How strange! Notwithstanding these explicit and manifest references these people have shunned the Truth. For instance, mention of the sorrows, the imprisonment and afflictions inflicted upon that Essence of divine virtue hath been made in the former traditions.
In the “Bihár” it is recorded: “In our Qá’im there shall be four signs from four Prophets, Moses, Jesus, Joseph, and Muhammad. The sign from Moses is fear and expectation; from Jesus, that which was spoken of Him; from Joseph, imprisonment and dissimulation; from Muhammad, the revelation of a Book similar to the Qur’án.” Notwithstanding such a conclusive tradition, which in such unmistakable language hath foreshadowed the happenings of the present day, none hath been found to heed its prophecy, and methinks none will do so in the future, except him whom thy Lord willeth. “God indeed shall make whom He will to hearken, but We shall not make those who are in their graves to hearken.”
باری، تحيّر است از اين عباد که چگونه با اين اشارات واضحه لائحه از حقّ احتراز نمودهاند. مثلاً ذکر حزن و سجن و ابتلاء که بر آن خلاصه فطرت الهی وارد شد در اخبار قبل ذکر شده. فِی البِحار : “إنَّ فی قائِمِنا اَربَعَ علاماتٍ من اَرْبَعَةِ نَبيٍّ مُوسی و عيسی و يُوسُفَ وَ مُحَمَّدٍ. امّا العَلامَةُ مِن موسيَ الخَوفُ و الانتظار. وَ اَمّا العَلامَةُ مِن عيسی ما قالُوا فی حَقِّهِ. و العَلامَةُ مِن يُوسُفَ السِّجنُ وَ التَّقيَّةُ. وَ العَلامَةُ مِن
مُحَمَّدٍ يَظْهَرُ بِآثارٍ مِثلِ القرآنِ. ” با اين حديث به اين محکمی که جميع امورات را مطابق آنچه واقع شده ذکر فرمودهاند مع ذلک احدی متنبّه نشده و گمان ندارم که بعد هم متنبّه شوند إلّا مَن شاءَ رَبُّکَ. إنَّ اللّهَ مُسمعُ مَن يَشاءُ و ما اَنَا بِمُسمعِ مَن فِی القُبور.
“إنَّ فی قائِمِنا اَربَعَ علاماتٍ من اَرْبَعَةِ نَبيٍّ مُوسی و عيسی و يُوسُفَ وَ مُحَمَّدٍ. امّا العَلامَةُ مِن موسيَ الخَوفُ و الانتظار. وَ اَمّا العَلامَةُ مِن عيسی ما قالُوا فی حَقِّهِ. و العَلامَةُ مِن يُوسُفَ السِّجنُ وَ التَّقيَّةُ. وَ العَلامَةُ مِن مُحَمَّدٍ يَظْهَرُ بِآثارٍ مِثلِ القرآنِ. “
همانا در قائم ما چهار علامت از چهار پیامبر است. موسی، عیسی، یوسف و محمد. اما علامت از موسی، خوف و انتظار است. اما علامت از عیسی، آنچه در مورد او گفتند. و علامت یوسف، سجن و تقیه است و علامت از محمد، آثاری مثل قران ظاهر میفرماید.
این حدیث را علامه مجلسی در همان جلد سیزدهم که باب غیبت است و شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین و اتمام التعمه آورده اند.
بنا به فرموده قران که میفرمایند: “فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ” (قصص ۲۱) یعنی: موسى ترسان و نگران از آنجا بيرون رفت [در حالى كه مى]گفت پروردگارا مرا از گروه ستمكاران نجات بخش. خصوصیت ایشان ترس از تعقیب دشمنان پس از مقتول ساختن شخص قبطی بود.و در تطابق نیز میدانیم که حضرت اعلی نیز همیشه گرفتار ظلم ظالمین بودند و همیشه بیم آن بود که گرفتاری جدیدی را ایشان برای آن حضرت فراهم آورند.
اما علامتی که از عیسی حضرت قائم داشتند همان نسبتهای ناروایی است که یهودیان به حضرت مسیح میدادند. یعنی ایشان را دشمن دین و کتاب تورات میپینداشتند، همانطور که مسلمانان حضرت قائم را دشمن اسلام و قران بیان کرده و میکنند. چنانچه در حدیث نیز که متمم همین مضمون است در تفسیر آیه شریفه سوره ی قلم “إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ”آمده است: که قائم را تکذیب میکنند و میگویند ما تو را نمیشناسیم تو از اولاد فاطمه نیستی چنانکه مشرکان به محمد ص میگفتند. عن ابی عبد الله (ع) فی قوله تعالی «اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین یعنی نکذیبه بقائم آل محمد (ع) اذا یقول له: لسنا نعرفک ولست من ولد فاطمة کما قال المشرکون لمحمد (ص).» به روایت امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه: «چون آیات ما بر او خوانده شود گوید اساطیر وداستان پیشینیان است» فرمود: زمانی که به حضرت قائم (ع) می گویند ما ترا نمی شناسیم وتو از فرزندان فاطمه (ع) نمی باشی چنانکه مشرکان به محمد (ع) می گفتند.
همچنین در حدیث دیگری آمده است:قال بن میثم رحمه الله: قد جاء فی بعض خطبه (ع) ما یجری مجری الشرح لهذا الوعد قال (ع): اعلموا علما یقینا ان الذی یستقبل قائمنا من امر جاهلیتکم وذلک ان الامة کلها یومئذ جاهلیة الا من رحم الله فلا تعجلوا فیعجل الخوف بکم، واعلموا ان الرفق یمن والأناه راحة وبقاء، والأمام اعلم بما ینکر ویعرف لینزعن عنکم قضاة السوء، ولیقبضن عنکم المراضین، ولیعز لن عنکم امراء الجور ولیطهرن الأرض من کل غاش، ولیعلمن بالعدل ولیقومن فیکم بالقسطاس المستقیم، ولیتمنن احیاؤکم رجعة الکرة عما قلیل فتعیشوا اذن، فان ذلک کائن. مرحوم شیخ ابن میثم (ره) فرمود: در پاره ای از خطبه های حضرت امیرالمؤمنین به منزلت شرح این وعده است آمده: فرمود: یقین بدانید آنکس استقبال قائم ما می کند از امر جاهلیت است بدانجهت که امت همگی در آنروز جاهل ونادان باشند مگر کسیکه خدایش رحم فرماید پس شتاب نکنید که ترس بسوی شما شتاب گیرد وبدانید که نرمی میمنت دارد ودرنگ کردن آسایش وبقاء است وشخص امام (ع) به امور منکر ومعروف از همه کس داناتر می باشد البته آسیب قاضیان از هم راضی را از شما برمی کند ومسلما از شما می گیرد وفرمانروایان ستمگر را از شما معزول می سازد وزمین را از وجود همه فریبکاران پاک می کند وعمل به عدل نماید وترازوی دادگری وراستی در میان برپای می دارد وزندگان شما آرزو خواهند کرد که بزودی رجعت کنند وبرگردند وزندگی می کنید در این مکان ومسلما این امر شدنی است. ] بحار ج ۵۱ ص ۱۲۰[
قال الصادق (ع): ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما الستقبله رسول الله (ص) من الجاهلیة. فقیل له: کیف ذلک؟ فقال: ان رسول الله اتی الناس وهم یعبدون الحجارة والصخور والعیدان والخشب المنحوتة وان قائمنا اذا قام اتی الناس وکلهمم یتاؤلون علیه کتاب الله ویحتج علیه به، ویقاتله علیه ما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحر والقر. امام صادق (ع) فرمود: همانا قائم ما چون قیام کند نادانها به او رو می نهند بسی سخت تر از آنچه حضرت رسول اکرم (ص) از جاهلیت دید، عرض شد: چگونه؟ فرمود: رسول خدا (ص) بسوی مردم آمد در حالی که مردم سنگ وصخره وچوب وچوبهای تراشیده شده می پرستند وچون قائم (ع) قیام فرماید مردم همه قرآن کریم را بر او تأویل ها می کنند واحتجاج نمایند وبر اساس تأویل خود با حضرت قتال می کنند هان بخدا قسم عدل قائم (ع) به درونه خانه های آنها داخل می شود همانند داخل شدن گرما وسرما].بحار ج ۵۲ ص ۳۶۱ ویوم الخلاص ص ۳۲۵[
اما صفت دیگر حضرت قائم، که مطابق با صفت حضرت یوسف است در حدیث، همانا زندانی شدن و تقیه کردن است. حضرت اعلی مدت نه ماه در کنار کوه های ماکو، و مدت بیست و هفت ماه در چهریق مسجون بودند، و مسئله ی تقیه نیز به اول ظهور ایشان باز میگردد که مقام مظهریت و ربوبیت خود را به علت حکمت و مصلحت از ناس پنهان کردند و خود را باب بقیة الله و باب حجة ابن الحسن معرفی فرمودند چنانچه در تفسیر سوره یوسف و در تفسیر سوره کوثر امده است، و علت این امر را هم چنین بیان کرده اند “نظر کن در فضل حضرت منتظر که چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرمود تا آنکه آنها را نجات دهد، مقامی که اول خلق است و مظهر ظهور انی انا الله، چگونه خود را به اسم بابیت قائم آل محمد ظاهر فرمود و به احکام قران در کتاب اول، حکم فرمود تا آنکه مردم مضطرب نشوند از کتاب جدید و امر جدید و مشاهده کنند که این مشابه است با خود ایشان لعل محتجب نشوند و از آنچه از برای آن خلق شده اند غافل نمانند. (منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه ی اولی صفحه ی ۸۴ و ۸۵) حضرت بهاءالله در لوح خطاب به جناب آقا میرزا آقا افنان چنین می فرمایند: “حضرت اعلی نظر به ضعف عباد در اوان ظهور در بیانات مدارا می نموده و بحکمت تکلم فرموده اند چنانچه در مقامی می فرمایند این همان نقطه ی فرقان است که در این کور به نقطه ی بیان ظاهر شده و در مقام ولایت می فرمایند اننی انا القائم الحق الذی انتم بظهوره توعدون و در مقامی نفی جمیع این مراتب را فرموده اند و به مقامات دیگر ناطق شده اند چنانچه در نزد صاحبان بصر حقیقی معلوم و واضح است و در مقامی میفرمایند اگر ناس ضعیف نبودن ذکر مشیت نمیشد…و شکی نبوده و نیست که این بیانات از روی حکمت بوده چه اگر در اول ظهور بکلمه اخری نطق میفرمودند یعنی آنچه در آخر فرمودند اول میفرمودند شراره نار اعراض و انکار در اول وارد میاورد آنچه را که در اخر وارد آورد…”
اما صفتی که حضرت اعلی داشتند همانطور که در حدیث آمده، این است که همانطور که حضرت محمد آورنده ی آیات الهی بودند، حضرت ایشان نیز دارای مقام رسالت بوده و صاحب قلم وحی هستند. احادیث بسیاری مطابق با این حدیث نیز بوده است که در اینجا بعضی از آنرا ذکر میکنیم.
عن عائشة عن النبی (ص): فی المهدی هو رجل من عترتی، یقاتل علی سنتی کما قاتلت انا علی الوحی.
عائشه از رسول الله (ص) درباره ی مهدی (ع) فرمود: او مردی از عترت من است که بر اساس سنت من کارزار می کند چنانکه من بر اساس وحی کارزار کردم. [عقدالدرر ص ۱۷]
عن ابی عبدالله (ع) قال: اذا قام القائم دعا الناس الی الاسلام جدیدا وهداهم الی امر قد وثر وضل عنه الجمهور وانما سمی المهدی مهدیا لقیامه بالحق.”امام صادق (ع) فرمود: وقتی که قائم (ع) قیام کند مردم را به اسلام جدید دعوت کند وآنان را به امری که جمهور مردم از آن گمراه مانده اند رهبری نماید واز آن جهت حضرت مهدی (ع) نام گرفت که قیام بحق فرماید. [بحار ج ۵۱ ص ۳۰ واثبات الهداة ج ۳ ص ۵۲۷]
قال الصادق (ع): اذا قام القائم (ع) جاء بامر جدید، کما دعا رسول الله (ص) فی بدء الاسلام الی امر جدید. امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که قائم (ع)قیام کند امر تازه وجدیدی آورد همچنانکه رسول خدا (ص)در آغاز اسلام دعوت فرمود.[یوم الخلاص ص ۳۸۷]
وروی ابوخدیجة عن ابی عبد الله (ع) انه قال: اذا قام القائم جاء بامر جدید کما دعا رسول الله (ص) فی بدو الاسلام الی امر جدید. ابوخدیجه از امام صادق (ع) روایت کرده که فرموده: چون قائم (ع) قیام فرماید امر جدید وتازه می آورد همچنانکه رسول الله (ص) در آغاز اسلام امر تازه آورد. [کشف النعمة ج ۲ ص ۴۶۵]
عن عبدالله بن عطاء، قال: سألت اباجعفر محمد بن علی الباقر (ع)، فقلت: اذا خرج المهدی بای سیرة یسیر؟ قال: یهدم ما قبله. کما صنع رسول الله (ص) ویستأیف الاسلام جدیدا. بنقل از عبدالله بن عطاء گفت: از امام باقر محمد بن علی صلوات الله وسلامه علیهما پرسیدم وعرض کردم: وقتی که مهدی (ع) خروج فرماید روش وسیره اش چیست؟ فرمود: هر چه را پیش از خودش بوده واژگون کند چنانکه حضرت رسول اکرم (ص) عمل کرد واسلام جدیدی خواهد آورد (اشاره به دیانت جدید). [عقدالدرر ص ۲۲۷]
عن ابی بصیر (ره) قال: قال ابوجعفر (ع): یقوم القائم بکتاب جدید وامر جدید وقضاء جدید علی العرب شدید لیس شأنه الا السیف لا یستتیب احدا، ولا تأخذه فی الله لومة لائم. بنقل از ابی بصیر (ره) گفت: امام باقر (ع) فرمود: قائم (ع) قیام می کند با کتاب تازه وامر تازه وحکومت تازه که بر عرب سخت می گیرد کارش جز شمشیر چیز دگری نیست وکسی را وادار به توبه نمی کند ودر راه اجراء حکم خدا ملامت هیچ ملامت گری او را باز نمی دارد.[اثبات الهداة ج ۳ ص ۵۴۰]
عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله (ع) انه قال: قال لی ابی (ع) لابد لنا من آذربیجان لا یقوم لها شییء واذا کان ذلک فکونوا احلاسی بیوتکم والبدو اما لبدنا فاذا تحرک متحرکنا فاسعوا الیه ولو حبوا والله لکانی انظر الیه بین الرکن والمقام یبایع الناس علی کتاب جدید، علی العرب شدید وقال: ویل لطغاة العرب من شر قد اقترب. بنقل از ابی بصیر از حضرت امام صادق (ع) فرمود: پدر بزرگوارم (ع) به من فرمود: ما ناچار از آذربایجان هستیم که برای آنجا چیزی قیام نخواهد بود وچون اینچنین باشد پس ملازم خانه های خود شوید. وهنگامی که متحرک ما بحرکت درآید بسوی او شتاب گیرید واگر چه بر روی برف خزیدن باشد بخدا قسم گوئی که به او نظر می کنم که در بین رکن ومقام مردم بر اساس کتاب جدید با او بیعت می کنند وکار بر عرب سخت شود وفرمود: وای بر سرکشان عرب از شری که قریبا گریبانگیرشان گردد.[بحار ج ۵۲ ص ۱۳۵]
قال الباقر (ع): اذا ظهر قائمنا اهل البیت، قال للناس، ففررت منکم لما خفتکم فوهب لی ربی حکما وجعلنی من المرسلین» )الشعراء آیه ۲۱) «لا مرسلا برسالة جدیدة بل لأحیاء الدین ونشر لواء العدل واحقاق الحق وابطال الباطل»: خفتکم علی نفسی، وجئتکم کما اذن لی ربی واصلح امری. حضرت امام باقر (ع) فرمود: موقعی که قائم (ع) ما اهل بیت (ع) ظاهر شود به مردم فرمایند: «من از شما هنگامی که ترسیدم فرار کردم پس پروردگارم به من حکم بخشید ومرا از رسولان قرار داد» مقصود این است که قائم (ع) رسالت تازه ای می آورد بلکه برای زنده کردن دین وگشودن پرچم عدل واحقاق حق وباطل ساختن باطل مأمور گردد» یعنی بر جانم از شما ترسیدم وچون پروردگارم اذنم داد وکارم را به اصلاح رسانید به نزد شما آمدم.[یوم الخلاص ص ۳۰۲]
إلّا مَن شاءَ رَبُّکَ. إنَّ اللّهَ مُسمعُ مَن يَشاءُ و ما اَنَا بِمُسمعِ مَن فِی القُبور
مگر آن کس را که خدا بخواهد. بدرستی که خداوند شنوا میکند هر که را که بخواهد و من شنوا کننده اهل قبور نیستم. (سوره فاطر آیه ۲۲)