ، داراي آزادي بودند. هرچند دکتر ايادي پزشک شاه بهائي بود، اما واقعيت اين بود که شاه از بيم جانش ، به يک دکتر بهائي اعتماد مي کرد و نه به خاطر علاقه اي که به جامعه بهائي داشت. همگان شاهد بودند و تاريخ نشان مي دهد که در دوره سلطنت همين پادشاه، علي رقم آنکه مي دانست بهائيان در صدد آزار او نيستند، در سال 1334 به دليل سياست هاي مملکتي، دست در دست واعظ مشهور محمد تقي فلسفي گذاشت و ضربات هولناکي بر پيکره جامعه بهائي ايران وارد ساخت. بايد ذکر کرد که رژيم پهلوي با بهائيان برخوردي مناسب شرايط سياسي روز داشت و اگر شرايط سياسي ايجاب مي کرد بر بهائيان بسيار سخت مي گرفت. به فرمان شاه، ساواک بي رحم براي ايجاد جنگ مذهبي و منحرف کردن ذهن مردم از انقلاب، صدمات زيادي به جامعه بهائيان ايران وارد نمود. همچنين امير عباس هويدا در هيچ برهه از زندگي اش بهائي نبود و بهائيان در کابينه هويدا و ديگر کابينه ها عضو نبودند و حتي براي اثبات اين مسأله به آزار آنها نيز مي پرداخت. ذکر اين نکته ضروري است که بهائيان اجازه دخالت در سياست را ندارند، در صورتي که هويدا نخست وزير ايران بود.
حمله به بهاییان توسط آخوندفلسفی رهبرِ انجمن حجتیه درزمان شاه!
شایعه شده که انجمن حجتیه در اسید پاشی های اخیر دست داشته است !؟
حجتیّۀ با هیئت موئتلفۀ اسلامی درسرشت یکی هستند، که بعد ها همین انجمن حکومت کودتائی ۲۲خرداد – ۱۳۸۸ راکنترل کردند
حجتیّه، همان انجمن مددکاری امام زمان است که دردوران شاه زیر پوشش کارهای خیریه، باامام زاده سازی وبهشت فروشی هم ثروت می اندوخت وهم برخرافات مردم می افزود. انجمن مددکاری امام زمان همکاری نزدیکی باساواک شاه داشت وباجاسوسی ولودادن روشنفکران ِمترّقی ومبارزین سرسپردگی خود رابه چپاول گران داخلی وامپریالیزم جهانی نشان می داد.
انجمن مددکاری امام زمان همان انجمن ضّد بهائیّت پیش ازکودتای امپریالیستی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲می باشد.
پیش ازکودتا، انجمن ضّد بهائیّت به بهانۀ این که دشمن اصلی ما بهائی هاهستند نه انگلیسی ها، سعی درمنحرف نمودن مبارزات ضّداستعماری مردم به هنگام نخست وزیری دکترمصّدق داشت.
سخن گوی این ها آخوندفلسفی بودکه پس ازکودتای ۲۸ مرداد با شاه به همکاری پرداخت ، مبارزه با بهائی ها رابه کناری گذاشت وامام زاده سازی، امام زاده فروشی وهمکاری با ساواک را پیشه کرد. ساختن چاه جمکران ادامۀ این پروژۀ پرسود می باشد.
بعد از انقلاب انجمن حجتیه جهت رفع سوابق عقب مانده و شنیعه خود ابتدا منحل و با نام جدید پژوهش در بهاییت با چهره و ماسک جدید خود در سایتها و رسانه ها و مسنجرها فعالیت سازمان یافته خود را در جهت تخریب اذهان ملت بر علیه بهاییان ادامه و با داستان سازیهای شانتاژ مابانه خود موجب دستگیری و زندان و محروم کردن بهاییان از ابتدایی ترین حقوق شهر وندی و حتی از دست رفتن محل های کسب و کارشان میشوند