2007-02-03
يكی از تعاليم اساسی ديانت بهائی تحری حقيقت است، به اين معني كه هر انساني بايد در مسائل به چشم خود ببيند و به گوش خود بشنود و به گفتههاي ديگران اكتفا نكند. اين مسأله به طور خاص در مورد تدين مطرح شده است، يعني انسان نبايد كوركورانه پيرو دين آباء و اجدادي خود باشد، بلكه بايد در مورد اعتقادات و اديان مختلف تحقيق كند و بعد يكي از آنها را انتخاب نمايد.
يكي از اتهاماتي كه به ديانت بهائي زده ميشود اين است كه تحري حقيقت فقط يك ادعاي توخالي است و بهائيان، كه همه را به تحري حقيقت دعوت ميكنند، خودشان فرزندان خود را بهائي بار ميآورند و به آنان اجازه نميدهند آزادانه بينديشند و دين خود را انتخاب كنند؛ از سنين كودكي آثار و اشعار بهائي را به آنان ميآموزند و داستانهايي از تاريخ ديانت بهائي براي آنان تعريف ميكنند؛ از سه سالگي آنان را به كلاسهاي بهائي ميفرستند و تربيت بهائي ميكنند؛ و به اين ترتيب ذهن آنان را از توجه به اديان و عقايد ديگر باز ميدارند و عملاً امكان تحري حقيقت را از آنان ميگيرند.
ضمن پذيرش اين كه در ديانت بهائي بر تربيت ديني تأكيد بسيار شده است، برآنيم امكان تحري حقيقت را بعد از چنين تربيتي بررسي نماييم. ابتدا بايد ديد منظور ديانت بهائي از تربيت ديني چيست.
حضرت عبدالبهاء ميفرمايند: «اين اطفال را بايد امهات از بدايت به تربيت الهيه تربيت نمايند يعني همواره ذكر حق كنند و از بزرگواري حق سخن رانند و القاي خشيةالله نمايند و در نهايت لطافت و نظافت و مهرباني طفل را پرورش دهند تا آنكه هر كودكي از بدو حيات نسيم محبتالله استنشاق نمايد و از رائحه هدايتالله به اهتزاز آيد.»(1)
پس يكي از اهداف تربيت ديني بهائي از بدو تولد ايجاد عشق به خدا و ترس از خدا (كه معاني آنها در آثار بهائي به تفصيل توضيح داده شده است) در قلوب اطفال و پرورش به صفات شايستهاي چون لطافت و نظافت و مهرباني ميباشد.
حضرت بهاءالله نيز در اين باره ميفرمايند: «اما بايد در مدارس ابتدا به تعليم دين گردد. بعد از تعليم ديانت و انعقاد قلوب اطفال بر محبت حضرت احديت به تعليم ساير علوم پرداخت.» (2)
پس منظور از آموزش دين و دينداري كه در مدارس قبل از آموزش علوم توصيه شده است ايجاد محبت الهي در قلوب اطفال است.
همچنين حضرت بهاءالله ميفرمايند: «آنچه از براي اطفال در مقام اول و رتبه اوليه واجب و لازم است تعليم كلمه توحيد و شرايع الهيه است چه كه من دون آن خشيةالله حاصل نميشود و در فقدان آن صد هزار اعمال مكروهه غير معروفه و اقوال غير طيبه ظاهر ميگرددآنچه از براي اطفال در مقام اول و رتبه اوليه واجب و لازم است تعليم كلمه توحيد و شرايع الهيه است چه كه من دون آن خشيةالله حاصل نميشود و در فقدان آن صد هزار اعمال مكروهه غير معروفه و اقوال غير طيبه ظاهر ميگردد »(3)
پس از نظر ديانت بهائي شرط اجتناب افراد از اعمال ناشايست آن است كه به توحيد الهي و شرايع الهي معترف باشند. در اينجا نيز مانند بيانات فوق تأكيد بر آموزش توحيد و يكتاپرستي است و بر آموزش اديان الهي، نه فقط ديانت بهائي. زيرا يكي از اصول اساسي اعتقادي بهائي وحدت اساس اديان است؛ همهء اديان منشأ واحد و هدف واحد و اصول واحدي دارند كه در تربيت بايد آنها را به اطفال آموزش داد.
هرجا در آثار بهائي صحبت از تربيت ديني است، بر پرهيز از تعصب و تنگنظري تأكيد گشته است. مثلاً حضرت بهاءالله ميفرمايند: «دارالتعليم بايد در ابتدا اولاد را به شرايط دين تعليم دهند تا وعد و وعيد مذكور در كتب الهي ايشان را از مناهي منع نمايد و به طراز اوامر مزين، ولكن به قدري كه به تعصب و حميه جاهليه منجر و منتهي نگردد .»(4)
حضرت عبدالبهاء خطاب به فرد مسيحي كه به ديانت بهائي ايمان آورده بوده ميفرمايند: «بايد طفل شيرخوار را به تربيت بهائي تربيت كرد و روح محبت حضرت مسيح و حضرت بهاءالله را در او دميد تا به موجب تعاليم حقيقي انجيل و كتاب اقدس اطفال تربيت يابند.» (5)
حضرت ولي امرالله نيز در اين باره ميفرمايند: «قصص و رواياتي از حيات حضرت مسيح و حضرت محمد و ساير انبياي الهي موجود است كه اگر براي اطفال بيان شود هر نوع اوهام و تعصبات مذهبي را زائل خواهد نمود» (6)
پس با توجه به اين بيانات معلوم ميشود كه منظور ديانت بهائي از تربيت ديني يا تربيت بهائي تعليم يكتاپرستي، ايجاد محبتالله در قلوب، و ايمان به پيامبران الهي و اطاعت از دستورات آنان است، نه آموزش ديانت بهائي به تنهايي و نه ايجاد تعصب نسبت به آن و نه تنگ نظري نسبت به ساير اديان.
در آثار بهائي تأكيد شده است كه اطفال والدين بهائي وقتي به سن بلوغ، كه در ديانت بهائي براي دختر و پسر 15 سال تمام است، برسند بايد خودشان تصميم بگيرند كه چه ديانتي داشته باشند؛ اگر مايل باشند به جامعهء بهائي بپيوندند بايد اين را رسماً اعلام كنند، در غير اين صورت بهائي محسوب نيستند؛ و پدر و مادر به هيچ وجه حق ندارند نظر خود را به آنان تحميل نمايند.
حضرت ولي امرالله در اين مورد ميفرمايند: «چون طفل به مرحله بلوغ واصل گردد بايد آزادي كامل به وي اعطا شود تا ديانت خويش را بدون توجه به آمال و احساسات والدين اختيار نمايد»(7)
به علاوه هر فرد هميشه آزاد است كه از عضويت جامعهء بهائي كنارهگيري كند و در اين صورت هيچيك از حقوق اساسي خود را از دست نميدهد.
حال انصاف بايد داد، كدام دين تا كنون تا اين حد به آزادي افراد در انتخاب دين خود تأكيد داشته است؟ در همهء اديان ديگر، يا لااقل ادياني كه ما با آنها سروكار داريم، فرزندان پيروان يك دين خود به خود پيرو آن دين محسوبند، و حتي اگر نخواهند دين آباء واجدادي خود را برگزينند مرتد محسوب ميشوند و به سختي مجازات ميگردند.
البته اين تأكيد در ديانت بهائي به اين دليل است كه در زماني ظاهر شده است كه نوع انسان از نظر علم و عقل ترقيات بسيار نموده است؛ افراد سواد خواندن و نوشتن دارند؛ به كتب اديان مختلف دسترسي دارند؛ ميتوانند با پيروان همهء اديان در سراسر جهان تماس داشته باشند؛ هيچيك از اين امكانات در زمانهاي گذشته وجود نداشته است.
ذكر يك نكته در پايان ضروري به نظر ميرسد. شايد افرادي در جامعهء بهائي باشند كه فرزندان خود را متعصب بار آورند يا آنان را به پذيرش ديانت بهائي مجبور سازند. اين به علت آن است كه شايد هنوز ديانت بهائي را به خوبي نشناخته و با تعاليم آن آشنايي كافي نداشته باشند، و بنابراين بينش آنان نسبت به دين و دينداري همان بينش جامعهء غيربهائي اطرافشان باشد. اما وجود چنين افرادي نبايد ملاك قضاوت دربارهء كل جامعهء بهائي و مخصوصاً دربارهء دين بهائي قرار گيرد. ديانت بهائي را بايد از روي آثار شارع ديانت بهائي، حضرت بهاءالله، و دو مبين منصوصش، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولي امرالله، شناخت. ان شاءالله افرادي كه ميخواهند منصفانه دربارهء ديانت بهائي قضاوت كنند روش درست تحري حقيقت را در پيش گيرند و براي كشف حقيقت به آثار ديانت بهائي مراجعه نمايند.
منابع:
[1] مجموعهء آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص60
[2] مجموعهء آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص53
[3] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص 12
[4] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص12
[5] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص40
[6] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص93
[7] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص106 ر باز ميدارند و عملاً امكان تحري حقيقت را از آنان ميگيرند.
ضمن پذيرش اين كه در ديانت بهائي بر تربيت ديني تأكيد بسيار شده است، برآنيم امكان تحري حقيقت را بعد از چنين تربيتي بررسي نماييم. ابتدا بايد ديد منظور ديانت بهائي از تربيت ديني چيست.
حضرت عبدالبهاء ميفرمايند: «اين اطفال را بايد امهات از بدايت به تربيت الهيه تربيت نمايند يعني همواره ذكر حق كنند و از بزرگواري حق سخن رانند و القاي خشيةالله نمايند و در نهايت لطافت و نظافت و مهرباني طفل را پرورش دهند تا آنكه هر كودكي از بدو حيات نسيم محبتالله استنشاق نمايد و از رائحه هدايتالله به اهتزاز آيد.»(1)
پس يكي از اهداف تربيت ديني بهائي از بدو تولد ايجاد عشق به خدا و ترس از خدا (كه معاني آنها در آثار بهائي به تفصيل توضيح داده شده است) در قلوب اطفال و پرورش به صفات شايستهاي چون لطافت و نظافت و مهرباني ميباشد.
حضرت بهاءالله نيز در اين باره ميفرمايند: «اما بايد در مدارس ابتدا به تعليم دين گردد. بعد از تعليم ديانت و انعقاد قلوب اطفال بر محبت حضرت احديت به تعليم ساير علوم پرداخت.» (2)
پس منظور از آموزش دين و دينداري كه در مدارس قبل از آموزش علوم توصيه شده است ايجاد محبت الهي در قلوب اطفال است.
همچنين حضرت بهاءالله ميفرمايند: «آنچه از براي اطفال در مقام اول و رتبه اوليه واجب و لازم است تعليم كلمه توحيد و شرايع الهيه است چه كه من دون آن خشيةالله حاصل نميشود و در فقدان آن صد هزار اعمال مكروهه غير معروفه و اقوال غير طيبه ظاهر ميگرددآنچه از براي اطفال در مقام اول و رتبه اوليه واجب و لازم است تعليم كلمه توحيد و شرايع الهيه است چه كه من دون آن خشيةالله حاصل نميشود و در فقدان آن صد هزار اعمال مكروهه غير معروفه و اقوال غير طيبه ظاهر ميگردد »(3)
پس از نظر ديانت بهائي شرط اجتناب افراد از اعمال ناشايست آن است كه به توحيد الهي و شرايع الهي معترف باشند. در اينجا نيز مانند بيانات فوق تأكيد بر آموزش توحيد و يكتاپرستي است و بر آموزش اديان الهي، نه فقط ديانت بهائي. زيرا يكي از اصول اساسي اعتقادي بهائي وحدت اساس اديان است؛ همهء اديان منشأ واحد و هدف واحد و اصول واحدي دارند كه در تربيت بايد آنها را به اطفال آموزش داد.
هرجا در آثار بهائي صحبت از تربيت ديني است، بر پرهيز از تعصب و تنگنظري تأكيد گشته است. مثلاً حضرت بهاءالله ميفرمايند: «دارالتعليم بايد در ابتدا اولاد را به شرايط دين تعليم دهند تا وعد و وعيد مذكور در كتب الهي ايشان را از مناهي منع نمايد و به طراز اوامر مزين، ولكن به قدري كه به تعصب و حميه جاهليه منجر و منتهي نگردد .»(4)
حضرت عبدالبهاء خطاب به فرد مسيحي كه به ديانت بهائي ايمان آورده بوده ميفرمايند: «بايد طفل شيرخوار را به تربيت بهائي تربيت كرد و روح محبت حضرت مسيح و حضرت بهاءالله را در او دميد تا به موجب تعاليم حقيقي انجيل و كتاب اقدس اطفال تربيت يابند.» (5)
حضرت ولي امرالله نيز در اين باره ميفرمايند: «قصص و رواياتي از حيات حضرت مسيح و حضرت محمد و ساير انبياي الهي موجود است كه اگر براي اطفال بيان شود هر نوع اوهام و تعصبات مذهبي را زائل خواهد نمود» (6)
پس با توجه به اين بيانات معلوم ميشود كه منظور ديانت بهائي از تربيت ديني يا تربيت بهائي تعليم يكتاپرستي، ايجاد محبتالله در قلوب، و ايمان به پيامبران الهي و اطاعت از دستورات آنان است، نه آموزش ديانت بهائي به تنهايي و نه ايجاد تعصب نسبت به آن و نه تنگ نظري نسبت به ساير اديان.
در آثار بهائي تأكيد شده است كه اطفال والدين بهائي وقتي به سن بلوغ، كه در ديانت بهائي براي دختر و پسر 15 سال تمام است، برسند بايد خودشان تصميم بگيرند كه چه ديانتي داشته باشند؛ اگر مايل باشند به جامعهء بهائي بپيوندند بايد اين را رسماً اعلام كنند، در غير اين صورت بهائي محسوب نيستند؛ و پدر و مادر به هيچ وجه حق ندارند نظر خود را به آنان تحميل نمايند.
حضرت ولي امرالله در اين مورد ميفرمايند: «چون طفل به مرحله بلوغ واصل گردد بايد آزادي كامل به وي اعطا شود تا ديانت خويش را بدون توجه به آمال و احساسات والدين اختيار نمايد»(7)
به علاوه هر فرد هميشه آزاد است كه از عضويت جامعهء بهائي كنارهگيري كند و در اين صورت هيچيك از حقوق اساسي خود را از دست نميدهد.
حال انصاف بايد داد، كدام دين تا كنون تا اين حد به آزادي افراد در انتخاب دين خود تأكيد داشته است؟ در همهء اديان ديگر، يا لااقل ادياني كه ما با آنها سروكار داريم، فرزندان پيروان يك دين خود به خود پيرو آن دين محسوبند، و حتي اگر نخواهند دين آباء واجدادي خود را برگزينند مرتد محسوب ميشوند و به سختي مجازات ميگردند.
البته اين تأكيد در ديانت بهائي به اين دليل است كه در زماني ظاهر شده است كه نوع انسان از نظر علم و عقل ترقيات بسيار نموده است؛ افراد سواد خواندن و نوشتن دارند؛ به كتب اديان مختلف دسترسي دارند؛ ميتوانند با پيروان همهء اديان در سراسر جهان تماس داشته باشند؛ هيچيك از اين امكانات در زمانهاي گذشته وجود نداشته است.
ذكر يك نكته در پايان ضروري به نظر ميرسد. شايد افرادي در جامعهء بهائي باشند كه فرزندان خود را متعصب بار آورند يا آنان را به پذيرش ديانت بهائي مجبور سازند. اين به علت آن است كه شايد هنوز ديانت بهائي را به خوبي نشناخته و با تعاليم آن آشنايي كافي نداشته باشند، و بنابراين بينش آنان نسبت به دين و دينداري همان بينش جامعهء غيربهائي اطرافشان باشد. اما وجود چنين افرادي نبايد ملاك قضاوت دربارهء كل جامعهء بهائي و مخصوصاً دربارهء دين بهائي قرار گيرد. ديانت بهائي را بايد از روي آثار شارع ديانت بهائي، حضرت بهاءالله، و دو مبين منصوصش، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولي امرالله، شناخت. ان شاءالله افرادي كه ميخواهند منصفانه دربارهء ديانت بهائي قضاوت كنند روش درست تحري حقيقت را در پيش گيرند و براي كشف حقيقت به آثار ديانت بهائي مراجعه نمايند.
منابع:
[1] مجموعهء آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص60
[2] مجموعهء آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص53
[3] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص 12
[4] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص12
[5] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص40
[6] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص93
[7] مجموعه آثار مباركه دربارهء تربيت بهائي، ص106
منبع: سایت نقطه نظر