کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بند صد و چهل و یکم

Thus Jesus, Son of Mary, whilst seated one day and speaking in the strain of the Holy Spirit, uttered words such as these: “O people! My food is the grass of the field, wherewith I satisfy my hunger.

My bed is the dust, my lamp in the night the light of the moon, and my steed my own feet. Behold, who on earth is richer than I?” By the righteousness of God! Thousands of treasures circle round this poverty, and a myriad kingdoms of glory yearn for such abasement! Shouldst thou attain to a drop of the ocean of the inner meaning of these words, thou wouldst surely forsake the world and all that is therein, and, as the Phoenix, wouldst consume thyself in the flames of the undying Fire.

“اين است که عيسی بن مريم روزی بر کرسيّ جالس شدند و به نغمات روح القدس بياناتی فرمودند که مضمون آن اين است: ای مردم، غذای من از گياه ارض است که به آن سدّ جوع می نمايم و فراش من سطح زمين است و سراج من در شب ها روشنی ماه است و مرکوب من پاهای منست و کيست از من غنی تر بر روی زمين ؟ قسم به خدا که صد هزار غنا طائف حول اين فقر است و صد هزار ملکوت عزّت طالب اين ذلّت. اگر به رشحی از بحر اين معانی فائز شوی از عالم ملک و هستی در گذری و چون طير نار در حول سراج بهّاج جان بازی.”

سدّ جوع: جلوگیری از گرسنگی/ فراش: بستر، رختخواب/ مرکوب: نعت مفعولی است از مصدر رکوب، به معنای هر انچه که انسان بر آن سوار میشود، مانند چهارپایان/ بهاج: بهجت، شادی بخش، مسرور کننده، روشن/
در قاموس ایقان جناب اشراق خاوری ماخذ بیان حضرت مسیح را چنین ذکر میکنند: این بیان مبارک که به تفضیل ذکر فرموده اند از حضرت ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) روایت شده که فرموده اند حضرت عیسی چنین فرمود و این حدیث را مرحوم مجلسی علیه الرحمه در مجلد پنجم بحارالانوار در ضمن باب مواعظ و حکم حضرت عیسی نقل فرموده است:… ابی عن سعد عن البرقی عن علی بن حدید عمن ذکره عن ابی عبد الله ع قال قال عیسی ابن مریم ع فی خطبته قام لها فی بنی اسرائیل اصبحت فیکم و ادامی الجوع و طعامی ما تنبت الارض للوحوش و الانعام و سراجی القمر و فراشی التراب و وسادتی الحجر لیس لی بیت یخرب و لا مال یتلف و لا ولد یموت و لا امراة تحزن اصبحت و لیس لی شی‏ء و امسیت و لیس لی شی‏ء و انا اغنی ولد آدم. یعنی: امام صادق علیه السلام فرمود که عیسی بن مریم در خطبه ای که برای بنی اسرائیل ایراد کرد. چنین گفت: در میان شما چنانم که نانخورش من گرسنگی است، و خوراکم آنچه از زمین برای درندگان و چارپایان می روید، و چراغم ماه است و بسترم خاک و بالشم سنگ، نه خانه ای دارم که ویران شود، نه مالی که تلف گردد، نه فرزندی که بمیرد، و نه زنی که اندوهگین شود. شب رابه صبح می رسانم در حالی که چیزی ندارم، و روز را به شب می رسانم به صورتی که هیچ ندارم، با این حال بی نیازترین فرزندان آدمم.
به همین مضمون هم در بیانات امیرالمومنین حضرت علی موجود است چنانچه فرمودند: ألا! و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه، و من طعمه بقرصیه، ألا! و انکم لا تقدرون علی ذلک، و لکن أعینونی بورع و اجتهاد، وعفة و سداد، فوالله کنزت من دنیاکم تبراً، و لا ادخرت من غنائمها و فراً، و لا أعددت لبالی ثوبی طمراً. یعنی آگاه باشید که امام شما از دنیا به دو لباس کهنه و از خوراکی به دو قرص نان بسنده کرده است. بدانید که شما بر این کار توانایی ندارید، ولی مرا با پارسایی و سختکوشی و پاکدامنی و استواری یاری کنید. به خدا سوگند که از دنیای شما سیم وزری برای خود نگاه نداشته ام، و از غنیمتهای آن چیزی برای خود ذخیره نکرده ام، و جامه کهنه ای برای عوض کردن این جامه کهنه ام آماده نساخته ام.
ایضاً عن ابی اسحاق السبیعی قال: کنت علی عنق أبی یوم الجمعة، و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام یخطب و هو یتروح بکمه، فقلت: یا أبه! امیرالمؤمنین یجد الحر؟ فقال لی: لا یجد حراً و لا برداً، و لکنه غسل قمیصه و هو رطب، و لاله غیره، فهو یتروح به.
یعنی: همچنین ابواسحاق سبیعی گوید: روز جمعه بر دوش پدرم سوار بودم، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السّلام خطبه می خواند و با آستینش خود را باد می زد. گفتم: ای پدر! امیرالمؤمنین گرمش شده است؟ در جوابم گفت: گرمی و سردی در کار نیست، بلکه پیراهنش را شسته و چون جز آن پیراهنی نداشته آن را مرطوب به تن کرده است، و چنین می کند تا خشک شود.
حضرت عبدالبهاء ميفرمايند : ” قناعت در هر موردی محبوب است حتّی در تجارت . مقصد سهولت معيشت است زيرا ثروت موقّت است و توسيع دائره تجارت سبب پريشانی حال و عاقبت ندارد ” ( ص ٢٢٩ج ٥ مائده آسمانی ط ١٢٩ )

و همچنین میفرمایند:” اسراف هميشه انسان را ملول و سرگردان نمايد . … ايّام بغداد و ادرنه من کلاه و لباس چند ساله ای که تار و پودش از هم گسسته بود داشتم و ابداً راضی بقرض نميشدم حال هم اگر نظر به بعضِ امور و ملاحظات نبود ، محقّر تر و ارزانتر محلّی از محلّات اين شهر ميگرفتم . هر چيزی برای رفع احتياج است حتّی خوراک ولی زياده از احتياج سبب افسردگی و کسالت و منتهی بمرض و علّت گردد ” ( ص ٥ – ٣٢٤ ج ٢ بدائع الآثار )