کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بخش اوّل- شان نزول آن

ظاهر قضیه این است که خال اکبرِ حضرت باب برای زیارت اماکن مقدّسۀ شیعه به کربلا می‌رود، ولی به ارادۀ الهی به حضور جمال مبارک احضار می‌شود و پس از تقدیم اسئلۀ کتبی خود، کتاب مستطاب ایقان در پاسخ به آن‌ها نازل می‌گردد؛ امّا از شواهد و قرائن چنین بر می‌آید که حادثه ابعاد مرموز دیگری هم داشته است.

گویی مشیّت مهیمن حیّ قدیر بر این تعلّق گرفته بوده که در آن موقعیّت حسّاس و خطیر از سرنوشت ظهور الهی، موهومات قرون و خرافات اعصار از ذهن و روح بخصوص هموطنان جمال ابهی زدوده شود. امّا تحقّق این نیّت والا ابزاری را می‌خواسته و بروز این مشیّت عظمی شرایطی را می‌طلبیده است و به همین لحاظ مقدّر چنین بوده که در این روند سرنوشت‌ساز، به خصوص، یک نفر از خاندان حضرت اعلی، روح العالَمین لَه الفِدا مشارکت داشته باشد. مدت زمان نزول چقدر بوده است؟ تأثیر این مدت خاصّ بر اذهان بابیان چگونه بوده است؟ حضور خال اکبر را در جریان نزول ایقان کدام واژه بهتر توجیه می‌کند: مأموریّت، مسئولیّت، اتّفاق، یا انتخاب؟

  1. «حضرت بهاءالله شرح نزول ایقان شریف را در یکی از الواح مبارکه که به افتخار جناب ابن اصدق در تاریخ ١٩ رجب ١٣٠٨ هـ. ق. نازل شده است، به این گونه بیان فرموده‌اند: “یومی از ایّام حضرت مرفوع جناب حاجی سَیّد جواد علیه بهاءالله الابهی معروف به کربلائی به حضور فائز، عرض نمودند خال حضرت (باب)، جناب حاجی میرزا سیّد محمّد و خال دیگر علیهما بهاءالله الابهی به زیارت نجف و کربلا فائز شده‌اند و حال مراجعت نموده‌اند و اراده رجوع به وطن دارند. جمال قدم فرمودند به ایشان چیزی گفته ای، عرض کرد خیر! فرمودند: چرا؟ شما باید به تبلیغ امراللّه مشغول باشید، برو واز قِبَل ما سلام برسان وایشان را به حضور آور. کُن دلیلَهما اِلی ساحة العزّ و الجلال . تشریف بردند یوم دیگر مع حضرت خال راجع شدند و به حضور فائز و لکن جناب خال کبیر تشریف آوردند من دون اخوی دیگر. بعد از حضور امواج بحر بیان مقصود عالمیان بشانی ظاهر که احدی قادر بر احصا نبوده بالاخره فرمودند: ما دوست نداریم که شما از سدره مبارکه که بین شما روئیده و به اثمار حکمت و بیان مزیّن، محروم بمانید، عرض نمود مولائی هزار و دویست سال شنیدیم که حضرت قائم در مدُن معروفه مشهوره ساکنند و اولادهای آن حضرت هر یک به کمال عزّت و عظمت در آن مدن موجود و هر نفسی کلمه‌ای در تولّد آن حضرت ذکر می‌نمود فی الحین اخذش می‌نمودند و خونش می‌ریختند و از این گذشته، حکایت ناحیۀ مقدّسه چه شد؟ ذکر بحر و قالیچه کجا رفت؟ و هم چنین از علمای حزب شیعه شنیده ایم که آن حضرت می‌آید، و ظاهر می‌شود و دیون شیعیان را اداء می‌فرماید و جمیع ارض را مسخّر می‌نماید و هم چنین ذکرهایی که این عبد از ذکرش عاجز است، چه که مطلب به طول میانجامد. بالاخره عرض نمودند مع عظمت و جلال و ذکر خوارق عادات، حال می‌گویند خواهرزاده شما است. این عبد چگونه قبول نماید آنچه از قبل گفته شده حال خِلاف آن به مثابۀ آفتاب روشن و ظاهر، تکلیف این عبد چیست نمی‌دانم. بعد لسان عظمت به این کلمه علیا ناطق: یا خال، حال به مقرّ خود توجّه نمایید و اخبار و شبهات مذکوره و آنچه که سبب توقّف شماست درست در آن تفکّر کنید و معین نمایید مع جناب اخوی تشریف بیاورید لَوشاءاللّه یُبدِّل‌الشبُهاتِ بآیاتٍ محکمات انّهُ علی کلّ شیءٍ قدیر. یوم بعد من غیر اخوی تشریف آوردند و یک یک شبهات را ذکر نمودند و جواب نازل و آنچه نازل شد ما بین عباد به رساله خال معروف و نظر به حکمت بالغه از بعد اسم خال را برداشتند و به کتاب ایقان موسوم گشت.”»(حضرت بهاءالله، مقدّمۀ ایقان، ص ی)
  2. «در ایّام عراق، روزی جمال قدم و اسم اعظم فدیتُ بروحی و ذاتی و کینونتی ارضاً وَطِئتها اقدامُ احبائِه فرمودند که فارس چون موطن ربّ اعلی و نقطۀ اولی بود و منتسب به آن ذات مقدّس، کمال میل دارم که به نار مَحبَّت‌الله مشتعل گردد. مدّتی جزئیّه نگذشت که جناب خال حضرت افنان آمدند و مشرّف شدند و سؤالاتی نمودند و رسالۀ خال که مُسمّی به کتاب ایقان است نازل شد و نار مَحبَّت‌الله در ولایت فارس شعلۀ شدید زد و انوار عرفان از آن افق طالع و لائح شد و نفوس کثیره در ظلّ کلمۀ الهیّه داخل شدند و بعضی از جام عنایت سرمست شده به قربان‌گاه فدا شتافتند و جان و دل باختند.»(حضرت عبدالبهاء، منتخبات مکاتیب4، ص25، لوح شماره27)
  3. «در خصوص پرتو یزدان و کوکب تابان حضرت زردشت سؤال نمودید که در رسالۀ ایقان نامشان مذکور نه، حکمتش چیست؟‌ ای بندۀ الهی، در رسالۀ ایقان بسیاری از انبیا مذکور نه، منحصر به حضرت زردشت نیست؛ زیرا این رسالۀ مبارکه در جواب مسائلی که حضرت افنان سدرۀ منتهی (مطرح) فرموده بودند نازل شد. جواب مطابق سؤال است و مقتضی مقام و زمان.»(حضرت عبدالبهاء، مکاتیب5، ص188)
  4. «(کتاب ایقان) در پاسخ به سؤالاتی است که دایی حضرت باب، حاجی میرزا سیّد محمّد، که هنوز به آن حضرت ایمان نیاورده و با برادرش حاجی میرزا حسن‌علی، به زیارت کربلا رفته بود، به حضور حضرت بهاءالله تقدیم داشت.»(حضرت ‌ولیِّ‌امرالله، مرور معبود، ص211- 210)
  5. «در سال 1278 ه. ق. که جمال قدم جل کبریائه در بغداد تشریف داشتند جناب میر سیّد محمّد ملقب به خال اکبر که به عزم زیارت عتبات مقدّسه وارد بغداد شده بود، به حضور مبارک جمال قدم جلّ جلاله مشرف شد و در بارۀ ظهور مبارک حضرت ربّ اعلی جلّ اسمه الاعظم سؤالاتی از محضر مبارک نمود و کتاب مبارک ایقان در همان سال در جواب سؤالات مشارٌ الیه در دو شبانه روز از قلم مبارک جاری گردید. سؤالات خال چنان‌که از متن کتاب مبارک ایقان مستفاد می‌شود عبارت است از: 1) علامات ظهور موعود؛ 2) مسئلۀ خاتَمَ‌النَّبیّین؛ 3) قیامت کبری؛ 4) رَجعَت پیامبر و ائمۀ اطهار؛ 5) لِقاءُالله در قیامت؛ 6) مسئلۀ تحریف کتب آسمانی؛ 7) حشر و نشر و قیامت.»(عبدالحمید اشراق‌خاروی، قاموس ایقان، جزء اوّل از جلد اوّل، مقدّمه)
  6. «این کتاب (ایقان) در اصل خطاب به یکی از خال‌های حضرت باب نازل شد که هنوز ایمان نیاورده بود و به تحقق برخی از تعالیم و نبوات اسلامی، که مطمئن نبود واقع شده باشد، علاقمند بود. امّا حضرت بهاءالله از این محمل برای پرکردن یک دنیا از شگفتی‌ها استفاده کردند و در این جریان، کتاب ایشان از (خواسته‌های) خال حضرت باب به مراتب فراتر می‌رود. البتّه این خال با زیارت این کتاب به کلی منقلب شد و به حقیقت و حقانیت حضرت باب و حضرت بهاءالله اذعان نمود. بدایتاً این کتاب “رسالۀ خال” نامیده شد. حضرت بهاءالله بنفسه الاقدس در یک زمان معیّن در عکا فرمودند که این کتاب باید به “ایقان” تسمیه شود.» [هوپر دانبار، کتاب ایقان (مصاحبه‌ای با هوپر دانبار)، ص5]
  7. «در یکى از الواح مبارکه حضرت بهاء‌الله که به خطّ میرزا‌ آقاجان و خطاب به عبدالمجید شیرازى است شان نزول کتاب مستطاب ایقان بیان‌گردیده‌است. طبق مندرجات این لوح مبارک، روزى حاجى سَیّد جواد کربلائى به حضور حضرت بهاء‌الله مشرّف مى‌شود و عرض مى‌کند که دو دائى حضرت باب پس از زیارت عتبات مقدّسه نجف و کربلا در بغداد هستند و بزودى عازم موطن خود خواهند شد. حضرت بهاء‌الله پس از اطّلاع بر این‌که حاجى سَیّد جواد با آنان در باره امر مذاکره نکرده به کمال رأفت وى را بقصورش که کوتاهى در امر تبلیغ بوده متذکّر داشتند و سپس امر فرمودند که آن دو برادر را به حضور مبارک دعوت و راه‌نمائى نماید. روز بعد خال اکبر یعنى حاجى میرزا سیّد محمّد در معیّت حاجى سَیّد جواد به حضور مبارک مشرّف شد ولی برادر کوچکتر یعنى خال اصغر در این تشرّف حضور نداشت خال اکبر در اثر استماع بیانات حضرت بهاء‌الله در این ملاقات تحت تأثیر شدید قرار گرفت و در پایان مجلس از حضور مبارک استدعا نمود که در باره حقیقت رسالت حضرت باب توضیحاتى بیان فرمایند زیرا به اعتقاد وى خواهرزاده‌اش بعضى از احادیث اسلامى را که در باره قائم موعود وجود داشت تحقّق نبخشیده بود حضرت بهاء‌الله بسهولت و به میل و رغبت به این رجا پاسخ مثبت دادند و از خال اکبر خواستند که به منزل مراجعت کند و پس از تفکّر و تأمّل صورتى از مسائلی را که سبب تحیّر وى گشته و نیز احادیثى را که ایجاد شبهه نموده تهیه و بمحضر مبارک بیاورد. فرداى آن روز حاجى میرزا سیّد محمّد سؤالات خود را به حضور مبارک تقدیم کرد و به فاصله دو روز و دو شب کتاب ایقان در متجاوز از دویست صفحه در جواب سؤالات خال اکبر از قلم حضرت بهاء‌الله شرف نزول یافت. این کتاب مستطاب در ابتدا به نام رساله خال معروف بود؛ ولی بعدها حضرت بهاء‌الله آن را به کتاب ایقان تسمیه فرمودند. در میان اوراقى که در خاندان افنان محفوظ مانده یکى هم صورت ریز سؤالاتى است که حاجى میرزا سیّد محمّد به حضور حضرت بهاء‌الله تقدیم نموده‌است این سؤالات بر روى دو ورقه و به خطّ خود خال اکبر نوشته شده و شامل چهار دسته هستند و تمام در باره ظهور قائم موعود مى‌باشند صمیمیت خال اکبر در جستجوى حقیقت از سؤالاتش آشکار است زیرا در طىّ این عریضه بکرّات از جمال مبارک رجا مى‌کند که شک و شبهه را از قلب وى بزدایند تا شاید با اطمینان کافى و ایمان کامل به عرفان شریعت حضرت باب موفّق شود. جناب حاجى میرزا سیّد محمّد به قدرى تحت تأثیر زیارت جمال مبارک قرار گرفته بود که بلافاصله پس از تشرّف نامه‌اى به پسرش جناب حاجى میرزا محمّد تقى تحریر و در آن احساسات خود را چنین بیان نموده‌است: “خدمت سرکار حضرت بهاء علیه السّلام مشرّف شدم. جاى شما خالی بود. کمال التفات و مرحمت را فرموده شب را نگاه داشتند. در خدمت ایشان مشرّف بودیم. حقّ واقع محرومى از فیض خدمت ایشان خسران واضح است.خداوند توفیق عنایت فرماید که به سعادت دائمى ادراک خدمت ایشان فائض شوم.”»(ادیب طاهرزاده، نفحات ظهور حضرت بهاءالله، ص173)
  8. «حضرت بهاءالله پس از باز گشت از سلیمانیه به بغداد درسال ١٢٧٨ مطابق ١٨٦٢ میلادى، کتاب ایقان را در جواب سؤالات خال اعظم جناب سَیّد میرمحمّد، نازل فرمودند. در آن اوقات ١٨ سال از اظهار امر حضرت ربّ اعلى مى‌گذشت. کتاب ایقان بدواً به نام “رسالۀ خالویه” معروف بود.»(کتاب طرازالهی2، ص..)
  9. «کتاب مستطاب ایقان به فرمودۀ حضرت ولی امرالله “در سنین اخیرۀ دورۀ اقامت بغداد (1278 ه.ق. مطابق با 1862 م.) طی دو شبانه روز از قلم مبارک (حضرت بهاءالله) نازل گردید و با نزول آن بشارت حضرت باب تحقق یافت و وعدۀ الهی که حضرت موعود، بیان فارسی را که ناتمام مانده تکمیل خواهد فرمود، به إنجاز پیوست. این کتاب مبین و رقّ متین در جواب أسألۀ جناب خال (اکبر) که در آن أوان هنوز به امر مبارک اقبال ننموده، با برادر (کوچکتر) خود جناب میرزا حسن علی، عازم زیارت مَشاهدِ مشرَّفه بوده‌اند صادر گردیده استبا نزول این کتاب مستطاب و فصل الخطاب که مفتاح معضلات کتب سماویه است و به فاصلۀ قلیل قبل از اعلام امر حضرت ربّ الأرباب از سماء ارادۀ الهی نازل گردیده، بیان دانیال نبی که می‌فرماید: لان الکلِماتِ مَخفیَّةٌ إلی وقتِ النَّهایة، إکمال پذیرفت و سِتر از کلِمات کتاب برداشته شد و خَتمِ رَحیق مختوم به أصابِعِ حیّ قَیّوم گشوده گردید.” (قرن بدیع)

این کتاب مبارک در ابتدا به نام رسالۀ خالُویه و استدلالیه معروف بود. چنانچه جمال قِدم در لوحی می‌فرمایند: باید امنای حق به مصلحت امر ناظر باشند چه که أعدای خارجه و داخله به تمام حیله ظاهر شده‌اند. چنانچه ظهور قبلم (حضرت اعلی) خبر داده و همچنین در الواح پارسیه که به استدلالیه معروف است از قلمِ عِلمیّه أخبار این ایام ذکر شده (قاموس ایقان جلد4 ص1791) جمال قدم در عکا نام این کتاب را ایقان گذاشته‌اند. جناب ابوالفضائل در کتاب فرائد(ص590) مرقوم نموده‌اند “لفظ ایقان دالّ است که مندرجات آن از عالم یقین نازل شده نه از عوالم شک و ظَنّ و گمان و تخمین”.
حضرت اعلی در اواسط کتاب بیان عربی اشاره می‌فرمایند که این کتاب ناتمام خواهد ماند ولی به فرمودۀ حضرت ولی امرالله، بشارت به تکمیل آن توسط مَن یُظهِرُهُ الله می‌دهند: “حضرت باب تصریح می‌فرمایند که کتاب بیان کامل نیست و من یظهره الله آن را کامل خواهد کرد. البته این إکمال، نه در جهت ظاهری بلکه فقط از نظر روحانی به شکل کتاب دیگری خواهد بود و اعتقاد بر این است که ایقان، تداوم بیان است” (انوار هدایت ص588) توضیح آنکه حضرت اعلی نزول بیان را بر مبنای 361 باب قرار داده‌اند یعنی هر یک از دو کتاب بیان فارسی و عربی مشتمل می‌باشد بر 19 واحد و هر واحد 19 باب است(19در 19 می‌شود 361) ولی بیان عربی تا آخر واحد یازدهم نازل شده و بیان فارسی تا آخر باب دهم از واحد نهم. سیاق هر یک از قسمت‌های(هر باب) بیان فارسی چنین است که ابتدا عنوان مطلب، مختصراً به عربی بیان می‌شود و سپس به فارسی آن موضوع را توضیح می‌دهند و قسمت فارسی چنین آغاز می‌شود: “مُلَخَّص این باب آنکه…” یعنی خلاصه و جوهر و چکیده مطالب این باب این است کهو سپس مضمون بیان عربی ابتدای باب را توضیح می‌دهند و در ادامه،به شرح و بسط مطلب و اغلب با ذکر مثال می‌پردازند. کتاب ایقان هم به همان سبک و سیاق می‌باشد یعنی ابتدای هر یک از دو باب کتاب ایقان با یک بیان عربی شروع می‌شود و بعد قسمت فارسی چنین آغاز می‌گردد “جوهر این باب آنکه..”.
حضرت اعلی در باب 16 واحد3 بیان فارسی به نزول کتاب ایقان، قبل از اظهار امر علنی جمال قدم، چنین بشارت می‌دهند: “و اگر ظاهر شود و نشناساند کسی را نفسِ خود، بیانی که او مرتّب فرماید، مِثل شمس است در بین کواکب و این در وقتی است که کل را در حجاب بیند. چنانچه نقطۀ بیان سه تفسیر بر قرآن نوشت.”»(مقدمۀ کتاب راهنمایی برای مطالعۀ ایقان، اثر پریوش طالبی)