و امّا الشّجاج و الضّرب تختلف احکامها باختلاف مقاديرهما و حکم الدّيّان لکلّ مقدار دية معيّنة انّه لهو الحاکم العزيز المنيع * لو نشآء نفصّلها بالحقّ وعداً من عندنا انّه لهو الموفی العليم *
The penalties for wounding or striking a person depend upon the severity of the injury; for each degree the Lord of Judgement hath prescribed a certain indemnity. He is, in truth, the Ordainer, the Mighty, the Most Exalted. We shall, if it be Our Will, set forth these payments in their just degrees — this is a promise on Our part, and He, verily, is the Keeper of His pledge, the Knower of all things.
مجازات زخمی کردن و ضربه زدن به یک فرد به شدت آسیب بستگی دارد و به همین دلیل متفاوت است. حکم خداوند جزا دهنده برای هر مقداری دیه معینی است خدا حاکم و عزیز است و منیع. اگر بخواهیم تفصیل آنها را به حق و وعده میدهیم به شما، همانا خداوند وفا کننده و دانشمند است.
حضرت عبدالبهاء در مفاوضات میفرمایند: عقوبات جزائيّه بر دو قسم است يک قسم انتقام است يک قسم قصاص است . امّا بشر حقّ انتقام ندارد ولی هيأت اجتماعيّه حقّ قصاص را از مجرم دارند و اين قصاص بجهت ردع و منع است تا شخص ديگر متجاسر بر آن جرم نشود . و اين قصاص مدافعه از حقوق بشر است نه انتقام زيرا انتقام تشفّی صدر است که از مقابله بالمثل حاصل گردد و اين جائز نه زيرا بشر حقّ انتقام ندارد. با وجود اين اگر مجرمين بکلّی معاف باشند نظم عالم بهم خورد لهذا قصاص از لوازم ضروريّه هيأت اجتماعيّه است ولی شخص مظلوم متعدّی عليه حقّ انتقام ندارد بلکه عفو و سماح لازم و اين سزاوار عالم انسان است . امّا هيأت اجتماعيّه بايد ظالم و قاتل و ضارب را قصاص نمايند تا ردع و منع حاصل گردد که ديگران متجاسر بجرم نشوند . ولی اصل اينست که بايد نفوس را چنان تربيت نمود که جرم واقع نگردد زيرا ميتوان جمعی را چنان تربيت نمود که از ارتکاب جرائم چنان اجتناب و استيحاش نمايند که در نزد ايشان نفس جرم اعظم عقوبت و نهايت عذاب و قصاص باشد لهذا جرمی واقع نگردد تا قصاص جاری شود . و بايد چيزی بگوئيم که اجرايش در عالم امکان ممکن است بسيار تصوّرات و تخيّلات عاليه هست امّا قابل اجرا نيست بناء عليه بايد چيزی بگوئيم که ممکن الاجرا باشد … هيأت اجتماعيّه حقّ محافظه و حقّ مدافعه دارد زيرا هيأت اجتماعيّه بغضی ندارد عداوتی بقاتل ندارد امّا مجرّد بجهت حفظ ديگران قاتل را حبس کند يا قصاص نمايد که ديگران محفوظ مانند نه مقصد انتقام از اوست مقصود قصاص است که بآن قصاص هيأت اجتماعيّه محفوظ ماند … نمايند هيأت اجتماعيّه نيّت بد در قصاص ندارد غرضی ندارد تشفّی صدر نخواهد بلکه مقصدش از قصاص محافظه ديگرانست که ديگری مرتکب اين امر قبيح نشود… همچنانکه عفو از صفت رحمانيّت است عدل نيز از صفت ربوبيّت است خيمه وجود بر ستون عدل قائم نه عفو و بقای بشر بر عدل است نه عفو …. هيأت اجتماعيّه شب و روز بترتيب قوانين مجازات و تهیُّؤ و تدارک آلات و ادوات قصاص پردازند ، زندان مهيّا کنند و کند و زنجير تدارک نمايند و محلّ نفی و سُرگون و زجر و مشقّت گوناگون ترتيب دهند تا باين وسائط اصحاب جرم را تربيت نمايند و حال آنکه اين وسائط سبب تضييع اخلاق گردد و تبديل احوال بلکه هيأت اجتماعيّه بايد شب و روز بکوشد و منتهای همّت را بگمارد که نفوس تربيت شوند و روز بروز ترقّی کنند و در علوم و معارف توسّع يابند و کسب فضائل نمايند و تحصيل آداب کنند و از درندگی اجتناب نمايند تا جرم واقع نشود .