کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بند دویست و هشتاد و سه

It is evident unto thee that the Birds of Heaven and Doves of Eternity speak a twofold language. One language, the outward language, is devoid of allusions, is unconcealed and unveiled; that it may be a guiding lamp and a beaconing light whereby wayfarers may attain the heights of holiness, and seekers may advance into the realm of eternal reunion.

Such are the unveiled traditions and the evident verses already mentioned. The other language is veiled and concealed, so that whatever lieth hidden in the heart of the malevolent may be made manifest and their innermost being be disclosed. Thus hath Sádiq, son of Muhammad, spoken: “God verily will test them and sift them.” This is the divine standard, this is the Touchstone of God, wherewith He proveth His servants. None apprehendeth the meaning of these utterances except them whose hearts are assured, whose souls have found favor with God, and whose minds are detached from all else but Him. In such utterances, the literal meaning, as generally understood by the people, is not what hath been intended. Thus it is recorded: “Every knowledge hath seventy meanings, of which one only is known amongst the people. And when the Qá’im shall arise, He shall reveal unto men all that which remaineth.” He also saith: “We speak one word, and by it we intend one and seventy meanings; each one of these meanings we can explain.”

“و بر آن جناب معلوم بوده که اطيار هويّه و حمامات ازليّه را دو بيان است. بيانی بر حسب ظاهر، بی رمز و نقاب و حجاب فرموده و می فرمايند تا سراجی باشد هدايت کننده و نوری راه نماينده، تا سالکين را به معارج قدس رساند و طالبين را به بساط انس کشاند چنانچه مذکور شد از روايات مکشوفه و آيات واضحه. و بياناتی با حجاب و ستر فرموده و می فرمايند تا مُغلّين آنچه در قلب پنهان نموده‏اند ظاهر شود و حقايقشان باهر گردد. اين است که صادق بن محمّد می فرمايد: “واللّهِ لَيُمَحَّصُنَّ وَاللّهِ لَيُغَربَلُنَّ.” اين است ميزان الهی و محک صمدانی که عباد خود را به آن امتحان می فرمايد. و احدی پی به معانی اين بيانات نبرد مگر قلوب مطمئنّه و نفوس مرضيّه و افئده مجرّده. و مقصود در امثال اين گونه بيانات، معانی ظاهريّه که مردم ادراک می نمايند نبوده و نيست. اين است که می فرمايد: “لِکُلِّ عِلمٍ سَبعُونَ وَجهاً وَ لَيسَ بَينَ النّاسِ إلّا واحِدٌ و إذا قامَ القائمُ يَبُثُّ باقِی الوُجُوه بَينَ النّاسِ.” و اَيضاً قالَ: “نَحنُ نَتَکَلَّمُ بِکَلِمَةٍ و نُريدُ مِنها إحدی وَسَبعينَ وَجهاً وَلَنا لِکُلِّ مِنهَا المَخرَجُ.””

اطيار هويّه: پرندگان وجود، مظاهر مقدسه/ حمامات ازلیه: کبوتران قدیم، مظاهر مقدسه/ مغلین: کسانی که دارای غل هستند، افراد حسود/

“واللّهِ لَيُمَحَّصُنَّ وَاللّهِ لَيُغَربَلُنَّ”
حدیث از امام صادق است که در بحار الانوار مجلسی چنین آمده است: و الله لتکسرن کسر الزجاج و ان الزجاج يعاد فيعود کما کان و الله لتکسرن کسر الفخار و ان الفخار لا يعود کما کان و الله لتمحصن و الله لتغربلن کما يغربل الزوان من القمج يعني: بخدا قسم شما شيعيان همچون شيشه شکسته ميشويد، و شيشه را بعد از شکستن ميتوان ذوب کرد و بصورت نخست برگرداند. بخدا قسم شما مانند سفال شکسته ميشويد سفال بعد از شکسته شدن ديگر بصورت اول بر نمي گردد. بخدا قسم شما امتحان ميشويد و غربال خواهيد شد تا نيکان در غربال مانده و غير نيکان بيرون بريزند چنانکه دانه تلخ (کرکاس) از ميدان گندم جدا ميشود.

“لِکُلِّ عِلمٍ سَبعُونَ وَجهاً وَ لَيسَ بَينَ النّاسِ إلّا واحِدٌ و إذا قامَ القائمُ يَبُثُّ باقِی الوُجُوه بَينَ النّاسِ.”
برای هر علمی هفتاد وجه است و در بین مردم جز یک وجه آن نیست و زمانی که قائم قیام فرمود باقی وجوه را در بین مردم منتشر مینماید.
و اَيضاً قالَ: “نَحنُ نَتَکَلَّمُ بِکَلِمَةٍ و نُريدُ مِنها إحدی وَسَبعينَ وَجهاً وَلَنا لِکُلِّ مِنهَا المَخرَجُ.”
و همچنین فرمود: ما کلمه ای میگوئیم و از آن کلمه هفتاد معنی اراده مینمائیم و برای ما نسبت به هر کدام از معانی محل خروجی است.
مضمون این حدیث به طرق مختلف روایت شده است.
عن ابى عبد الله عليه السّلام انّه قال:”حَدِيثٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِيهِ وَ لَا يَكُونُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ فَقِيهاً حَتَّى يَعْرِفَ مَعَارِيضَ كَلَامِنَا لَتَنصَرِفُ عَلي سَبعِينَ وَجهاً لَنا مِن جَميعهَا المَخرَجُ. ” امام صادق ع فرمود: اگر كسى يك حديث از معارف اسلامى را بخوبى بفهمد و عمق علمى آن را بدرستى درك كند، بهتر از آنست كه هزار حديث را در حافظه خود بسپارد و آنها را نقل نمايد، و پيروان مكتب اهل بيت به مقام فقاهت نائل نميشوند مگر آنكه نظرات ما را درك كنند و بجهات مختلفۀ کلام ما که هفتاد وجه دارد و ما همه ی آن وجوه را در نظر میگیریم و تکلم میکنیم متوجّه باشند. “[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏ ۲، ص: ۱۸۴]
همچنین در کتاب بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار حدیث دیگری روایت شده است به این قرار که: “حدثنا عبد الله عن الحسن بن الحسين اللؤلؤي عن ابن سنان عن علي بن أبي حمزة قال دخلت انا وأبو بصير على أبى عبد الله عليه السلام فبينا نحن قعود اذن تكلم أبو عبد الله عليه السلام بحرف فقلت انا في نفسي هذا مما أحمله إلى الشيعة هذا والله حديث لم اسمع مثله قط قال فنظر في وجهي ثم قال إني لأتكلم بالحرف الواحد لي فيه سبعون وجها ان شئت اخذت كذا وان شئت اخذت كذا.” [بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، صفحه ٣٤٩]
نظیر این احادیث بسیار است، در کتاب الاصول الاصلیه و القواعد الشرعیه اثر عبدالله شبر در صفحه ی 284 نیز آمده است: قال : فنظر في وجهي ثم قال : اني لا تكلم بالحرف الواحد لي فيه سبعون وجها ان شئت أخذت كذا و ان شئت اخذت كذا . و عن محمد بن الحسين عن النصر بن شعيب عن عبدالغفار الحارى عن أبي عبدالله ( ع ) انه قال : اني لا تكلم على سبعين و جها لي في كلها المخرج . و عن محمد بن عيسى عن ابن ابي عمير عن محمد بن حمران عن محمد بن مسلم عن أبي عبدالله ( ع ) قال : انا لنتكلم بالكلمة لها سبعون وجها لنا من كلها المخرج . و عن محمد بن عيسى عن ابن ابي عمير عن جميل عن أبي أيوب أخو ابراهيم عن حمدان عن أبي عبدالله ( ع ) قال : اني لا تكلم على سبعين وجها لي من كلها المخرج . و عن أحمد بن محمد عن الاهوازي عن فضالة و علي بن اكلم معا عن عمر بن ابان عن ايوب مثله . و عن أحمد بن محمد و عن أحمد عن الاهوازي عن فضالة عن حمران مثله . و عن محمد بن عيسى عن ابن جميلة عن أبي المصباح الكناني عن عبدالرحمن بن سيابة عنه ( ع ) مثله . و عن محمد بن عبدالجبار عن البرقي عن فضالة عن ابن أبي عمير عن أبي المصباح عن عبدالرحمن بن سيابة عنه ( ع ) مثله . و عن محمد بن عبدالجبار البرقي عن فضالة عن ابن ابي عمير عن أبي المصباح عن أبي عبدالله ( ع ) قال : اني لا حدث الناس على سبعين وجها لي في كل وجه منها المخرج . و عن أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن الاحول عن أبي عبدالله ( ع ) قال : انتم افقه الناس ما عرفتم معاني كلامنا ان كلامنا لينصرف على سبعين وجها . و عن أحمد و عبدالله ابني محمد بن عيسى عن ابن محبوب مثله و عن محمد بن عيسى عن محمد بن سنان عن عبدالكريم بن عمرو عن أبي بصير قال : سمعت أبا عبدالله ( ع ) يقول : اني لا تكلم بالكلمة الواحدة لها سبعون وجها ان شئت اخذت كذا و ان شئت أخذت كذا . و عن أحمد بن محمد عمن رواه عن الحسين بن عثمان عمن اخبره عن أبي عبدالله ( ع ) قال : اني لا تكلم بالكلام ينصرف على سبعين وجها كلها لي منه المخرج .