کتاب ایقان مخزن حقائق اسرار الهی

بند پانزدهم و شانزدهم

Leaders of religion, in every age, have hindered their people from attaining the shores of eternal salvation, inasmuch as they held the reins of authority in their mighty grasp. Some for the lust of leadership, others through want of knowledge and understanding, have been the cause of the deprivation of the people.

By their sanction and authority, every Prophet of God hath drunk from the chalice of sacrifice, and winged His flight unto the heights of glory. What unspeakable cruelties they that have occupied the seats of authority and learning have inflicted upon the true Monarchs of the world, those Gems of divine virtue! Content with a transitory dominion, they have deprived themselves of an everlasting sovereignty. Thus, their eyes beheld not the light of the countenance of the Well-Beloved, nor did their ears hearken unto the sweet melodies of the Bird of Desire. For this reason, in all sacred books mention hath been made of the divines of every age. Thus He saith: “O people of the Book! Why disbelieve the signs of God to which ye yourselves have been witnesses?”12 And also He saith: “O people of the Book! Why clothe ye the truth with falsehood? Why wittingly hide the truth?” Again, He saith: “Say, O people of the Book! Why repel believers from the way of God?” It is evident that by the “people of the Book,” who have repelled their fellowmen from the straight path of God, is meant none other than the divines of that age, whose names and character have been revealed in the sacred books, and alluded to in the verses and traditions recorded therein, were you to observe with the eye of God.
With fixed and steady gaze, born of the unerring eye of God, scan for a while the horizon of divine knowledge, and contemplate those words of perfection which the Eternal hath revealed, that haply the mysteries of divine wisdom, hidden ere now beneath the veil of glory and treasured within the tabernacle of His grace, may be made manifest unto you. The denials and protestations of these leaders of religion have, in the main, been due to their lack of knowledge and understanding. Those words uttered by the Revealers of the beauty of the one true God, setting forth the signs that should herald the advent of the Manifestation to come, they never understood nor fathomed. Hence they raised the standard of revolt, and stirred up mischief and sedition. It is obvious and manifest that the true meaning of the utterances of the Birds of Eternity is revealed to none except those that manifest the Eternal Being, and the melodies of the Nightingale of Holiness can reach no ear save that of the denizens of the everlasting realm. The Copt of tyranny can never partake of the cup touched by the lips of the Sept of justice, and the Pharaoh of unbelief can never hope to recognize the hand of the Moses of truth. Even as He saith: “None knoweth the meaning thereof except God and them that are well-grounded in knowledge.” And yet, they have sought the interpretation of the Book from those that are wrapt in veils, and have refused to seek enlightenment from the fountainhead of knowledge.

“و در همه اوقات عباد و منع ايشان از شاطی بحر احديّه علمای عصر بوده‏اند که زمام آن مردم در کف کفايت ايشان بود. و ايشان هم بعضی نظر به حبّ رياست و بعضی از عدم علم و معرفت، ناس را منع می نمودند. چنانچه همه انبياء به اذن و اجازه علمای عصر سلسبيل شهادت را نوشيدند و به اعلی افق عزّت پرواز نمودند. چه ظلم ها که از رؤسای عهد و علمای عصر بر سلاطين وجود و جواهر مقصود وارد شد. و به اين ايّام محدوده فانيه قانع شدند و از ملک لا يفنی باز ماندند چنانچه چشم را از مشاهده انوار جمال محبوب بی نصيب نمودند و گوش را از بدائع نغمات ورقاء مقصود محروم ساختند. اين است که در جميع کتب سماويّه ذکر احوال علمای هر عصر شده، چنانچه می فرمايد: “يَا اَهلَ الکِتابِ لِمَ تَکفُرُونَ بآياتِ اللّه وَ اَنتُم تَشهَدُونَ.” و همچنين می فرمايد: “يا اَهلَ الکِتابِ لِمَ تَلبِسُونَ الحَقَّ بِالباطِل وَتکتُمُونَ الحَقَّ وَاَنتُم تعلمُونَ” و در مقام ديگر می فرمايد: “قُل يَا اَهلَ الکِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ.” و اين معلوم است که اهل کتابی که صدّ نموده‏اند مردم را از صراط مستقيم، علمای آن عهد بوده‏اند چنانچه اسم و رسم جميع در کتب مذکور است و از اکثر آيات و اخبار مستفاد می شود لَو اَنتُم بِطَرفِ اللّه تَنظُرُونَ. پس قدری به ديده بصيرت الهيّه در آفاق علم ربّانی و انفس کلمات تامّه صمدانيّه تعقّل فرمائيد تا جميع اسرار حکمت روحانيّه بی سبحات جلال از خلف سرادق فضل و افضال ظاهر و هويدا شود. و کلّيّه اعتراض مردم و احتجاجات ايشان از عدم ادراک و عرفان حاصل شده. مثلاً بياناتی که طلعات جمال حقّ در علامات ظهور بعد فرمودند آن بيانات را ادراک ننمودند و يه حقيقت آن واصل نشدند لهذا عَلَم فساد برافراختند و رايات فتنه برپا نمودند. و اين معلوم است که تأويل کلمات حمامات ازليّه را جز هياکل ازليّه ادراک ننمايند و نغمات ورقاء معنويّه را جز سامعه اهل بقا نشنود. هرگز قبطی ظلم از شراب سبطی عدل نصيب ندارد و فرعون کفر از بيضای موسی اطّلاع نيابد. چنانچه می فرمايد: “وَمَا يَعلَمُ تأويلَهُ إلّا اللّهُ و الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ.”

“سبطی” – سبط یعنی نوه، اشاره به بنی اسرائیلی که از نسل دوازده پسر حضرت یعقوب هستند، حضرت یعقوب به لقب اسرائیل ملقب بودند۔ سبطی کنایه از مومن است./ “قبطی ” : اهالی بومی مصر قدیم، کنایه از غیرمومن / “آنفس کلمات تامهٔ صمدانیه” : معانی کلمات الهیه آفاق : جهان محسوس و مادی و شواهد و مظاهر بیرونی آن / انفس: جهان غیر محسوس و مجرد از ماده، حالات درونی/ خلفا: پشت / رایات: پرچم ها، جمع رایت / حمامات: جمع حمامه، کبوترها / مُستَفسیر جویا شده / ورقاء:کبوتر، مقصود مظھر امراست.
سوره ی آل عمران آیه ۹۸: ” قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ.”
بگو اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كفر مى ‏ورزيد با آنكه خدا بر آنچه مى ‏كنيد گواه است.
سوره آۀ عمران آیه ۷۰: “يَا اَهلَ الکِتابِ لِمَ تَکفُرُونَ بآياتِ اللّه وَ اَنتُم تَشهَدُونَ.”
ای اهل کتاب چرا به آیات خدا کفر میورزید شماها شاهدان هستید.
سوره آل عمران آیه ۷۱: “يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ”
ای اهل کتاب چرا حق را به باطل در می آمیزید و حقیقت را کتمان میکنید با اینکه خود میدانید.
سوره آل عمران آیه ۹۹: “قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.”
بگو اى اهل كتاب چرا كسى را كه ايمان آورده است از راه خدا بازمى داريد و آن [راه] را كج مى ‏شماريد با آنكه خود [به راستى آن] گواهيد و خدا از آنچه مى ‏كنيد غافل نيست .
سوره آل عمران آیه نود و نهم: “قُل يَا اَهلَ الکِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ.”
بگو ای اهل کتاب چرا کسی که ایمان آورده است را از راه خدا باز میدارید.

در تفسیر المیزان در خصوص این آیه آمده است: ” اهل كتاب (البته طايفه اى از ايشان، يعنى يهود و يا طايفه اى از يهود) كفر به آيات خدا داشته اند و مؤ منين را از راه خدا باز مى داشته اند، به اين طريق كه راه خدا را در نظر مؤ منين كج و معوج جلوه داده و راه ضلالت و انحراف را در نظر آنان، راه مستقيم خدا جلوه گر مى ساختند. براى مؤ منين القاى شبهه ها مى كردند، تا به اين وسيله حق را كه راه آنان است، باطل و باطل خود را حق جلوه دهند. آيات قبلى هم دلالت داشت بر انحراف ديگر آنان. و آن اين بود كه حليت همه طعامها قبل از آمدن تورات را منكر بودند، و مساءله نسخ شدن حكم قبله و برگشتن آن از بيت المقدس به كعبه را انكار مى كردند.” احادیث بسیاری هست که اشاره به شباهت قوم موسی با امت اسلام دارد چنانچه میخوانیم حدثنا محمد بن یحیى ( أنبأ ) إسماعیل بن أبان الوراق أبو أویس حدثنی ثور بن زید الکنانی وموسى بن میسره بن عکرمه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لترکبن سنن من کان قبلکم شبرا بشبر وذراعا بذراع وباعا بباع حتى لو أن أحدهم دخل جحر ضب لدخلتم وحتى لو ان أحدهم جامع أمه بالطریق لفعلتم [السنه للمروزی ج ۱ ص ۱۸] ترجمه: ابوسعید خدری – رضی الله عنه – می گوید: رسول اکرم – صلى الله علیه وسلم – فرمود: «شما وجب به وجب و ذراع به ذراع از روش پیشینیان، پیروی خواهید کرد. حتی اگر آنان وارد سوراخ سوسماری شده باشند شما نیز وارد آن خواهید شد». واگر یکی از آنها با مادر خود در راه مجامعت کند، شما نیز اینکارو می کنید. راوی می گوید: گفتیم: ای رسول خدا! منظور از گذشتگان، یهود و نصارا است؟ فرمود: «پس چه کسی است»؟
منظور از اهل کتاب علمای آن عهد بوده اند. در اصطلاح به یهودیان و مسیحیان که دارای کتاب آسمانی هستند اهل کتاب می گویند. در اینجا جمال قدم با استناد به شواهد می فرمایند که منظور از اهل کتاب، علمای آنها هستند نه افراد عادی این ادیان. زیرا اسم و رسم همهٔ مخالفان در کتب مربوط به شأن نزول این آیات ذکر شده است که اغلب هم عالمان یهودی بوده اند که خیلی با رسول آکرم مخالفت می کردند. دیگر این که در اخبار و روایات مربوط به تفسیر این آیات هم ، ذکر شده که علمای یهودی بوده اند و دلیل سوم این که خود آیات هم نشان می دهد که خطاب به علما بوده که حقیقت را می دانسته اند نه مردم عادی.
“لو انتم بطرف الله تنظرون”
اگر شما در طرف خدا هستید میبینید.
از حضرت بهالله است یعنی اگر شما با چشم خداوندی به حقایق امور ناظر باشید اقرار خواهید کرد که مخاطب اصلی آیات قرانیه علمای عصر بوده اند نه عموم یهود و نصاری بطوری که مفسرین اسلامی گفتنه اند.
” وَمَا يَعلَمُ تأويلَهُ إلّا اللّهُ و الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ.” تاویل را جز خداوند و راسخان در علم نمیدانند.
آیه سوره ی آل عمران آیه هفت:” هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ”
اوست خدایی که قرآن را بر تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که اصل و مرجع سایر آیات کتاب خداست و برخی دیگر متشابه است، و آنان که در دلشان میل به باطل است از پی متشابه رفته تا به تأویل کردن آن در دین راه شبهه و فتنه‌گری پدید آرند، در صورتی که تأویل آن را کسی جز خداوند و اهل دانش نداند؛ گویند: ما به همه کتاب گرویدیم که همه از جانب پروردگار ما آمده، و به این (دانش) تنها خردمندان آگاهند.
مُحْکَم و مُتَشابه از اصطلاحات علوم قرآنی است. بر اساس آیۀ ۷ سوره آل عمران، آیات قرآن به دو دستۀ محکم و متشابه تقسیم می‌شوند. «محکم» به آیاتی از قرآن گفته می‌شود که معنای آنها به قدری روشن است که نمی‌توان معنای دیگری برای آن در نظر گرفت و «متشابه» آیه‌ای است که احتمالات مختلفی برای معنای ظاهری آن وجود دارد. گروهی از اهل سنت علم به متشابهات را مختص خداوند می‌دانند ولی بیشتر شیعیان معتقدند آیات مُتشابه را می‌توان با ارجاع به آیات محکم فهمید.
دستۀ از متکلمان بر این عقیده‌اند که وجود متشابهات، زمینه‌ساز معرفت عمیق‌تر و دقت بیش‌تر در قرآن می‌باشد، چه این‌که، زمانی ضرورت به کارگیری عقل و مراجعه به عالمان احساس می‌شود که تشابهی در مطلب وجود داشته باشد.[ قاضی عبدالجبار: المغنی فی ابواب التوحید و العدل، الجمهوریه العربیه المتحده، وزاره الثقافه،ج۱۶ ص۳۷۱ و ۳۷]

برخی عارفان نیز معتقدند چون مراتب، درجات و احوال سالکان الی الله متفاوت است، برخی از مقام طبع گذشته به مقام نفس رسیده‌اند و عده‌ای از مقام نفس به مرتبۀ عقل و امثال آن نایل آمده‌اند. آیات قرآن نیز متناسب با درجات معرفت و مراحل نفس بندگان نازل گردیده است.[ به نقل از سید جلال الدین آشتیانی: متشابهات القرآن، دانشگاه فردوسی، بی‌تا، ص۱۶۰و۱۶۱]
گروهی از فلاسفه گفته‌اند چون در بین مخاطبین قرآن مردمی هم هستند که از درک حقیقت عوالم غیر مادی عاجزند در ابتدا آیاتی اوصاف و اعراض جسمانی را به خداوند نسبت می‌دهد و از الفاظی که متناسب با عالم وهم و خیال است استفاده می‌کند، اما در کنار این آیات، آیاتی نیز به عنوان محکمات، واقعیت امر را بیان کند. در این صورت عامۀ مردم،‌به تدریج از موجودی با مختصات اولی به موجود مجرد تامی که مبرا از صفات امکانی است منتقل می‌شوند.[ به نقل از سید جلال الدین آشتیانی: متشابهات القرآن، دانشگاه فردوسی، بی‌تا، ص۱۴۵]
تاویل
در کتاب اقدس میفرمایند: ” اِنَّ الَّذِي يُؤَوِّلُ مَا نُزِّلَ مِنْ سَمَاءِ الْوَحْي وَ يِخْرِجُهُ عَنِ الظَّاهِرِ اِنَّهُ مِمَّنْ حَرَّفَ کَلِمَةَ‌اللّهِ الْعُلْيَا وَ کَانَ مِنَ الْاَخْسَرِيْنَ فِي کِتابٍ مُبِينٍ” ” بند صد و پنج
مضمون بیان مبارک به فارسی: اگر کسی پیدا بشود و آیاتی را که از آسمان وحی بر جمال مبارک ظاهر شده تاویل کند و خارج کند آن آیات را از معنی ظاهر، چنین کسی از جمله اشخاصی است که کلمه ی الهی را تحریف کرده و در پیش خدا از زیانکاران است و نام او جزء زیانکاران در کتاب مبین و علم الهی ثبت خواهد شد.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «ما امَنَ بی مَنْ فَسَّر برأیه كلامی»[ معرفت، محمدهادی، همان، ج ۱، ص ۶۰] (خدای جلّ‌جلاله می‌فرماید: هر كسی به رأی و دلخواه خویش گفتار مرا تفسیر كند به من ایمان نیاورده است) «من فَسّر القرآن برأیه فلیتبوَأ مقعدَه من النّار»[ معرفت، محمدهادی، همان، ج ۱، ص ۶۱] (كسی كه قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر كند، جایگاهش آتش جهنم است) و عیّاشی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می‌كند كه فرمودند: «مَنْ فسّر القرآن برأیه ان اصابَ لم یُوجَز، و ان اخطاً فهو ابعدُ من السماء»[ مرآة الانوار، مقدمه تفسیر قرآن، ص ۱۶، به نقل از: عمید زنجانی، عباسعلی، همان، ص ۲۲۳] (كسی كه قرآن را به رأی و نظر خویش تفسیر كند، اگر درست و مطابقِ با واقع باشد، اجر و پاداشی برایش نیست و اگر خطا رود، هر آینه (از مرز و حق و حقیقت) بیشتر از فاصله آسمان‌ها از یكدیگر، دور شده است[
حضرت عبدالبهاء میفرمایند: ” احبّا بايد بيدار باشند. هر کسی کلمه ای بدون نصّ بگويد اختلاف بين احباب بياندازد. جمال مبارک اين عهد را برای اطاعت گرفتند يعنی احدی از خود کلمه ای نگويد. اجتهاد ننمايد و الّا هر کسی بابی مفتوح نمايد و نصّ الهی را تفسيری کند. چون يکی گويد من قوّه روح القدس دارم خوب می فهمم فوراً هرکسی گويد منهم دارای روح القدسم “. (ص ١٤٩ ج ١ بدائع الآثار)
حضرت بهالله میفرمایند: ” آنچه مقصود الهی است در الواح ظاهراً واضحاً معلوم و واضح است و احدی بتأويل کلمات الهيّه مامور نبوده و نخواهد بود نشهد ان الْمُؤَوِّلِيْنَ فِي هَذَا الْيَوْمِ هُمُ الْمُتَوَهِّمِوْنَ” (ص ٢-٤٥١ ج ٣ امرو خلق)