The universe is pregnant with these manifold bounties, awaiting the hour when the effects of Its unseen gifts will be made manifest in this world, when the languishing and sore athirst will attain the living Kawthar of their Well-Beloved, and the erring wanderer, lost in the wilds of remoteness and nothingness, will enter the tabernacle of life, and attain reunion with his heart’s desire.
In the soil of whose heart will these holy seeds germinate? From the garden of whose soul will the blossoms of the invisible realities spring forth? Verily, I say, so fierce is the blaze of the Bush of love, burning in the Sinai of the heart, that the streaming waters of holy utterance can never quench its flame. Oceans can never allay this Leviathan’s burning thirst, and this Phoenix of the undying fire can abide nowhere save in the glow of the countenance of the Well-Beloved. Therefore, O brother! kindle with the oil of wisdom the lamp of the spirit within the innermost chamber of thy heart, and guard it with the globe of understanding, that the breath of the infidel may extinguish not its flame nor dim its brightness. Thus have We illuminated the heavens of utterance with the splendors of the Sun of divine wisdom and understanding, that thy heart may find peace, that thou mayest be of those who, on the wings of certitude, have soared unto the heaven of the love of their Lord, the All-Merciful.
“و عالم هستی به جميع اين عنايات حامله گشته، تا کی اثر اين عنايت غيبی در خاکدان ترابی ظاهر شود و تشنگان از پا افتاده را به کوثر زلال محبوب رساند و گمگشتگان صحرای بُعد و نيستی را به سرادق قرب و هستی معشوق فائز گرداند و در ارض قلوب که اين حبّه های قدس انبات نمايد و از رياض نفوس که شقايق های حقايق غيبی بشکفد. باری، نه چنان سدره عشق در سينای حبّ مشتعل شده که به آب های بيان افسرده گردد و يا اتمام پذيرد. عطش اين حوت را بحور ننشاند و اين سمندر ناری جز در نار روی يار مقرّ نگزيند. پس ای برادر، سراج روح را در مشکات قلب به دُهن حکمت بر افروز و به زجاج عقل حفظش نما تا نَفَس های انفس مشرکه آن را خاموش نکند و از نور باز ندارد. کَذلِکَ نَوَّرنا اُفُقَ سَماءِ البَيانِ مِن اَنوارِ شُموس الحِکْمَةِ وَ العِرفانِ لِيطمَئنَّ بها قَلبُکَ وَ تَکُونَ مِن الَّذين طارُوا بِاَجْنِحَةِ الإيقانِ فِی هَواء مَحَبّةِ رَبِّهِم الرَّحمن.”
حَبّه: دانه / حوت: ماهی بزرگ /بحور: جمع بحر، دریاها/ ریاض: باغ ها/ زُجاج: شیشه / سراج: چراغ، مجموعه ی نورانی درون چراغ و زجاج، شیشه ی محافظ نور است./ مشکات: پایه چراغ، چراغدان/ دُهن: باران ضعیفی که روی زمین را تر کند. به عرف اطبا چربی است که از اشیاء و به طرق مخصوصه حاصل شود و روغن حبوب و آنچه از گلها و شکوفه ها و غیر آن گیرند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) : برخاک او ز مشک شب و دهن آفتاب، دست زمانه غالیه سای اندر آمده .
“عالم هستی به جميع اين عنايات حامله گشته”
میفرمایند که عالم هستی به واسطه ی فیض و صنع و لطف الهی به جمیع عنایاتی که در بند پیشین ذکرش رفته حامله شده است، هر حامله ای را قابله ای باید. قابله یا ماما آن شخص است که ثمره یا نوزاد را از رحم مادر بیرون میکشد. در میان فلاسفه سقراط خود را قابله میخواند او میگفت “من دانشي ندارم و تعليم نمي كنم من مانند مادرم فن قابلگي دارم. او كودكان را در زادن مردمي كرد و من نفوس را ياري مي كنم.” من تا آن اندازه به قابله ها شبيه هستم كه خود نمي توانم حكمتي به دنيا آورم و خرده گيري عمومي در اين مورد درست است، من سؤالاتي مي پرسم ولي خودم نمي توانم پاسخ دهم، زيرا حكمتي در من وجود ندارد علت امر اين است: خدا خواسته است كه من همچون يك قابله عمل كنم و خودم توان زاييدن نداشته باشم.” فی الحال در این بیان مبارک، از همین تمثیل استفاده شده است که عالم هستی حامله گشته و این حاملگی با شریعت بیان ایجاد شده است و بعد میفرمایند: ” تا کی اثر اين عنايت غيبی در خاکدان ترابی ظاهر شود” اشاره ی تلویحی به ظهور خود حضرت بهالله است. که ثمره ی آن حاملگی هستند که مراد همان ظهور من یظهر الله است.
” اين سمندر ناری” منظور خود جمال مبارک است، از یونانی «سالامندرا» در فرانسوی نیز «سالامندر» به معنی فرشته ٔ موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است . سمندر مرغ اتش خوار پرنده ای افسانه ایست که در اتش جای دارد. در اثار ادبی به تشبیه از مرغ اتشین، از اتش برخاسته.
کوثر زلال: واژهای قرآنی به معنای «خیر فراوان» است؛ این کلمه با «کثیر» ارتباط لفظی دارد،و یک بار در قرآن، در سوره کوثر آمده است. درباره معنای کوثر اختلاف نظر وجود دارد، ابن عباس، عایشه و عبدالله بن عمر آن را به معنای رودی در بهشت دانستهاند. همچنین به معنای، خیر کثیر، پیغمبری و کتاب آسمانی، قرآن، کثرت یاران و پیروان و یا فراوانی نسل و فرزندان است. از نظر مفسران شیعه، مقصود از کوثر در سوره کوثر، حضرت زهرا است، زیرا برخلاف اینکه عاص بن وائل، پیامبر(ص) را «اَبتَر» (بیفرزند؛ کسی که نسل و ذریهای ندارد) شمرده بود، خداوند از طریق فرزندش حضرت فاطمه(س) ذریه و فرزندان بسیاری به او بخشید. [ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۶۹] در بیان مبارک همان معنای نهر و رود بهشتی منظور است و این معنا را میتوان از صفت ذلال که برای ان قائل شده فهمید.
” کَذلِکَ نَوَّرنا اُفُقَ سَماءِ البَيانِ مِن اَنوارِ شُموس الحِکْمَةِ وَ العِرفانِ لِيطمَئنَّ بها قَلبُکَ وَ تَکُونَ مِن الَّذين طارُوا بِاَجْنِحَةِ الإيقانِ فِی هَواء مَحَبّةِ رَبِّهِم الرَّحمن.”
از جمال مبارک است به این مضمون که : این چنین نورانی نمودیم افق اسمان بیان را از انوار خورشیدهای حکمت و عرفان، تا قلبت به آن آرام و قرار گیرد و باشی از زمره ی کسانی که پرواز نمودند با بالهای اطمینان و یقین در هوای محبت پروردگار رحمانشان.