کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بند صد و پنجاه و پنج

This station is also one of the signs of the Day of Revelation; even as it is said: “The abased amongst you, He shall exalt; and they that are exalted, He shall abase.”

And likewise, He hath revealed in the Qur’án: “And We desire to show favor to those who were brought low in the land, and to make them spiritual leaders among men, and to make of them Our heirs.” It hath been witnessed in this day how many of the divines, owing to their rejection of the Truth, have fallen into, and abide within, the uttermost depths of ignorance, and whose names have been effaced from the scroll of the glorious and learned. And how many of the ignorant who, by reason of their acceptance of the Faith, have soared aloft and attained the high summit of knowledge, and whose names have been inscribed by the Pen of Power upon the Tablet of divine Knowledge. Thus, “What He pleaseth will God abrogate or confirm: for with Him is the Source of Revelation.” Therefore, it hath been said: “To seek evidence, when the Proof hath been established is but an unseemly act, and to be busied with the pursuit of knowledge when the Object of all learning hath been attained is truly blameworthy.” Say O people of the earth! Behold this flamelike Youth that speedeth across the limitless profound of the Spirit, heralding unto you the tidings: “Lo: the Lamp of God is shining,” and summoning you to heed His Cause which, though hidden beneath the veils of ancient splendor, shineth in the land of ‘Iráq above the dayspring of eternal holiness.

“و اين رتبه هم از علائم ظهور است چنانچه می فرمايد: “يَجْعَلُ اَعلاکُم اَسْفَلَکم وَ اَسْفَلَکُم اَعلاکُم.” و همچنين در فرقان می فرمايد: “و نُرِيدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِينَ استُضْعِفُوا فِی الاَرضِ و نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً و نَجْعَلُهُمُ الوَارِثيِن.” و اين مشاهده شد که اليوم چه مقدار از علماء نظر به اعراض در اسفل اراضی جهل ساکن شده‏اند و اساميشان از دفتر عالين و علماء محو شده. و چه مقدار از جهّال، نظر به اقبال، به اعلی افق علم ارتفاع جستند و اسمشان در الواح علم و به قلم قدرت ثبت گشته. “کذلک يَمْحُوا اللّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الکِتابِ.” اين است که گفته‏اند: “طلبُ الدَّليلِ عِندَ حُصُولِ المدلولِ قبيحٌ و الاشتِغالُ بِالعِلمِ بَعدَ الوُصُولِ إلَی المَعلُومِ مَذْمُومٌ.” قُل يا اَهلَ الاَرضِ هذا فَتیً نارِيٌّ يَرکُضُ فی بَرِّيَّةِ الرُّوحِ و يُبَشِّرُکُم
بِسراج اللّه وَ يُذَکِّرُکُمْ بِالاَمرِ الّذی کانَ عَن اُفُقِ القُدسِ فی شَطرِ العراقِ تَحتَ حُجُباتِ النّور بِالسّترِ مَشهُوداً.”

حدیث از امیر مومنان است:”يَجْعَلُ اَعلاکُم اَسْفَلَکم وَ اَسْفَلَکُم اَعلاکُم.” یعنی: قرار دادیم برترین های شما را در پائین ترین ها و پائینی ها را در بالاترین ها.
سند آیه در الکافی، ج ۱، ص ۳۶۹؛ ج ۸، ص ۶۷؛ شرح اخبار، ج ۱، ص ۳۷۱؛ الغیبه، محمد بن ابراهیم نعمانی، ص 202 آمده است. کل حدیث به این عبارت است: “و لتبلبلنّ بلبله و لتغربلنّ غربله و لتساطون سوط القدر حتّی یجعل اعلاکم اسفلکم و اسفلکم اعلاکم”
سوره قصص آیه 5″و نُرِيدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِينَ استُضْعِفُوا فِی الاَرضِ و نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً و نَجْعَلُهُمُ الوَارِثيِن.” یعنی: و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده اند منت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارثین قرار دهیم.
سوره رعد ایه ۳۹: “يَمْحُوا اللّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الکِتابِ.” خدا هر آنچه بخواهد را محو یا اثبات میکند و ام الکتاب (اصل کتاب) نزد اوست.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: “(محو) هر چيز به معناى از بين بردن آثار آنست، وقتى گفته مى شود من نوشته را محو كردم، معنايش اين است كه خطوط و نقشه هاى آن را از بين بردم. و معناى اينكه در آيه ۲۴سوره شورى فرمود: (و يمحو اللّه الباطل و يحق الحق بكلماته ) اين است كه خداوند آثار باطل را از بين مى برد….پس معناى محو قريب به معناى نسخ است. وقتى گفته مى شود: (نسخت الشمس الظل ) معنايش اين است كه آفتاب سايه و اثر آنرا از بين برد. در آيه شريفه در مقابل محو، لغت اثبات آمده، چون اثبات به معناى بر جا گذاشتن هر چيزيست به طورى كه از آنجايش تكان نخورد و نلغزد، مثلا وقتى گفته مى شود: (اثبت الوتد فى الارض )، معنايش اين است كه من ميخ را در زمين محكم كوبيدم آنچنان كه ديگر كنده نشود و تكان نخورد. و اينكه جمله (يمحو اللّه ما يشاء و يثبت ) از يكطرف متصل شده به جمله (لكل اجل كتاب ) و از طرف ديگر متصل است به جمله (و عنده ام الكتاب ) قهرا ظهور در اين يافته كه منظور از محو كتاب و اثبات آن، در زمانهاى معين است، پس كتابى كه خداوند در يك زمانى اثبات كرده، اگر بخواهد در زمانهاى بعد آن را محو مى كند و كتاب ديگرى اثبات مى نمايد. پس خداى سبحان لا يزال كتابى را اثبات و كتاب ديگرى را محو مى سازد. پس اينكه فرمود: (يمحو اللّه ما يشاء و يثبت ) با در نظر داشتن اينكه مطلق است و قيدى بدان نخورده نسبت به جمله (لكل اجل كتاب ) معناى تعليل را افاده مى كند، و معنايش اين مى شود: براى هر وقتى كتاب مخصوصى است، پس كتابها به اختلاف اوقات مختلف مى شوند، و چون خداى سبحان در كتابى كه بخواهد تصرف نموده، آن را محو مى كند، كتاب ديگرى به جايش اثبات مى نمايد، پس اختلاف كتابها به اختلاف اوقات ناشى از اختلاف تصرفات الهى است، نه اينكه از ناحيه خود آنها باشد كه هر وقتى كتابى داشته باشد كه بهيچ وجه قابل تغيير نباشد، بلكه خداى سبحان است كه آن را تغيير داده، كتاب ديگرى به جايش اثبات مى نمايد. و اينكه فرمود: (و عنده ام الكتاب ) معنايش اين است كه نزد خدا اصل كتاب و ريشه آن وجود دارد، چون كلمه (ام ) به معناى اصل هر چيز است كه از آن ناشى گشته و بدان باز مى گردد…. پس خلاصه مضمون آيه اين مى شود كه: خداى سبحان در هر وقت و مدتى كتاب و حكم و قضائى دارد، و از اين نوشته ها هر كدام را بخواهد محو و هر كدام را بخواهد اثبات مى كند. يعنى قضائى كه براى مدتى رانده تغيير مى دهد، و در وقت ديگر به جاى آن، قضاى ديگرى مى راند، و ليكن در عين حال براى هميشه قضائى لا يتغير و غير قابل محو و اثبات هم دارد، و اين قضاء لا يتغير اصلى است كه همه قضاهاى ديگر از آن منشاء مى گيرند، و محو و اثبات آنها نيز بر حسب اقتضاى آن قضاء است.”

“طلبُ الدَّليلِ عِندَ حُصُولِ المدلولِ قبيحٌ و الاشتِغالُ بِالعِلمِ بَعدَ الوُصُولِ إلَی المَعلُومِ مَذْمُومٌ.” یعنی طلب نمودن دلیل در هنگام حاصل شدن مدلول ناپسند است و پرداختن به علم بعد از رسیدن به معلوم مذموم است.
این سخن به طرق مختلف در نزد حکماء و متکلمین و خاصه اصولیون بیان شده است. مثلاً نوع دیگر آن به این شکل است: ” طلب الدلیل بعد الوصول الی المدلول قبیح و ترک الدلیل قبل الوصول الی المدلول مذموم” و منظورشان از بیان این مطلب این است که ” انسان اگر بعد از حصول مطلبی که برای اثبات آن دلیل اقامه میکند، باز هم به استدلال بپردازد این عمل او کار قبیح و ناپسندی است زیرا حکم تحصیل حاصل را دارد و مثل کسی میماند که بعد از دست یافتن به آب گوارا از آن صرف نظر کند و باز در صدد یافتن آب گوارا باشد و همچنین علم برای رسیدن به معلوم است که مقصود اصلی است و اگر بعد از حصول معلوم باز کسی در طلب علم باشد که او را به معلوم رهبری کند چنین عملی ناپسند است.” (قاموس ایقان ۹۶۲)
و بعد جمال کبریا، حضرت بهالله میفرمایند: ” قُل يا اَهلَ الاَرضِ هذا فَتیً نارِيٌّ يَرکُضُ فی بَرِّيَّةِ الرُّوحِ و يُبَشِّرُکُم بِسراج اللّه وَ يُذَکِّرُکُمْ بِالاَمرِ الّذی کانَ عَن اُفُقِ القُدسِ فی شَطرِ العراقِ تَحتَ حُجُباتِ النّور بِالسّترِ مَشهُوداً.” که مضمون آن چنین است: بگو ای اهل ارض این جوانی است آتشین (مقصود خود حضرت بهالله است) ، سیر میکند در وادی روح و شما را به نور خدا بشارت میدهد و شما را متذکر مینماید به امری که بوده است از افق قدس در تحت پرده های نور به پوشش آشکار در ساحل عراق.