We have also heard a number of the foolish of the earth assert that the genuine text of the heavenly Gospel doth not exist amongst the Christians, that it hath ascended unto heaven.
How grievously they have erred! How oblivious of the fact that such a statement imputeth the gravest injustice and tyranny to a gracious and loving Providence! How could God, when once the Daystar of the beauty of Jesus had disappeared from the sight of His people, and ascended unto the fourth heaven, cause His holy Book, His most great testimony amongst His creatures, to disappear also? What would be left to that people to cling to from the setting of the daystar of Jesus until the rise of the sun of the Muhammadan Dispensation? What law could be their stay and guide? How could such people be made the victims of the avenging wrath of God, the omnipotent Avenger? How could they be afflicted with the scourge of chastisement by the heavenly King? Above all, how could the flow of the grace of the All-Bountiful be stayed? How could the ocean of His tender mercies be stilled? We take refuge with God, from that which His creatures have fancied about Him! Exalted is He above their comprehension!
“اگر چه از بعضی حمقای ارض شنيده شد که انجيل سماوی در دست نصاری نيست و به آسمان رفته، ديگر غافل از اينکه از همين قول نسبت کمال ظلم و جبر برای حضرت باری جلّ و عزّ ثابت می شود. زيرا بعد از آنکه شمس جمال عيسی از ميان قوم غائب شد و به فلک چهارم ارتقاء فرمود و کتاب حقّ جلّ ذکره که اعظم برهان اوست ميان خلق او، آن هم غائب شود ديگر آن خلق از زمان عيسی تا زمان اشراق شمس محمّدی به چه متمسّک اند و به کدام امر مأمور؟ و ديگر چگونه مورد انتقام منتقم حقيقی می شوند و محلّ نزول عذاب و سياط سلطان معنوی می گردند ؟ از همه گذشته انقطاع فيض فيّاض و انسداد باب رحمت سلطان ايجاد لازم می آيد. فَنَعُوذُ بِاللّه عَمّا يَظُنُّ العبادُ فی حَقِّه، فَتَعالی عَمّا هُم يَعرفُونَ.”
فلک چهارم: در گذشته آسمان را به هفت فلک تقسیم کرده بودند و جایگاه خورشید در فلک چهارم آسمان قرار دارد که حیات جسمانی همه موجودات جهان مربوط به انوار واسعه ساطعه اوست و تربیت مادی و جسمانی موجودات منوط به نور و افتاب است و اگر فیض افتاب نبود موجودی در جهان باقی نمیماند و از آنجا که مظاهر مقدسه الهیه شموس حقیقتند و فیوضات معنویه و انوار ساطعه الهیه آن جواهر وجود سبب و علت حیات معنوی و روحانی ممکنات است لهذا مانند آفتاب جهانتاب به پرورش ارواح و نفوس میپردازند و از این جهت بعد از صعود و عروج حضرت مسیح به عالم انوار و جهان اسرار گفتند که آن حضرت به فلک چهارم بالا رفت. البته بنا به تفسیری -ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سور آبادى، ج ۱، ص ۵۰۳– ۵۰۴، تهران، فرهنگ نشر نو، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.- حضرت مسیح به علت علاقه و دلبستگی که به یک سوزن داشت که با آن لباسهای خود را میدوخت تنها توانست تا آسمان چهارم عروج کند.
اسامی اسماء چنین است: ۱) اسم آسمان اول(آسمان دنیا)= رفیع ۲) آسمان دوم = قیدوم ۳) اسم آسمان سوم = ماروم ۴) آسمان چهارم = ارفلون ۵) آسمان پنجم = هیعون ۶) آسمان ششم = عروس ۷)آسمان هفتم= عجماء.
در سوره ی بقره آیه بیست و نه ذکر شده است: “هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.” یعنی اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست.
در سوره اسراء آیه ی چهل و چهار نیز میخوانیم: تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا” یعنی آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مى گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى گويد ولى شما تسبيح آنها را درنمى يابيد به راستى كه او همواره بردبار [و] آمرزنده است.
” فَنَعُوذُ بِاللّه عَمّا يَظُنُّ العبادُ فی حَقِّه، فَتَعالی عَمّا هُم يَعرفُونَ”
پس به خدا پناه میبرم از تصوراتی که مردم در حق او دارند.