And now, inasmuch as these holy beings have sanctified themselves from every human limitation, have become endowed with the attributes of the spiritual, and have been adorned with the noble traits of the blessed, they therefore have been designated as “angels.” Such is the meaning of these verses, every word of which hath been expounded by the aid of the most lucid texts, the most convincing arguments, and the best established evidences.
“باری، چون اين وجودات قدسيّه از عوارض بشريّه پاک و مقدّس گشتند و متخلّق به اخلاق روحانيّين و متّصف به اوصاف مقدّسين شدند لهذا اسم ملائکه بر آن نفوس مقدّسه اطلاق گشته. باری، اين است
معنی اين کلمات که هر فقره آن به آيات واضحه و دليل های متقنه و براهين لائحه اظهار شد”
ملائکه:
“مقصود از اين ملائکه آن نفوسی هستند که به قوّه روحانيّه، صفات بشريّه را به نار محبّت الهی سوختند و به صفات عالين و کرّوبيّين متّصف گشتند”…” چون اين وجودات قدسيّه از عوارض بشريّه پاک و مقدّس گشتند و متخلّق به اخلاق روحانيّين و متّصف به اوصاف مقدّسين شدند لهذا اسم ملائکه بر آن نفوس مقدّسه اطلاق گشته.”
دکتر داوودی در کتاب انسان در آئین بهایی صفحه ۱۸۴مینویسند: البته چون صحبت از ملائکه بمیان آمد باید بگوئیم که ما ملائکه را به صورت موجودات متحیزی که به صورت ظاهر دارای ترکیب مادی باشند و به صورت ظاهر بال و پر داشته باشند و به صورت ظاهر بصورت موجودات لطیفتر از انسان منتهی در همان حال دارای جنبه جسمانی و هیکل طبیعی باشند نمیدانیم و تعبیر معنوی و روحانی برآنها میکنیم. گاهی تعبیر به نفوس طیبه طاهره از نوع انسان در همین عالم میکنیم و گاهی تعبیر به ارواح مجرده و گاهی تعبیر به قوای غیبی الهی که بدان وسیله ارادة الله در عالم جاری و نافذ میشود میکنیم، بدون اینکه قائل به موجودات متحقق و متحیزی بنام ملائکه باشیم.
حضرت بهالله میفرمایند: و اما ما سئلت فیما انزله الرحمن فی الفرقان علی محمد رسول الله قوله تعالی” جاعلی الملائکة رسلا اولی اجنحة مثنی و ثلاث و رباع از برای ملائکه مراتب مختلفه بوده و هست و همچنین مقامات عالیه بعضهم فوق بعض و همچنین در اقسام آن بعضی از آن بترتیب عالم مشغول و برخی به ثبت گفتار و کردار و رفتار عباد مامور و چهار ملک معروف هر یک بخدمتی منصوب چنانچه کل شنیده و دانسته اند و همچنین ملائکه هائیکه در عالمی از عوالم های حق بوده و هستند و بعضی از ملائکه محو تجلیات حق جل جلاله اند رزقشان لقاء عملشان قرب آن حزب بمکاشفه و مشاهده مشغول و مسرور از اول لا اول بغیر حق توجه ننموده و الی اخر الذی لا اخر له نخواهند نمود و یک حزب ملئکه بعالین معروفند لم یطلع بهم الا الله العلیم الخبیر و حزبی بروح معروف تنزل الملائکة و الروح گواه بر آن و از برای روح هم مراتب مذکور است و بعضی او را جبرئیل دانسته اند و همچنین روح الامین و روح الایمان و روح الایقان و روح الامر و روح العظمة و روح القدرة و روح الجمال و روح الجلال و امثال آن اینکه فرموده جاعل الملائکة رسلا مقصود آنکه ملائکه وسائطند بین الله و بین اصفیائه و اولیائه یبلغون رسالات ربهم بالوحی اوبالالهام اوبالرویا و یعلمونهم ما امروا به من لدی الله بالملائکة نصر الله دینه و اظهر امرة و اتم صنعه و اتقن اقاره و اینکه میفرماید اولی اجنحة مثنی و ثلث و رباع مقصود ذکر مراتب ملائکه بوده چنانچه از قبل ذکر شد ایشانند صاحب اجنحه متعدده متفاوته بتفاوت مراتبهم و مقاماتهم ینزلون بها و بعرجون و از برای بعضی بعدد اسماء الهی جناح بوده و هست چنانچه در شب معراج خاتم انبیاء جبرئیل را ملاقات نمود و فرمود له ستماة جناح هر حزبی در این مقامات قسمی ذکر کرده اند و سبیلی اخذ نموده اند این مظلوم اقوال بعضی از نفوس را ذکر نمود حقیقت امر عندالله بوده و هست در هر حکمی از احکام و هر امری از امور ذکر نموده اند انچه را که بین ملاء اعلی مذکور نه و عند اهل جنت علیا مقبول نه و اگر مقصود ذکر شود یفرون و یقولون ما قال المشرکون من قبل هزار و سیصد سنه بل ازید تلاوت قران نمودند و تفاسیر بر آن نوشتن ولکن لعمرالله عرف حرفی را استشمام ننمودند لایمسه الا المطهرون شاهدیست صادق و گواهی است ناطف اهل بیان یعنی نفوسیکه از افق اعلی اعراض نموده اند پست ترین احزاب مشاهده میشوند این مظلوم اراده تفسیر نداشته و ندارد قد جاء لیقدسکم بکلمة الله العلیا و یطهرکم من الرحیق المختوم و یقربکم الیه بماجری من القلم فی یومه العزیز البدیع ما جاء البهاء لیفسرالکتب بل لیتم ما فیها و یشتعل العالم بنار محبة الله رب العالمین تفسیرشان حق نبوده و نیست و اینکه اهی قلم اعلی به آن مشغول شده نظر به طلب ناس و تمنای ایشان بوده انه یحب ان ینطق فیکل شان ما نطق به مبشری من قبل و انا الفرد العلیم. انتهی
حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در لوحی ميفرمايند :
“امّا ما سئلت يا ايّها المتوجّه الی ساحة البقاء و المقتبسمن قبسات شجرة طور السيناء من الملائکة و المراد بهذا الاسم فی الآيات الالهيّه فاعلم بانّ له معان شتّی و فی مقام الخلق يطلق علی الذين قدّست اذيالهم عن الشهوات و يتّبعون ربّ السموات فی کلّ الصفات و هذا الاسم يطلق علی باطنهم و يحکی عن سرّهم و حقيقتهم و اولئک الذين يذکرهم الله فی آياته و يسميهم باسماء شتّی و انّی اذکر لک من اسمائهم و افسّره لک لکی تعرف المقصود معانی کلمات حضرة المعبود منها حملة العرش فاعلم بانّ المراد من العرش هو قلب الانسان کما تغرّد عندليب البقاء و ورقاء العماء قلب المؤمن عرش الرحمن و نطق لسان العظمة فی الکلمات المکنونه فؤادک منزلی قدّسه لنزولی و روحک منظری طهّره لظهوری لانّه يقبل تجلّی الجمال و يستقرّ عليه سلطان محبّة مالک المبدأ و المآل و فی مقام الحقّ يطلق علی انبياء الله و رسله کما قال تبارک و تعالی فی القرآن الکريم الحمد لله فاطر السموات و الارض جاعل الملائکة اولی اجنحة مثنی و ثلاث و رباع و قد اراد ربّ العزّة من الاجنحة فيهذه الآية شؤون الآيات و اقسام البيّنات الّتی بعثهم بها و جعلها سبب وصول العباد الی معدن الرشاد و هداية الخلق الی جنّة الحبّ و الوداد لانّها هی السبب الاعظم لترقّی العالم و الجناح الاقوم لطيران القلوب الصافية الی جنّة الاحديّة و مقام قدس الواحديّه لذا سمّيت بالاجنحة فی الکتب الالهيّه فو الله يا ايّها المتوجّه لو يسمع احد من آيات ربّه يسمع الفؤاد و يدرک لذّة المعانی الّتی سترت فيها ليرتقی الی منتهی مقامات السداد و يتصاعد من العوالم الترابيّة الی العوالم الحقيقيّه و فی مقام يطلق هذا الاسم علی مشيّة الله النافذة و ارادته المحيطة الکاملة لانّها هی علّةخلق العالم و سبب تقمّص قميص الوجود هيکل العدم و انّ هذا الاسم يطلق علی جميع الصفات الالهيّة و انّی لو اريد ان افصّل فيهذ المقام ليطول الکلام و من يريد ان يطلّع و يعرف بالتفصيل فليقرء آيات الله العزيز الجميل و يتفکّر فی المقامات الّتی نزلت هذا الاسم اذاً يعرف المراد و يقنع عمّا ذکر فی کتب العباد و فيمقام يطلق هذا الاسم علی احکام نزلت من سماء مشيّة الرحمن و جعلها الله السبب الاعظم لحفظ العالم و قدّر بها الموت و الحياة و انّها هی فی مقام اخذ الروح عن المشرکين تسمی عزرائيل و فيمقام حفظ عباد الله عن الآفات تسمی ملائکة حافظات و فيکلّ مقام تسمی فی الآيات الالهيّة باسم مخصوص و لا يقدر العاقل ان يشکّ و يضطرب من اختلافات الاسماء الّتی نزلت فی کتب الانبياء ثمّ اعلم يا ايّها المؤمن بالله بانّ الذی خلق الوجود من العدم و علّم الانسان ما لا يعلم يکون مختاراً فيما يشاء و مقتدرا علی ما يريد من خلق جديد و لا ينکر العارف قدرته القادرة و قوّته القويّة القاهرة و يوقن کلّ بصير بانّه لو يشاء ليخلق خلقاً لا تدرکه حوادث الزمان و لا يحيط عليه حواسّ من فی الامکان و انّی فيهذا المقام اکتب لک ما نزل من جبروت الله العزيز الجميل فی جواب من سئل ربّه الجليل من جبرئيل قوله جلّت عظمته و علت قدرته ( و امّا ما سئلت من جبرئيل اذاً جبرئيل قام لدی الوجه و يقول يا ايّها السائل فاعلم اذا تکلّم لسان العظمة بکلمته العليا يا جبرئيل ترانی موجوداً علی احسن الصور فی ظاهر الظاهر لا تعجب من ذلک ان ربّک لهو المقتدر القدير ).