And now, to resume Our argument concerning the question: Why is it that the sovereignty of the Qá’im, affirmed in the text of recorded traditions, and handed down by the shining stars of the Muhammadan Dispensation, hath not in the least been made manifest? Nay, the contrary hath come to pass.
Have not His disciples and companions been afflicted of men? Are they not still the victims of the fierce opposition of their enemies? Are they not today leading the life of abased and impotent mortals? Yea, the sovereignty attributed to the Qá’im and spoken of in the scriptures is a reality, the truth of which none can doubt. This sovereignty, however, is not the sovereignty which the minds of men have falsely imagined. Moreover, the Prophets of old, each and every one, whenever announcing to the people of their day the advent of the coming Revelation, have invariably and specifically referred to that sovereignty with which the promised Manifestation must needs be invested. This is attested by the records of the scriptures of the past. This sovereignty hath not been solely and exclusively attributed to the Qá’im. Nay rather, the attribute of sovereignty and all other names and attributes of God have been and will ever be vouchsafed unto all the Manifestations of God, before and after Him, inasmuch as these Manifestations, as it hath already been explained, are the Embodiments of the attributes of God, the Invisible, and the Revealers of the divine mysteries.
“باری، راجع به مطلب می شويم که سؤال از آن شده بود که سلطنت قائم با آنکه در احاديث مأثوره از انجم مضيئه وارد شده با وجود اين اثری از سلطنت ظاهر نشد بلکه خلاف آن تحقّق يافت. چنانچه اصحاب و اوليای او در دست ناس مبتلا و محصور بوده و هستند و در نهايت ذلّت و عجز در ملک ظاهرند. بلی، سلطنتی که در کتب در حقّ قائم مذکور است حقٌ وَ لا رَيبَ فيه و ليکن آن نه آن سلطنت و حکومتی است که هر نفسی ادراک نمايد. و ديگر آنکه جميع انبيای قبل که بشارت دادهاند مردم را به ظهور بعد، همه آن مظاهر قبل ذکر سلطنت ظهور بعد را نموده چنانچه در کتب قبل مسطور است و آن تخصيص به قائم ندارد و در حقّ جميع آن مظاهر قبل و بعد حکم سلطنت و جميع صفات و اسماء ثابت و محقّق است زيرا که مظاهر صفات غيبيّه و مطالع اسرار الهيّه اند چنانچه مذکور شد. ”
ماثوره: روایت شده، / مضیئه: نور دهنده، روشنی بخش/ تحقق: صحت یافتن، ثابت شدن/ محصور: از همه طرف محدود، در حصار قرار گرفته/ حقٌ وَ لا رَيبَ فيه: حقیقت است و شکی در آن نیست/
” جميع انبيای قبل که بشارت دادهاند مردم را به ظهور بعد، همه آن مظاهر قبل ذکر سلطنت ظهور بعد را نموده”
مَرقُس ۱:۱۴: “عیسی بعد از دستگیر شدن یحیی راهی جلیل شد و به موعظهٔ بشارت خدا پرداخت و میگفت: زمان مقرّر فرارسیده و پادشاهی خدا نزدیک شده است. توبه کنید و به این بشارت ایمان آورید.” و همینطور در مَتّی ۴:۱۷ میخوانیم: “از آن زمان عیسی موعظه را آغاز کرد. او میگفت: توبه کنید؛ زیرا پادشاهی آسمانها نزدیک شده است.” و همچنین در مَتّی ۲۸:۱۸ میخوانیم: ” سپس عیسی نزدیک آمد و به ایشان گفت:تمامی اقتدار در آسمان و بر روی زمین به من داده شده است.” و همینطور در کتاب دانیال ۲:۴۴ میخوانیم که ایشان میفرمایند: ” پادشاهی خدا تا به ابد استوار خواهد ماند. ” در آیاتی که ذکر شد همگی حکایت از آن دارند که حضرت مسیح نیز خود را پادشاه میدانسته است اما نه پادشاهی زمینی و فانی، بلکه پادشاهی قلوب مومنین، اما جهلای ارض این پادشاهی را زمینی خواندند و به همین جهت تاجی از خار بر سر حضرتش گذاردند و ایشان را تسخیر کردند. اما وعده ی ظهور بعد نیز در کتب اناجیل تحت عنوان بازگشت ثانوی حضرت مسیح قابل تحقیق و بررسی است که ذکر آن مختصراً پیشتر رفت که حضرتش فرمود، من میروم و بازمیگردم، و یا آنکه فرمود من میروم و میآید دیگری و … اما در آیات دیگری از اناجیل نیز میتوان این مسئله را تقریر کرد؛ متی ۸:۱۱: “به شما میگویم که بسیاری از شرق و غرب خواهند آمد و در پادشاهی آسمان با ابراهیم و اسحق و یعقوب بر سر یک سفره خواهند نشست، اما فرزندان این پادشاهی به تاریکی بیرون افکنده خواهند شد.” همچنین مرقس ۱۴:۲۵ “آمین، به شما میگویم که از محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را در پادشاهی خدا تازه بنوشم.”