In like manner, strive thou to comprehend from these lucid, these powerful, conclusive, and unequivocal statements the meaning of the “cleaving of the heaven”—one of the signs that must needs herald the coming of the last Hour, the Day of Resurrection.
As He hath said: “When the heaven shall be cloven asunder.” By “heaven” is meant the heaven of divine Revelation, which is elevated with every Manifestation, and rent asunder with every subsequent one. By “cloven asunder” is meant that the former Dispensation is superseded and annulled. I swear by God! That this heaven being cloven asunder is, to the discerning, an act mightier than the cleaving of the skies! Ponder a while. That a divine Revelation which for years hath been securely established; beneath whose shadow all who have embraced it have been reared and nurtured; by the light of whose law generations of men have been disciplined; the excellency of whose word men have heard recounted by their fathers; in such wise that human eye hath beheld naught but the pervading influence of its grace, and mortal ear hath heard naught but the resounding majesty of its command—what act is mightier than that such a Revelation should, by the power of God, be “cloven asunder” and be abolished at the appearance of one soul? Reflect, is this a mightier act than that which these abject and foolish men have imagined the “cleaving of the heaven” to mean?
“و همچنين از اين بيانات واضحه محکمه متقنه غير متشابه تفطّر سماء را که از علائم ساعت و قيامت است ادراک نما. اين است که می فرمايد: “إذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ.” مقصود سماء اديان است که در هر ظهور مرتفع می شود و به ظهور بعد شکافته می گردد، يعنی باطل و منسوخ می شود. قسم به خدا که اگر درست ملاحظه شود تفطّر اين سماء اعظم است از تفطّر سماء ظاهری. قدری تأمّل فرمائيد. دينی که سال ها مرتفع شده باشد و جميع در ظلّ آن نشو و نما نموده باشند و به احکام مشرقه آن مدّت ها تربيت يافته و از آباء و اجداد جز ذکر آن را نشنيده، به قسمی که چشم ها جز نفوذ امرش را ادراک نکرده و گوش ها جز احکامش را استماع ننموده، بعد نفسی ظاهر شود و جميع اينها را به قوّت و قدرت الهی تفريق نمايد و فصل کند بلکه همه را نفی فرمايد . حال فکر نما که اين اعظم است يا آنچه اين همج رعاع گمان نمودهاند از تفطّر سماء؟”
تفطر سماء: شکافته شدن آسمان
سوره ی انفطار، آیه ی اول “إذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ.”آنگاه که آسمان بشکافد.
آسمان ظاهری یک جسم دارای وجود خارجی نیست که از هم بشکافد، و مقصود سپری شدن دوره ی دیانت و نسخ احکام شریعت است.
همج رعاع: منظور از همج رعاع پشه ها و مگسهایی هستند که روی فضولات مینشینند و از پست ترین موجودات هستند. حضرت علی علیه السلام به کمیل بن زیاد نخعی درباره ی مراتب نفوس میفرمایند: یا کمیل النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ، وَمُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ، وَهَمَجٌ رَعَاعٌ. یعنی نفوس سه دسته هستند کسانی که عالم ربانی هستند یعنی هم مقام علمی دارند و هم دانش الهی، یک دسته هم هستند که عالم نیستند ولی در پی تحصیل علم روانند، و باقی مردم که نه عالم هستند و نه متعلم، جزء حشرات بی ارزش و ذلیل و پست هستند. جمال مبارک نیز در این آیه میفرمایند که کسانی که دیده بصیرت ندارند و از آن بی بهره و نصیب هستند از دسته ی همین همج رعاع هستند.
حضرت بهالله در کتاب اقدس میفرمایند: انّ الّذين اوتوا بصآئر من اللّه يرون حدود اللّه السّبب الاعظم لنظم العالم و حفظ الامم و الّذی غفل انّه من همج رعاع *
مردمانی که خداوند به آنها چشم دل، چشم باطن و بصیرت عطا فرموده است، این مردم احکام الهی را بزرگترین سبب میدانند برای نظم عالم و برای محفوظ ماندن امم از مشقات و بلایاء. کسی که از بصیرت الهی بهرمند نباشد و از عرفان الهی غافل شود و عمل به احکام نکند، چنین شخصی از همج رعاع است و ایشان به شدت درد خداوند از گناهکاران و از اهل ضلال هستند.
“اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى” یعنی خداست که آسمان ها را بدون پایه هایی که آنها را ببینید، برافراشت، آن گاه بر تخت فرمانروایی [و حکومت بر آفرینش] چیره و مسلط شد، و خورشید و ماه را رام و مسخّر ساخت، که هر کدام تا زمان معینی روانند.
علماء دین به ظاهر آیه توجه کرده اند، و انگاشتند که چون اجسام سماوات به اعظم مخلوقات به حفظ و قدرت و تدبير سبحانى در جوّ عالى نگاهداشته شده، بنابراين در حقيقت قدرت الهى «عمد» آسمانهاست. که این توضیح واضحات است که از حق تعالی بعید.
“عَمَدٍ” عبارت است از چیزی که تکیه گاه بر اون باشد است. و منظور از آسمان، در آیه ای که ذکر شد، آسمان دیانت است که خداوند بدون هیچ نیازی از آنچه بر روی زمین است که عبارت است از ثروت، ثروت ثروتمندان و قدرت قدرتمندان و حمایت امرا و علما، آن را همچون آسمان بر روی اهل زمین برمی افشاند. مشابه همین معنا در سوره ی حج آیه ی 65 نیز هست که میفرمایند: “ألَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ یعنی آیا ندانسته ای که خدا آنچه را در زمین است و کشتی ها را که به فرمان او در دریا روانند، برای شما رام و مسخّر کرده است؟ و آسمان را نگه می دارد که بر زمین نیفتد مگر به اذن او؟ ” همانطور که میدانید کره ی زمین در فضا قرار دارد و یکی از کرات منظومه ی شمسی است که به طور منظمی به دور خود و خورشید در حال چرخش است و همچون توپی در فضا شناور. و اساساً معنای ظاهری آن را گرفتن به دور از علم و عقل است. در اینجا نیز مراد از آسمانی که به زمین نمیافتد الا بدون اجازه ی او، همان آسمان دیانت است که به اذن خداوندی به زمین میاید و قیامت دیانت قبل را سبب میشود و احکام آن را نسخ میکند و آسمان جدیدی را برای اهل ارض پدید میاورد. و منظور از شمس و قمری که در آیه ی ذکر شده موجود است همانا تعالیم و احکام مرتفعه از آسمان حکمت شریعت قبل است که تا مدت معینی روان اند و زمان و موعدش که به سر شود نسخ میشوند.