کتاب اقدس امّ الكتاب دیانت بهائی

بند چهارم : ضرورت اجرای احکام الهی

قل من حدودی يمرّ عرف قميصی و بها تنصب اعلام النّصر علی القنن و الاتلال * قد تکلّم لسان قدرتی فی جبروت عظمتی مخاطباً لبريّتی ان اعملوا حدودی حبّاً لجمالی طوبی لحبيب وجد عرف المحبوب من هذه الکلمة الّتی فاحت منها نفحات الفضل علی شأن لا توصف بالاذکار * لعمری من شرب رحيق الانصاف من ايادی الالطاف انّه يطوف حول اوامری المشرقة من افق الابداع


. Say: From My laws the sweet-smelling savour of My garment can be smelled, and by their aid the standards of Victory will be planted upon the highest peaks. The Tongue of My power hath, from the heaven of My omnipotent glory, addressed to My creation these words: “Observe My commandments, for the love of My beauty.” Happy is the lover that hath inhaled the divine fragrance of his Best-Beloved from these words, laden with the perfume of a grace which no tongue can describe. By My life! He who hath drunk the choice wine of fairness from the hands of My bountiful favour will circle around My commandments that shine above the Dayspring of My creation
بگو از نفس تامل و تفکر درباره ی دستورات و اوامر و احکام من، بوی پیراهن من منتشر میشود. و با مساعدت آنها، الگویی برای نصرت در بالاترین قلل کاشته خواهد شد. همانا سخن میگوید زبان قدرت من در جبروت عظمت و بزرگواری من و خطاب میکند به بندگان خود این چنین که ای اهل عالم، عمل کنید احکام مرا برای اینکه جمال مرا دوست میدارید. خوشا به حال آن بنده ای که آثار حضرت محبوب را در این کلمات مشاهده کند و نفحات فضل را که جمیع ممکنات را بطوری گرفته که خارج از وصف واصفین و اذکار ذاکرین است احساس بکند. کسی که بیاشامد باده ی انصاف را از دستهای لطف خداوندی، چنین شخصی طواف میکند در اطراف اوامر من که تابیده شده است از آسمان ابداع (نوآوری، بدیع) و ایجاد الهی.

عرف قميصی
اين اصطلاح مربوط به داستان يوسف است که در قرآن مجيد و کتاب عهد قديم از آن ياد شده. در اين داستان برادران يوسف پيراهن او را نزد پدرشان، يعقوب، می‌آورند. بوی اين پيراهن سبب می‌گردد که يعقوب از فرزند عزيز و گمشده‌اش نشانی بيابد. اصطلاح عرف قميص در آثار امری بسيار به کار برده شده و مقصد از آن شناسائی مظهر حقّ و ظهور اوست. جمال اقدس ابهی در لوحی خود را يوسف الرّحمن توصيف فرموده‌اند که غافلان حضرتش را به ثمن بخس، يعنی بهای ناچيز، فروختند. حضرت نقطه اولی در کتاب ﴿قيّوم الاسماء﴾ جمال قدم را يوسف الحقّ معرّفی و صدماتی را که به دست برادر خائن بر هيکل اطهرش وارد می‌آيد پيش‌بينی فرموده‌اند (يادداشت شماره ۱٩٠). حضرت ولىّ امراللّه نيز به حقد و حسد شديدی که عظمت مقام حضرت عبدالبهاء در وجود برادر بی وفای خود، ميرزا محمّد علی، ناقض اکبر، برانگيخته بود اشاره نموده و آن را با بغض و حسد فوق العاده‌ای که کمالات عاليه يوسف در قلوب برادرانش احداث کرده بود مقايسه فرموده‌اند.