We shall cite in this connection only one verse of that Book. Shouldst thou observe it with a discerning eye, thou wilt, all the remaining days of thy life, lament and bewail the injury of Muhammad, that wronged and oppressed Messenger of God.
That verse was revealed at a time when Muhammad languished weary and sorrowful beneath the weight of the opposition of the people, and of their unceasing torture. In the midst of His agony, the Voice of Gabriel, calling from the Sadratu’l-Muntahá, was heard saying: “But if their opposition be grievous to Thee—if Thou canst, seek out an opening into the earth or a ladder into heaven.” The implication of this utterance is that His case had no remedy, that they would not withhold their hands from Him unless He should hide Himself beneath the depths of the earth, or take His flight unto heaven.
“در اين موقع يک آيه ذکر می نمايم که اگر چشم بصيرت باز کنی تا زنده هستی بر مظلومی آن حضرت نوحه و ندبه نمائی. و آن آيه در وقتی نازل شد که آن حضرت از شدّت بلايا و اعراض ناس، به غايت افسرده و دلتنگ بود، جبرئيل از سدرة المنتهای قرب نازل شد و اين آيه تلاوت نمود: “وَ إنْ کَانَ کَبُرَ عَلَيکَ إعرَاضُهُم فَاِنِ اسْتطَعْتَ اَن تَبْتَغِيَ نَفَقاً فی الاَرضِ اَو سُلَّماً فی السَّماء. “که ترجمه آن اين است که اگر بزرگ است بر تو اعراض معرضين و سخت است بر تو ادبار منافقين و ايذای ايشان، پس اگر مستطيعی و می توانی، طلب کن نقبی در زير ارض يا نردبانی به سوی آسمان، که تلويح بيان اين است که چاره نيست و دست از تو بر نمی دارند مگر آنکه در زير زمين پنهان شوی و يا به آسمان فرار نمائی. ”
“وَ إنْ کَانَ کَبُرَ عَلَيکَ إعرَاضُهُم فَاِنِ اسْتطَعْتَ اَن تَبْتَغِيَ نَفَقاً فی الاَرضِ اَو سُلَّماً فی السَّماء. “
و اگر رويگردانى آنان بر تو گران مىآيد، در صورتى كه مىتوانى نقبى در زمين يا نردبانى در آسمان بجو
سوره انعام آیه سی و پنج است که کامل ان چنین است: “وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ” و اگر رويگردانى آنان بر تو گران مىآيد، در صورتى كه مىتوانى نقبى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى و براى آنان نشانه ای بياورى و اگر خداوند مىخواست آنان را بر طريق هدايت فرا میاورد، پس از نادانان مباش.
در تفسیر المیزان علامه طباطبایی مینویسد: حاصل معناى آيه اين است كه : جا ندارد تو اينقدر در مقابل اعراض آنان متاثر شوى، زيرا دنيا دار اختيار است و دعوت به حق و قبول آن بايد در مجراى اختيار جريان يابد، و تو نمى توانى آيه اى تهيه كنى كه آنان را بر ايمان آوردن مضطر و بى اختيار سازى، براى اينكه خداوند چنين ايمانى را از آنان نخواسته، بلكه از آنان ايمان به طوع و رغبت و اختيار خواسته است. از همين جهت آيه اى كه مردم را مجبور بر ايمان و اطاعت كند نيافريده، و گرنه خودش مى توانست چنين كار را بكند، و جميع افراد بشر را به جبر، مجتمع بر ايمان سازد و در نتيجه اين كفار هم، به مؤ منين به تو، ملحق شوند؛ پس، از اينكه اينان اعراض كرده اند اينقدر جزع و ناشكيبى مكن، تا در شمار كسانى كه نسبت به معارف الهى جاهل هستند قرار نگيرى.و اينكه بعضى ها احتمال داده اند كه مراد از جمله (فتاتيهم بآية ) اين باشد كه معجزه اى بالاتر از معجزه قرآن برايشان بياورى، با سياق آيه مخصوصا جمله و (لو شاء الله لجمعهم على الهدى ) سازگار نيست، زيرا ظاهر اين جمله اين است كه مراد از اين هدايت، هدايت اجبارى و اضطرارى است. از اينجا ظاهر مى شود كه مراد از (شاء الله ) هم، مشيت تكوينى پروردگار است، و معنايش اين است كه خداى تعالى به طورى هدايت را از آنان بخواهد كه مجبور به قبول شده و اختيارشان باطل گردد.