پاسخ به شبهات وارده بر دیانت بهائی

سوال20:آیا بهائیان کافرند؟

کافر در لغت به معني بي دين، بي خدا و ضد مومن است. به بيان فقها كافر يعني كسي كه منكر خدا باشد و يا براي خداوند متعال شريك قائل باشد و يا اينكه پيغمبري حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبدالله (ص) را قبول نداشته باشد و نيز به كسي كافر مي گويند كه ضروري دين يعني، چيزي را مثل نماز و روزه كه همه مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند منكر شود.[i]

اما بهائيان به خداوند يکتا (بدون شريک) ايمان دارند و خدايي جز او را نمي پرستند و اين موضوع در اکثر آثار بهايي ذکر شده است. به عنوان مثال، در نماز وسطي و يکي از نماز هاي سه گانه ديانت بهايي آيه زير را مي خوانيم: « اشهد بوحدانيتک و فردانيتک و بأنک انت الله لا اله الا انت» يعني شهادت مي دهم به وحدانيت و فردانيت تو و به اين که تو خدايي هستي که خدايي جز تو نيست.

اما در مورد بي دين بودن، بايد گفت که ديانت بهايي يک دين کاملاً مستقل است که از طرف خداي يگانه براي بشر فرستاده شده است. بهائيان تمام پيامبران قبل را (حضرت آدم و ابراهيم و نوح و موسي و عيسي و محمد و ساير پيامبران) را قبول دارند و آنها را چون پيامبرخودشان، حضرت بهاء الله، دوست دارند. اگر يك بهائي پيامبران ديگر را قبول نداشته باشد و پيروان آنها را دوست نداشته باشد، بهائي حقيقي نيست. بهائيان پيامبران الهي را مانند حلقه هاي زنجيري مي دانند که سر آغازشان پروردگار يکتا است ودر نتيجه انکار حتي يکي از رسولان الهي به معني پاره شدن اين زنجير و جدا شدن از ريسمان محکم الهي است. اقرار به حقانيت پيامبران قبل و شرح کتب و آثارشان، معاني باطني از استعارات و تشبيهات موجوده در کتب آسماني مختلف در بسياري از آثار ديانت بهايي از جمله کتاب مستطاب ايقان آمده است.

در مورد قبول داشتن پيغمبري حضرت محمد بايد گفت ما بهائيان نه تنها حضرت محمد را قبول داشته بلكه اورا بعنوان خاتم (به معناي نگين) پيامبران مي شناسيم. حضرت بهاالله در حمد و ثناي حضرت محمّد و خاتميّت ايشان و سلام بر امامان مذهب شيعه چنين فرموده اند: «جوده العظيم الصّلوة و السّلام علي سيّد العالم و مربّي الامم الّذي به انتهت الرّسالة و النّبوّة و علي آله و اصحابه دائماً ابداً سرمدا[ii]ً».

حضرت عبدالبها نيز در مقام دفاع از شأن حضرت رسول چنين فرموده اند: «امّا حضرت محمّد ، اهل اروپا و امريکا بعضي روايات از حضرت رسول شنيده‌اند و صدق انگاشته‌اند و حال آنکه راوي يا جاهل بوده و يا مبغض و اکثر راويها قسّيسها بوده‌اند و همچنين بعضي از جهله اسلام روايتهاي بي اصل از حضرت محمّد نقل کردند و بخيال خود مدح دانستند . مثلاً بعضي از مسلمانان جاهل کثرت زوجات را مدار ممدوحيّت دانسته و کرامت قرار داده زيرا اين نفوس جاهله تکثّر زوجات را از قبيل معجزات شمرده‌اند و استناد مورّخين اروپا اکثرش بر اقوال اين نفوس جاهله است . مثلاً شخص جاهلي در نزد قسّيسي گفته که دليل بزرگواري شدّت شجاعت و خونريزيست و يک شخص از اصحاب حضرت محمّد در يک روز صد نفر را در ميدان حرب سر از تن جدا کرد آن قسّيس گمان نمود که في الحقيقه برهان دين محمّد قتل است . و حال آنکه اين صرف اوهام است بلکه غزوات حضرت محمّد جميع حرکت دفاعي بوده و برهان واضح آنکه سيزده سال در مکّه چه خود و چه احبّايش نهايت اذيّت را کشيدند و در اين مدّت هدف تير جفا بودند بعضي اصحاب کشته گشتند و اموال به يغما رفت و سائرين ترک وطن مألوف نمودند و به ديار غربت فرار کردند و خود حضرت را بعد از نهايت اذيّت مصمّم به قتل شدند لهذا نصف شب از مکّه بيرون رفتند و بمدينه هجرت فرمودند. با وجود اين اعدا ترک جفا نکردند بلکه تعاقب تا حبشه و مدينه نمودند…[iii]»

همچنين حضرت ولي امرالله درباب هدايت خلق به سوي خالق مي فرمايند: «… اين است که حضرت مسيح و حضرت محمّد و حضرت بهاءالله کشف نقاب نمودند و نداي الهي را در قالب عنصري مجسّم فرمودند تا كلّ بتقرّب الهي فائز گرديم و به آذان ترابي آن ندا را اجابت نمائيم و پي بحقيقتش بريم …[iv]»

در بيان ديگر،گفته مي شود که کافر کسي است که حق را باطل و باطل را حق جلوه دهد. کافران در قرآن چنين توصيف شده اند: « أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِن يَشَأِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»[v] يعني آيا مىگويند بر خدا دروغى بسته است پس اگر خدا بخواهد بر دلت مهر مى نهد و خدا باطل را محو و حقيقت را با كلمات خويش پا برجا مىكند اوست كه به راز دلها داناست. پس طبق اين آيه باطل محو شدني است، اما ديانت بهايي پس از 160 سال با قدرتي روز افزون به جلو پيش مي رود و نه تنها از قدرت آن کاسته نشده بلکه حقانيتش روز به روز جلوه گر تر مي شود. چون انتشار امر باطل در ميان مردمان خلاف عدل خداوند است در صورتي که امر بهائي روز به روز بيشتر گسترش مي يابد، مي توان نتيجه گرفت که دين بهايي برحق است و نوشته هاي رديه نويسان امروز نا حق است چرا که که سخنانشان به راحتي، در مدتي اندک محو شده، باطل بودن آنها مشخص مي شود.

همچنين در قرآن کريم تاکيد شده که « اگر او (محمد) به دروغ سخناني بر ما مي بست حتما او را به دست راست خود مي گرفتيم سپس رگ گردنش را قطع مي کرديم وشما هيچ يک بر دفاع از او قادر نبوديد و اين قرآن پندي براي پرهيزگاران است»[vi]. طبق اين آيه خداوند به کسي که به دروغ مطالبي عليه او بگويد فرصت نمي دهد و از بروز حرفهاي باطل جلوگيري مي کند. اما گسترش و قدرت آئين بهايي باطل نبودن آن را ثابت مي کند. حضرت بهاءالله در يکي از مناجات هاي خود بي تاثير بودن و محو شدن سخنان کافران را اين گونه بيان مي فرمايند:

گرجمله کائنات کافر گردند     بر دامن کبرياش ننشيند گرد


[i]. رساله توضيح المسائل با متن فتاوي آقاي بروجردي و حواشي آيات عظام- جاويدان و فراهاني- علميه- مسئله 107- صفحه 30

[ii]. اشراقات – صفحه ۲۹۳

[iii]. مفاوضات- صفحه 14

[iv]. قرن بديع- صفحه 776

[v]. سوره شوري – آيه 24

[vi]. سوره حاقة – آيات 39 – 47